کد خبر 89376
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۰ - ۰۹:۱۵

چند روز پيش احكام ليدرهاي معروف كوئست صادر و پرونده پرماجراي معروف‌ترين شبكه هرمي در ايران بسته شد

به گزارش مشرق به نقل از شرق، همه آنچه تا امروز درباره گلدکوئست و شرکت‌هاي مشابه و اقماري‌اش يا شبکه‌هاي هرمي و نيمه هرمي شنيده‌ايد و ديده‌ايد، بگذاريد کنار. همه خاطراتي که از پرزنت شدن و موبايل خاموش کردن و نت‌وورک مارکتينگ داريد و ديگر خبرهايش به ندرت به گوشتان مي‌رسد، بگذاريد يک گوشه ذهن.
 
چون شما در اين مقاله مي‌خواهيد به قلب يک حقيقت سفر کنيد. يک داستان بلند واقعي از ماجراي گلدكوئست در ايران و پدرخوانده بزرگ ولي به شدت جواني که روزگاري نام مشهور او در همه پرزنت‌هاي گلدکوئستي تکرار مي‌شد. پرونده گلدكوئستي‌ها در ايران آن‌قدر خاك نگرفته كه زير و رو كردنش دردسر داشته باشد. به هر كجاي كشور كه سر بزنيد مردم زخم‌ ديده‌اي را پيدا مي‌كنيد كه زماني «گلدكوئست» به جانشان افتاده و جيب‌هايشان را خالي كرده بود. به خيال رسيدن به ثروتي بي‌شمار به دنيايي وارد شده بودند كه آخرش را غلت زدن در اسكناس‌هاي رنگي مي‌ديدند.
 
چيزي نگذشت كه همه اين روياها فروريخت. ديگر از آن خبرهايي كه دهان به دهان مي‌چرخيد و از پولدار شدن همسايه كناري و همكار اتاق بغل دستي خبر مي‌داد، خبري نبود. روياها كابوس شد و سيستم شركت‌هاي هرمي ديگر پاسخگوي مردمي فريب‌خورده‌اي كه همه دار و ندارشان را راهي اين شركت‌ها كرده بودند، نبود. اين بخش مروري است بر همه فعاليت‌هايي كه اين شركت‌ها در ايران شروع كردند و حالا با گذشت 14 سال ديگر رد پررنگي از آنها پيدا نمي‌شود.

1376؛ ظهور پونزي

شيو‌‌ه ساده‌اي داشت؛ فردي که از خارج، نامه‎اي به آمريکا ارسال مي‌‎کرد، در داخل آن تمبري را که برحسب بهاي کشورش خريداري کرده بود مي‌‎گذاشت. «پونزي» به مشتريان وعده داده بود که با فروش اين تمبر و اختلاف بهاي دلار و ديگر واحدهاي پول خارجي، سود فراواني به جيب خواهند زد. به اين ترتيب او از افراد ساده‎لوحي که پول‎هاي خود را پس‎انداز کرده بودند، در سه ساعت يک ميليون دلار دريافت کرد! ماجرايي كه به شيوه ديگري در ايران ظهور كرد.

سرآغاز حضور و رشد فعاليت جدي هرمي‎ها در ايران به ماجراي «پنتاگونا» در سال ۱۳۷۶ برمي‌گردد. در اين شيوه هرمي‌ هر شخص با ورود به سيستم و واريز کردن يک مبلغ مشخص به‎حساب شرکت و دريافت يک برگ کاغذ، عضو شبکه شده و با دعوت از ديگران براي عضويت در هرم، زيرمجموعه‌هاي خودش را زياد مي‌كرد. شيوه‌اي كه ايراني‎ها را هوايي كرد تا پول‎هاي‎شان را بدهند و چند برگ کاغذ بي‎اعتبار بخرند. ماجرايي كه عاقبتش اين شد كه گردانندگان اين شبکه هرمي، سايت‌ها و مال و اموال‌شان را مسدود کردند و برداشتند و فراري شدند. حالا نام «سيستم‌هاي هرمي» وارد ادبيات اقتصادي ايران شده بود و مردم از وجود چنين موضوعي اطلاع پيدا كرده بودند.

1377؛ کوئست متولد شد

شركت‌هاي «هفت الماس»، «گلدماين»، «اي‌بي‌ال» و در راس آنها «گلدكوئست» پا به ميدان گذاشتند. شاخه‎ها و شبکه انساني اين شركت در فيليپين پا گرفته بودند و كم‌كم در کشورهاي شرق آسيا مثل مالزي، سنگاپور، اندونزي و هندوستان رشد كرده بود. البته همان زمان هم در برخي از اين کشور‌ها با مشکلات حقوقي بسياري مواجه شد. در سنگاپور اوضاع بدتر بود و پرونده قضايي ويژه‎اي براي مديران اين شرکت باز شد. اما هيچ كدام از اين‌ها باعث نشد كه اين موج تجارت جهاني به خاورميانه نرسد. هر روز در كنارش شركت‌هاي مشابهي متولد مي‌شدندكه از شيوه يكساني استفاده مي‌كردند اما فقط شكل و شمايلش را تغيير مي‌دادند. براي جلب اعتماد از دست رفته‌اي كه دهان به دهان چرخيده بود، کالاهايي را فقط براي موجه جلوه دادن شبکه خود ارائه کردند. سكه و ساعت و زيورآلاتي و هزار نوع شي ظاهرا بار ارزشي که البته با قيمتي بسيار گران‌تر از قيمت واقعي‌شان به فروش مي‌‎رسيد.

1379؛ سوغاتي مردي از لار

ماجراي آغاز به‎کار «گلدکوئست» در ايران با آشنايي فردي به نام «پيمان.ج» از اهالي لار در شيراز كليد خورد. پيمان به دوبي سفر كرد و ضمن آشنايي با «فيصل.ا» گلدكوئست را با خودش به عنوان سوغاتي به ايران آورد. كسي هنوز شستش خبردار نشده بود كه چه خبر است اما شاخه‌هاي كوئستي شروع كرده بودند به شاخ و برگ پيدا كردن. رسانه‎هاي وطني خبر نداشتند چه اتفاقي افتاده؛ فقط نشانه‌هايش لابه‌لاي حرف‌هاي مردم پيدا بود. در گوش همديگر پچ‌پچ مي‌كردند و از راه ساده‌اي حرف مي‌زدند كه مي‌توانند قيد همه سختي‌ها را بزنند و يك شبه آرزوهايشان را جلوي چشمانشان ببينند. در همين سردرگمي مردم و مسئولان، دزدي شروع شد.

1380؛ كمرنگي موقت

باب جديدي از كلاهبرداري باز شده بود اما باز هم خبري از واكنش مسئولان نبود. اقتصاد ايران حالا با معضلي جدي روبه‌رو شده و جيب و اندوخته‌هاي مردم را تهديد مي‌كرد. با وجود اينکه کلاهبرداري اين شرکت براي خيلي از کساني که به‎سمتش رفته بودند، محرز شده بود، اما هنوز خبري از ورود مسئولان به ماجرا نبود. گلدکوئست جايي حوالي ميدان مادر در تهران براي خودش دفتر و دستکي دست و پا کرده و با ژستي قانوني و اقتصادي کار خودش را مي‌‎کرد. همزمان اما از تب اوليه براي عضويت در اين شرکت کمي كم شده بود. هنوز نتوانسته بودند راه درست و درماني براي تبليغ و جذب مشتري پيدا كنند.

1381؛ روانشناسي موفقيت جواب داد

آموزش‌هاي روانشناسي جاي خودش را در دسيسه‌هاي هرمي باز كرد. مقدس جلوه دادن شبكه شده بود راهي براي سواستفاده از تنگدستي و خيالبافي مردم. اين سال را مي‌‎توان تنفس مجدد دوباره کوئست دانست. كوئست براي بزرگنمايي خود اقدام به تاسيس کمپاني مادري با نام «کوئست اينترنشنال» کرد و چيدمان ظاهري خودش را مانند يک درخت، آرايش داد. در رأسش «کوئست اينترنشنال» بود و در زيرشاخه‎هاي آن ۱۰ شرکت ديگر قرار گرفتند که گلدکوئست فقط يکي از آن‎ها بود. کمتر کسي از ظاهرسازي‎ توخالي اين شركت‌ها مي‌توانست بود ببرد. سيستم گلدكوئست مانند يک دستگاه مکش افتاده بود به جان پول مردم و جيب‌شان را خالي مي‌كرد. هر كس با هر ضرب و زوري شده از اقوام و آشنايان پول قرض مي‌گرفت تا به اين كارخانه رويا بافي بپيوندد. کوئست دوباره بر سر زبان‎ها افتاد.

1382؛ ايران هرمي شد

با جذب 15000 عضو 500000 توماني در هر هفته، حدود 30 ميليارد تومان ارز را در عرض يك ماه از كشور خارج مي‌كردند. شاخه‎هاي ايراني کوئست حسابي فعال شده بودند. در پايتخت فردي به‎نام «پوريا م» يكي از سرشاخه‌ها شده و اين كلاهبرداري را شاخ و برگ داده بود. کوئست که براي تهراني‎ها پديده‎اي جديد و ظاهري عوام‎فريب و وسوسه‎برانگيز داشت با يک رشد قارچ‎گونه توانست افرادي را جذب و تعدادي از آن‎ها را به درآمدهاي چند 10ميليوني برساند. «پرستو» به «م»، پردرآمد‌ترين عضو کنوني کوئست پيوست و شيوه کار در منزل و آموزش‎هاي مبتني بر علوم روان‎شناسي را رواج داد. حالا تهراني‎ها پول بيشتري داشتند تا خرج اين بازي جديد کنند. گردش سيستم داخلي كشور به 24 ميليارد تومان در ماه رسيد.

1383؛ شهرستاني‌ها به ميدان آمدند

گلدکوئست اسمش را تغيير داد و جواب گرفت. در شهرهاي مختلف و با نام‎هاي متعدد و مختلفي مثل «کوئست نت»، «کيو آي»، «کوئست»، «کيونت» تورش را براي سرمايه‎هاي سرگردان شهرستاني‎ها پهن کرد. آنها هم خبر از تهراني‌ها به گوششان رسيده بود و دار و ندارشان را راهي اين شركت‌ها كردند. اين بار تجربه اوليه تجارت هرمي در «لار» تکرار نشد و خيلي از شهرستاني‎ها هم وارد بازي شدند. همزمان در پناه اسم و آوازه‎اي که گلدکوئست پيدا کرده بود، شرکت‎هاي ديگري هم شکل گرفتند. اين شرکت‎ها اگرچه در مقياس کوچک‎تري فعاليت مي‌‎کردند و عمر زيادي هم نداشتند، اما به سهم خودشان پول‎هاي مردم بي‎خبر از همه جا را بردند. آن اوايل به نان و نوايي رسيدند اما بعد كم‌كم به شاخه‌هاي بعدي كه رسيد ديگر از پول خبري نبود.

1384؛ نسل قانون گريزان بزرگ‌تر شدند

فاصله يكساله ۸۳ تا ۸۴ را مي‌‎توان سال‎هاي طلايي فعاليت کوئست دانست. مخصوصا اينکه در سال ۱۳۸۴ با حضور شرکت ديگري به‎نام «سوئيس کش» انواع و اقسام ديگري از کلاهبرداري به شيوه هرمي از طريق گرفتن سرمايه از مردم و وعده سودهاي گزاف از راه رسيدند و سرمايه‎هاي کلاني را به جيب زدند. از آن به بعد سيستم‎هاي ديگري مثل «پالينور»، «فايننسرز»، «گالف» و... به‎وجود آمد و اين روند جديد کلاهبرداري در دسيسه‎هاي هرمي ادامه پيدا كرد. فقط گلدکوئست در کمتر از دو سال فعاليت جدي توانست تعداد اعضاي خود در ايران را به بيش از ۸۰۰ هزار نفر برساند. هنوز هيچ خبري از مسئولان نبود. هر چند برخي رسانه‎ها جسته و گريخته درباره فعاليت شبکه‎هاي هرمي هشدارهايي داده بودند، اما نخستين اقدام رسمي و قانوني عليه اين جريان تابستان سال ۱۳۸۴ و با تصويب قانون منع فعاليت‎هاي هرمي آغاز شد. فقط اعلام تصويب چنين قانوني کافي بود تا خيلي‎ها قيد کوئست را بزنند. به اين ترتيب، اين شرکت با رکودي جدي روبه‎رو شد تا جايي‎که «م» و جمعي از ليدرهاي ديگر به دوبي فرار كردند و از آنجا مديريت كارها را در دست گرفتند. از اين‎جا به بعد هر اقدامي که در قالب شرکت‎هاي هرمي انجام مي‌‎شد، از نظر قانون جرم بود؛ اما سران کوئست دست‎بردار نبودند. همين سال «ويجي اسواران» در همايش سال ۲۰۰۷ ترکيه گفت: «ايران راه فتح دنيا براي من است.»

1385؛ سبك پول-پتو

وعده پرداخت سود 20 تا 40 درصدي جواب داد. شرکت‎هاي هرمي و گلدکوئست که تا پيش از اين رسما فعاليت مي‌‎کردند زيرزميني شدند و اين آغاز دوره جديد کوئستي‎ها در ايران بود. «حسين غ.» به مجموعه «عطا ب.» اضافه شد و توانست در مدت کوتاهي مجموعه بزرگي را ساماندهي کند. سبک جديدي از کار در کوئست به‎وجود آمد که بنايش را بر جذب افراد از شهرستان گذاشته بود. «حسين غ.» با تمرکز روي اقشار محروم مخصوصا شهرستاني، سبک «پول - پتو» را آغاز کرد. در اين روش با شهرستاني‎ها تماس مي‌‎گرفتند و از آن‎ها مي‌‎خواستند که با يک پتو و ۳ ميليون پول به تهران بيايند!

1387؛ طرح‌ها برملا شد

طرح‌هاي كلاهبردارانه و دسيسه‌هاي هرمي بر ملا شد اما شيوه‎هاي جديد فعاليت در کوئست هم جواب داده بود. با اين‎که فعاليت اين شرکت غيرقانوني اعلام شده بود، رسانه‎ها جدي‎تر به ميدان آمده بودند و مراجع هم با تحريم درآمد ناشي از فعاليت در اين شبکه‎ها، حجت را بر متدينان تمام کرده بودند، اما بازار کوئست همچنان داغ بود. دفا‌تر کاري کوئست همان آفيس‎ها در جاي‎جاي شهر‌ها و حتي روستا‌ها به‎وجود آمدند. در اين سال‎ها مسئولان ارشد کوئست، چنان براي حضور در ايران تلاش مي‌‎کردند که گويي اين شرکت تنها براي فعاليت در ايران به‎وجود آمده است. اختصاص نماينده ويژه شرکت براي ايرانيان به‎نام «سوزان کمري» و ايجاد دفتر پشتيباني مستقل «گلدن پوينت» در دوبي به منظور پشتيباني و ارسال محصولات به‎صورت قاچاق به ايران از مهم‌ترين اين اقدامات بود.

1389؛ در سراشيبي سقوط

اواخر سال 88 با مصوبه شوراي عالي امنيت ملي، ماموريت كنترل قطعي شركت‌هاي هرمي به دليل توسعه تهديدآميز اين پديده به وزارت اطلاعات محول شد و فعاليت شرکت‎هاي هرمي جنبه امنيتي پيدا کرد. سالي كه خبر عجيب ديگري هم در روزنامه ايران تيتر يك شد و از قانوني شدن سيستم گلدكوئست در ايران خبر دادند! در آخرين روز ارديبهشت سال ۱۳۸۹ عمليات بزرگ ماموران اين وزارتخانه براي پايين کشيدن کرکره اين شرکت‎ها آغاز شد. با شروع عمليات «انهدام بزرگ» نسخه ۴۱۰ دفتر هرمي و 6400 نفر در تهران و در نصف روز پيچيده شد. اين عمليات بعد از ساماندهي هزار و ۲۰۰ گزارش مردمي انجام شد. دفتر‎ها پلمب و محتويات آن‎ها ضبط شدند. البته در مسير همين عمليات بود که جزئيات جديدي از شيوه فعاليت گلدکوئست به دست آمد. وزارت اطلاعات اعلام کرده که به‎زودي و با انجام عمليات‎هاي جديدي باقي‎مانده اين شرکت‎ها را نيز جارو خواهد کرد و البته همزمان هم براي جايگزيني فعاليت‎هاي سالم شبکه‎اي، برنامه را آغاز خواهد کرد.

1390؛ پايان يك كابوس

با متمركز شدن فعاليت‌هاي وزارت اطلاعات و همكاري مسئولان و كارشناسان مبارزه‌اي همه جانبه با اين سيستم كلاهبرداري جواب داد. حالا همه در ادارات دولتي و خصوصي، تشكل‌هاي نظامي و غيرنظامي و بين زنان و مردان ايراني متوجه شده بودند كه همه اين كارها و وعده‌هاي شركت‌هاي هرمي خيالي باطل و كابوسي طولاني بود. هر چند خوب حواستان را جمع كنيد؛ شيطنت‌ آدم‌ها هر روز رنگ و لعاب جديد پيدا مي‌كند!