فیلمساز با درایت و انصاف خاص خود سعی کرده میان نامزدهای انتخابات، تفاوتی قائل نشود. چنین انصافی نزد بسیاری از فیلمسازان ما همچون کیمیا محسوب می‌شود. فیلمساز می‌توانست مثلاً طرفداران موسوی و احمدی‌نژاد را در خانواده های مرفّه و فقیر، در شمال و جنوب تهران نشان دهد. اما او یک خواهر و برادر دوقلو را تصویر کرده که فرزند شهیدند و از طرفداران دو نامزد رقیب.

گروه فرهنگی مشرق ـ «قلاده‌های طلا» معروف‌ترین فیلم در خصوص حوادث انتخابات سال 1388 است، فیلمی که سعی کرده از دایره انصاف خارج نشود، فیلمی موفق که جبهه پیروان انقلاب اسلامی را تقویت کرد. قلاده‌های طلا در نوروز 1391 اکران شد و  در مدت 61 روز اکران در تهران و شهرستان‌ها 5ر3 میلیارد تومان فروش کرد که حدود ثلث این مبلغ، در سینماهای تهران بوده است. این فیلم برای نخستین مرتبه در پنج‌شنبه شب، دوازدهم دی از شبکه اول پخش شد. به همین بهانه نقد این فیلم به حضور می‌رسد.
 
******
قلاده‌های طلا هفتمین و آخرین فیلم ابوالقاسم طالبی تا این لحظه است؛ فیلمی که با فیلمنامه، کارگردانی و بازی‌های خوب به جریان هنر انقلاب اسلامی روحی تازه دمید.
 


خلاصه داستان
نهم خرداد 1388 بمبی که در هواپیمای حامل سیدمحمد خاتمی کار گذاشته شده، کشف و توطئه خنثی می‌شود. مازیار فنایی‌زاده (علی‌رام نورایی) با مأموریت از سوی ام.آی.6 تحت مدیریت مک‌گورین (چنگیز جلیلوند) به تهران می‌آید. او در بدو ورود، راننده تاکسی فرودگاه را که از مأموران وزارت اطلاعات است می‌کشد. به این ترتیب، وجود یک جاسوس در وزارت اطلاعات محرز می‌شود. دکتر جواد رخ‌صفت (حمیدرضا پگاه) معاون وزیر اطلاعات به مهندس کامران (امین حیایی) مشکوک شده است. لذا او را اخراج می‌کند.
بعد از انتخابات، آشوب‌های خیابانی و حمله به پایگاه بسیج شروع می‌شود و مازیار در آنها نقش فعال دارد. عده‌ای از منافقان و سلطنت‌طلبان نیز به وی کمک می‌کنند. در انتها نبردی تن به تن میان کامران و مازیار در می‌گیرد و به کمک مهندس ساسان (محمدرضا شریفی‌نیا)، دکتر رخ‌صفت به عنوان جاسوس در وزارت اطلاعات دستگیر می‌شود.
 


مختصری درباره کارگردان
ابوالقاسم طالبی در سال 1340 در اصفهان به دنیا آمد و در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد. در دهه 60 تعدادی قصه و نمایشنامه نوشت و چند فیلم کوتاه 16 میلی‌متری ساخت. نخستین فیلمش را به نام ویرانگر در سال 1374 کارگردانی کرد در خصوص طرح موساد برای ترور رئیس جمهور در روز 22 بهمن در میدان آزادی. فیلم بعدی او به نام آقای رئیس جمهور (1379) نیز موضوعی سیاسی ـ انتخاباتی داشت. دو فیلم بعدی طالبی در خصوص افغانستان و عراق بودند به نام‌های عروس افغان (1382) و جنگ کودکانه (1383). اما فیلم‌‌های ایشان در موضوعات دفاع مقدس فیلمنامه خوبی نداشتند و لذا چندان موفق نبودند: نغمه (1380) و دست‌های خالی (1385). تاکنون مهم‌ترین فیلم طالبی به لحاظ کارگردانی و فیلمنامه، قلاده‌های طلا (1390) بوده است. و إن شاء الله که فیلم‌های بهتری نیز بسازد. او فیلمنامه تمام فیلم‌هایش را خودش نوشته است.



طالبی دو سریال نیز در تلویزیون ساخته است: بازگشت پرستوها (1376) درباره اسرای ایرانی در عراق، به کجا چنین شتابان (1388) در موضوع رزق حلال. طالبی از سال 1374 مجوز هفته‌نامه «سینماویدئو» را گرفت و مدت‌ها در کنار فیلمسازی، فعالیت مطبوعاتی می‌کرد. او کار مطبوعاتی را رها کرد و این هفته‌نامه مدت‌ها تعطیل شد. این جریده در سال‌های اخیر به ماهنامه «سینما رسانه» تغییر نام داد.
 

وقایع جشنواره فجر
محمد خزاعی تهیه‌کننده فیلم قلاده‌های طلا، رئیس جشنواره سی‌ام فیلم فجر بود و لذا فیلم خود را از بخش داوری خارج کرد. ابوالقاسم طالبی نیز به همین دلیل توانست جزو داوران نُه‌گانه بخش سودای سیمرغ انتخاب شود. در اختتامیه، جایزه بهترین کارگردانی به سبب ساخت فیلم «روزهای زندگی» به پرویز شیخ‌طادی رسید که او بلافاصله آن را به ابوالقاسم طالبی اهدا کرد. استدلال ایشان این بود که اگر قلاده‌های طلا در بخش مسابقه حضور داشت حتماً جایزه‌ای نصیب طالبی می‌شد. حسینی وزیر ارشاد در انتهای مراسم جایزه شیخ‌طادی را به ایشان بازگرداند و اعلام کرد که جایزه‌ای دیگر به آقای طالبی اهدا خواهد کرد.



قرار بود قلاده‌های طلا سه‌شنبه نوزدهم بهمن 1390 در سینمای مطبوعات در برج میلاد نمایش یابد اما با تأخیر دو روزه، در پنجشنبه 21 بهمن در سئانس فوق العاده (ساعت 24) به نمایش درآمد. استقبال مخاطبان بسیار فوق العاده بود. در چهار سال برگزاری جشنواره در برج میلاد، این تنها فیلمی بود که سالن‌های کوچک جشنواره نیز همزمان آن را به نمایش درمی‌آوردند و جالب اینکه در آن سالن‌ها نیز حتی جایی برای ایستادن نبود.
 


نقد و نظر
فیلم قلاده‌های طلا وقایع خرداد تا شهریور 1388 را در حاشیۀ انتخابات 22 خرداد با شخصیت‌هایی نزدیک به واقع، بازسازی نموده به طوریکه گاهی احساس می‌شود که فیلم از تصاویر مستند استفاده کرده است. موضوع فیلم قابلیت آن را داشت که در قالب یک سریال پنجاه قسمتی ساخته شود. اما کارگردان ترجیح داده یا مجبور شده است به جای یک سریال ده ساعته یا فیلمی سه ساعته (که خارج از توان سینمای ایران و مخاطبان وطنی است)، به یک فیلم صد دقیقه‌ای فشرده قناعت کند.
    
الف. ویژگی‌های خاص فیلم
قلاده‌های طلا نخستین فیلم ایرانی است که تصویری واضح از داخل وزارت اطلاعات به دست می‌دهد، تصویری که به برائت تمام این وزارتخانه منتهی نمی‌شود. در انتهای فیلم علن می‌گردد که معاون وزیر که فرماندهی عملیات را بر عهده دارد با بیگانگان همکاری دارد. بجز او، یک سروان نیروی انتظامی به نام آزاد علیزاده نیز در فراری دادن مازیار کمک می‌کند که به سرعت دستگیر و خلع درجه می‌شود. او فاش می‌کند که برای گرفتن ویزا از سفارت انگلیس حاضر به همکاری با آنها شده است.

ابوالقاسم طالبی با بصیرت خاص توانسته سرنخ بسیاری از فتنه‌ها را تا آن سوی مرزها دنبال کند. فیلم با سکانس بمب‌گذاری عوامل انگلیس در هواپیمای حامل سیدمحمد خاتمی آغاز می‌شود و با تظاهرات دانشجویان در مقابل سفارت انگلیس پایان می‌یابد. فیلمساز با درایت و انصاف خود سعی کرده میان نامزدهای انتخابات، تفاوتی قائل نشود. چنین انصافی اصولاً نزد بسیاری از فیلمسازان ما همچون کیمیا است. فیلمساز می‌توانست مثلاً طرفداران موسوی و احمدی‌نژاد را در دو خانواده‌های مرفّه و فقیر، در شمال و جنوب تهران نشان دهد. اما او یک خواهر و برادر دوقلو را تصویر کرده که فرزند شهید نیز هستند و از طرفداران این دو نامزد رقیب.

ریتم فیلم بسیار تند است و مخاطب در سالن سینما بسیاری از جزئیات را فهم نخواهد کرد لکن از کلّیت فیلم تأثیر خوبی خواهد گرفت.



ب. مروری بر وقایع مهم فیلم

از آنجا که بسیاری از وقایع درون فیلم در نوبت اول یا دوم تماشا مفهوم نمی‌شوند، لذا در اینجا وقایع مهم فیلم را مرور خواهیم کرد.

- نوشته‌های تیتراژ با زمینه سیاه درج می‌شوند. بلندگوی فرودگاه امام خمینی(ره) نام پروازهایی را که به زمین نشسته‌اند، اعلام می‌کند. این پروازها عمدتاً از شهرهای مختلف انگلستان هستند.

ـ طرح ترور سیدمحمد خاتمی با هدف مظلوم‌نمایی و گشایش راه نزدیکان او به سوی قدرت، خنثی می‌شود. می‌فهمیم که عوامل انگلیس با هدایت مک‌گورین (چنگیز جلیلوند) قصد داشتند با این ترور یک جنگ داخلی طولانی مدت در ایران راه بیاندازند.

- مک‌گورین قبل از ارسال مازیار (علی‌رام نورایی) به تهران، یک تلفن اختصاصی به او می‌دهد و می‌گوید این خط امن است و فقط مرا به تو مرتبط می‌کند.

- مازیار به فرودگاه امام خمینی(ره) وارد می‌شود. او تحت نظر است. در تاکسی به او پیامک می‌رسد که راننده از نیروهای امنیتی است. او گردن راننده را شکسته و می‌گریزد.

- دکتر جواد رخ‌صفت (حمیدرضا پگاه) معاون وزیر اطلاعات به دلیل فرار این جاسوس، انگشت اتهام را به سوی کامران (امین حیایی) نشانه می‌رود.

- اکرم (نیلوفر خوش‌خلق) همسر دکتر رخ‌صفت، باردار است. دکتر به هنگام رساندن همسرش به خانه مادرزن، سجاد و سارا را در خیابان می‌بیند. آنها دوقلوهای برادر اکرم هستند. مادر اکرم (پوراندخت مهیمن) از پدر آنها که در جنگ شهید شده‌ سخن می‌گوید.

- در یک خانۀ تیمی، این افراد حضور دارند: مازیار، دو عضو سازمان منافقین: زهره همسر سابق مازیار و مادرش (آزیتا ترکاشوند و پردیس افکاری)، دو سلطنت‌طلب: اعلی حضرت و همسر جوانش (داریوش اسدزاده و مریم سلطانی)، سردسته اراذل آشوبگر معروف به گوش‌بریده (کیانوش گرامی)، یک هکر همجنس‌باز (حامد بیسادی)، یک دختر خبرنگار بی.بی.سی. (طناز دهقان).

- مناظره‌ها جریان دارد. به سبب برخی افشاگری‌ها، فضای کشور ملتهب ‌شده است. کامران در صحبت با مهندس ساسان (محمدرضا شریفی‌نیا) مدعی است که در یک ماه اخیر، بیست گزارش از تحرکات ضدانقلاب را به دکتر رخ‌صفت گزارش کرده اما او تاکنون ترتیب اثری نداده است. اما دکتر می‌گوید که کامران در انتخابات بی‌طرف نیست خصوصاً که سفرهای خارجۀ او بیش از حد مقرر به طول انجامیده است. دکتر نهایتاً کامران را اخراج می‌کند.

- کامران مراتب اعتراض خود را با رئیس حفاظت وزارتخانه، دکتر اکبری (محمود عزیزی) مطرح می‌کند. او نیز کامران را از خدمت منفصل می‌کند.

- شامگاه 22 خرداد، میرحسین موسوی قبل از اعلام نتایج در یک مصاحبه مطبوعاتی خود را پیروز انتخابات می‌خواند. خاتمی و هاشمی آشکارا از او حمایت کرده‌اند. اعلام پیروزی احمدی‌نژاد و شادی آرام سارا.

- سلطنت طلبان و منافقین در خانۀ تیمی مشاجره می‌کنند. فرمان اغتشاش با رمز «تقلب بزرگ» اعلام می‌شود و آنها آن را مخابره می‌کنند.



- عصر 23 خرداد، به هنگام اولین اغتشاش در خیابان مطهری، دکتر رخ‌صفت آرام در حال نوشیدن چای است و سردار طاهریان فرمانده یگان ویژه را به آرامش دعوت می‌کند. نهایتاً یگان ویژه، اعزام می‌شوند.

- عصر 25 خرداد، سجاد به هنگام حمله به پایگاه بسیج، مازیار را که لباس سبز بر تن دارد از خشونت پرهیز می‌دهد اما او با قنداق طپانچه به سر او می‌کوبد. در همین وقت دکتر رخ‌صفت در یکی از دوربین‌ها تصویر کامران را در لباس سبز می‌بیند و او را «شاه‌ماهی» خوانده، دستور دستگیری او را می‌دهد. مأموران کامران و مازیار را که در حال زدوخورد هستند دستگیر می‌کنند. سروان علیزاده (مقدادیان) به مازیار خبر می‌دهد که دختر خبرنگار دستگیر شده است. همو لحظاتی بعد اسباب آزادی مازیار را در کلانتری فراهم می‌کند. کامران نیز به کمک مهندس ساسان و کریمی (اکبر سنگی) آزاد می‌شود.

- سروان علیزاده فوراً دستگیر شده خلع درجه می‌شود. او اعلام می‌کند که از سه سال قبل در سفارت بریتانیا به سبب گرفتن ویزا با انگلیسی‌ها آشنا شده و با آنها همکاری می‌کند. او باعث تأخیر در انجام وظیفه یگان ویژه نیز شده بود. مازیار به سبب دستگیری دختر خبرنگار دستور تخلیه خانه را می‌دهد. جمعه شب 29 خرداد وقتی خطبه‌های نماز جمعه رهبر در حال پخش است مأموران خانه تیمی را خالی می‌یابند.

- دختر گزارشگر که از زندان آزاد شده است به سفارت انگلیس می‌رود. سفیر انگلیس به او دلداری می‌دهد که ما سیصد سال است در این کشور حضور داریم. او آقازاده‌ها را تربیت شدۀ بریتانیا می‌خواند و می‌گوید: به همین دلیل است که والدین آنها جرأت برخورد با ما را ندارند. کامران او را تعقیب می‌کند تا به مخفیگاه مازیار برسد. مازیار و زهره، او را سوار می‌کنند اما به وی مظنون هستند خصوصاً‌ از لحظه‌ای که می‌فهمند اتومبیلشان تحت تعقیب است. آنها او را در نزدیکی میدان ونک کشته و به تظاهرات می‌پیوندند.

- کامران در تعقیب مازیار به یک ساختمان نیمه‌کاره وارد شده، با او درگیر می‌شود. کامران به وقت شلیک نهایی از پشت مورد اصابت قرار می‌گیرد.

- یکی از سبزی‌های فراری، به اکرم و مادرش به وقت خروج از سونوگرافی برخورد کرده، بچه‌ سقط می‌شود. دکتر رخ‌صفت در بیمارستان، با گریه از نازایی خود خبر می‌دهد و اینکه این کودک حاصل سال‌ها درمان نازایی او بود.

- کامران به سبب جلیقۀ ضدگلوله زنده مانده است. ساسان می‌گوید ضارب را که از پشت او را زده، دیده است. اکبری و کریمی نیز به عیادت او آمده‌اند. کامران خبر می‌دهد که دختر خبرنگار را او آزاد کرده است.

- مازیار در حال تماشای قتل ندا آقاسلطان بر صفحه تلویزیون است. او در صحبت با مک‌گورین از عملیات درست و تمیز او تقدیر می‌کند.

- ساسان در یک رستوران با شخص هکر ملاقات می‌کند. همان وقت پیامکی به مازیار رسیده و آنها خانه تیمی دوم را نیز ترک می‌کنند. یکی از شنودکنندگان تلفن در وزارت، به مافوق خود خبر می‌دهد که از تلفن ساسان پیامی فرستاده شد.



- کامران به اجبار برای ملاقات دکتر اکبری به اتاق او رفته، تحذیر می‌دهد که آخوند اطلاعاتی هم می‌تواند اعدام شود همانطور که سابقاً آخوند حاکم شرع در این کشور اعدام شده است. او اکبری را حجت‌الاسلام قلابی می‌خواند و خبر می‌دهد که به نزد وزیر خواهد رفت. با خروج او، ما جامۀ آخوندی اکبری را که بر جالباسی آویخته است می‌بینیم. از صحبت تلفنی اکبری می‌فهمیم که خانواده او در حال مسافرت به دوبی هستند و احتمالاً او در حال پنهان کردن چیزی است. همان وقت ساسان به او خبر می‌دهد که هم در تله افتاده و هم تله گذاشته است. اکبری به کارمندش دستور می‌دهد که شنود آن خط (ساسان؟) را رها کنند.

- ساسان به ایستگاه مترو می‌رود و کامران او را تعقیب می‌کند. مازیار و زهره و مادرش، در سمت دیگر هکر را به اسارت گرفته و می‌برند. آنها ساسان را جا می‌گذارند ولی کامران موفق به تعقیب آنها می‌شود. هکر، باطری موبایلش را خارج می‌کند و شنود وزارت قطع می‌شود. اکبری این را به ساسان اطلاع می‌دهد. مازیار به گوش‌بریده دستور می‌دهد تا اراذل را به داخل متروی هفت تیر بکشاند. اکبری از طریق دکتر رخ‌صفت دستور استفاده از دوربین‌های مترو را می‌گیرد. دو مأمور ناشی باعث می‌شوند که مازیار و همراهانش از دست کامران بگریزند.

- با پیاده شدن از قطار مترو، هکر می‌گریزد اما بلافاصله توسط مادر زهره کشته می‌شود. آنها متفرق می‌شوند و سردار طاهریان، او را خلع سلاح می‌کند. کامران به ایستگاه هفت تیر رسیده است. گوش بریده با او درگیر می‌شود و مازیار و زهره به او شلیک می‌کنند. گوش‌بریده می‌میرد و آن دو، مجروح می‌شوند. مازیار با پای زخمی فرار می‌کند.



- ساسان با دیدن جسد هکر به یاد زمان دستگیری او می‌افتد که از نزاع کامران و مازیار در ساختمان نیمه‌کاره فیلم می‌گرفت. ساسان در فلاش‌بک از او خواسته بود که حضور خود در مواقع مختلف را به او پیامک بدهد. او نیز قبول می‌کند.

- اعلی حضرت با همسرش به صفی از نیروی انتظامی می‌رسند. پیرمرد از یک سروان می‌پرسد: «چرا این اراذل را جمع نمی‌کنند؟ از مردم سلب آسایش کرده‌اند!» سروان جواب می‌دهد: «تمام شد پدر! جمعشان کردیم. شما بفرمایید!»

- کامران در تعقیب مازیار به تونل مترو وارد می‌شود. قطاری از راه می‌رسد و با کم کردن سرعتش، مازیار را سوار می‌کند. اکبری در تلفن نسبت به سلامت همسرش که در بیمارستانی در غربت بستری است به پسرش سفارش‌هایی می‌کند. کامران زنگ می‌زند و ماجرای فرار مازیار و همکاری مترو با این گروه را اطلاع می‌دهد. او همان وقت موبایل مازیار را می‌یابد که در آن این پیام آمده است: به دستشویی مترو بیا!

- دکتر رخ‌صفت به دستشویی مترو می‌رود و با دیدن کامران در لباس نظافتچی، متعجب می‌شود. او جاسوس بودن خود را انکار می‌کند. کامران خبر می‌دهد که وقتی تو از پشت مرا زدی ساسان تو را دیده بود. اما مدرک کافی نداشتیم. دکتر به روی او اسلحه می‌کشد و می‌گوید: الآن هم مدرک کافی نداری! وزارتخانه ما مثل یک پارچه سفید است... اکبری از راه می‌رسد و می‌گوید: برای همین است که یک لکه سیاه روی آن، خیلی به چشم می‌آید. کامران ادامه می‌دهد که تو را دختر خبرنگار و هکر همجنس‌باز لو داده‌اند. حالا کمک کن ارتباط آنها را در منطقه قطع کنیم.

- مازیار نشسته بر ویلچر با تغییر قیافه از فرودگاه خارج می‌شود. دو نفر دیگر وارد می‌شوند و صدای دوربین نامعلومی که از آنها عکس می‌گیرد همانند ابتدای فیلم به گوش می‌رسد.

- شهریور 1388، تهران، مقابل سفارت انگلستان. تعدادی از دانشجویان پلاکاردهایی علیه توطئه‌های بریتانیا در ایران حمل می‌کنند. در بیانیه آنها که به توسط گوینده خبر رادیو شنیده می‌شود به سیصد سال سابقه جنگ و خونریزی انگلیس در ایران اشاره شده است.

- نوشته‌ای نقش می‌بندد: «دکتر جواد رخ‌صفت به جرم جاسوسی محاکمه و به اعدام محکوم شد اما به دلیل همکاری وسیع جهت کشف شبکه جاسوسان کمیته مشترک، مجازات وی به 25 سال حبس (15 سال تعلیقی و 10 سال تعزیری) تقلیل یافت.»


ج. تمجیدات و تحسینات
1. انتخاب برخی هنرپیشه‌ها و در نتیجه بازی آنها عالی است. از جمله: علی‌رام نورایی، امین حیایی، محمود عزیزی، آزیتا ترکاشوند و اسماعيل زنگل‌گياه

2. صحنه‌های اکشن فیلم به خوبی کارگردانی شده و دوربین هوشیار طالبی گوئیا در حال ضبط یک فیلم مستند است. هرچند که در برخی صحنه‌های دیگر فیلم این کیفیت حفظ نشده است.  

3. فیلمساز نه‌تنها فیلمی درباره وحدت ملی ساخته بلکه از واقعیت نیز دور نیفتاده و بسیاری از وقایع را با سند و مدرک تصویر کرده است. نتیجه کار او بصیرت‌افزایی مخاطب ایرانی است.

4. بر خلاف فیلم‌های مشابه خارجی، فرد جاسوس در انتها از عملکرد خود پشیمان شده به سایر عوامل کمک می‌کند.

5. فیلمساز بر خلاف عرف رایج در فیلم‌های جاسوسی خارجی و داخلی، از حقه و فریب آشکار مخاطب می‌پرهیزد.

6. و مهم‌تر از همه شجاعت جناب طالبی در مقام محقق، نویسنده فیلمنامه و کارگردان در نزدیک شدن و ساخت چنین موضوعی، فیلم را ماندگار و تماشایی کرده است. باید متذکر شد که عدم موفقیت کامل طالبی در فیلم‌های گذشته‌اش عمدتاً به سبب ضعف فیلمنامه آنها بوده است، فیلمنامه‌‌هایی که صرفاً از تخیل نویسنده برآمده است. اما درآمیختن فیلمنامه قلاده‌های طلا به واقعیت، درام و ارزش آن را بسیار افزون کرده است.
 

 
د. ایرادها و معایب
1. انتخاب برخی هنرپیشه‌ها کاملاً غلط است: محمدرضا شریفی‌نیا، پردیس افکاری، حمید داودآبادی و نیز برخی بسیجی‌های پایگاه نینوا
2. شخصیت مک‌گورین حاصل چند شخصیت است که تجمع آنها در یک نفر به صلاح نیست.

3. برخی نماهای جلوه‌های ویژه موفق نیستند، خصوصاً صحنه‌هایی که در آنها آتش‌سوزی وجود دارد
4. شخصیت‌های بسیار و ریتم سریع فیلم، تا حدی به ساختار آن ضربه زده و باعث گنگی مخاطب می‌شود. بهتر بود برای چنین فیلمنامه‌ای لااقل یک فیلم 130 دقیقه‌ای ساخته می‌شد.

5. معرفی زن خبرنگار به درستی صورت نمی‌گیرد و حتی صحنه دستگیری او در فیلم نشان داده نمی‌شود. لهذا یکی از حلقه‌های واسط فیلم به درستی تشریح نشده است.
6. کارگردانی برخی سکانس‌های فیلم مانند سکانس‌های داخلی پیگاه نینوا موفق نیست و تصنع در دیالوگ‌ها و بازی‌ها پیدا است.




عوامل فیلم قلاده های طلا
در انتها به سبب بازیگران بسیار فیلم، لازم به نظر می‌رسد تا فهرستی از آنها و نقششان ارائه شود.
 
بازيگران:
علي‌رام نورايي (مازیار فنایی‌زاده/ جاسوس سازمان MI6)
امين حيايي (مهندس کامران/ مأمور وزارت اطلاعات)
محمدرضا شريفي‌نيا (مهندس ساسان/ مأمور وزارت اطلاعات)
حميدرضا پگاه (دکتر جواد رخ‌صفت/ معاون وزیر اطلاعات)
دکتر محمود عزیزی (دکتر اکبری/ رئیس حفاظت وزارت اطلاعات)
چنگیز جلیلوند (مک‌گورین/ افسر سازمان MI6)
آزیتا ترکاشوند (زهره/ همسر سابق مازیار/ عضو سازمان منافقین خلق)
پردیس افکاری (مادر زهره/ عضو سازمان منافقین خلق)
داريوش اسدزاده (اعلی حضرت/ مرد سلطنت‌طلب)
مریم سلطانی (علیا حضرت/ همسر اعلی‌حضرت)
حسين سحرخيز (سردار احمد طاهریان/ فرمانده یگان ویژه ناجا)
اسماعيل زنگل‌گياه (سرهنگ مهدی گودرزی/ معاون سردار طاهریان)
اكبر سنگي (کریمی/ مأمور وزارت اطلاعات)
مهدي صبايي (عابدی/ فرمانده پایگاه بسیج نینوا)
حمید داودآبادی (عباسی/ عضو پایگاه نینوا)
كيانوش گرامي (گوش بریده/ سردسته اراذل آشوبگر)
علي‌اصغر طبسي (نوچۀ گوش‌بریده)
نيلوفر خوش‌خلق (اکرم/ همسر دکتر رخ‌صفت)
پوراندخت مهيمن (مادر اکرم)
بهادر زمانی (سجاد/ برادرزادۀ اکرم)
ونوس مجلسي (سارا/ خواهر دوقلوی سجاد)
داود مقداديان (آزاد علیزاده/ سروان خائن نیروی انتظامی)
طناز دهقان (مترجم سفارت و گزارشگر)
حامد بیسادی (هکر خرابکاران)
مجيد معافي، عاطفه منصوري، حسین هندی، سعید کرمی، حسین کلانتر، فرامرز توکلی، عباس شوقی
 ستاره صفي‌خاني، شعیما ملکیان، ماندانا نصرتی، تارا رحمتی، علیرضا دلیری، فردین پاکنهاد، اشکان نژادابراهیمی، هلیا امامی، نازنین سهامی‌زاده، حسن کریم‌خان زند، عباس محمدی، علی فرجام‌فر، سحر نصیری شاد، حمیدرضا رسولی، رامین الهی، ایرج گیرانیان، مسعود منصوری، مینا شهبازی، مصطفی خراشادی، محمدرضا شکریان، علی علیان، مختار داورپناه، حکیم ولی‌زاده، سجاد قنبرپور


سایر عوامل:
موسیقی: سرگئی کروتسنگو
تدوین: مهدی حسینی‌وند
طراح گریم: محمد قومی
طراح صحنه: غفار رضايي
طراح لباس: سارا خالدي، مه‌لقا ناقد
صدابردار: عباس رستگارپور
صداگذاری و میکس: اسحاق خانزادی، علی ابوالصدق
مدیران تولید: حسین هادیان‌فر، مسعود اطیابی
جلوه‌های ویژه میدانی: عباس شوقی
جلوه‌های ویژه رایانه‌ای: علی جوکار، علی سیاح
مدير فيلمبرداري: امير كريمي
دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: عباس شوقی
تهيه‌كننده: محمد خزاعي
نویسنده و کارگردان: ابوالقاسم طالبی


* امیر اهوارکی