تحقیقاتی در ارتباط با استخدام در سازمان‌هایی مثل سیا و آژانس‌ امنیت ملی آمریکا انجام دادیم و متوجه شدیم که آن‌ها دارای یک کنوانسیون بزرگ در شهر لاس وگاس هستند.در این شهر سازمان‌های امور مالی بزرگ، هکر استخدام می‌کنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در ماه جولای امسال پنجمین فیلم از سری فیلم‌های جیسون بورن به اکران عموم رسید و نکته مهم این اتفاق حضور دوباره بازیگر اصلی مت دیمون و کارگردان پل گرینگرس درست 9 سال بعد ازساخت اولتیماتوم بورن در این تیم بود. از این رو انتظار می‌رود که جیسون بورن بار دیگر بتواند در جدول باکس آفیس عملکرد مناسبی به دست آورد. سری فیلم‌های بورن الهام گرفته از رمان «رابرت لولام‌» است. اولین فیلم از این سری در سال 2002 با نام هویت بورن ساخته شد و موفقیت خوب آن در جدول فروش زمینه را برای ساخت فیلم‌های بعدی به وجود آورد.

 
 
برتری بورن نخستین فیلمی بود که گرینگرس در خارج از بریتانیا به تولید و ساخت آن پرداخت و فروش موفقیت‌آمیز این فیلم در گیشه توانست مهر تأییدی بر تداوم حضور این کارگردان در کنار بازیگر این نقش بزند. فیلم بعدی از این مجموعه با نام اولتیماتوم بورن که در سال 2007 روی پرده‌ی سینماها اکران شد، با فروش 442 میلیون دلار توانست چهار برابر بودجه اولیه ساخت خود را در گیشه بدست آورد و کمپانی یونیورسال را متقاعد کند که ادامه ساخت این مجموعه موفقیت‌هالی مالی بیشتری را برای آنان رقم خواهد زد. از این رو این کمپانی درصدد بستن قراردادی جدید با دیمون و گرینگرس برآمد اما اتفاق عجیب آن بود که این دو نفر از حضور در سری جدید این فیلم سرباز زدند و ترجیح هر دوی آن‌ها بر این بود که دیگر شخصیت بورن را رها کنند.

در سال 2012 کمپانی این بار فیلم را با بازی جرمی رنر و کارگردانی گیلوری با نام میراث بورن ساخت اما فیلم نتوانست در دل هواداران بورن جایی بیابد. حضور پل گرینگرس در این مجموعه به اندازه حضور بازیگر اصلی یعنی مت دیمون حائز اهمیت است چرا که او توانسته است این مجموعه را با امضای خود به ثبت برساند. امروزه فیلم‌های بورن را با نام این فیلم ساز به یاد می‌آورند. استفاده از دوربین روی دست تجربه‌ای بود که گرینگرس از فیلم‌های مستند با خود به این مجموعه آورد و همین تکنیک توانست تأثیر زیادی بر کیفیت فیلم بگذارد به گونه‌ای که تونی گلیوری نیز در فیلم‌ میراث بورن با ادای احترام به گرینگرس همین سبک از فیلم سازی و دوربین روی دست را به کار گرفت.

 
 
 
پل در خانه‌ای رعیتی در حومه آکسفورد شایر زندگی می‌کند و دفتر کار او نیز در همان جا قرار دارد. اتاق کار او پر از قفسه‌هایی است که از کتاب‌های قطور هنری پر شده و در میان آن‌ها طبقه‌ای قرار دارد که جوایز کارگردان روی آن خودنمایی می‌کند. در گوشه‌ای از اتاق پوستری از فیلم یکشنبه خونین به چشم می‌خورد و بر دیوار روبه‌روی آن برگه‌ها و یادداشت‌هایی از طرح‌ها و برنامه‌های آخرین فیلم او جیسون بورن قرار گرفته است. گرینگرس در این اتاق پوشه‌هایی دارد که در آن‌ها نوشته‌ها و تحقیقاتی را که در مورد هر یک از فیلم‌های خود انجام داده است، نگه‌داری می‌کند. مسلماً در چند روز آینده‌ این یادداشت‌های روی دیوار نیز به این پرونده‌ها اضافه خواهد شد. در جایی خوانده‌ام «کیت سالمون» که برای جمع آوری اطلاعات در این فیلم با پل همکاری کرده است در ارتباط با وسواس زیاد پل در مورد تحقیق حول داستان فیلم‌هایش گفته است:‌ ساختن یک فیلم با پل به اندازه گرفتن مدرک دکترا نیاز به تحقیق دارد. در واقع دقت در این زمینه به یکی از ویژگی‌های کاری او مربوط می‌شود زیرا گرینگرس عادت دارد که برای خلق فلیم‌های خود از رویدادهای واقعی الهام بگیرد، مانند فیلم کاپیتان فیلیپس محصول 2013 که برگرفته از یک داستان واقعی در مورد ربوده شدن یک کشتی کانتینر آمریکایی توسط دزدان دریایی سومالیایی است.

 
 
این کارگردان شصت ساله که اکنون در اتاق کار خود روبه‌روی من نشسته است و در دستش لیوان قهوه‌ای با آرم تیم چلسی وجود دارد-این بسیار عجیب است چرا که گرینگرس طرفدار پر و پا قرص کریستال پالاس است- یکی از کارگردانان درجه یک هالیوود به شمار می‌آید. او این بار نه فقط در نقش کارگردان در ساخت فیلم حضور دارد بلکه در کنار کریستوفر رز در نوشتن فیلم‌نامه نیز همکاری کرده است. در این مصاحبه از بازگشت او به این سری از فیلم‌ها و دلیل ماندگاری شخصیت جیسن بورن تا صحنه تعقیب و گریز در اتوبان لاس وگاس صحبت به میان آمده است:

*بعد از فیلم میراث بورن همه بر این باور بودند که فیلم بعدی از این مجموعه با تمرکز بیشتر بر شخصیت جرمی رنر ساخته خواهد شد، اگر آن اتفاق می‌افتاد دیگر شما و دیمون در آن سهمی نداشتید. آنچه شما را تحریک کرد که احساس کنید زمان مناسبی برای بازگشت رسیده است و دوباره به ساخت فیلمی جدید از این مجموعه علاقمند شوید، چه بود؟

هیچ برنامه‌ریزی در پشت این ماجرا وجود نداشت. این مسئله را همچون اتفاقی بدانید که خود به خود رخ داد. هر چند می‌توان مت دیمون و کریس راس- دوست نویسنده‌ام- را جزو عواملی دانست که من را به ساخت دوباره فیلمی از این مجموعه تشویق کردند. آن دو بر این باور بودند که ما می‌توانیم فیلمی جدید را بر پرده بفرستیم چرا که به اندازه کافی زمان سپری شده و جهان تغییر کرده است و اگر ما بتوانیم چیزی را که بورن قصد انجام دادن آن را دارد پیدا کنیم، همه چیز برای شروع دوباره آماده خواهد بود. در واقع از نگاه آن دو تنها می‌بایست یک داستان ساده اما مهیج و خوب پیدا می‌کردیم. در شروع باید اعتراف کنم که کاملا در شک و تردید بودم تا اینکه یک روز زمان ناهار به صورت خیلی جدی به صحبت در مورد فیلم پرداختیم و در آنجا مت به نکته‌ای اشاره کرد که بسیار روی من تأثیر گذاشت. او عنوان کرد که: ما از این بابت که تماشاگران این فیلم عاشق شخصیت اصلی داستان یعنی بورن هستند بسیار خوش شانسیم. آن‌ها دنیای فیلم ما را دوست دارند، فیلم‌هایی را هم که ما می‌سازیم دوست دارند و شاید تنها کاری که باید انجام دهیم این باشد که یک داستان فوق العاده برای گفتن پیدا کنیم تا آن‌ها بتوانند بار دیگر از دیدن دوباره ما روی پرده سینما لذت ببرند. به نظرم این جملات بسیار درست و منطقی بود.
 
 
 
من هرگز تا آن روز این گونه به قضیه نگاه کرده بودم و این جملات مرا مشتاق ساخت و فکر کرد که اگر همه چیز درست پیش برود کار خوبی به و جود می‌آید. می‌دانید« کار خوب» از الزامات است، همان روندی که در آن همه چیز به درستی در کنار هم قرار گرفته است. یعنی فیلم باید مانند سری‌های قبلی خود درست در زمان مناسبش و هم زمان با اتفاقات سیاسی زمانه‌اش و با داستانی فراخور شخصیت‌هایش پدید آید تا ماندگار شود. این اشتیاق سبب شد تا زمانی را با کریس برای نوشتن داستانی مناسب صرف کنم و فکر کردم اگر داستان خوبی به دست آمد، کار را جدی شروع خواهم کرد و داستان خیلی زودتر از آنچه که من تصورش را کرده بودم نوشته شد. اکنون که به گذشته فکر می‌کنم می‌بینم همه چیز با سرعتی بسیار بالا برای ساخت فیلم پیش رفت.

*یکی از مواردی که در ذهنن من در ارتباط با این شخصیت وجود دارد و من آن را دوست دارم این مطلب است که بورن توسط سازمان‌های دولتی مورد ستم واقع شده و همین امر گاهی سبب می‌شود تا او انتقام‌های شدیدی بگیرد. اما در واقع تمام این تلاش‌ها و مبارزات او به این دلیل است که بورن می‌خواهد انسان خوبی باشد. با توجه به خصومت‌های ضددولتی که این روزها در جامعه وجود دارد این مسئله جالب است که فیلمی را می‌بینیم که قصد دارد عنوان کند: نهادها ممکن است فاسد باشند اما هیچ کس به تنهایی نمی‌تواند آن‌ها را از بین ببرد و جامعه باید درست با این قضیه برخورد کند.

دقیقاً واقعاً از این بابت که این مفهوم را از فیلم برداشت کرده‌اید هیجان زده شده‌ام. زیرا بیان این مفهوم در فیلم برای ما بسیار مهم بود. اگر تنها فیلمی را می‌ساختیم که در آن بورنی را می‌دیدید که بیش از پیش یاغی شده است به نظرم اصلاً جذاب نمی‌رسید. منظور مرا درک می‌کنید؟ اساساً این مسئله‌ای که شما آن را بیان کردید نکته فیلم است: ایجاد استرس‌های روحی و روانی. بورن به نقطه اوج خود  رسیده است و قصد دارد تا بار دیگر بازگردد اما این بار او با معضلی روبه‌رو است: او به عنوان یک وطن پرست می‌خواهد تا به وظیفه خود عمل کند ولی از سویی نیز قصد ندارد تا بار دیگر به سیستم خراب باز گردد. این داستانی است که برای چندمین بار به مخاطبانش یک بورن جذاب را نشان می‌دهد: بورن میهن پرست.

*بی‌تردید این داستانی که شما اکنون عنوان کردید برای این زمانه نوشته شده است. من قصد دارم حالا به سمت فرایند نوشتن فیلم‌نامه پیش برویم. در گذشته شما برای دو فیلم دیگر این مجموعه با تونی گلیوری و اسکات برنز همکاری کردید و این بار شما به همراه کریستوفر رز فیلم‌نامه را نوشتید. چطور این همکاری شکل گرفت؟

باید صادقانه عنوان کنم که کریس در دو فیلم قبلی نیز با ما همکاری کرده بود. اگر چه در روند ساخت فیلم‌های سریالی نظیر بورن همکاری با افراد قدیمی الزامی نیست و هم چنین نویسنده‌های بسیاری نیز وجود داشتند که برای همکاری بسیار مناسب بودند اما در واقع این شخص با ما شروع کرده بود و این قضیه در تداوم این همکاری نقش مهمی ایفا کرد چرا که دیدگاه‌های ما در ارتباط با کلیت فیلم بسیار به یک دیگر شباهت داشت. به نظرم همین امر سبب ماندگاری بیشتر از قبل او در ساخت سری جدید شد.

 
 
*شما تقریباً پنچ یا شش فیلم را با یکدیگر کار کرده‌اید. می‌خواهم بدانم مزایای همکاری با نویسنده‌ای که با بسیاری از جنبه‌های ساخت پروژه درگیر باشد چیست؟

کریس شخص بسیار باهوش و بزرگی است. در میان همکارانم هیچ شخصی را نزدیک‌تر از او به خود ندیده‌ام. او به عنوان نویسنده همیشه یک حضور پررنگ در هر فیلمی که در آن کار می‌کند دارد. نویسنده‌ها به طور طبیعی همیشه در حال نوشتن هستند و به فیلم‌ها شکل می‌دهند. در همکاری با من نیز همیشه این رز است که استارت کار را می‌زند و حرکت را آغاز می‌کند و از آن مهم‌تر این که در هر پروژه‌ای که در آن با یک دیگر همکار می‌شویم در ارتباط با تکمیل و به ثمر رسیدن درست آن پروژه همیشه احساسی مشابه و یکسان داریم. این مسئله‌ای است که همکاری با او را برای من بسیار راحت می‌کند.

*مطمئن هستم که این سوال من در اینجا هیچ کدام از مخاطبان فیلم را آزار نخواهد داد چرا که در تریلر فیلم نیز این صحنه وجود دارد. می‌خواهم در رابطه با صحنه تعقیب و گریز در لاس وگاس با یک ماشین بزرگ صحبت کنم. این ایده در فیلم از کجا آمد؟‌ چطور شما این صحنه را خلق کردید؟ منظورم این است که از لحاظ تدارکاتی برای گرفتن این صحنه چه کارهایی انجام دادید؟


هنگامی که صحبت از جنگ سرد به میان می‌آید، مکان‌هایی به ذهن شما خطور می‌کند که فضای جاسوسی آن دوران را یادآوری می‌کند و مطمئناً اتفاقات تاریخی و جاسوسی جنگ سرد شما را به کوچه‌ پس کوچه‌های برلین و وین خواهد برد. در هنگام انتخاب لوکیشن سوالی که ما از خود پرسیدیم این بود که‌: در قرن بیست و یک که اطلاعات بیشتر از هر زمان دیگری تحت سلطه ارتش سایبری است و در زمانه‌ای که ما در دنیای دیجیتال زندگی می‌کنیم کدام شهر و کدام منطقه را می‌توان معادل کوچه پس کوچه‌های برلین در نظر گرفت؟ در دنیای امروز انبار جاسوسی کجاست؟ این سوال‌ها سبب شد تا ما بیشتر تحقیقاتمان را ر وی ابزارهای اجتماعی به ویژه غول‌های فناوری متمرکز کنیم. تحقیقاتی در ارتباط با استخدام در سازمان‌هایی مثل سیا و آژانس‌ امنیت ملی آمریکا انجام دادیم و متوجه شدیم که آن‌ها دارای یک کنوانسیون بزرگ در شهر لاس وگاس هستند. شهری که بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین ریاضیدانان، فیزیکدانان و مردان بزرگ در زمینه فن‌آوری در آنجا گرد هم آمده‌اند و این دلایل سبب می‌شود که این شهر مناسب‌ترین مکان برای استخدام در چنین سازمان‌هایی شود.
 
 
 
 
 
آن‌ها در این شهر در رقابت با سازمان‌های امور مالی بزرگ در دنیا به استخدام افراد مورد نظر خود می‌پردازند. علاوه بر این شرکت‌های بزرگ رسانه‌ای مانند گوگل و فیس‌بوک نیز در این شهر قرار دارند. نکته جالب دیگری که در تحقیقاتم به آن پی بردم این مسئله بود که هکرهای زیرزمینی نیز در همین منطقه استخدام می‌شوند و کار می‌کنند. یعنی شما در این دوران می‌توانید بازار جاسوسی مدرن را به خوبی در شهر لاس وگاس مشاهده کنید. پس تصمیم بر این شد که این شهر باید همان جایی باشد که کریس به آنجا می‌رود، زیرا ظاهراً وگاس بازار اینترنتی قرن بیست و یک را در خود جای داده و همچنین مکان مناسبی برای نمایش یک تعقیب و گریز جانانه است.
در بخش تعقیب و گریز فیلم ما از سیمون کرین کمک گرفتیم. او یک متخصص فوق العاده در زمینه اکشن است و در کنار او گری پاول که هماهنگ کننده و ایده‌پرداز بخش بدلکاری بود نیز حضور داشت. به نظر من گروه بسیار هماهنگ و خوب بودند و تمام اقداماتی که انجام می‌شد کاملا برنامه‌ریزی شده و از پیش تعیین شده بود. البته باید اذعان کنم که برای گرفتن اجاز همکاری از مقامات شهر وگاس زمان زیادی را صرف کردیم زیرا که مسئولین شهر مطمئن نبودند که آیا می‌شود اتوبان را برای مدتی طولانی بست یا خیر؟ و همچنین آیا ما می‌توانیم فیلم‌برداری تعقیب و گریز را در شب هنگام به انجام برسانیم؟‌ اما در نهایت این شهر با ما بسیار همکاری کرد و من از آنان بسیار سپاسگزارم.

*یعنی آن صحنه از فیلم واقعاً اتفاق افتاد؟

بله واقعی واقعی بود. تمام آن‌هایی که در فیلم دیدید وسایل نقلیه واقعی بودند و من فکر می‌کنم که ما چیزی در حدود 160 دستگاه خودرو را برای فیلم‌برداری این صحنه از  بین بردم.

*بدون وارد شدن به جزئیات فیلم فقط می‌خواهم عنوان کنم که بین دو شخصیت جیسون بورن و آلیشیا ویکاندر یک پویایی خاصی در جریان است که بیننده را متقاعد می‌سازد که این شخصیت جدید می‌تواند در فیلم‌های بعدی حضوری پررنگ‌تر داشته باشد. با بیان این مطلب می‌خواهم بدانم آیا شما علاقه‌مند به ادامه ساخت این سری فیلم هستید؟

اگر صادقانه بخواهم به سوال شما پاسخ دهم باید بگویم که من بعد از ساخت فیلم اولتیماتوم بورن اشتباه کردم که گفتم: هرگز دوباره فیلمی از این سری نمی‌سازم. در نتیجه دوباره این اشتباه خود را تکرار نمی‌کنم. فقط به شما می‌گویم جیسون بورن قطعاً چیزی بود که می‌خواستم آن را بسازم. همه چیز در یک مسیر درست پیش رفت و خیلی خوب اتفاق افتاد. تما ظرایف فیلم مطابق با آنچه بود که دوست داشتم؛ زمان بازگشت من برای ساخت آن، مکان‌هایی که داستان در آن اتفاق می‌افتد و وجود شخصیت‌هایی که حتی می‌تواند داستان را در آینده نیز ادامه دهد. از نظر من آنچه را که قرار بود انجام دهم انجام دادم. بنابراین دیگر برایم مهم نیست که پروژه بعدی را من به اتمام خواهد رساند یا خیر. چیزی که مهم‌تر می‌نماید این قضیه است که اگر بیننده‌ها پایان جیسون بورن را ببینند، به دنبال ادامه آن خواهند بود. کنجکاو خواهند شد که بدانند بر سر شخصیت‌های فیلم در آینده چه خواهد آمد. برای من این همان مسئله تعیین کننده و مهم است. اما در مورد خودم تمام چیزی که می‌دانم این است که می‌خواهم به یک تعطیلات طولانی بروم و پس از آن به سراغ فیلم‌های دیگر خواهم رفت و قطعاً دیگر تا مدتی به «جیسون بورن» فکر نخواهم کرد.
 
 
نام فیلم: جیسون بورن

نویسنده و کارگردان:‌ پل گرینگرس، کریستوفر روز
 
تهیه کنندگان: مت دیمون، پل گرینگرس،‌گرگوری گودمن، فرانک مارشال
 
بازیگران: مت دیمون، تامی لی جونز، آلیسیا ویکاندر، وینست کسل
 
آهنگساز:‌ دیوید باکلی، جان پاول
 
فیلمبردار: بری آکروید
 
تدوین: کریستوفر روز
 
محصول: آمریکا
 
شروع اکران 29 جولای 2016
 
زمان: 123 دقیقه
 
بودجه‌ی ساخت: 120 میلیون دلار
 
جوایز: فیلم در حال حاضر روی پرده است و فقط نامزد دریافت 3 جایزه در جشنواره‌های جانبی شده است.
 
سیناپس:

چندین سال پس از ناپدید شدنش، جیسون بورن به طور غیر منتظره‌ای در زمانی که جهان با بی‌ثباتی بی‌سابقه‌ای مواجه شده است، دوباره پدیدار می‌شود اما ...