احسان محمدحسنی گفت: عبدالصالح زارع در مسابقه از ما سبقت گرفت و اول شد. نوش جانش. او تلاش کرد و مزدش را هم گرفت. ما هم رفوزه شدیم و جاماندیم.

به گزارش خبرنگار گروه جهاد و مقاومت مشرق، عصر امروز پاسداشت يكساله شدن زندگي شهيد مدافع حرم، عبدالصالح زارع در بهشت، در نخلستان سازمان هنری رسانه ای اوج برگزار شد.

در این برنامه که اجرایش را سردار سیدمحمود خیرالامور بر عهده داشت، مستندهایی از زندگی شهید زارع در نبرد با داعش و شرکت در جمع فعالان تدارک مراسم ظهر عاشورای فکه و همچنین مراسم تشییع و تدفین او به نمایش در آمد.

  احسان محمدحسنی، رییس سازمان هنری رسانه ای اوج در این مراسم طی سخنانی که با حزن و اندوه همراه بود، گفت: در تعجبم که چرا صحبت در چنین مراسمی را پذیرفتم؛ چون عبدالصالح در این 18 سالی که همسفر ما در ظهر عاشورای فکه بود، فقط صبر کرد و سکوت. سال گذشته و در ایام شهادت او در نبل و الزهرای سوریه بودم و نتوانستم در مراسم های او شرکت کنم و حالا نمی دانم چرا قبول کردم که درباره اش صحبت کنم.

حسنی درباره مراسم ظهر عاشورای فکه گفت: چند روز قبل از عاشورا که با قطار به سمت فکه راهی می شدیم، عبدالصالح در ایستگاه قم به ما می پیوست و در حالی که در بین ما شلوغی و شیطنت هم دیده می شد، او ساکت ترین و بی حاشیه ترین عضو گروه بود. در فکه هم او پرکارترین نیرو بود و بدون اینکه حرفی بزند، کارهای بر زمین مانده را انجام می داد.


 

مدیرعامل سابق موسسه فرهنگی عاشورا درباره آخرین سفر عاشورای فکه افزود: در آخرین عاشورایی که با هم بودیم، نمی دانم از چه طریقی به ارتباطات ما با سوریه پی برده بود و اصرار زیادی داشت که مقدمات سفرش به این کشور و حضورش در بین مدافعان حرم را فراهم کنم. وقتی به تهران برگشتیم، گمان می کردم یادش می رود و پیگیر نمی شود اما اینگونه نبود. او با تماس های مکرر و پیامک های متعدد، پیگیر رفتنش بود تا اینکه ناگهان تماس هایش قطع شد. گمان می کردم با اصرار خانواده و تولد فرزندش از رفتن به سوریه منصرف شده و در این خیالات بودم که مطلع شدم از طریق دیگری به سوریه رفته است. من قد و قامت و خلقیات او را آنقدر دوست داشتم که دلم نمی آمد مسبب سفرش به سوریه باشم. با توجه به روحیاتش به خوبی می شد فهمید که آماده پرکشیدن است.

احسان محمدحسنی تصریح کرد: عبدالصالح زارع در مسابقه از ما سبقت گرفت و اول شد. نوش جانش. او تلاش کرد و مزدش را هم گرفت. ما هم رفوزه شدیم و جاماندیم. عبدالصالح مزد اخلاصش را گرفت. کسی که نمی تواند وارد میدان نبرد رو در رو با کفر بشود، عرصه جهاد فرهنگی و رسانه ای به رویش باز است و اگر در این زمینه هم توانایی ندارد، زره بپوشد و از خودش در برابر تیرهای شیطانی مراقبت کند.
 
 

رییس سازمان هنری رسانه ای اوج در پایان از اولین فرمانده شهید تفحص، شهید علی محمودوند که در 22 بهمن 1379 در فکه به شهادت رسید نیز یادی کرد و گفت: شهید محمودوند در سرمای استخوان سوز فکه در سحرهای زمستانی، اورکتش را می پوشید و کلاهش را به سر می کرد و نماز شبش را در معراج شهدا می خواند. بعد از آن به محوطه می آمد و با خواندن اشعاری درباره نماز و سحر، بروبچه های تفحص را برای نماز صبح بیدار می کرد. شهيد محمودوند، فانوس به دست اين بيت را با آهنگ خوش مي خواند و زمزمه مي كرد: صبح كه سحر مي زند خدا نظر مي كند / بنده چقدر بي حياست، خوابِ سحر مي كند
عبدالصالح زارع هم در سفرهای فکه، شب ها خواب نداشت، زودتر از بقیه بیدار بود و نماز شبش ترک نمی شد.

 

به گزارش مشرق، این مراسم که با حضور جمعی از مردم وفادار، همشهریان مازندرانی و خانواده شهید زارع برگزار شده بود، با اهدای تقدیرنامه و هدایایی به پدر، مادر، همسر و فرزند شهید عبدالصالح زارع پایان یافت.

 
فرزند شهید عبدالصالح زارع