ترکیه با وجود ادامه لحن خود مبنی بر فشار بر سوریه ، در برابر منطق اقتصادی تسلیم خواهد شد، چرا که پوتین وی را با توافق‌نامه‌های گازی و هسته‌ای فریب داده به این ترتیب برگه‌های آنکارا نیز تقویت می‌شود چرا که می‌تواند به عنوان پلی بین روسیه و بازارهای اتحادیه اروپا ایفای نقش کند.

گروه بین‌الملل مشرق - روزنامه البنا لبنان در سومین بخش از مقاله خود در زمینه تحولات سیاسی و استراتژی غرب در قبال منطقه هلال حاصلخیز به نتیجه‌گیری‌ها و چالش‌های پیرامون این منطقه پرداخته و آنها را در پنج مورد زیر خلاصه کرده است:

(قسمت اول: منطقه‌ای که برای آمریکا از خاورمیانه هم مهم‌تر است/ شاه‌کلید تحولات دنیا کجاست؟ +نقشه)
(قسمت دوم: جنگ قدرت‌ها برای تصاحب هلال سبز/ گازی که حالا بوی خون می‌دهد )
 
اول:
بروز فراکسیون‌های فرا قومیتی در ابعاد اقتصادی و سیاسی که البته قومیت‌ها را از بین نمی‌برد، بلکه چالش جدی در برابر وحدت مجدد آنها ایجاد می‌کند.
 
دوم: گروه‌های فراقومیتی باعث می‌شوند مفاهیم جدیدی برای تمامیت و امنیت پشتیبانی و امنیت و همکاری بین کشورها تعریف شود، به این ترتیب گزینه‌ها و منافع اقتصادی و سیاسی کشورها لزوماً باید در راستای هماهنگی با یکی از محورهای جهانی تأمین شود.
 
سوم: نظام سرمایه‌داری و امپریالیستی که به سرباری برای انسانیت تبدیل شده بود از هم فروپاشید و در نتیجه میزان تسلط آمریکایی‌ها در مناطق عدیده ای کاهش پیدا کرد، این شرایط فرصت خوبی برای دولت‌های هلال حاصلخیز فراهم آورد تا از تبعات معاهده سایکس پیکو فرار کنند.
 
چهارم: جنگی که منطقه وارد آن شده است جنگ انرژی و اقتصادی و ژئوپلیتیک است، به این ترتیب جغرافیای سیاسی هلال حاصلخیز آن را به گذرگاهی اساسی برای انتقال خطوط لوله تبدیل کرده که دنیا را در اختیار خود دارد.

پنجم: جنگ انرژی و روند آن در منطقه هلال حاصلخیز باعث سقوط رژیم‌های عربی شد که زاییده استعمار و عربیت موهوم و پان عربیسم بودند.



به این ترتیب سوریه و منطقه امروز در نقطه عطف بزرگی قرار دارد که نتایج جنگ در آن نقشه‌ها و موازنه های جدید حاکم بر منطقه را تا مدتی ترسیم خواهد کرد، سوریه اساس سازش بوده و روسیه و چین شرکای اصلی آن در معامله‌های گازی و سرمایه‌گذاری هستند. در سایه فقدان پروژه ملی عربی لزوماً باید طرح وحدت هلال حاصلخیز به عنوان واکنشی برای سقوط سایکس پیکو و پیامدهای آن مطرح شود.
این خلاصه آن چیزی است که در این مقاله به آن اشاره خواهد شد.
 


نتایج مباحث:
از مجموع آنچه که گفته شد نتایج زیر به دست می‌آید:
اول: مسیر جهان به سمت تشکیل و حاکمیت فراکسیون‌هایی فرا قومیتی در ابعاد اقتصادی و سیاسی است که در سایه رقابت موجود پیرامون رهبری این قرن و تحکیم رژیم چندقطبی به وجود می‌آید. این فراکسیون‌ها قومیت‌ها را از بین نمی‌برد، بلکه ملت‌های تجزیه‌شده به دست استعمار براساس آن به دنبال احیای وحدت خود هستند تا بتوانند نقش اساسی خود در دنیای کنونی را ایفا کنند. این مرحله حدفاصل بین سقوط نظام تک قطبی و بروز نظم نوین جهانی است که در لحظه مناسب تشکیل خواهد شد و ملت‌ها باید از آن در راستای وحدت مجدد خود استفاده کنند.

دوم: فراکسیون‌های فرا قومیتی مفاهیم جدیدی برای تمامیت امنیت ایجاد کردند،مانند امنیت پشتیبانی و اهمیت همکاری‌های مبتنی بر توازن منافع بین متحدان به جای امنیت استراتژیک مبتنی بر توازن قوا. به این ترتیب گزینه دولت‌ها و منافع اقتصادی و سیاسی آنها در منطقه مورد تنازع بین محورهای درگیر ایجاب می‌کند که هماهنگی کشورها لااقل با یکی از محورها شکل بگیرد تا منافع کشورهای مذکور تأمین شود. به این ترتیب است که روسیه در جنگ خود آمریکا، ائتلافی را با چین شکل داده و به همراه این کشور محور همکاری‌های امنیتی شانگهای و دولت‌های عضو بریکس را تشکیل داده است.
 
ایران نیز در همین راستا در درگیری خود با آمریکا به متحدانش نظیر روسیه و چین تکیه کرده تا از این کشور در شورای امنیت حمایت‌ کنند و محاصره ظالمانه اعمال ‌شده بر آن را بشکنند. دولت‌های کوچک در برابر دو گزینه قرار دارند، اول اینکه بر اساس منافع خود در کنار یکی از محورها قرار گیرند و دوم اینکه سازش‌های موجود به ضرر آنها شکل بگیرد.
 



سوم: نظام سرمایه‌داری و امپریالیستی به پایان نقش تاریخی خود رسیده و به‌سرباری برای انسانیت تبدیل شده است. در نتیجه همین رویکرد میزان تسلط آمریکا نیز کاهش پیدا کرده و این کشور دیگر قادر نیست تصمیمات خود را به کشورهای دیگر تحمیل کند. این عقب‌نشینی گسترده از منطقه پاسیفیک آغاز شده و تا آسیای میانه و خاورمیانه و حتی اوکراین امتداد داشته است. این روند فرصتی را برای دولت‌های منطقه هلال حاصلخیز ایجاد کرده تا بتوانند از تبعات معاهده سایکس پیکو که غرب از طریق آن به دنبال تجزیه مردم‌شناختی و انرژی منطقه بود ،فرار کنند. در این شرایط هیچ جایگزینی جز از بین ‌بردن پروژه تجزیه سوریه و عراق و ترسیم استراتژی جدید در این کشور مبتنی بر احیای وحدت و باز پس‌گیری اقلیم‌های از دست ‌رفته آن وجود ندارد.

چهارم: جنگی که در منطقه ما ایجاد شده جنگ کاملاً ژئوپلیتیک و اقتصادی و رقابت یر سر انرژی است. در نتیجه تمام مطالبی که در مورد بهار عربی و انقلاب‌های تغییر و تحول در منطقه گفته می‌شود، بیهوده بوده و در راستای منافع جریان‌های تکفیری و راه‌اندازی کنندگان آن شامل آمریکا و اسرائیل و برخی متحدان عرب آنها قرار داشته است. چیزی که مشخص است اینکه هدف این گروه‌ها تخریب هلال حاصلخیز شامل سوریه و عراق بود تا آنها نتوانند مجدداً بپا خیزند. این رویکرد باعث می‌شود تسلط بر این کشورها یا مهار آنها در چارچوب یک محور قابل کنترل آسان‌تر دنبال شود.



در سایه جنگ انرژی و ژئوپلیتیک موجود و تداخل پرونده‌های منطقه‌ای و بین‌المللی؛ کشورها مجبور هستند در چارچوب منافع اقتصادی شان مواضع خود را با یکی از محورهای جهانی هماهنگ کنند و وحدت خود را بازیافته یا اینکه مجدداً دچار تجزیه ‌شوند. چرا که پروژه‌های تجزیه منطقه همچنان با قدرت مطرح بوده و به دنبال ایجاد فضایی برای اقلیت‌ها جهت تحمیل شکاف و تفرقه به منطقه از طریق کشتارهای مذهبی انجام شده به دست داعش بر ضد اقلیت‌های ایزدی و آشوری و مسیحی دنبال می‌شود تا آنها را مجبور به مهاجرت کند. تمامی این تحولات زیر نظر غرب انجام می گیرد.
 
پنجم: جنگ انرژی و تبعات آن در منطقه هلال حاصلخیز باعث سقوط‌های رژیم‌های عربی وابسته به استعمار بعد از تمام شدن مأموریت آنها شد. همچنین رویکردهای اخوانی و تکفیری نیز بعد از اینکه به سرباری برای راه ‌اندازی کنندگان آن تبدیل شده بود، از هم فروپاشید. به ‌این ‌ترتیب اتحادیه عرب به اسب تروای آمریکا و نیروهای ناتو برای حمله به سوریه و تخریب آن و سقوط رژیم‌های ملی‌گرای عرب تبدیل شد. آنهم در شرایطی که رژیم‌های ملی‌گرای عرب در تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد و حفظ وحدت جامعه و توسعه رژیم فراگیر برای جلوگیری از سوءاستفاده قدرت‌های و خارجی از شکاف‌های موجود در کشور ناکام ماندند.



به این ترتیب منطقه هلال حاصلخیز در سایه فقدان پروژه ملی‌گراها در برابر سه طرح منطقه‌ای به ظاهر مذهبی قرار گرفت که مورد حمایت جریان‌های متخاصم بین‌المللی بودند: این رویکردها عبارتند از:

الف : پروژه یهودی اسرائیلی که با برخی پروژه‌های خلیج فارس و وهابیت سعودی و اخوانی تطابق داشته و یک گروه چهارجانبه شامل عربستان سعودی و قطر و امارات و کویت را تشکیل داده و از سوی آمریکا نیز رویکرد هرج‌ومرج ویرانگر و ایجاد خاورمیانه جدید و تجزیه‌شده مبتنی بر کشورهای کوچک طایفه‌ای کمک می‌کردند. پروژه یهودی با ایجاد جنگ سنی و شیعه به دنبال توجیه موجودیت خود به‌عنوان یک رژیم نژادپرست یهودی برآمده بود تا شاید بتواند محور مقاومت را دچار تزلزل کرده و آرمان فلسطین را از بین ببرد و رژیم غاصب اسرائیل را آسوده سازد.
 


ب: دومین پروژه موجود در منطقه پروژه عثمانی و اخوانی ترکیه است که با راهنمایی و حمایت آمریکا و نیروهای ناتو با چهار کشور مذکور در همسایگی خلیج فارس متحد شده است. اهداف این پروژه در طولانی کردن جنگ بر ضد سوریه و عراق و تخریب هلال حاصلخیز و روی کار آوردن حاکمیت عثمانی و اخوانی به عنوان گزینه اسلام معتدل به جای داعش و تکفیری‌ها با پروژه اول تطابق دارد. ترکیه نیز به دنبال از بین بردن برنامه‌های ایران و روسیه و چین و به فرسایش کشاندن آنها در هلال حاصلخیز است تا بتواند در روند احیای مسیر راه ابریشم و خط آهن سریع‌السیر چین به دریای مدیترانه جایگزین این کشور شود. همچنین آنکارا به دنبال جایگزینی در خط لوله انتقال نفت ایران به اروپا است.
 
ج: پروژه سوم برنامه‌های ایران است که مقاومت در برابر دو پروژه قبلی را با همراهی ائتلاف‌های خود از لبنان گرفته تا سوریه و عراق و یمن و حتی محور همکاری‌های شانگهای دنبال می‌کند. این کشور در هلال حاصلخیز نیز از موقعیت دفاعی به تقابل با آمریکا برخاسته و ائتلاف سیاسی و اقتصادی و استراتژیک گسترده خود با روسیه و چین را در این راستا به کار گرفته است. محور مذکور به لطف پیروزی و پایداری ارتش و ملت و حاکمیت سوریه و حمایت مقاومت از آن در برابر توطئه‌های آمریکا پیشروی‌های قابل توجهی داشته است.



پروژه مقاومت امنیت منطقه و ثبات آن را به خروج نیروهای خارجی از آن مرتبط دانسته و تأکید دارد که ایجاد تفاهم با دولت‌های منطقه برای از بین بردن رویکردهای تکثیری و تجزیه طلب مثمرثمر خواهد بود. پروژه محور مقاومت سیاست باز در قبال دیگران و مبارزه با جریان‌های استکبار جهانی نظیر آمریکا و ناتو و اسرائیل را در دستور کار خود قرار داده است.

 
این محور از حمایت روسیه و چین برخوردار بوده و در برابر رویکردهای جنگ‌طلب آمریکایی جهت ایجاد انفجار از داخل ملت‌ها و ورود در جنگ‌های نیابتی و جنگ نرم ایستادگی کرده است. این‌ جریان تأثیرگذاری و نتیجه بخشی خود در مبارزه با رویکردهای تکفیری و از بین بردن پروژه‌های صهیونیستی آمریکایی و ترکی و خلیجی را در منطقه هلال حاصلخیز به اثبات رسانده است. این مقاومت به همراه ارتش‌های این کشورها محور مقاومت از عراق تا یمن و تهران را دربرگرفته است.



محور مذکور پروژه‌ای وحدت بخش در برابر رویکردهای تجزیه‌طلب غربی ارائه می‌کند و معتقد است که منافع این محور در ضربه زدن به تکفیری‌ها و احیای خط لوله گاز در تکمیل پروژه‌های شرکت گازپروم روسیه و تسلط بر گاز دریای مدیترانه و دور کردن آمریکا و نیروهای ناتو از آن و تأسیس راه‌ابریشم و ایجاد کمربند اقتصادی برای این مسیر است. محور مذکور همچنین به دنبال ایجاد نظم نوین جهانی چند قطبی و ضربه زدن به خودکامگی آمریکا در منطقه است.

با این وجود ایدئولوژی ایران در افزایش توان نظامی و پیشرفت تکنولوژیک و همچنین پروژه هسته‌ای مسالمت‌آمیز این کشور؛ دولت‌های وابسته به آمریکا در خلیج فارس را به وحشت انداخته و آمریکا نیز برای تقویت این وحشت وارد عمل شده و مدعی است که محور مقاومت، محور توسعه تشیع  است.
 
با این وجود محور مذکور در تبلیغ پروژه خود با مشکل مواجه شده است ، چرا که ایران به عنوان کشور اصلی این جریان نمی‌تواند گفتمان دینی مبتنی بر مقاومت در برابر استعمار جهانی جهت تثبیت حق امت اسلامی در زندگی کریمانه را ارانه کند. استفاده از رویکردهای مقاومت در برابر استکبار و ظلم جهانی و بر دوش گرفتن پرچم فلسطین و حمایت گسترده از مقاومت فلسطین و دفاع به حق از آرمان فلسطین و همچنین برافراشتن پرچم بیداری اسلامی باعث نشده برخی کشورهای سنی وابسته به آمریکا نسبت به اقدامات ایران مطمئن شده و فتنه آغاز شده در هلال حاصلخیز را که بافت اجتماعی آن را هدف قرار داده ،خاموش کنند. به این ترتیب ایران نیازمند نوآوری در گفتمان سیاسی خود در منطقه هلال حاصلخیز است تا بتواند اندکی از فضای مذهبی موجود در این محور بکاهد.  
 
اروپا از دیرباز گریبان‌گیر جنگ‌های مذهبی بزرگی بود که تخریب گسترده ای در این منطقه به راه انداخته و بیش از نیمی از ساکنان آن را از بین برد. این رویکرد تا زمان انقلاب فرانسه ادامه پیدا کرده و بعد از آن اروپا وارد دوره جدید شد. با این وجود تمامی جنگ‌های غرب برای تسلط بر منطقه با ایجاد فتنه مذهبی دنبال می‌شود ، اما اهداف این جنگ ها کاملاً اقتصادی است. فتنه ایجاد شده در سال 1860 با هدف از بین بردن صنایع ابریشم در لبنان و دمشق بود. جنگ جهانی اول نیز برای آسیب دیدن خط آهن برلین به موصل از طریق ترکیه صورت گرفت، آن هم بعد از اینکه در موصل نفت پیدا شد.

همچنین در این دوره بود که رژیم غاصب صهیونیستی در منطقه فلسطین کاشته شد. به این ترتیب ما همچنان هزینه پروژه‌های تجزیه‌طلب جغرافیایی و جنگ‌های داخلی و مصیبت‌های منطقه را پرداخت می‌کنیم. جنگی که در حال حاضر در سوریه و عراق دنبال می‌شود، برای تسلط بر گاز منطقه و مسیر انتقال خط لوله آن و کنترل نرخ آن است. این جنگ‌های مذهبی فتنه‌ها و ویرانی‌های گسترده به بار آورده که خسارت آن بالغ بر صدها میلیارد دلار است و علاوه بر اینها وحدت جامعه را نیز هدف قرار داده است.  



محور مقاومت نیازمند رویکرد و گفتمان جدید وحدت بخش و لغو طایفه‌گرایی و فرقه‌گرایی است که با رویکردهای ویرانگر خود بر ضد ما دنبال می‌شود. ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه بارها تأکید کرده که ایستادگی مسکو در کنار سوریه با هدف زنده ‌نگه ‌داشتن نمونه یک نظام مدنی و دورکردن رویکردهای تکفیری از این کشور قبل از رسیدن آنها به مسکو است. علاوه بر این که روسیه منافعی نیز در منطقه دارد. استراتژی روسیه در منطقه اما مبتنی بر متحد کردن کشورها است.

چین در شرایط کنونی از فعالیت‌های جنبش جدایی طلب ایگور در اقلیم شینجیانگ رنج می‌برند، منطقه‌ای که مردمانش اصالتی ترکیه‌ای داشته و به زبان ترکی تکلم می‌کنند. بعد از حوادث سوریه، جدایی‌طلبان این منطقه تحرکات خود آغاز کرده و درگیری‌هایی را رقم زدند که البته حاکمیت چین با قدرت در برابر آنها ایستاد.

به ‌این ‌ترتیب پکن نیز به دنبال حمایت از دولت سوریه برآمده است تا بتواند به رویکردهای تکفیری قبل از رسیدن به جبهه داخلی خود پایان دهد. منافع چین نیز مبتنی بر ایجاد وحدت بین دولت‌ها و حفظ ثبات آنها در اطراف مسیر راه ابریشم و کمربند اقتصادی خود است و پکن به دنبال تجزیه کشورهای منطقه نیست، چرا که تجزیه آنها باعث ضربه خوردن منافع و پروژه‌های این کشور در آسیای میانه و شرق آسیا می‌شود.

چین با سرمایه گذاری میلیاردها دلاری خود نقش عمده‌ای در ایجاد ثبات و توسعه در مغولستان و آسیای میانی داشته است. تلاش پکن برای دعوت از سران عرب به کنفرانس‌های برگزار شده در شانگهای جهت اطلاع‌رسانی و سهیم شدن آنها در این پروژه نیز تنها مبتنی بر تمایل چین برای حفظ ثبات خاورمیانه تحولات آن در پروژه‌های بزرگ اقتصادی است که منافع مشترک و شکوفایی این کشورها را به همراه خرید انرژی از آنها به دنبال خواهد داشت.



سوریه و منطقه در برابر نقطه عطف بزرگی قرار گرفته‌اند و نتایج جنگ در این کشور نقشه‌ها و موازنه های جدیدی را ترسیم خواهد کرد که ممکن است تا مدت زمان طولانی حاکم بر سرنوشت منطقه باشد. آمریکا از مواضع خود عقب‌نشینی کرده و تماس‌های خود را با بشار اسد به عنوان شریک اصلی راه حل بحران این کشور با هدف قرار دادن تروریسم دنبال می‌کند.



وابستگان کوچک آمریکا در منطقه روز به روز عقب‌نشینی کرده و سقوط می‌کنند و سعی دارند پروژه‌های خود را تغییر دهند تا شاید بتوانند در ترتیبات آینده منطقه نقشی برای خود رزرو کنند. آنها برای سوارشدن به قطار راه حل بحران سوریه عجله دارند، راه حلی که به نظر می‌رسد از طریق مذاکرات ایران با کشورهای 1+5 هم‌زمان با باز شدن بیشتر دست ایران در منطقه به دست خواهد آمد.

این راه‌حل به گونه‌ای است که جورج فردمن آن را به عنوان یک زلزله سیاسی در خاورمیانه از افغانستان گرفته تا سواحل دریای مدیترانه توصیف می‌کند. سوریه محور اساسی این حل‌وفصل سیاسی است و روسیه و چین نیز عنوان شرکای اصلی آن در معامله‌های گاز و سرمایه‌گذاری در این کشور حضور دارند. عملیات نظامی درعراق و سوریه در روند خود از مذاکرات هسته‌ای پیش گرفته‌اند تا نقشه‌های نفوذ و از بین ‌بردن داعش و جلوگیری از باج‌خواهی و امتیازگیری آمریکا از این برگ را ترسیم نماید.

ترکیه با وجود ادامه لحن خود مبنی بر فشار بر سوریه ، در برابر منطق سازش تسلیم خواهد شد، چرا که پوتین وی را با توافق‌نامه‌های گازی و هسته‌ای فریب داده تا این کشور را برای جبران خسارت‌های ناشی از لغو احداث خط لوله نابوکو وارد پروژه اوراسیای اقتصادی خود کند. به این ترتیب برگه‌های آنکارا نیز تقویت می‌شود چرا که می‌تواند به عنوان پلی بین روسیه و بازارهای اتحادیه اروپا ایفای نقش کند. محور مقاومت در این عرصه پیروز می‌شود و در چنین شرایطی دلیل ندارد ضرورت دفن معاهده سایکس پیکو و بازگشت به وحدت طبیعی سوریه نادیده گرفته شود.



ضربه زدن به رویکردهای تکفیری تنها از طریق سرکوب نظامی و خشک کردن منابع فکری آن و از بین بردن کانال‌های مالی آن ایجاد نمی‌شود، بلکه با ترویج تفکر مدنی مبتنی بر جامعه متحد به عنوان راهکار سعادت و از بین بردن موانع بین مذاهب و طوایف مختلف و ایجاد یک دولت مدنی و متمدن و آزاد در راستای تحقق حق شهروندی و مساوات بین تمامی ساختارهای جامعه و حفظ وحدت مردم و اطمینان بخشیدن به اقلیت‌ها در سوریه و عراق و لبنان و از بین بردن نگرانی‌های آنها محقق می‌شود. همچنین ایجاد اقتصاد ملی و قومی به جای اقتصاد سرمایه‌داری و سودآور و تحقق عدالت اجتماعی و از بین بردن احتکار و احیا و توسعه مجدد بخش کشاورزی و از بین بردن فساد بخشی از رویکرد فوق خواهد بود.

اقدامات گسترده‌ای در مسیر اجرای نقشه‌های جدید برای خاورمیانه در محافل تصمیم‌سازی آمریکا و ناتو مبتنی بر تجزیه  مذهبی منطقه از عراق و سوریه گرفته تا تمامی جهان عرب در دست انجام است . باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا از دولت‌های منطقه صحبت نمی‌کند، بلکه از گروه‌های فرقه‌ای در منطقه نظیر اقلیم سنی‌نشین در عراق یا اکثریت اهل تسنن در سوریه صحبت کرده و مدعی می‌شود که آنها به انزوا کشیده شدند و نمی‌توانند حق سیاسی خود را در دولتی مستقل به دست بیاورند.



در سایه فقدان پروژه ملی عربی، ضرورت ارائه پروژه وحدت هلال حاصلخیز به عنوان واکنشی در پی سقوط سایکس پیکو و استراتژی در تناقض با پروژه تجزیه‌طلب  صهیونیستی آمریکایی کاملاً احساس می‌شود. پروژه‌ای که البته با منافع روسیه و چین در خاورمیانه همخوانی دارد. همچنین با وجود فقدان پروژه عربی، متفکران و فرهنگیان سوریه و عراق و تمامی نخبگان جهان عرب وحدت جبهه شمال شرقی مقاومت از لبنان گرفته تا عراق را مطرح می‌کنند. آنها موضوع وحدت سرزمین شام یا بازار اقتصادی مشترک مشرق زمین یا وحدت هلال حاصلخیز را به عنوان پروژه‌ مبارزاتی و استراتژیک در تکمیل و تطابق با پروژه‌های روسیه و چین و ایران در منطقه ارائه می‌کنند.

در شرایطی که محور مقاومت حدومرزهای معاهده سایکس پیکو را از هم دریده و لبنان را از یک منطقه ضعیف به منطقه ای مستحکم و محافظ خود در جنگ موجودیتی کنونی تبدیل کرده است، رویکردهای وحدت بخش آنطوان سعاده به عنوان منجی امت اسلام از مرگ حتمی و تنها راه بازیابی وحدت امت و جلوگیری از تجزیه آن مطرح شده است.


همان طور که پروژه‌های راه‌آهن در ابتدای تأسیس آمریکا به عنوان شریان‌های اقتصادی جهان، ضرورت وحدت این کشور را ایجاب کرده، پروژه راه ابریشم و خط آهن سریع‌السیر چین به سوریه و خطوط گاز ایران به سواحل سوریه در دریای مدیترانه و گاز دریای مدیترانه به چین از طریق سوریه و عراق و ایران و پاکستان بعد از جنگ این کشور و استفاده از منابع گازی سوریه بیشترین تأثیر را در تسریع روند وحدت هلال حاصلخیز به عنوان ضرورتی سیاسی و اقتصادی و استراتژیک برای محور مقاومت خواهد داشت.