کد خبر 190497
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۸

پس از اشغال نظامی عراق، آمریکا گروه‌هایی در عراق به‌نام «گروه‌های مرگ» تشکیل داد که آنها از پیش‌رو برداشتن جبهه مقاومت در عراق گروه‌هایی که مشابه آنها هم اکنون در سوریه فعالیت دارند.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، پرفسور «میشل چوسودوفسکی» در پژوهشی مشروح به بررسی حضور نظامی آمریکا در منطقه به ویژه در دو کشور عراق و سوریه می‌پردازد و در این ارتباط تاکید می‌‌کند، شاید به ظاهر آمریکا حضوری نظامی در منطقه نداشته باشد، اما گروه‌های سری مرگ این کشور در سراسر منطقه پراکنده‌ شده‌اند و هرآنکه یا هرآنچه با منافع آمریکا در تضاد و تعارض قرار می‌گیرد،‌ را به سرعت از پیش رو برمی‌دارند.
مطلب زیر به این پژوهش می‌پردازد.
چوسودوفسکی در این ارتباط می‌نویسد: استفاده از گروه‌های مرگ بخشی اساسی از طرح اطلاعاتی‌-‌نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه به طور خاص و سراسر جهان را تشکیل می‌دهد.
تاریخ طولانی و وحشتناک تامین مالی و حمایت از این گروه‌‌ها توسط آمریکا به دوره جنگ ویتنام باز می‌گردد و تا به امروز در قالب آنچه که «ارتش آزاد سوریه» نامیده می‌شود،‌ ادامه دارد و به همین دلیل لازم به نظر می‌رسد که ریشه‌های تاریخی جنگ سری غرب علیه سوریه که فجایع و جنایات بسیاری را دربرمی‌گیرد، افشا شود.
از اوایل مارس 2011 آمریکا و همپیمانانش از تشکیل گروه‌های مرگ و نفوذی در میان گروه‌های تروریستی کرده‌اند و برای عملیات‌های آنها با دقت بسیار برنامه‌ریزی کرد‌ه‌اند.
در حالی‌که باید توجه داشت، تشکیل این گروه‌ها در منطقه محدود به سوریه نمی‌شود،‌ بلکه پیش از سوریه در عراق نیز شاهد وجود چنین گروه‌ها بودیم، گروه‌هایی که نشات یافته از «نمونه سالوادوری» است که «نمونه بی‌مثال و بی‌مانند تروریستی» در عملیات قتل و کشتارهای جمعی است که گروه‌های مرگ مورد حمایت آمریکا آن را در آمریکای مرکزی به اجرا می‌گذاشتند و در ابتدا در کشور سالوادور به اجرا گذاشته شد که در اوج مقاومت در برابر دیکتاتور نظامی حاکم بر آن کشور بود و با عملیات‌هایی که این گروه‌ها به اجرا گذشتند، 75 هزار شهروند السالوادوری را به قتل رسانده و قتل عام کردند.
تشکیل گروه‌های مرگ در سوریه را باید ادامه تاریخی اقدامات آمریکا در عراق دانست که با توجه به مهارت‌ و تجربه‌ای که در آدم کشی و قتل عام دارند، توسط پنتاگون و در قالب به اصطلاح مبارزه تمرد و هرج و مرج در این کشور تشکیل شدند.

* تاسیس گروه‌های مرگ در عراق

براساس گزارش گروه بین‌الملل تسنیم،‌ تاریخ تشکیل گروه‌های مرگ در عراق به سال‌های 2004 و 2005 میلادی باز می‌گردد. رهبری این طرح را در آن زمان «جان نگروبونتی»، سفیر وقت آمریکا در عراق برعهده داشت که در سال 2004 به این سمت منصوب شده بود.
نگروبونتی مرد مناسب برای این ماموریت توصیف شده بود. او طی سال‌های 1981 تا 1985 سفیر آمریکا رد هندوراس بود که نقشی اساسی در حمایت و پشتیبانی از گروه‌های نیکاراگوایی «کونتراس» مقیم هندوراس داشت و بر فعالیت گروه‌‌های مرگ هندوراسی نظارت می‌کرد.
در دوره حاکمیت ژنرال «گوستاو آلوارز مارتینز» حکومت نظامی هندوراس از همپیمانان نزدیک دولت ریگان به شمار می‌آمد و در ربودن و مفقود شدن ده‌ها معارض سیاسی هندوراسی با تبعیت از شیوه‌های گروه‌های مرگ دست داشت.
در دسامبر 2005 پنتاگون اعلام کرد که درحال بررسی تشکیل نیروهای ضربتی از کردها و اهل سنت عراق است تا سران سرکشی و تمرد [مقاومت] در عراق را نشانه بگیرد. اقدامی که نشان می‌داد، آمریکا درصدد تشکیل همان گروه‌هایی است که دو دهه پیش از سال 2005 آنها را در آمریکای مرکزی تشکیل داده بود.
براساس «نمونه سالوادوری» نیروهای عراقی و آمریکایی مامور ربودن و کشتار رهبران مقاومت عراق و فراتر از آن پیاده کردن این طرح در سوریه می‌شوند و با توجه به اینکه فعالیت‌ها و اقدامات گروه‌های مرگ حساسیت‌های بسیاری را در کشورهایی به وجود می‌آورند که در آن تشکیل می‌شوند، بنابراین مقرر شد که تشکیل این گروه‌ها محرمانه و در خفا باقی بماند. چون تجربه «گروه‌های مرگ» در آمریکای حتی تا به امروز نیز برای بسیاری دردناک است و لطمه بزرگی به وجهه و حیثیت آمریکا در منطقه وارد کرد.
در آن زمان دولت ریگان گروه‌های مرگی را مورد حمایت مالی و نظامی قرار داد که از نیروها و جریان‌های تندرو سالوادوری تشکیل شده بودند تا بر سران انقلاب این کشور و هواداران آنها غلبه کنند و نگرو بونتی، سفیر آمریکا در عراق، نقشی اساسی را در آن حوادث بازی کرد که در آن زمان یعنی در نیمه اول دهه هشتاد سفیر آمریکا در هندوراس بود.
اوایل دهه هشتاد دولت ریگان این گروه‌ها تامین مالی و نظامی کرد و به آموزش گروه‌های کونتراس نیکاراگوا در هندوراس کمک کرد تا موجبات براندازی نظام ساندنیست‌ها را در آنجا فراهم کند. حمایت نظامی آمریکا از نیروهای کونتراس از طریق درآمدهای حاصل از فروش غیر قانونی تسلیحات نظامی به ایران صورت می‌گرفت و این رسوایی نزدیک بود، دولت ریگان را سرنگون کند و پس از سال‌ها جوهره و پایه طرح پنتاگون در عراق برپایه تبعیت از آن نمونه استوار بود.

* گروه‌های مرگ در عراق چه اهدافی را دنبال می‌کردند

گزارش گروه بین‌الملل تسنیم،‌ آشکار نیست که هدف اصلی آمریکا در عراق ترور سران مقاومت بود یا ربودن جهت گرفتن اعتراف از آنها بود،‌ ماموریتی که مشابه آن رد سوریه درحال اجراست و بیشتر به نظر می‌رسد که توسط نیروهای ویژه آمریکایی به اجراست.
همچنین هنوز آشکار نشده است که چه طرفی از این طرح حمایت می‌کند،‌ مسئولیت این برنامه را پنتاگون برعهده گرفته است یا سیا. اما به طور معمول اجرای چنین عملیات‌های سری را سازمان سیا برعهده می‌گیرد تا با محرمانه و سری ماندن آن،‌ این توان را به مقامات مسئول آمریکایی دهد که از آنها به راحتی اعلام بی‌خبری کنند. در اثبات این گفته می‌توان به مطالب منتشره در پایگاه اطلاع رسانی «تایمز آنلاین» در ژانویه 2005 درباره انتشار گروه‌های مرگ علیه انقلابیون عراق اشاره کرد.
اما هدف اعلام شده از تشکیل گروه‌های مرگ در عراق همانطور که گفته شد، غلبه بر نیروهای مقاومت بود، به همین منظور گروه‌های تروریستی مورد حمایت آمریکا به سرعت وارد عملیات‌های قتل و کشتار مستمر غیرنظامیان عراقی شدند تا به این ترتیب به خشونت‌های طایفه‌ای در این کشور دامن بزنند.
در این میان دو سرویس اطلاعات آمریکایی سیا و انگلیسی ام آی 6 به دقت فعالیت گروه‌های القاعده در سرزمین رافدین را زیر نظر داشتند که دست به ترورهای هدفمند در میان شیعیان می‌زنند و نکته قابل تامل در این نکته آن بود که گروه‌های مرگ در این گروه‌ها ادغام شده بودند و دستورات و اوامر خود را به صورت محرمانه از نیروهای ویژه آمریکایی دریافت می‌کردند.

* چه کسانی در تشکیل این گروه‌ها دست داشتند

«رابرت استیون فورد» که بعدها به عنوان سفیر آمریکا در سوریه منصوب شد، یکی از اعضای گروه نگروبونتی در بغداد طی دو سال 2004 و 2005 بود و در ژانویه سال 2004 به عنوان نماینده آمریکا در شهر شیعی نجف منصوب شد که مهمترین پایگاه و دژ نیروهای مقاومت عراق به شمار می‌آمد و پس از انتصاب به این سمت تلاش بسیار کرد که در آنها نفوذ کند.
در ژانویه سال 2005 رابرت فورد به سمت مشاور امور سیاسی سفارت آمریکا در عراق منصوب شد و او تنها به عنوان یکی از اعضای مهم و برجسته سفارت به شمار نمی‌آمد، بلکه شریک نگروبوتنی در تاسیس گروه‌های مرگ نیز به شمار می‌آمد و در حالی‌که نگروبوتنی مامور اداره این گروه‌ها از دفترش در سفارت آمریکا شد، رابرت فورد که به عربی و ترکی تسلط کامل شد، مسئول برقراری روابط استراتژیک با گروه‌های شبه نظامی شیعی و کرد خارج از منطقه الخضراء شد.
در این بین دو کارمند دیگر سفارت آمریکا در عراق به نام‌های «هنری اینشر»، معاون فورد و «جفری بیلز» نقش مهمی در گروه نگروبوتنی از طریق برقراری رابطه و گرفتن تماس با گروه‌های عراقی تندرو بازی کرد.
اما یک نفر دیگر هم در گروه نگروبوتنی از جایگاه و اهمیت بسیاری برخوردار بود. او کسی جز «فرانکلین جفری»، سفیر آمریکا در آلبانی طی سال‌های 2002 تا 2004 نبود که بعدها و طی سال‌های 2010 تا 2012 به سمت سفیر آمریکا در عراق منصوب شد.
و سرانجام اینکه نگروبوتنی به گروهش یک نفر دیگر را هم افزود، یعنی ژنرال بازنشسته «جیمز استیل» که در زمان حضور نگروبوتنی در السالوادور معاون وی به شمار می‌آمد. استیل که در بغداد تحت عنوان مشاور نیروهای امنیتی عراق فعالیت می‌کرد، بر انتخاب و آموزش برخی از گروه‌های مرگ اشراف و نظارت داشت.
پس از تشکیل این گروه‌ها بود که روزی نبود که اجساد افرادی در خیابان‌های بغداد یافت نشود که روی بدن آنها نشانه‌ها و آثار شکنجه مشاهده نشود و این یکی از رهاوردهای گروه‌های مرگ در عراق بود که نگروبوتنی آنها را اداره می‌کرد.

* اعترافات یکی از اعضای کنگره آمریکا

گزارش خبرگزاری تسنیم ،‌ بنابر اظهار «دنیس کوسینچ»، یکی از اعضای کنگره آمریکا ژنرال استیل مسئول طرحی بود که در سالوادور به اجرا گذشته شد و به دنبال آن ده‌ها هزار سالوادوری ربوده یا کشته شدند که در میان آنها اسقف اسکار رامیرو و چهار راهبه آمریکایی نیز مشاهده می‌شدند.
به محض رسیدن استیل به بغداد، وی در یگان مبارزه با شورش معروف به «یگان ویژه پلیس» وابسته به وزارت کشور عراق منصوب می‌شود. گزارش‌ها تاکید می‌کند که ارتش آمریکا بسیاری از زندانیان و بازداشت‌شدگان را آموزش داده تا از آنها گردان «روباه» را تشکیل دهد. گردانی که به دومین گردان وحشتناک در ظاهر وابسته به وزارت داخلی عراق اما در باطن زیر نظر ژنرال استیل تبدیل شد.
اما دنیس کوسینچ در ادامه اظهارات خود می‌افزاید که نظامیان و مشاوران آمریکایی خود را کنار می‌کشیدند و دست به اقدامی نمی‌زدند و به جای آن اعضای گردان روباه را مامور ضرب و شتم و شکنجه زندانیان می‌کردند.
وی می‌گوید: این گردان کتابخانه عمومی شهر سامرا را تصرف و آن را به مرکز بازداشت‌های خود تبدیل کرد.
اما غیر از افراد فوق الذکر فرد بدنام دیگری نیز در برنامه آمریکایی مبارزه با شورش در عراق ایفای نقش کرد. او کمیسر سابق پلیس نیویورک «برنی کرک» بود که در سال 2007 توسط دادگاه ایالتی نیویورک محکوم به ارتکاب 16 جنایت شد.
کرک در سال 2003 و در ابتدای تجاوز نظامی آمریکا به عراق توسط دولت این کشور به عنوان مشاور در آموزش و سازماندهی نیروهای پلیس عراق منصوب شد، اما در واقع طی ماموریت کوتاه مدتش در عراق وی مسئول آموزش گروه‌های مرگ بود و به دلیل نفوذ بسیارش در وزارت کشور عراق میان عراقی‌ها به «خونریز بغداد» معروف شده بود.
در دوره سفیری  نگروبونتی در عراق موجی از ترورها و قتل‌ها و کشتارهای هدفمند شهروندان عراقی را فراگرفت که به صورت اساسی پزشکان و مهندسان و دانشمندان و نخبگان این کشور را نشانه گرفته بود.


* مکس فوللر از گروه‌های مرگ در عراق گزارش می‌دهد* مکس فوللر از گروه‌های مرگ در عراق گزارش می‌دهد

«مکس فوللر»، نویسنده و تحلیلگر ژئوسیاسی از جمله افرادی بود که به صورت مشروح فجایع و جنایات مرتکبه توسط گروه‌های مرگ در عراق را ثبت و به رشته تحریر درآورد.
فوللر در یکی از گزارش‌هایش تاکید می‌کند که گروه‌های مرگ برای اولین بار در ماه می سال 2005 در عراق ظاهر شدند و ادامه می‌دهد: ده‌ها جسد در زمین‌های اطراف شهر بغداد رها شده بودند و نقطه مشترک در تمام آنها این بود که همه دست‌هایشان بسته شده و از ناحیه سر هدف قرار گرفته شده بودند و آثار شکنجه‌های وحشتناک روی بدن بسیاری از آنها دیده می‌شد.
وی در یکی دیگر از گزارش‌هایش می‌نویسد: جیمز استیل از جمله شخصیت‌های برجسته و بسیار مهم در تشکیل و آموزش گروه‌های مرگ بود. استیل افسر سابق نیروهای ویژه ارتش آمریکا به شمار می‌آمد که مدت‌های طولانی در ویتنام خدمت کرد و پس از آن در اوج جنگ داخلی سالوادور راهی این کشور شد...
این موضوع درباره فرد دیگری به نام «استیون کاستل» هم صدق پیدا می‌کرد که مسئول مشاوران آمریکایی وزارت کشور عراق به شمار می‌آمد و همواره تلاش می‌کرد تا جای ممکن اتهامات وارده درباره نقض حقوق بشر در عراق را با بیان اینکه «شایعاتی بیش نیستند» توجیه کند و بر آنها سرپوش بگذارد.
بسان استیل،‌ کاستل هم تجارب و مهارت‌های بسیاری در آمریکای لاتین طی شرکت در به اصطلاح مبارزه با قاچاق مواد مخدر در کلمبیا در دهه نود به ویژه پیگرد «پابو اسکوبار» معروف به پادشاه کوکائین در این کشور به دست آورده بود.
تخصص کاری کاستل نقش اساسی وی در جمع‌آوری اطلاعات و تهیه لیست‌های مرگ بود و به این ترتیب باید وی را سرنخ تمام قتل‌‌های متفرقه در عراق دانست.
طرحی را که نگروبونتی در سال 2005 در عراق آغاز کرده بود، سلف وی «زلمای خلیل زاد» ادامه داد و وظیفه رابرت فورد تضمین ادامه اجرای طرح پیش از انتخاب به سمت سفیر آمریکا در الجزایر در سال 2006 و همچنین بازگشت مجددش به بغداد در سال 2008 به عنوان نایب رئیس هئیت آمریکایی به عراق بود.

* سوریه استفاده از تجربه عراق

گزارش گروه بین‌الملل تسنیم،‌ «نمونه سالوادوری» تشکیل گروه‌های مرگ که در عراق با نظارت و اشراف جان نگروبوتنی، سفیر آمریکا در این کشور در سال 2005 به اجرا گذاشته شد، این بار در سوریه در قالب «ارتش آزاد سوریه» به اجرا درآمد و در این تردید نیست که رابرت فورد در طرح گروه‌های مرگ سوریه نیز دست داشت.
هدفی که از تشکیل گروه‌های مرگ در سوریه دنبال می‌شد، ایجاد اختلافات و شکاف‌های طایفه‌‌ای در این کشور میان طوایف سنی وعلوی و کرد و مسیحی بود و با اینکه وضعیت جاری در سوریه تفاوت بسیاری با اوضاع جاری در عراق داشت، با این حال همان شیوه‌های قتل و کشتار در سوریه نیز دنبال شد.
گزارشی که مجله آلمانی «دیر اشپیگل» در 30 مارس 2012 درباره جنایات رخ داده در شهر حمص سوریه منتشر کرد، تاکید می‌‌کند که در این شهر عملیات‌های قتل و کشتار و اعدام‌های دسته‌جمعی و بدون محاکمه سازمان یافته و به اتهام انتساب‌های طایفه‌ای به وقوع پیوسته است که مشابهت بسیاری با جنایات رخ داده در عراق توسط گروه‌های مرگ دارد که توسط آمریکایی‌ها اداره می‌شوند.
براساس گزارش اشپیگل با اهالی شهر حمص چون «اسرا» یا «مشتی خائن» برخورد می‌شد، چون اکثر اهالی این شهر را علویان تشکیل می‌دادند. البته این وضعیت درباره اهل سنت ساکن این شهر هم مصداقیت داشت، چون آنها از حضور ارتش آزاد در شهر خود ابراز نارضایتی کرده و عدم حمایت خویش از آنها را اعلام کرده بودند.
«ابو رامی»، یکی از اعضای ارتش آزاد سوریه که در حمص حضور دارد، می‌گوید: در تابستان 2011 دست‌کم 150 مرد را اعدام کردیم که حدود 20 درصد افراد دربند و زندانی نزد ما را تشکیل می‌داد.
وی می‌افزاید: اگر بر فردی از اهل سنت دست پیدا می‌کردیم که علیه ما جاسوسی و به انقلابمان خیانت می‌کرد، به سرعت او را به قتل می‌رساندیم.
براساس آنچه ابو رامی می‌گوید: از زمان آغاز انقلاب در مارس 2011 تا مارس 2012 یعنی ظرف یک سال آنها بین 200 تا 250 خائن را اعدام کرده بودند.

* برنامه‌ریزی‌های از پیش صورت گرفته

در این تردید نیست که برای سوریه برنامه‌ریزی‌ها از قبل صورت گرفته بود، یعنی پس از فراخواندن فورد از الجزایر در اواسط سال 2008 و انتصاب وی در سفارت آمریکا در عراق.

اولین گام برای اجرای طرحی که در سوریه در نظر گرفته شده بود، به خدمت گرفتن مزدوران و آموزش آنها بود و بر این اساس گروه‌های مرگ وارد سوریه شدند. هسته اولیه این گروه‌ها در سوریه را سلفی‌های لبنان و اردن تشکیل می‌دادند که از طریق مرزهای اردن اواسط مارس 2011 وارد سوریه شدند. به همین دلیل باید گفت که بسیاری از اقدامات اولیه تشکیل این گروه‌ها پس از پای گذاشتن رابرت فورد به دمشق در ژانویه 2011 بود.
این درحالی است که یک سال پیش از آن یعنی در سال 2010 شاهد بودیم که فورد به عنوان سفیر آمریکا در دمشق منصوب شده بود، با اینکه آمریکا از سال 2005 روابط دیپلماتیک خود با سوریه را پس از ترور «رفیق حریری»، نخست وزیر لبنان در بیروت قطع کرده بود، اما با کمال تعجب و شگفتی در این سال و پس از انتخاب فورد به سمت سفیر آمریکا در دمشق شاهد چرخش سیاست‌های آمریکا در قبال سوریه و ظهور نشانه‌های نرمش در آنها هستیم. همچنین باید توجه داشت که فورد تنها دو ماه پیش از آغاز بحران در سوریه وارد این کشور شد.

* ارتش آزاد سوریه

آمریکا تلاش کرد، همان نسخه «نمونه سالوادوری» را که زمانی در آمریکای مرکزی و سپس در عراق به اجرا گذاشته بود، این بار در سوریه به اجرا بگذارد. اما در اینجا این ارتش آزاد سوریه و دیگر گروه‌های مسلح فعال در این کشور مانند «جبهه یاری» وابسته به سازمان القاعده بود که نقش گروه‌های مرگ را ایفا کرد.
و در حالی‌که تشکیل ارتش آزاد سوریه در ژوئن 2011 اعلام شد، اما واقعیت امر این است که مزدورگیری برای تشکیل گروه‌های مرگ و آموزش نظامی آنها از میان مزدوران خارجی و غیر سوری مدت‌ها پیش آغاز شده بود.
بر این اساس به جرات می‌توان گفت که ارتش آزاد سوریه تنها پوششی تبلیغاتی بود که در رسانه‌های غربی ارائه می‌شد تا اینگونه به جامعه بین المللی القا شود که ارتش آزاد یک موجودیت و تشکل نظامی پاک متشکل از نیروهای نظامی جدا شده از نظام سوریه بود. در حالی‌که اظهار نمی‌شد که مگر چند نفر از ارتش و نیروهای مسلح سوریه جدا شده بودند که بتوانند چنین ساختار نظامی را تشکیل دهند.
ارتش آزاد سوریه با توجه به تعداد نظامیان جدا شده از نظام سوریه نمی‌توانست موجودیت و یا تشکل نظامی حرفه‌ای را تشکیل دهد، بلکه در واقع گروهی متشکل از گروه‌های کوچک تروریستی بود که به صورت گروه‌های بی‌شمار شبه نظامی در مناطق پراکنده سوریه فعالیت می‌کردند.
همچنین هریک از تشکلات تروریستی تقریبا به صورت مستقل عمل می‌کردند و ارتش آزاد هیچ اقدامی برای متشکل کردن و یکپارچه کردن این گروه‌های شبه نظامی انجام نداد و اگر در این میان مشاهده می‌شود، اقداماتی صورت گرفته است، اقدامات به عمل آمده توسط نیروهای ویژه آمریکایی و مزدوران اطلاعاتی وابسته به آمریکا و پیمان ناتو است که به صفوف این تشکل‌های تروریستی ملحق شده‌اند.
این نیروهای ویژه حاضر در عرصه میدانی و امنیتی سوریه که اکثر افراد آنها را مزدوران شرکت‌های امنیتی و نظامی خصوصی تشکیل می‌دهند، به صورت مستمر و منظم با یگان‌های اطلاعات نظامی آمریکا و ناتو در ارتباط هستند و در این تردید نیست که عملیات‌های برنامه‌ریزی شده بمبگذاری در تاسیسات دولتی و نظامی سوریه توسط این نیروها برنامه‌ریزی و به اجرا گذاشته می‌شود.
گروه‌های مرگ در سوریه متشکل از مزدورانی است که توسط آمریکا و ناتو و همپیمانان منطقه‌ایشان در شورای همکاری خلیج فارس به خدمت گرفته شده‌اند و زیر نظر نیروهای ویژه آمریکایی و شرکت‌های امنیتی این کشور دارای قراردادهایی با پنتاگون و ناتو هستند، فعالیت می‌کنند.
براین اساس گزارش‌ها تاکید می‌کنند که حدود 200 تا 300 کارمند ویژه این شرکت‌های امنیتی و نظامی آمریکایی در میان صفوف گروه‌های تروریستی مسلح حضور و فعالیت دارند.

* جبهه یاری

گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم ،‌ جبهه یاری با عبارت کامل «جبهه یاری اهل شام» که گفته می‌شود،‌ با سازمان القاعده در ارتباط است، در میان گروه‌های تروریستی مسلح فعال در سوریه سازمان‌یافته‌تر و با تجربه‌تر و اجرای بسیاری از عملیات‌های تروریستی به آن منتسب است و با اینکه گفته شده جبهه یاری دمشن آمریکاست، به ویژه آنکه این سازمان توسط وزارت خارجه آمریکا در لیست گروه‌های تروریستی تحت پیگرد آمریکا قرار گرفت، اما واقعیت امر این است که بسیاری از عملیات‌های به اجرا گذاشته شده توسط این جبهه نشانه‌هایی از آموزش‌های نظامی آمریکایی را دارد،‌ به عنوان مثال جنایاتی که عناصر این جبهه علیه شهروندان و غیرنظامیان سوری به اجرا گذاشتند، مشابه همان عملیات‌هایی است که توسط گروه‌های مرگ مورد حمایت آمریکا، در عراق به اجرا شدند.
«ابو عدنان» یکی از فرماندهان جبهه یاری در شهر حلب می‌گوید: این جبهه در صفوف اولیه و بالای خود رزمندگان و جنگجویانی در اختیار دارد که سال‌ها در عراق فعالیت داشتند و این افراد دارای تجربه‌های بسیار ارزشمند به خصوص در زمینه ساخت بمب هستند.
بسان عراق در سوریه نیز یکی از اهداف دنبال شده توسط آمریکا تحریک و تشدید اختلافات و خشونت‌های طایفه‌ای و مذهبی بین علویان و اهل سنت و مسیحیان سوری است و افراد طوایف مسیحی به طور خاص یکی از مهمترین اهداف در برنامه‌‌های تروری بود که می‌بایست در سوریه به اجرا گذاشته شود.
در این راستا خبرگزاری مخصوص واتیکان در 19 اکتبر 2012 نوشت که مسیحیان حلب از جمله قربانیان جنگ و خونریری چند ماهه دایر در شهر حلب است و مناطق مسکونی شهر حلب در این اواخر در معرض حملات گروه‌های مسلحی قرار گرفته است که با نظام سوریه در جنگ هستند و موجب آوارگی شمار زیادی از مسیحیان شهر شد.
همین گزارش ادامه می‌دهد: شماری از گروه‌های تروریستی و همچنان جهادی اقدام به گلوله‌باران ساختمان‌ها و منازل مسیحیان می‌کنند تا به این ترتیب آنها را وادار به فرار از شهر کنند.
در این راستا اسقف سوریه می‌گوید که تروریست‌های سلفی جنایات خود علیه شهروندان سوری به ویژه شهروندان علوی را با افتخار ادامه می‌دهند و برای اینکه دریابند افراد به اسارت گرفته شده توسط آنها سنی یا علوی هستند، آنها را به شدت از لحاظ مذهبی بازجویی می‌کنند و در این میان هیچ شانسی برای نجات علوی‌ها از ورطه وجود ندارد.
پایگاه خبری – صهیونیستی «دبکا فایل» در گزارشی که 14 اوت 2011 منتشر کرد،  تاکید نمود که گروه‌های مرگ سلفی و القاعده و همچنین گروه‌هایی که تحت نظر جماعت اخوان المسلمین سوریه فعالیت می‌کنند، از ابتدای مارس 2011 و مدتی پیش از آغاز ناآرامی‌ها در سوریه وارد این کشور شدند و همچنین همانطور که سازمان سیا بر تشکیل گروه‌های جهادی در افغانستان نظارت داشت، ناتو و فرماندهی عالی نظامی ترکیه اقدامات گسترده‌ای را برای به خدمت گرفتن مزدوران مسلمان در کشورهای خاورمیانه و سراسر جهان اسلام آغاز کردند تا در کنار شورشیان سوری با نظام حاکم بر این کشور بجنگند و در این میان ارتش ترکیه این افراد را آموزش داده و آنها را از طریق مرزهای مشترکش با سوریه عازم این کشور می‌کند.

* شرکت‌های خصوصی امنیتی و مزدورگیری

براساس گزارش‌ها شرکت‌های خصوصی امنیتی و نظامی اقدام به گرفتن مزدورانی به ویژه از کشورهای حوزه خلیج فارس و آموزش آنها می‌کنند و در این راستا پایگاه‌های نظامی – آموزشی در کشورهای قطر و امارات احداث شده است که یکی از مهمترین این پایگاه‌ها در شهر نظامی «زاید» در کشور امارات است و آموزش مزدوران به خدمت گرفته شده توسط Xe Services صورت می‌گیرد که پیشتر به نام  Blackwater معروف بود.
همچنین این گزارش‌ها اظهار می‌کنند که قرارداد تاسیس این پایگاه‌های نظامی آموزشی در کشور امارات در ژوئیه 2010 و ماه‌ها پیش آغاز انقلاب لیبی در 17 فوریه 2011 و بحران سوریه در 11 مارس 2011 بسته شد و آخرین تغییر و تحولات روی داده در این حوزه اقدام این شرکت‌های امنیتی در آموزش گروه‌های معارض مرگ در نحوه استفاده از سلاح‌های شیمیایی است.
در این راستا شبکه خبری سی ان ان در 9 دسامبر 2012 به نقل از دیپلمات‌های برجسته آمریکایی اعلام کرد که واشنگتن و برخی از شرکت‌های امنیتی دارای قرارداد با پنتاگون اقدام به آموزش معارضان مسلح سوری در خصوص نحوه دستیابی به انبار ذخایر سلاح‌های شیمیایی نظام سوریه می‌کنند. اما نامی از این شرکت‌ها برده نمی‌شود.
پست درب‌های بسته وزارت خارجه آمریکا رابرت فورد یکی از اعضای گروه این وزارتخانه است که بر امر گرفتن مزدوران و آموزش و ارسال آنها به سوریه نظارت و اشراف دارد و به غیر از او باید از افرادی چون دارک شولیه و فردریک سی هوف نیز یاد کرد. فردریک سی هوف همان کسی است که پیشتر با ریچارد آرمیتاژ همکاری داشت و هماهنگ‌کننده ویژه امور سوریه نزد آرمیتاژ بود. همچنین دارک شولیه در این اواخر به سمت معاون وزیر دفاع آمریکا در امور امنیت بین الملل منصوب شده بود.
این گروه زیر نظر «جفری فلتمن»، معاون سابق وزیر خارجه آمریکا در امور خاورمیانه فعالیت کرد و شخص فلتمن با دقت و سواس بسیار بر روند مزدور گیری و آموزش مزدوران در ترکیه و قطر و عربستان سعودی و لیبی نظارت داشت.
برای اجرای هرچه بهتر این طرح فلتمن به صورت مستمر و مداوم با «سعود الفیصل»، وزیر خارجه عربستان سعودی و همتای قطریش شیخ «حمد بن جاسم» قرار داشت و مسئول دفتر ویژه هماهنگی امنیتی در خصوص بحران سوریه بود که نمایندگانی از شخصیت‌های برجسته سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای غربی و عربی و همچنین لیبی را در برمی‌گرفت و «بندر بن سلطان» یکی از چهره‌های برجسته این دفتر بود.
در ژوئیه 2012 فلتمن به سمت دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه منصوب می‌شود که منصبی استراتژیک و مهم است که عملا جدول اعمال سازمان ملل درباره قضایای مربوط به حل منازعات در مناطق بحرانی جهان از جمله در سومالی و لبنان و لیبی و سوریة و یمن و مالی را تنظیم می‌کند و نکته مهم اینجاست که این کشورها همان کشورهایی هستند که هدف عملیات‌های سری آمریکا هستند و با هماهنگی با وزارت خارجه آمریکا و ناتو و همپیمانان این کشور در حوزه جنوبی خلیج فارس به ویژه قطر و عربستان، فیلمتن مامور کاخ سفید در پس طرح‌های صلحی قرار دارد که «اخضر ابراهیمی» فرستاده ویژه سازمان ملل در امور سوریه آن را ارائه می‌دهد و در حالی‌که اینگونه به نظر می‌رسد که جامعه بین المللی در تلاش برای حل بحران سوریه است، آمریکا و ناتو روند مزدورگیری و آموزش آنها را ادامه می‌دهند تا جبران ضربات مهلک وارده به این گروه‌ها توسط ارتش سوریه را بکنند.
براین اساس می‌توان نتیجه گرفت که هدف اصلی آمریکا در سوریه تغییر نظام نیست، بلکه نابودی کامل این کشور به عنوان یک دولت – کشور ملی است و تشکیل گروه‌های مرگ از معارضان مسلح برای کشتار غیر نظامیان و شهروندان سوری بخشی از این طرح است.