به گزارش وبلاگستان مشرق، يکي از دانشجويان دانشگاه تهران در وبلاگ "عدل و داد" نوشت:
جسارتا بنده يک خواهش عاجزانه از همه فعالان حوزه جهان اسلام دارم که بحث در باب انتقاد يا عدم انتقاد به نيروي انتظامي را تا اطلاع ثانوي تعطيل کنند. بحث هاي تکراري و کليشه اي در مورد اينکه انتقاد به يک جاي نظام مساوي زير سوال بردن نظام است يا نه و آدمهايي که هنوز متاسفانه نتوانسته اند نسبت خودشان را با آنچه در اين نظام به اسم اسلام صورت مي گيرد و ما بايد براي حفظ آبروي انقلاب و نظام و اسلام و ولي فقيه تکليفمان را با اين ناخالصي ها روشن کنيم را نفهميده اند و تا بحث انتقاد به يک جاي نظام وسط مي آيد قيافه شيخ بيسواد و خاتمي و موسوي و ديگران در ذهن شان نقش مي بندد و در توهم امکان سوء استفاده خارجي ها و داخلي ها در صورت اصلاح يک عيبي از نظام ميفتند يک سر ماجرا هستند؛
در مقابل سر ديگري که ما بسيجي ها و حزب اللهي ها را موجود درجه يک قلمداد کرده و مردم را موجود درجه 2 مي دانند و اگر باتوم نيروي انتظامي در استاديوم به بدنشان نخورده بود هرگز تن به انتقاد از اين ارگان درحال فاسد شدن را نمي دادند! الآن هم از موضع گيري ها و بيانيه هايشان که شروع شود معلوم است که همه خواسته شان همين کتکي است که خودشان خورده اند، وگرنه هيچ مشکلي با بر باد رفتن آبروي انقلاب ندارند. همين هايي که با يک قول آقاي احمدي مقدم خوشحال شدند! اگر چه مشکل ما با نيروي انتظامي به يکي دو جا بر نمي گردد و مردم در اداره جات نيروي انتظامي هم کار که داشته باشند، تفکر موجود در نيروي انتظامي مردم و ارباب رجوع را جانوران چهار پا قلمداد مي کند با آن برخوردهاي زشت و زننده! ولي در پرانتز محض اطلاع همه، آقاي احمدي مقدم هيچ گونه قولي حتي براي پيگيري فجايع استاديوم هم نداده اند.
هرکس در مراسم ختم پدر آقاي زاکاني در مسجدالنبي نارمک حضور داشت و هنگام اين مصاحبه بصورت زنده حرف ها را شنيد مي داند که اينها تيتري گرفته اند از آن حرفها که اصلا احمدي مقدم نزد و فقط بخاطر پايين آوردن وزن مطالبه و فشارهاي مردمي بوده است! چراکه احمدي مقدم هيچ مشکلي با برخورد آن چناني نداشت!
بحث اولويت بندي و غافل شدن يا نشدن از قضايا
بنده به شدت اين مساله را اعتقاد دارم که بحث نيروي انتظامي اينقدر اصلي شد که مسائل منطقه را فرعي کرد! ولي باور بفرماييد خيلي ها مثل بنده حقير هيچ مسئوليتي در هيچ تشکلي ندارند که بتوانند از آن استفاده کنند براي بيانيه دادن يا هرچيز ديگر و فقط صرف شرکتشان در اين بحث ها من باب صدور نظر اجتهادي شان بوده و منفعت ديگري نه شامل حال کتک خورده ها، نه بنده، نه شما و نه اسلام و انقلاب نمي کند.
زود نگران مي شوند که با پرداختن به يکي حتما آن يکي زير سوال خواهد رفت. همين تفکر هاي يک وجهي بود که موجب شد امسال اين بلا بر سر سالگرد پيام هشت ماده اي حضرت آقا بيايد که آمد و رفت و انگار هم نه انگار. وزن جهان اسلام که زياد شد بعضي ها زود تکليف دانشان سير شد و عدالت را سپرده اند در بايگاني تا بعدها رسيدگي شود. امثال من که مغزشان ظاهرا توانايي پيگيري يکي از آرمانهاي انقلاب را بيشتر ندارد مي گويند وقتي قضاياي منطقه فروکش کرد به عدالت هم خواهيم پرداخت.
دشمن سوء استفاده هايش را زماني مي کرد که در ايام فتنه شبانه روزي تصاوير ضرب و شتم هاي مردم بي گناه و در خيلي از موارد بي اطلاع در خيابانها و ايستگاههاي بي آرتي و غيره را به نمايش مي گذاشت. دشمن سر قضيه کوي سوء استفاده کرد و با چند تا مثل کوي و کهريزک آبروي انقلاب بر باد رفت. همين اخباري که در مورد کشته شدن زنداني ها در بحرين مخابره مي شود در مورد همين ام القرا هم به همه نقاط جهان مخابره مي شد. حضرت آقا تند ترين انتقادها را به نيروي انتظامي در ديدارها مي کنند که اخبارش هم عمومي مي شود. آقا مي گويند شما پيشاني نظام ايد در برخورد با مردم و اين برخوردهاي گاها ناشايسته در شان مردم نيست. حالا اگر يک سري دانشجوي بسيجي با دغدغه براي پيگيري همين دردهاي آقا بخواهند کاري کنند براي اصلاح همين پيشاني که ديگر کريح شده يک عده از خود آقا هم جلو مي زنند و مي گويند سواستفاده مي شود.
داريم فرصت را ازدست مي دهيم. تشکل ها هرکاري به نظرشان مي رسد براي نيروي انتظامي انجام بدهند بروند با شوراي مرکزي شان مشورت کنند انجام بدهند. از برخورد وحشيانه نيروهاي انتظامي با مردم که يکي اش ورزشگاه بود بگذريم، ضرب و شتم در ورزشگاه خيلي عالي بود يعني بهترين اتفاقي بود که مي توانست براي ما بيفتد براي بيشتر رسانه اي کردن حضورمان در ورزشگاه.
آسيب شناسي حضورمان در استاديوم براي آينده
همين الان بايد يک آسيب شناسي بشود براي آينده! اينکه اولين بار يک بازي در ايران و در دنيا در سطح باشگاههاي آسيا برگزار شد که همه رسانه هاي در حال پوشش بخصوص رسانه ملي مجبور شوند کلا صداي استاديوم را ببندند خودش کلي پيام براي مخاطب دارد که از ترس چيست که هيچ صدايي از تماشاگرها در تلويزيون نمي آيد. فردا که چند اخبار هم ضميمه اش شود مردم مي فهمند پس ديروز چه خبر بوده و اين يعني تمام تلاش جمهوري اسلامي براي سانسور کردن ما بر باد رفته است. اين خودش هم اتفاق نادري بود که حتي يک مرتبه هم تلويزيون جايگاههاي تماشاگر ها را نشان نداده است. در بدترين شرايط حداقل موقع زدن گل نشان مي دادند، ولي الآن نه تنها نتوانسته اند بلکه يکبار هم گزارشگر از اتفاقات عجيب و غريب و نقل مکان يک عده اي در ضلع شمالي استاديوم خبر داده است.
اخراج ما از استاديوم هم اتفاق خاصي نبوده و يک رويه طبيعي در استاديوم است، بخصوص وقتي تيم هاي شهرستاني مي آيند و بعد از بازي امکان در گيري هوادارن دو تيم در صورت تداخل خروج وجود دارد يک تيم را زودتر بيرون مي کنند. تيم هم معمولا تيم مهمان است به دليل کمتر بودن هوادارنش نسبت به تيم ميزبان. فقط فرقش براي ما اين بود که بعلت درگيري هاي قبلي يک مقدار مراسم اخراجمان خشونت آميز تر از ديگر تيم ها و هوادارانشان برگزار شد. برنامه ريزي هاي خودمان هم براي استاديوم يک مقدار ايراداتي داشت که به ناهماهنگي ها مربوط ميشد که به راحتي قابل رفع است. مثلا اگر در همان ميلهاي اطلاع رساني که زده ميشد جايگاهمان هم که بايد 25 يا 26 معرفي ميشد مشخص گشته بود ديگر آنهمه چند دستگي و رفت و آمد و بي برنامگي و غيره اتفاق نمي افتاد که يک سري وسطش بلند شوند بروند و يک سري بروند طبقه بالا و يک سري برخوردهاي فرسايشي در اثر نشستن کنار پرسپوليسي ها بوجود بيايد. بعلاوه ليدر هايمان را هم بايد از همين جا مشخص مي کرديم. آنجا همه احساس دغدغه مي کنند و مجتهد مي شوند نهايتا همه خودشان ليدرند و هيچ کسي از هيچ کسي حرف شنوي ندارد. هزار تا شعار از هزار جا داده ميشد جان دوستان از بدنشان جدا شد تا توانستند اواخر بازي 3 نفر را بعنوان مسئول معرفي کنند و از آن به بعد بود که شعارها يکپارچه شد و نظم قشنگي بوجود امد. مي توانيم از همين جا حتي 3 تا بازوبند هم براي ليدرها بياوريم که انجا مشخص باشند. در کل نمره بچه ها در استاديوم با اندکي ارفاق 20 بود. هرکس فقط يکبار استاديوم رفته باشد مي داند تا حالا سابقه نداشته 500 نفر آدم بيايند استاديوم آزادي 100 هزار نفري را بذارند روي سرشان و 90 دقيقه کنتوراتي شعار بدهند و بعد هم کلي جنجال رسانه اي به پا کنند. خود ليدرهاي پرسپوليس که بعدها باهاشان صحبت شد چنان تعجب کرده بودند که مي گفتند ما خيلي که شعار مي دهيم 15 دقيقه اول است بعد مي نشينيم بازي را مي بينيم! بعلاوه يک سري شعار هاي مناسبتي وسط بازي 10 دقيقه آخر هم که تيم عقب باشد نوبت مورد نوازش قرار دادن مربي است. ولي دهان خودشان هم بازمانده بود از اينکه يک سري استاديوم اولي آمده اند، همزمان هم 90 دقيقه کنتوراتي شعار داده اند هم در دو جبهه هم با نيروي انتظامي و هم با هواداران پرسپوليس مشغول جنگ و درگيري نيز بوده اند!
بعلاوه جايگاه 23 و جايگاههاي اطرافش روبروي VIP مختص هواداران پرسپوليس است. يعني شرق ورزشگاه مخصوص انهاست و غرب مخصوص استقلالي ها. من تا بعد از کتک هايي هم که خورديم هنوز حکمت اينکه ما بايد قرارمان را در درب شرقي ورزشگاه بگذاريم و محل نشستن مان هم در دل پرسپوليسي ها باشد را نمي فهمم. اينها همه را گفتم که در برنامه ريزي هاي بعدي اينها رفع و رجوع شود و ان شاا... يقين حاصل شود ما دست از پا دراز تر در بازي اين هفته استقلال با النصر عربستان نيز حضور پيدا خواهيم کرد و حتما مرگ بر آل سعود را محکم تر از بازي قبل هم خواهيم گفت. قرارمان هم اتفاقا ايندفعه بايد در درب شرقي باشد چون استقلالي ها از درب غربي مي آيند که مي شود جايگاههاي 8 و 9 و بقيه! ما در جايگاه 23 مي نشينيم به جاي همه پرسپوليسي هايي که در آن بازي همراهي مان نمي کردند هم شعار مي دهيم.
يک نکته ديگر اينکه گرچه تمرکز روي بحرين بود ولي دوز بحرين خيلي بالا رفته بود و هيچ خبري از يمن و ليبي و اردن و خود عربستان و جاهاي ديگر نبود. اين يعني در لحاظ کردن شعار ها و لباس ها و پرچم ها و غيره در همگي بايد رعايت حال انقلابهاي منطقه را بکنيم.