قرار بود همه تحریم‌ها در همان روز اول لغو شود؛ که همه‌اش نشد. قرار بود که 100 روزه رونق به کسب و کار مردم بازگردد؛ که آن هم بازنگشت. حالا صحبت از دستاوردی به نام «فروش آبِ سنگین» است.

سرویس سیاست مشرق - ششم آذر 92، یکصد و یکمین روز دولت یازدهم بود. توافق نصف و نیمه ژنو، امضاء و گزارش 100 روزه به مردم ارائه شد؛ همان 100 روزی که در وعده‌های انتخاباتی بنا بود در حرکتی ضربتی مشکلات اقتصادی اعم از رکود و ... حل شود؛ دو سال دیگر از آن 100 روز گذشت...
 
10 ماه پیش بود که پس از حدود دو سال مذاکرات فشرده و توافقات چندمرحله‌‌ای در ژنو و لوزان و وین، بالاخره آنچه به عنوان «روز اجرای برجام» وعده شده بود، پس از انجام کامل تعهدات از سوی ایران، اعلام شد. روزی که وعده داده شده بود که تمام تحریم‌ها یکجا بطور کامل لغو خواهد شد.
 
رئیس جمهور در رسانه ملی اعلام کردند که تمام تحریم‌های مالی، بانکی، بیمه‌ای و حتی تسلیحاتی نه تعلیق، بلکه براساس این توافق رفع می‌شود. علی اکبر صالحی، محمد جواد ظریف، عباس عراقچی، وزرای کابینه یک به یک در رسانه‌ها حاضر شدند و از لغو تمام تحریم‌های بانکی و مالی و ... مرتبط با برنامه هسته‌ای خبر دادند... اما به قول شاعر علیه الرحمه، ...ولی افتاد مشکل‌ها!
 
بعد از برجام در عمل، کف بازار یا سر سفره‌ها اتفاق خاصی نیفتاد. آنچه وعده داده شده بود، نشد. رکود نفس بازار را بُرید. نفس مسوولان را هم که همه راه‌ها را منتهی به برجام می‌دیدند به شماره انداخت. پس برجام برای چه بود؟
 
فاز اول تبیین ضرورت برجام برای افکار عمومی بود. لذا اینگونه شد که مشکل آب خوردن مردم و محیط زیست و بیکاری و رکود و ... همگی مشروط به اجرای برجام شد. همین چند ماه کافی بود تا وزیر امور خارجه به این نتیجه برسد که مذاکرات و برجام "برای رفع تحریم‌ها نبود، برای حفظ عزت کشور بود؛ اما رفع تحریم‌های اقتصادی از اول هم جزو آن‌ها نبود". مسوولان درگیر در اجرای برجام یک به یک در داخل و خارج، به زبان فارسی و انگلیسی، به بیگانه و آشنا گفتند که تحریم‌هایی که قرار بود لغو شود، روی کاغذ لغو شده؛ یعنی «تقریبا هیچ»؛ بانکهای دنیا جواب سلام ما را هم نمی‌دهند؛ پول نفت ما را هم هنوز بی برو برگرد دستمان نمی‌دهند.
 
هرچه گُل که فکر می‌کردیم در مذاکرات به حریف زده‌ایم با ناداوری یکی پس از دیگری آفساید اعلام می‌شود! و مو لای درز گل‌های خورده‌‌مان نمی‌رود. بماند که هر از گاهی ناخنکی چند میلیارد دلاری هم به اموال ایران می‌زنند که ببیند هنوز هم آن طعم سابق را دارد یا کسی هست که بزند پشت دستشان یا توی دهنشان؟! پاسخش که روشن است؛ پس جاسوس‌هایی را که با حسن نیت و توافق و تبادل آزاد شده‌اند را نیز مأمور میکنند تا با شکایت از ایران، غرامت بگیرند.
 
چند ماهی طول میکشد تا مجموعه دولت باور کند که «تقریبا هیچ» خبری نیست. طرف‌ اصلی مذاکره دست گذاشته‌ است روی نقاط حساس؛ سوریه؛ حزب الله؛ موشک و... انگار حریف تا گل‌های زده را دو رقمی نکند، دست بردار نیست. آب پاکی را هم شخص جان کری روی دستمان ریخت.
 
بیش از 1200 روز از عمر دولت گذشته است و حدود 230 روز دیگر باقیست. حالا مردم باید شکر نعمت کنند. 8 ماه مانده به پایان کار دولت، مسوولان به این نتیجه رسیده‌اند که مشکل اصلی کشور رونق اقتصادی و اشتغال است و نمی‌شود برای اینهمه بیکار شغل ایجاد کرد؛ راستی با اینهمه زخم‌های عمیق در کابینه که نیاز به ترمیم داشت، چه شد که زیر ابروی کابینه را برداشتند؟! و صد البته که می‌شود کارخانجات تعطیل و سهام‌های رو به سقوط فرانسه را دوباره سرپا کرد؛ می‌توان پالم و برنج تایلندی را به سر سفره‌های مردم بازگرداند تا بلکه این چند ماه هم سر دلشان را بگیرد و خدا را شکر کنند... تا «سیب و گلابی‌های روی درخت‌ها» برسد!
 
روز گذشته هم از یکی دیگر از اهداف توافق رونمایی شد؛ اصلا هدف برجام صادرات آب سنگین و یو اف 6 بود؛ که الحمدالله بیش از آن هم محقق شد؛ چندین هزار کیلو اورانیوم غنی شده هم صادر شد. خداروشکر به صادرات پیچ و مهره‌ها نرسید.
 
1200 روز گذشت... بالاخره برجام برای چه بود؟!
*حسن سلیمانی