کد خبر 797968
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۶

با جمعی از عکاسان آن دوران از جمله شهید سعید جان‌بزرگی، سیدعباس میرهاشمی، محمود بدرفر، امیرعلی جوادیان، یوسف گرامی و فرهاد سلیمانی تصمیم به تاسیس انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس گرفتیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - عکس‌ها بی‌واسطه نگاه  خالق خود را با مخاطبان به اشتراک می‌گذارند و به این خاطر هویتی زنده و بدون‌کم و کاست از واقعیت‌های اطراف ما هستند. هر روز که به جلو می‌رویم بر شاخه‌های عکاسی افزوده می‌شود و هر کسی بسته به روحیات و علاقه خود در آن حوزه خاص عکاسی فعالیت می‌کند. در میان شاخه‌های عکاسی اما، عکاسی بحران و جنگ را شاید هرکسی برنتابد. برای ثبت لحظه لحظه جنگ، جدا از عکاس بودن، کسی لازم است که از دلبستگی‌های خود گذشته باشد و با روحیه و عشقی عمیق پا به این مسیر بگذارد. درست است که شور و هیجان، محرکی است برای حضور در شرایط جنگی اما همه چیز نیست؛ چراکه اگر عشق نباشد  با شنیدن صدای چند تیر و خمپاره، شور جای خود را به ترس می‌دهد. محمدحسین حیدری، یکی از عکاسانی است که تنها به واسطه علاقه شخصی پا به این مسیر گذاشت و تمام مصائب آن را به جان خرید تا شاید در آینده عکس‌هایی که حاصل نگاه اوست، سندی رسمی برای واقعیت‌های هشت سال جنگ کشورمان باشد و بی‌واسطه با مخاطبان حرف بزند. با او به گفت‌وگو نشستیم تا بیشتر با فعالیت‌های این هنرمند آشنا شویم.


  حضور شما در جنگ بیشتر از روی علاقه شخصی بود یا دلیل دیگری داشت و چه شد با وجود سختی‌هایی که این مسیر داشت به سراغ عکاسی جنگ رفتید؟

درواقع نوعی احساس تکلیف بود. در کنار عکاسانی که ماموریت داشتند به ثبت وقایع روزمره و عملیات‌ها بپردازند، گروهی از عکاسان  علاقه‌مند مثل من  به صورت داوطلب پا به این مسیر گذاشته و به نوعی احساس تکلیف می‌کردیم که با عکاسی خودمان کمکی به دفاع از کشور کرده باشیم. جنگ و اتفاقات پیرامون آن شرایطی را برای آدم‌­های جنگ و البته عکاسان به‌وجود می‌آورد که آبدیده می‌شدند. بسیاری از تجربیاتی که الان داریم حاصل آن روزهاست. البته در این راه سختی‌هایی برای عکاسانی که به صورت آزاد کار می­‌کردند هم وجود داشت که در مواردی شرایط کار را برای ما خیلی سخت می‌کرد چون مجوز عکاسی در بعضی موقعیت­‌ها یا اماکن فقط به عکاسان رسانه‌ها  یا یگان‌های  نظامی داده  می‌شد.

  کمی از تجربه حضورتان در جنگ برای عکاسانی که دوست دارند آن فضا را تجربه کنند، بگویید.

اینکه بگویم از اول با زندگی در شرایط سخت و جنگی عادت داشتم، درست نیست زیرا این‌طور نبود. ولی با گذشت زمان و به دست آوردن تجربیات که حاصل حضور مداوم و پیوسته بود، بسیاری از سختی­‌های کار دیگر عادی شده بود و بیش از هر چیز دیگر  به هدفم که همان عکاسی بود، فکر می‌کردم. احساساتی عمل کردن در شرایط بحران نکته‌ای است که نه‌تنها در جنگ بلکه در بحران‌های اجتماعی هم ممکن است برای عکاس پیش آید. من هم در اوایل ورودم از این قاعده مستثنی نبودم. شاید از هر سوژه‌ای عکاسی می‌کردم اما به مرور با تعمق در سوژه‌ها و بررسی آنها گزینشی‌تر عمل می‌کردم.نمونه‌­ای که شاید برای تک تک عکاسانی که فضای جنگ را درک کرده‌اند، ممکن است اتفاق افتاده باشد این است که در بسیاری از عملیات‌ها با صحنه‌هایی از شهادت و جانبازی رزمنده‌ها روبه‌رو بودیم که ما را دچار دوگانگی می‌کرد، مبنی بر اینکه باید در این لحظه عکس گرفت یا به کمک آنها شتافت. در نتیجه این موضوع کار ما را کمی سخت می‌کرد.

  همانطور که خودتان در صحبت‌هایتان اشاره کردید به نیت عکاسی رفته بودید و اسلحه شما همان دوربین‌تان بود. پس با این هدف، عکاسی باید اولویت داشته باشد. نظر شما چیست؟

در لحظه، تصمیم گرفتن کمی سخت است. گفتن این موضوع شاید الان راحت باشد ولی دیدن آن صحنه­‌ها  و زخمی شدن افراد، بازی میان احساس و عقل است و کار را دشوار می‌کند.  البته چنین شرایطی برای خود من در عملیات بدر رخ داد. یکی از دوستانم به اسم غلامرضا نامدارمحمدی در کنارم شهید شد. در این زمان دو راه برای من وجود داشت یا باید دوربین را کنار می‌گذاشتم و به کمک وی می‌شتافتم یا اینکه از لحظاتی که در آن دقایق اتفاق می‌افتاد و پیکر ایشان به پشت جبهه منتقل می­‌شد، عکاسی می‌کردم. از آنجا که امدادرسانی طبق اصول خود انجام می‌شد، بهترین کار را همان عکاسی از آن اتفاق و جاودانه کردن آن  در تاریخ دیدم. مطمئنا اگر آن اتفاق در آن روز ثبت نمی‌شد دیگر الان هیچ سندی از آن وجود نداشت و مثل هزاران حادثه دیگر از آن تصویری نداشتیم و باید افسوسش را می‌خوردیم.

مثلا بسیاری از کارهای روزمره در جبهه‌ها از قبیل کارهای خدماتی مثل آرایشگری، آشپزی، خیاطی و دیگر انواع کارهای پشتیبانی و کمک‌های پشت جبهه که اقشار مختلف به رزمنده‌ها ارائه می‌دادند یا همچنین تیپ‌نگاری رزمندگان و اقشار حاضر در دفاع مقدس و خصوصا پشت جبهه‌ها از دریچه دوربین عکاسان بسیاری مغفول مانده است. آنقدر این صحنه‌­ها هر روز تکرار و دیده می‌­شد که تکرار آن باعث مغفول ماندن آن می­شد و الان گنجینه انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس تهی از این تصاویر است. مانند اینکه شما هر روز سوار مترو و اتوبوس می­‌شوید اما 30 سال بعد اگر فرزندتان از ایستگاه اتوبوس در این سال‌ها عکسی بخواهد، ندارید.

  با توجه به آنالوگ بودن امکانات عکاسی در آن زمان فکر کنم بسیار در مضیقه بودید و برای تک تک فریم‌هایی که می‌گرفتید حساسیت نشان می‌دادید. می‌خواستم کمی از شرایط عکاسی در دفاع مقدس بگویید؟

بله، همین‌طور است. من در یک ماه که سه عملیات والفجر5 و6 و خیبر انجام شد فقط 45 حلقه فیلم داشتم که می‌شود حدود 1600 فریم؛ یعنی روزی حدود 50 فریم، پس باید نسبت به تک تک عکس‌هایی که می‌گرفتم تامل می‌کردم. از طرفی دوربین و امکانات هم مانند امروز نبود و اگر مشکلی غیرعادی پیش می‌­آمد تا ظهور فیلم‌ها مشخص نمی‌­شد چه چیزی گرفته‌اید.جا دارد اینجا خاطره‌ای از عملیات والفجر8 را بگویم. دوربین من در روز چهارم آن عملیات دچار آسیب شده بود و خراشیدگی بسیار ریزی که دیده هم نمی‌­شد در پرده شاتر آن به وجود آمده بود که پس از ظهور فیلم‌ها عیب آن مشخص شد. یعنی آن فریم‌هایی که با فریم بعدی فاصله عکاسی آنها زیاد شده بود نورخوردگی جزئی داشتند. این آسیب به‌گونه‌­ای بود که جز با ظهور فیلم مشخص نمی‌شد. وقتی فیلم‌ها ظاهر شد رئیس مجموعه‌ای که برای آنها عکاسی کرده بودم گفت شما به بیت‌­المال آسیب زدید و پول آن چند حلقه فیلم را از من گرفت و در صندوقی که برای تلفن­‌های شخصی کارکنان روی میزش قرار داده بود انداخت و فیلم‌های آسیب دیده را به من عودت داد. امروز از جمله عکس‌های خوبی که نزد من است، چند حلقه موجود از همین عملیات است.

  سنگ‌بنای تشکیل انجمن عکاسان انقلاب دفاع مقدس چطور گذاشته شد؟ در رابطه با برنامه‌هایی که در این سال‌ها انجام دادید، صحبت کنید.

بعد از جنگ در حفظ مستندات تصویری دفاع مقدس خلأ داشتیم. عکس‌های آرشیوی بسیاری از عکاسان در آلبوم‌های شخصی آنها نگهداری می‌شد و نیاز بود ساماندهی شوند. به همین خاطر با جمعی از عکاسان  آن دوران از جمله شهید سعید جان‌بزرگی، سیدعباس میرهاشمی، محمود بدرفر، امیرعلی جوادیان، یوسف گرامی و فرهاد سلیمانی تصمیم به تاسیس انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس گرفتیم. بنا را بر این گذاشتیم که آثار پس از آن آسیبی نبینند و از پراکندگی بدون برنامه جلوگیری شود و به مجموعه‌­ای که مقبولیت اجتماعی و فرهنگی در بین هنرمندان و جامعه داشته باشد، بدل شویم. با نظر هیات موسس انجمن، مجموعه بنیاد فرهنگی روایت فتح انتخاب شد و کار اصلی را از آنجا شروع کردیم. بسیاری از این عکس‌ها به دلیل نگهداری بد صاحبان آنها در طول سالیان گذشته، دچار فرسایش تدریجی شده و نیازمند ترمیم بودند که ما با جمع‌آوری این آثار به ترمیم‌شان پرداختیم. همچنین در 16‌ سال گذشته به ساماندهی، کدگذاری و اسکن بیش از دو میلیون فریم آثار جمع‌آوری شده از افراد و مجموعه‌­ها در استان‌های مختلف پرداختیم که قسمتی از این آثار پس از بهینه‌سازی به صاحبان عودت و قسمتی هم در گنجینه انجمن موجود است و با حفظ حقوق صاحبان آثار در اختیار مجموعه­‌های فرهنگی، سازمان‌ها و افرادی که در این حوزه فعالیت می­‌کنند گذاشته می‌شود.

  تا آنجایی که اطلاع دارم طبقه‌بندی آثار روی نظم خاصی صورت می‌گیرد و اطلاعات آثار هم به همراه عکس‌ها ارائه می‌شود، در صورتی‌ که بسیاری از این آثار بدون مشخصات هستند؛ می‌خواستم بدانم این کار به چه صورت انجام می‌شود؟

 در ابتدا آثار رسیده، ساماندهی و کدگذاری  می‌شوند. در مرحله ساماندهی سعی می‌شود تمام فریم‌های متفرق یک حلقه سر جای خود و در یک فایل قرار گیرد. کدهایی که ما در کدگذاری آثار داریم شامل نوع متریال، کد صاحب اثر، عکاس، شماره فایل و شماره فریم است. پس از اسکن اولیه، کارشناسی روی آثار انجام می­‌شود؛ در مرحله کارشناسی، آثار به‌گزینی می‌شوند و آنهایی را که دارای کیفیت تصویری یا کیفیت موضوعی مناسب  هستند با رزولوشن بالا اسکن و در گنجینه نگهداری می­‌شوند. در مرحله کارشناسی اطلاعاتی شامل تاریخ، منطقه، نام عملیات و... به فایل مربوطه اضافه می­‌شوند. برای عکس‌هایی که فاقد هیچ‌گونه اطلاعاتی هستند، سعی کردیم کارشناسی آنها بر اساس جغرافیای منطقه­، نوع بافت خاک، درخت­‌ها، رنگ و نوع پوشش افراد و ... انجام شود. این آثار با توجه به کارشناسی‌های صورت گرفته، قیمت‌گذاری می­‌شوند  و در صورت فروش آنها، عواید حاصل از آن به صاحبان آثار، عکاسان یا خانواده‌های‌شان پرداخت می‌شود. حتی تاکید داریم به دلیل حفظ حقوق معنوی پدیدآورندگان، خریدار باید اسم عکاس را در هرگونه استفاده تبلیغاتی و نمایشگاهی قید کند.

  در صحبت‌های خود به حمایت‌های انجمن در چاپ کتاب اعضا اشاره کردید. می‌توانید آماری از کارهایی را که تاکنون منتشر کرده‌اید، بیان کنید؟

از مجموعه استان‌ها تاکنون کتاب‌های «خروش لاجوردی» استان اصفهان و «حماسه الوند» استان همدان چاپ شده و دو کتاب  «دلاوران» استان کرمانشاه و «شهریاران» استان آذربایجان‌شرقی در مرحله چاپ قرار دارند. در مجموعه کتاب‌های ملی مجموعه‌ای تحت عنوان جنگ تحمیلی به چاپ رسیده که از این مجموعه، 6 جلد آنها که روایت تاریخی داشته‌اند در دوران دفاع مقدس به چاپ رسیده و سه جلد با روایت موضوعی در انجمن چاپ شده است. جلد هفتم را به حضور زنان در دفاع مقدس اختصاص داده‌ایم. جلد هشتم این مجموعه با عنوان خرمشهر و جلد نهم با موضوع شهدا چاپ شده است. آبادان و آزادگان موضوعات دیگری است که در دستور کار قرار دارد. باید بگویم تاکنون استقبال خوبی از این آثار انجام شده است. در بخش حمایت از مجموعه شخصی افراد نیز تاکنون پنج‌ مجموعه از آثار احمد علیزاده‌نوحی، احسان رجبی، سعید حاجی­خانی، علی فریدونی و سعیدصادقی در حوزه دفاع مقدس  به چاپ رسیده است. همچنین آثار میشل ستبون عکاس فرانسوی در حوزه انقلاب اسلامی چاپ شده است.

  در کارنامه کاری شما عکاسی راهپیمایی اربعین نیز به چشم می‌خورد. می‌خواستم بدانم تجربه عکاسی شرایط بحرانی مثل دفاع مقدس چقدر در ثبت اتفاقات این مسیر به شما کمک کرد؟

اولین‌بار که توفیق این سفر دست می‌­دهد در مسیر با اتفاقات بسیار متنوع و چشم‌نواز برخورد می­کنید و سعی دارید تمام این اتفاقات را در دریچه دوربین خود ثبت کنید ولی  بعد متوجه می‌شوید بعضی از سوژه‌ها، پتانسیل مجموعه شدن را داشتند و به همین راحتی با گرفتن تک فریم‌ها از آنها گذشتید. مثلا سوژه‌ای که برای خودم جالب توجه بود و احساس می‌کنم بیشتر عکاسان از آن غافل هستند این است که در نزدیکی‌های غروب وقتی به روستاها و شهرهایی در مسیر راهپیمایی می­‌رسیم مردم محلی برای پذیرایی و استراحت زائران به استقبال آنها می‌آیند و با دعوت از آنها می‌خواهند تا شب را میزبان‌شان باشند. این پذیرایی‌ها و اقامت‌های کوتاه مدت نزد افرادی که پیش از این هیچ  شناخت یا سابقه دوستی با آنها  نداشته‌­اید به نظرم نکته‌­ای است که می‌­توان روی آن کار کرد.

  همراه شدن و هم‌نفس بودن با زائران و درک کردن حس آنها، چقدر در عکاسی مسیر راهپیمایی شما را کمک کرد؟

همه ما شیعیان  با یک فرهنگ ولایی به دنیا آمدیم و در قلب و روح ما پیوندی عمیق با ائمه معصومین و مقدسات مذهبی‌­مان وجود دارد. وقتی حضور در این مسیر با یک پیوند قلبی در کنار انسان‌هایی با این پیشینه فرهنگی صورت گرفت قطعا  این انگیزه و این پشتوانه فکری و عقیدتی بود که باعث شد حتی بیشتر از مسیر اصلی را در جاده‌های فرعی طی کنم. امیدوارم توانسته باشم اندکی در به نمایش درآوردن ارادت مردم عاشق به حضرت اباعبدا... الحسین علیه‌السلام نقش داشته باشم.