معلوم نیست که چرا روحانی هرازگاهی بر خلاف مسلمات تاریخی و فقهی، ادعاهایی را بر زبان جاری می‌کند که جامعه را از موضوعات اصلی همچون گرانی و بی‌تدبیری دولت، به سمت مسایل دیگر سوق می‌دهد.

سرویس سیاست مشرق - حسن روحانی روز دوشنبه در دیدار وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی اظهار داشت: "هیچ استثنایی در کشور برای انتقاد کردن وجود ندارد و در کشور ما معصوم نداریم، حالا یه وقتی اگر امام زمان در کشور ظهور کرد، حالا اون وقت هم میشه نقد کرد؛ پیامبر اسلام (ص) هم به مردم اجازه انتقاد می‌دادند و بالاتر از مقام پیامبر در تاریخ وجود ندارد؛ وقتی پیغمبر یک صحبتی می‌کرد؛ طرف بلند می‌شد رو به روی پیغمبر و می‌گفت: اَ من الله او منک (این حرف از طرف خدا به شما وحی شده است یا نظر خودت است)، اگر پیغمبر می‌گفت از طرف خداست، می‌گفت حرفی نیست و اگر می‌گفت از طرف خودم هست، می‌گفت من قبول ندارم و نقد می‌کرد"

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4

درباره این عبارت روحانی نکاتی وجود دارد که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود.

۱- صدر و ذیل اظهارنظر روحانی با هم تناقض دارد، روحانی از یک‌سو می‌گوید ما در کشور معصوم نداریم و اگر معصوم داشتیم، نقد معصوم نیاز نبود و از سوی دیگر، می‌گوید معصوم هم قابل نقد است و برای این موضوع مثال از حکومت پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه را ذکر می‌کند، حال سؤال این است از نگاه شخص روحانی قول و فعل معصوم قابل نقد است یا قابل نقد نیست؟

۲- خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند:

إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً [۱]

ترجمه:

کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار می‌کنند و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم و بعضی را انکار می‌کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند ... [۲]

سؤال این است که فهم و تدبر آقای روحانی نسبت به این آیه قرآن چیست؟ چگونه با وجود این آیه قرآن، روحانی که ظاهرا درس‌خوانده حوزه هم است، برای اغراض سیاسی این‌چنین بین قول معصوم و خداوند تفکیک قائل می‌شود؟ مگر می‌شود بین حرف معصوم و پیامبر اکرم با حرف خدا تفاوت قائل شد به‌نحوی‌که بگوییم اگر حرف خودت است مخالفم و اگر حرف خداست موافق؟

۳- خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند:

وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی[۳]

ترجمه:

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید[۴]

از آقای روحانی که ملبس به لباس روحانیت است، سؤال می‌شود که چگونه پیامبر و معصومی که از روی هوای نفس صحبت نمی‌کند، ممکن است سخنی برخلاف حق و مصلحت جامعه مؤمنین بر زبان جاری کنند که شخص عامی (مردم زمانه) بخواهد او را نقد کند؟

آیا این اظهارنظر جنابعالی مخالف نص آیه قرآن نیست؟ چرا قرآن را این‌گونه می‌فهمید و این‌گونه تفسیر می‌کنید؟

۴- خداوند در قرآن کریم می‌فرمایند:

فَلا وَ رَبِّکَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیماً[۵]

ترجمه:

به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع و اختلاف دارند به داوری بپذیرند سپس از حکمی که کرده‌ای در وجودشان هیچ دل‌تنگی و ناخشنودی احساس نکنند و به‌طور کامل تسلیم شوند[۶]

آقای روحانی، در آیه شریفه، ایمان واقعی به پیامبر اکرم را با ایمان در دل یکی می‌کند و می‌گوید اگر افراد در دل هم نسبت به رأی و حکم پیامبر تردید و ناخشنودی داشته باشند، مؤمن محسوب نمی‌شوند، شما چگونه استنباط کردید که کسی که این‌چنین میان حرف پیامبر و حرف خدا تفکیک قائل می‌شود، می‌تواند مؤمن به پیامبر و جانشینان پیامبر باشد؟ چگونه با وجود چنین آیاتی از قرآن؛ نتیجه گیری کردید که در صدر اسلام بین کلام پیامبر اکرم ص و کلام خداوند، تفاوت قائل می شدند؟

۵- درباره عبارت روحانی مبنی بر اینکه کسی مقابل رسول خدا ایستاد و گفت این حرف از طرف خداست یا نظر خودت است، می بایست به اصل حدیث اشاره شود.

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْجَهْمِ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ کَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَلِّمُوا عَلَی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ مِمَّا أَکَّدَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ یَا زَیْدُ! قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص لَهُمَا:

قُومَا فَسَلِّمَا عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ، فَقَالَا: أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ؟ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص: مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ...[۷]

ترجمه:

زید بن جهم هلالی گوید:

شنیدم امام صادق علیه السلام می‌فرمود: وقتی ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شد و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرموده بود، به علی به عنوان «امیرالمؤمنان» سلام کنید و ای زید: آنچه خداوند در آن روز به آن دو تأکید کرد، این سخن رسول خدا بود که: برخیزید و به او به عنوان امیرمؤمنان سلام دهید، آن دو گفتند: ای رسول خدا، آیا این از سوی خداوند است یا از سوی رسولش؟

رسول خدا به آن دو فرمود: از خدا و رسول اوست، پس خداوند این آیه را نازل کرد: «و سوگندها را پس از محکم کردنش که خدا را ضامن آن کرده اید مشکنید، زیرا خدا میداند چه می کنید» (نحل آیه ۹۱)

اصل ماجرا کاملاً برخلاف ادعای آقای روحانی است، در این مسئله رسول خدا امر بر اطلاق صفت امیرالمؤمنین بر حضرت علی علیه‌السلام می‌کنند و دراین‌بین، دو نفر برخلاف بیعت و قسمی که درباره ولایت امیرالمؤمنین ابراز کرده بودند، از رسول خدا سؤال می‌پرسند که این حرف از طرف خداست یا نظر پیغمبر است؟ که رسول خدا در پاسخ می‌فرمایند: این نظر خدا و رسولش است و آن دو نفر را مورد سرزنش و تخطئه قرا می دهند.

۶- داستان دیگری که در بعضی از کتب نقل شده در تاریخ وجود دارد، مربوط به حباب بن منذر است که چنانکه در سیره ابن هشام آمده در جنگ بدر، تدبیر جنگی رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ در محل فرود آمدن لشگر را صحیح ندید و از رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ سؤال کرد که آیا دستور خداست که در اینجا منزل کنیم یا از نظر تدبیر جنگی هر جا که شایسته باشد می‌توان فرود آمد؟

بنابر این نقل، رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ پاسخ فرمود که امری در کار نیست و باید طبق تدبیر و سیاست جنگی رفتار کرد در نهایت، حباب با نظر رسول خداـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ مخالفت کرد و تدبیر جنگی دیگری را پیشنهاد داد که رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ آن را پذیرفت.[۸]

درباره این داستان چند نکته وجود دارد

اول: که این داستان در برخی کتب تاریخی اهل سنت مانند سیره ابن هشام نقل شده است و به همین دلیل، در خصوص صحت آن بین اساتید تاریخ اختلاف نظر جدی وجود دارد.

دوم: بر فرض پذیرش سند تاریخی، آیا این سکوت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ در برابر ایراد وارد کردن حباب، دلیل بر درستی رفتار این شخص است؟ در اینجا اگر احتمال دهیم که سکوت و مماشات پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ با حباب و مانند او از روی مصالحی از جمله تربیت تدریجی این افراد بوده است دیگر نمی توان این سکوت را نشانه رضایت معصوم ـ‌علیه السلام‌ـ دانست.[۹]

در واقع بدیهی است که پیامبر، معصوم است و معنای عصمت، جلوگیری از خطا و اشتباه است پس در هر پیشامدی تصمیم درست، همان است که پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ گرفته است (وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی)؛ این نظریه بسیاری از اسلام شناسان، همچون شهید مطهری است[۱۰]

حال اگر آن سند تاریخی مورد پذیرش باشد باید گفت کسی مانند حباب بن منذر که صحابه رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ است، باید چنین درک بالایی داشته باشد که تصمیم‌های پیامبر خدا را درست‌ترین بداند که اگر چنین نباشد بی‌گمان از نظر خدا و رسول ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ ، صحابی مطلوب نیست این گونه مخالفت‌ها حتی در امور دنیایی، نشان می‌دهد چنین افرادی باور کامل و درستی نسبت به پیامبر خدا ندارند.

این مخالفت‌ها با اطاعت بی چون و چرا و محض از معصوم ـ‌علیه السلام‌ـ سازگار نیست. بنا بر آیه «اطیعوا الله واطیعوا الرسول» اطاعت از رسول خدا در اوامری است که خود او صادر می‌کند، نه اوامری که خداوند صادر کرده است.[۱۱]

بازهم باید از آقای روحانی سؤال شود که ایشان از کدام قسمت این حدیث، نقد رسول خدا و قول و فعل معصوم را استنباط کرده است؟ چرا به دلیل اهداف سیاسی، به ائمه علیهم‌السلام، اظهارات خلاف واقع نسبت می‌دهید؟ آقای روحانی قبلا هم نشان دادید که فهم درستی از مسایل تاریخی ندارید آن زمانی که گفتید عاشورا درس تعامل و مذاکره با دشمن است!

چرا آقای روحانی از ماجرای تاریخی و حدیثی این چنین استنباط های ضعیف و بی ربط می کند؟ آیا ایشان دنبال جنجال سازی جدیدی برای به حاشیه رفتن گرانی و رکود، گلایه مردمی از بی تدبیری های دولت، مشکلات مؤسسات مالی – اعتباری و عجز دولت در مدیریت مشکلات اقتصادی است؟

[۱] - سوره مبارکه نسا، آیه ۱۵۰

[۲] - ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

[۳] - سوره مبارکه نجم، آیه ۳

[۴] - ترجمه آیت الله مکارم شیرازی

[۵] - سوره مبارکه نسا، آیه ۶۵

[۶] - ترجمه حجت الاسلام انصاریان

[۷] - اصول کافی جلد ۲، انتشارات قائم آل محمد، چهارم، ۱۳۸۷، حدیث شماره ۷۶۰

[۸] -محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم، ص ۵۹

[۹] - محمدعلی حیدری؛ بررسی فقهی ادعاهای علی مطهری پیرامون جواز انتقاد علنی به معصوم و ولی فقیه

[۱۰] - مجموعه آثار ج ۲ ص ۱۵۸

[۱۱] - امام خمینی، کتاب البیع، ج ۲ ص ۶۳۹