حجت الاسلام مالامیری، جوان اهل قم بود که شهادتش در سوریه خیلی‌‌ها را تکان داد. اساتیدش می‌گویند «او نماد طلبه تراز انقلاب اسلامی و طلبه مطلوب امام خمینی(ره) بود که با شهادتش مسیر جدیدی در برابر حوزه باز کرد.» او در سوریه همراه و هم‌سنگر فاطمیون بود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن مبارز از مهاجران افغانستانی مقیم در ایران است، که در مشهد متولد شده و به آب و خاک پدری خود نیز به شدت علاقه دارد. اما در عین حال خود را اهل خاک هر جایی می داند که پرچم انقلاب اسلامی در آن به اهتزاز در آمده باشد. او شاگرد یک طلبه جوان بود که همراه با فاطمیون افغانستانی به سوریه رفته بود: «حجت الاسلام والمسلمین شهید محمد مهدی مالامیری».

اساتید جامعه المصطفی، شهید مالامیری را طلبه‌‌ای در تراز انقلاب اسلامی نام گذاشتند، به چند دلیل و یک دلیل از بقیه دلایل مهم‌تر: «مالامیری هیچ‌گاه آرمان و فکرش را در حصار مرزهای جغرافیایی محدود نکرد. او مصداق واقعی همان طلبه‌ای بود که مطلوب امام بود. او آخوند ایده‌آل امام خمینی(ره) بود. طلبه‌ای که در تراز بالای علمی و در مرتبه استادی، با روحیاتی افتاده با کوچک و بزرگ نشست و برخاست می‌کرد و به گوشه گوشه دنیا توجه داشت.»


مالامیری از اساتید جامعه المصطفی در قم بود که با طلاب خارجی ارتباط بسیار خوبی داشت. آن زمانی که بحث دفاع از حرم در جهان پیچید گروهی از نیروهای مردمی عراقی، پاکستانی، بحرینی، لبنانی، ایرانی، افغانستانی و ... رهسپار سوریه و عراق شدند. شهید مالامیری از طلبه‌هایی بود که تدریس در قم را رها کرد و همراه فاطمیون افغانستانی که این روزها آوازه‌ شهامتشان در دنیا پیچیده است، رهسپار سوریه شد. کمتر مجاهد افغانستانی است که با این طلبه ایرانی رابطه گرمی نداشته باشد و از او خاطره‌ای بیان نکند.

با گذشت نزدیک به یک سال از شهادت او هنوز پیکر پاکش به سرزمین ایران باز نگشته است. سیره و منش شهید حجت الاسلام‌و‌المسلمین مالامیری موضوعی بود که درگفت‌وگو با حسن مبارز که از شاگردان شهید *مالامیری در جامعه‌المصطفی العالمیة بود، مورد بررسی قرار گرفت. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

* آقای مبارز چطور فردی که در 29 سالگی با به دست آوردن جایگاه تدریس در جامعه المصطفی که خود عرصه مهم جهاد علمی و فرهنگی در تربیت طلاب غیر ایرانی است و جایگاه ارزنده‌ای به شما می‌رود، حاضر می‌شود این مسیر را رها کند و برای جهاد به سوریه برود و شهید می‌شود؟

شهید مالامیری یک شخصیت جامع به لحاظ علمی و تهذیب نفس بود. فکر می‌کنم همین تهذیب نفس نتیجه‌اش جهاد فی سبیل الله و شهادت شد. برخلاف ظاهر عادی‌ای که داشت، درونی داشت که همواره احساس می‌شد به معنویت متصل است. اینگونه نبود که زندگی دنیایی را خیلی جدی بگیرد . قرآن می‌فرماید کسانی از جهاد گریزان هستند که زندگی در دنیا را جدی گرفته اند‌، زندگی امروزی برای او اصالت نداشت و مطلوب او، مسیری دیگر برای رسیدن به منتهای کمال بود.

از رفتن استاد به سوریه خبری نداشتیم. وی استاد درس حلقات شهید صدر ما بودند و نیامدنش که فردی منظم بود و اهتمام جدی به درس داشت، برای ما عجیب به نظر می‌رسید. طوری که تصور می شد موضوعی غیر درسی مانع آمدن ایشان برای درس شده باشد. یعنی در کمال اخلاص و بدون اینکه کمتر کسی بداند برای جهاد رفته بودند. اما استاد جدید به ما خبر شهادت ایشان را دادند. شهید مالامیری در جمع و میان ما بود، ولی قلبش جای دیگری و متصل به ذات خداوند بود. در مورد ایشان می‌توان گفت :«هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای/من در میان جمع و  دلم جای دیگر است»

دوری از مسجد آسیب بزرگ کشور است

* با دوستان و اساتید شهید مالامیری که صحبت می‌شود برخی او را «روحانی تراز انقلاب اسلامی» می‌خوانند. دلیل اینکه این وصف را درباره ایشان به کار می‌برند، چیست؟

شهید مالامیری محصول مسجد است. کسی بود که در مسجد و با فرهنگ مسجدی بزرگ شد. آسیبی که امروز می‌تواند کشور را به شدت دچار مشکل کند، دوری از مسجد است. ایشان در خدمت مسجد بود. کسانی می توانند در فضای رزم و هنر مجاهد باشند که به معنای واقعی کلمه  تربیت شده مسجد باشند و در خدمت مسجد باشند. فرهنگ مسجد بسیار مهم است و بسیاری از هنرمندان انقلابی ما در عرصه ‌ای مختلف مانند امیرحسن فردی از مسجد بروز کرده اند‌. مالامیری هیچ وقت مسجد را فراموش نکرد. مسجد برای چه در جنگ سخت و چه در جنگ نرمف سنگر ماست و این را شهید مالامیری می‌دانست و پایگاه او همیشه مسجد بود. به صرف حضور در مسجد با عموم مردم ارتباط میدانی و تنگاتنگی داشت. برای هر رده سنی حرفی برای گفتن داشت و پای صحبت و درددل و مشغولیت‌های همه آن‌ها می‌نشست.

شهید مالامیری، خود را به خدا فروخت

فضای تربیت خانوادگی ایشان به گونه‌ای بوده است که از همان ابتدا در یک فضای آرمانی و ژرف و جهان‌شمول تربیت شدند. در عین اینکه ساده‌زیست بودند اما نسبت به مسائل جهان اسلام و دنیای جدید بی تفاوت نبودند. تقریباً تمام اعضای خانواده اعم از پدر، مادر، برادر و ... ایشان به این مسائل توجه جدی داشتند. در واقع وقتی حجت الاسلام‌والمسلمین مالامیری به شهادت می‌رسد، اینگونه به نظر می‌رسد که این خانواده به آرمان‌های خودشان می‌رسند و شهادت برایشان چیز تلخی نبود که از آن گریزان باشند. روزی که برای دیدن آنها رفتم، بسیار پریشان بودم و رفتار خانواده شهید مالامیری بنده را آرام کرد و این به دست نمی‌آید مگر با تقوا و ایمان و آن روح ایمان است که به انسان در سختی‌ها و شدائد کمک می‌کند.

در واقع چه چیز باعث شد دو دختر و خانواده خود را تنها بگذارد و برود. در نگاه اول خیلی سخت به نظر می‌آید که فردی با این مدارج این کار را  بکند. ولی وقتی فرد فکر می‌کند و می‌بیند این تکلیفی است که خداوند به او گفته و وقتی  این تکلیف را تشخیص می‌دهد و می‌فهمد، خداوند هم مشتری او می‌شود. خدا مشتری مال مومن و نفس مومن می‌شود. وقتی ما عمری طولانی داشته باشیم که فقط دنبال خودمان، مردم، دنیا و مقام باشیم، یعنی خود را به دنیا فروخته‌ایم. اما شهید خود را به خدا فروخته است و خدا را شکر خانواده این شهید بزرگوار هم با خدا معامله کردند و نگاهشان به افقی نورانی هست که غم و غصه در آن راه ندارد. البته طبیعتا تأثر هست ولی خانواده شهید می‌دانند  به یک سود واقعی در تعامل با خداوند دست یافته اند.

کسی حق ندارد با قصد کشتن یا کشته شدن به جهاد برود؛ مالامیری این را می‌دانست

* شهید مالامیری دارای جایگاه تثبیت شده اجتماعی و طلبه محقق و عالمی بودند. چطور تشخیص دادند که خط مقدم فعلی و تکلیف امروز او در سوریه است؟

تشخیص تکلیف طبق مفاهیم دینی و فقهی با مکلف است و شهید مالامیری که فردی فقیه و آشنا و مسلط به مبانی دینی بودند، حتما متوجه این موضوع شدند. شهید مالامیری حتما به این تشخیص رسیده بود که دنیا برایش زندان بود و تشخیص داد که خط مقدم اکنون جای دیگری است. ایشان به حجتی رسیده بود که به این کار دست زد. ایشان آدم عادی نبود که تنها با برداشتهای احساسی دست به این کار بزند. ایشان فردی اصولی و فقهی بودند و حتما می‌دانید در مبانی فقهی ما کسی حق ندارد با قصد کشتن یا کشته شدن به جهاد برود. بلکه باید تنها با نیت جنگیدن و انجام وظیفه رفت. ایشان حتما با توجه به تهذیب نفس و باطن پاک و ارتباط خاصی که با اهل بیت داشت چنین تصمیمی گرفت. ما در اخلاق و معنویات به ایشان تکیه می‌کردیم چرا که شهید مالامیری ویژگیهای خاصی داشت و زمانی که قصد رفتن کرد به‌طور حتم جهاد مانند نماز بر ایشان واجب شده بود.

هنوز هم شماره ایشان را در گوشی ذخیره دارم و وقتی نام ایشان را می‌بینم دلتنگ می‌شوم. وقتی خبر شهادتشان را شنیدم باور نکردم و برای یقین با خانواده‌اش تماس گرفتم . در تمام مدتی که نبود با ایشان تماس گرفتم و کسی نمی‌دانست، ایشان کجاست.

حتما جهاد علمی کم از شهادت نیست ولی وقتی که ایشان به شهادت رسید تازه بنده پی بردم که این کم گویی‌ها و مراقباتی که ما دیده بودیم بی دلیل نبوده‌ است. افراد مدعیات و ظواهری در رفتار و گفتارشان دارند که با عمل می‌توان آن را رد یا اثبات کرد. ایشان این مدعیاتی که در ظاهر معتقد به آن بودند را به همه ما نشان داده و ثابت کردند.در خصوص خلوص بزرگان گفته‌اند که کسی که ظاهر و باطنش یکی باشد به مقام اخلاص می‌رسد و این در ایشان بروز داشت و به اعتقاد من باید ایشان را جزو مخلصین دانست.

شهادت مالامیری مسیر جدیدی برای روحانیت و حوزه‌ها گشود

یکی از نیازهای جدی امروز جامعه داشتن طلبه‌های دارای دغدغه تربیت است. در این بحبوحه یک روحانی در خط مقدم سوریه به شهادت می‌رسد و این شهادت برای روحانیت مسیر جدیدی را باز می‌کند. ایشان بسیار خاکی و بسیجی بودند. رفتار اجتماعی شهید مالامیری بسیار خاص بود و در بند آداب ظاهری که به جهت عالم بودن و مدرس بودن برای ما متصور است، نبود. پیرزنی که در همسایگی ایشان بود می‌گفت هر وقت من را می‌دید که بار سنگینی دستم است به من کمک می‌کرد. این کمک را مخالف جایگاه اجتماعی و علمی خودشان نمی‌دانست، در واقع ایشان موجب شکل‌گیری حرکتی در حوزه شد و بعد از ایشان روحانیون بسیاری برای تبلیغ و مبارزه اعلام آمادگی کردند.

ایشان با بهجت و روی گشاده برای جهاد رفتند. این حرکت سوال بزرگی برای روحانیون حوزه به‌وجود آورد و آن دلیل رفتن شهید مالامیری بود و حتی اگر رفتن ایشان هیچ ثمره‌ای جز طرح این سوال بزرگ نداشته باشد خود حرکت بزرگی است. همواره این اعتقاد هست که باید طلاب و روحانیون پیش قدم باشد و همانطور که دوستان اشاره کرده‌اند، ایشان وقتی به شهادت رسیدند این پیش قدمی را نشان دادند، اینکه طلاب حوزه‌های علمیه همراه مردم برای مجاهدت می روند خود تلنگری برای همه طلبه‌ها است.

برکات شهادت مالامیری؛ عدم توجه به بازی های ناسیونالیستی در راه دین

*شنیدم که ایشان در سوریه همراه و همسنگر بچه‌های تیپ فاطمیون و مدافعان افغانستانی حرم بودند. در روزگاری که برخی لااقل در ایران، نگاه‌های عجیبی به افغانستانی‌ها دارند، او محبوب افغانستانی‌ها بوده است؟

بله، ایشان با تیپ فاطمیون در جبهه حضور داشتند و بسیاری از دوستان ایشان مدافعان و مهاجران افغانستانی ساکن سوریه، عراق، ایران و خود افغانستان بودند. خودش این جمع را انتخاب کرده بود و به میان آن‌ها رفته بود. یکی از برکات شهادت ایشان را باید در عدم توجه به بازی‌های ناسیونالیستی و جغرافیایی در راه دین و اهداف دین عنوان کرد.

این اتفاق و جریان مهمی بود که شهید با عمل خود نشان داد که نباید در این مسیر تبعیض قائل شد. شهید مالامیری در همراهی برای دفاع از دین بین تیپ فاطمیون و افغانستانی‌ها می‌رود که کارزار واقعی و خطر واقعی آنجایی بوده است که ایشان حضور داشتند. بچه‌های رزمنده افغانستان مانند ما طلبه‌ها او را خیلی دوست داشتند و او محبوب فاطمیون بود.

آن زمان می‌گفتند که خط مقدم جبهه سوریه علیه تکفیری‌ها با رزمندگان و مجاهدان افغانستانی پیش می‌رفته است و همین ها در متن کارزار قرار داشتند. ایشان بین فاطمیون ماند و شنیدیم که در ستاد فرماندهی فعالیت کرده و به کارهای صرفاً تبلیغی و فرهنگی بسنده نکرده است. شهادت ایشان نشان می‌دهد که دفاع از حرم ایرانیف افغانستانی، بحرینی، عربستانی و ... ندارد و هدف که دفاع از کیان اسلام و حرم اهل بیت(ع) است، جایگزین نگاه‌های ملیتی می‌شود.

منبع: تسنیم