کد خبر 599448
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۹

در هر زمینه‌ای اختلاف نظر بین حکما، شاعرها از هزار سال پیش تا حالا هست فقط یک مورد رو همه اتفاق نظر داشتند؛ «تقدیر».

سرویس فرهنگ و هنر مشرق عباس کیارستمی «درگذشت». شاید استفاده از این فعل حق مطلب را در مورد نحوه مرگ این فیلمساز ادا نکند. اما اگر خبر از وضعیت نامطلوب کیارستمی و عدم رسیدگی پزشکان ندارید قبل از خواندن ادامه متن حتما به صفحه مجازی محمد شیروانی مراجعه کنید تا متوجه یک غفلت بزرگ در رابطه ماجرای مرگ این فیلمساز ایرانی شوید.

محمد شیروانی چندی پیش بعد از ملاقات با عباس کیارستمی اینگونه نوشت: عباس کیارستمی بار دیگر به بیمارستان منتقل شد. از آقای وزیر بهداشت عاجزانه درخواست می‌کنم تا دیر نشده ایشان را به بیمارستانی خارج از کشور اعزام کند.

محمد شیروانی (کارگردان سینمای ایران) پس از اینکه به ملاقات عباس کیارستمی رفت؛ یادداشتی نوشت. این نوشته این چنین آغاز شده است: عباس کیارستمی بار دیگر به بیمارستان منتقل شد. از آقای وزیر بهداشت عاجزانه درخواست می‌کنم تا دیر نشده ایشان را به بیمارستانی خارج از کشور اعزام کند. من هفته گذشته برای عیادت خانه ایشان بودم. ناچارم اورژانسی بودن ماجرا را به اخلاق ترجیح بدهم.

شیروانی که این مطالب را در صفحه شخصی خود در فیسبوک نوشت؛ گزیده‌ای از حرف‌های بریده بریده عباس کیارستمی که به گفته خودش در مغز جانش نشسته؛ اینگونه نوشته است:

تا مهر ماه باید در تخت بستری باشم و چند بار دیگه بعد از بهبودی جراحی بشم.

یکی از دوستام همین عمل رو انجام داد و روز پنجم در سالن سینما داشت فیلم می‌دید.

قرار بود دکتر "میر" من رو عمل کنه. بعداً فهمیدم که پسرش من رو عمل کرده و تازه در شأنش نبودم و عمل رو سپرده به دستیار پنجاه ساله‌ش!

هر جا اعتماد می‌کنی بکن ولی به اونایی که پدرشون مشهور بوده؛ نکن. خواستن و نتونستن.

وقتی دکترم اخبار رو در روزنامه‌ها خوند و فهمید این بیمار خیابونی نبوده؛ دستپاچه شد و مصاحبه کرده و گفته گویا بیمارم شهرتی دارد و در خارج او را می‌شناسند.

من باورم نمیشه دیگه بتونم روی پا وایسم و فیلم کار کنم. اون تو رو داغون کردند.

شنیدم مهران مدیری با دکترها شوخی کرده ولی این رفتار تراژدیه نمیشه باهاش شوخی کرد چراکه پای جان یک انسان درمیونه.

به من گفتند ملاقات نگیر. حرف زدن حالم رو بدتر و بهتر می‌کنه. ارتباط برقرار می‌کنم، قصه می‌شنوم قصه می‌گم. ما که درباره دلار و جناح‌ها حرف نمی‌زنیم.

گاهی فرش قرمز گاهی هم پات میره توی باتلاق.

در هر زمینه‌ای اختلاف نظر بین حکما، شاعرها از هزار سال پیش تا حالا هست فقط یک مورد رو همه .اتفاق نظر داشتند "تقدیر ".

کارهایی که ما می‌کنیم شاید سینما نباشد اما تجربه‌ای‌ست روی سینما که هزار بار ارزشش بیشتره.

فیلم می‌تونم ببینم سینما نمی‌تونم ببینم.

٧٠ سال تلویزیون ندیدم و این چند روز برای من تلویزیون گذاشتند. چند تا آنونس دیدم. خجالت کشیدم که چشم‌هام اینارو می‌بینه. مردهای گنده که بشکن می‌زنن اما خوشحال نیستند و غمگینن و فقط ادای دلقک‌ها رو درمیارن.

به‌هرحال ما باید به مخاطب‌هامون رضایت بدهیم و اگر بخواهیم زیادش کنیم باید بریم سراغ ٥٠ کیلو آلبالو.

یک نقاشی کشیده بودم پشت یک کارت پستال مال سال ١٣٣٥. سمیع آذر گفت ٦٠ میلیون می‌خرم. گفتم هدیه دادم به خواهرم. تصادفاً خواهرم رو دید و بهش گفت ٨٠ میلیون می‌خرم. خواهرم گفت این هدیه‌ای‌ست که عباس بهم داده.

(خمیازه می‌کشد) در زندگی‌ام خمیازه رو نمی‌شناختم.

از اتاق عمل بیرون اومدم گفتم علی هارد آوردی بشینیم کار کنیم؟

( با اشاره به هم‌نسلانش) ما در بهشت از دنیا می‌ریم. ما خوشبخت به دنیا اومدیم بدون اینکه سعی کرده باشیم. هنوز بازیگوشیم تا آخرش.


اما کیارستمی حاضر نشد دردهایش را بر زبان آرد و لب به گلایه و شکوه گشاید.

کیارستمی از بدیهی‌ترین حقوق شهروندی در دولتِ مدعی محروم بود و درست در لحظاتی که ساعت پایانی زندگی‌اش را می‌گذارند و با بیماری‌اش به سختی دست و پنجه نرم می‌کرد، سفره افطاری با سایر هنرمندان و دادن وعده‌های سر خرمن پهن بود؛ و سیاستمدارانی که هنرمند را همچنان ابزار تبلیغات سیاسی خود می‌دانند.