آنچه برای مقامات فوتبال و شاید اگر اغراق نباشد برای مقامات یانکی اهمیت زیادی دارد، این است که این رشته به درآمدزایی بیفتد؛ آنهم درآمدزایی که به قول اوباما در جمع دانش آموختگان آکادمی میشیگان، در شان آمریکا باشد!

گروه ورزشی مشرق - «فوتبال در آمریکا باید باز تعریف شود. برای رسیدن به ثروتی که نصیب برخی کشورهای اروپایی شده باید با فوتبال آشتی کنیم. کار سختی در پیش داریم چرا که در این سرزمین حتی با نام این ورزش هم مشکل داریم و سال ها طول خواهد کشید تا بتوانیم فوتبال آمریکایی را با رعایت احترام به همه هوادارانش، کنار گذاشته و فوتبال بین المللی و جهانی را به رسمیت بشناسیم
این بخشی از سخنرانی سونیل گولاتی، رئیس کنونی فدراسیون آمریکا در سال 2000 است که در آن زمان پروژه بازتعریف این رشته در آمریکا را کلید زد و به استناد بسیاری از تحلیل های موجود و قابل دسترس در رسانه ‏های آمریکایی، هرگز به بار ننشست.



وقتی یانکی ها شکست خوردند

موفقیت در یک پروژه البته نسبی است و نمی‏ شود به راحتی درباره آن قضاوت کرد. به عنوان مثال، وقتی بیش از 100 هزار آمریکایی برای تماشای دیدارهای تیم ملی کشورشان در جام جهانی 2014 برزیل در یک استادیوم گردهم آمدند، بسیاری به گولاتی بابت پیروزی در پروژه اش تبریک گفتند. اما علاقه به تیم ملی و شور و هیجان جام جهانی که هر کشوری و هر انسانی را در جهان تحت تاثیر خود قرار می دهد، چیز دیگری است و رشد فوتبال در یک کشور چیز دیگری.

فوتبال در آمریکا با تعبیر دقیق کلمه متناسب با تعریف بریتانیا از فوتبال، علاقه مندان زیادی ندارد و در کشوری که بسکتبال، راگبی و صد البته فوتبال آمریکایی هواداران میلیونی خود را دارند، نمی شود فوتبال را ورزش اول یا حتی دوم این کشور دانست.
فیفا نیز بارها برای اعطای این لقب به آمریکا تلاش کرده و مشخص است نزدیکی این دو باعث خوشبختی بلاتر و اطرافیانش خواهد شد اما فاصله زیاد آنها به دلیل مسائل اقتصادی و سیاسی هرگز پر نشده است.



چرا آمریکا به دنبال فوتبال است؟

دن فلاین، دبیرکل فدراسیون آمریکا در سخنرانی 12 اکتبر 2013 خود در جمع مقامات و فعالان در این رشته، گفت: «ما باید تکلیف خود را با فوتبال روشن کنیم. اینجا یک کشور دورافتاده نیست که مردمش به دنبال جهانی شدن با سلاحی به نام فوتبال باشند. ما به فکر درآمدزایی هستیم و قرار نیست توسط این رشته به دنیا معرفی شویم. آنچه چین یا کوبا از فوتبال می خواهند چیز دیگری است. ما محتاج فوتبال نیستیم که مثلا از فیفا وام بگیریم. ما با فوتبال به فکر تصاجب بیشتر جهان هستیم و این شدنی است و نباید این مورد را شوخی بگیریم

شوخی هم نیست. آمریکا به بیش از 32 کشور دنیا وسایل ورزشی مرتبط با رشته فوتبال صادر می کند و حداقل 45 کمپانی بزرگ ورزشی در این کشور تولیدات خود را حتی اگر در چین مونتاژ شود، به تمام دنیا صادر کرده و سود سرشاری از این راه به جیب می زنند.



اما زیاده خواهی آمریکا در عرصه فوتبال، حد و مرز ندارد. در مقاله ساکرنت مورخ 15 نوامبر 2012 چنین می خوانید: "مافیا زنگ در خانه شما را نمی زند تا از شما برای تصاحب همه زندگیتان اجازه بگیرد. مافیا از سیم کشی و پریز برق خانه تا توپ فوتبال کودک شما را به قیمتی که منصفانه نیست به شما می فروشد و شما آنها را با آرامش و لبخند خریداری می کنید. البته که آمریکا در این عرصه تنها نیست و کشورهای صاحب صنعت در اروپا همچون آلمان، ایتالیا، اسپانیا و فرانسه بیکار نبوده و نیستند؛ اما مشکل بزرگ آمریکا عدم اقبال عمومی به فوتبال است که به رغم سلطه بر محصولات ورزشی در این عرصه، هیچ علاقه ای بین مردم خود به آن مشاهده نمی کند."

کشوری که مردمش معروف به مهاجران بدون مرز هستند، البته برای هر ورزشی علاقه مندان مخصوص به خودش را دارد. مشخص است در تمام خاک آمریکا علاقه مندانی به فوتبال پیدا می شوند؛ اما خروجی ده ها آکادمی به سبک آکادمی های آمریکای شمالی و کانادا چیزی جز یک تیم آماده شکست نیست. پیشرفت در فوتبال هم برای کشوری که برای آن مدام در حال هزینه کردن است، امری بدیهی است؛ اما سرعت کند این پیشرفت، مقامات این کشور را آزار می دهد.

درآمد باشگاه لس آنجلس گالکسی به عنوان یکی از باشگاه‏ های پرهوادار و ثروتمند و شاید فوق حرفه ای در آمریکا در سال 2013 – 2014 پس از کسر مالیات و طبق گزارش سالیانه به اداره درآمد و مالیات، معادل 216 میلیون دلار بوده است. با این حال، شاید در جمع بیش از 120 باشگاه فوتبال کوچک و بزرگ در سراسر این کشور و در رده های مختلف تنها 4 باشگاه دیگر یافت شوند که چنین سودی را ثبت کرده و ویترین حرفه ای بودن را برای بینندگان خود بچینند.



آمریکا چه هدفی در فوتبال دارد؟

در این میان آنچه برای مقامات فوتبال و شاید اگر اغراق نباشد برای مقامات آمریکا اهمیت زیادی دارد، این است که فوتبال به درآمدزایی بیفتد؛ آنهم درآمدزایی که به قول اوباما در جمع دانش آموختگان آکادمی فوتبال میشیگان، در شان آمریکا باشد! و مشخص است که درآمدزایی در شان آمریکا یعنی جابجایی پولی به مراتب بیشتر از آنچه در کل آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی رخ می دهد.

نمی توان این نتیجه را به راحتی ثبت کرد که مردم آمریکا به ورزش های گروهی اهمیت نمی دهند چرا که در این جمله چند ابهام اساسی وجود دارد. اول این که منظور از مردم آمریکا چیست؟ جمعیت نجومی چینی های مقیم آمریکا؟ جمعیت مهاجرانی که از سراسر دنیا هر سال راهی این کشور می شوند؟ یا جمعیت سیاه پوستانی که معمولا بهترین راه برای اعتراض به تبعیض نژاد در آمریکا را بعد از موسیقی، در بسکتبال دیده اند؟ از طرفی ورزش‌های گروهی که اتفاقا در آمریکا با اقبال عمومی مواجه هستند، کم نیستند و فوتبال در این میان همچنان رنگ و بوی اروپایی و شاید کمی آمریکای جنوبی داشته و هنوز چهره آمریکایی به خود نگرفته است.