به گزارش مشرق، عملیات کربلای ۴ از جمله عملیاتهایی است که با اطمینان کامل فرماندهان از لو رفتن کامل آن در مرحله اول متوقف شد و علیرغم طراحی گسترده در طی چند ماه اجرا نشد و خط شکنان این عملیات یگانهای غواص بودند و عمده شهدا، مفقودین و اسرای این عملیات نیز همین غواصان بودند. در این میان داستانهای متعددی از همین شهدا، جانبازان و آزادکان غواص وجود دارد که تلخی و شیرینی هر یک از جنس خاص خود این عملیات است.
یگانهای خط شکن این عملیات از لشکرهای و تیپهای سپاه همچون ۳۳ المهدی، ۳۲ انصارالحسین همدان، ۲۵ کربلا، ۱۴ امام حسین، ۱۷ علی ابن ابیطالب، ۳۱ عاشوار، ۴۱ ثارالله، ۲۱ امام رضا و... از محورهای از قبل تعیین شده ماموریت خود را شروع کردند، در گزارشهای شب عملیات بیان شده که ساعت ۲۰ عزیمت گروههای غواص شروع شد و از نیم ساعت بعد گزارشها از زیر آتش تیربار رفتن نیروهای توسط ارتش بعث حکایت میکرد، شهید خرازی حدود یک و نیم ساعت بعد از عزیمت یگانها، خبر از تحرک عراقیها و شلیک حجم بالای منور و نیز شلیک با تیربار به نیروها داخل آب رودخانه میدهد.
کم کم خبر ناکامی عمده یگانها، فرماندهان را مجاب میکند که دستور توقف عملیات و عقب نشینی صادر کنند که در این میان قطعا غواصانی که در برخی محورها پیشروی کرده و سالم یا مجروح هستند، باید مسیر سخت عقب نشینی را بدون داشتن روحیه لازم طی کنند، مسیری که قطعا در آن با نیروی دشمن با توجه به لو رفتن مواجه میشوند. لذا همین فضا ماجرای کربلای ۴ و غواصان شهید، مجروح یا سالم عملیات هر یک میتواند بستر یک خاطره ناب پر ماجرا باشد.
در ادامه به خاطره یکی از همین غواصان از لشکر ۳۳ المهدی که با توجه به تسلط به مسیر توانسته با تاخیر عقب نشینی کند میپردازیم.
این خاطره بر گرفته از کتاب «اطلس لشکر ۳۳ المهدی (عج) در دوران دفاع مقدس» نوشته «محمد کریم مشغول» از سری کتابهای اسنادی مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدتهای سپاه است.
وقتی ارتباط با عقب قطع است
«شب اول عملیات کربلای ۴ که گردانهای فجر و ابوذر (لشکر ۳۳ المهدی) عملیات خود را آغاز کردند، باوجود هوشیاری کامل دشمن، موفق به شکستن خط شدند و توانستند بخشی از خاکریز را هم به تصرف خود درآورند، ولی، چون سایر نیروها نتوانستند به آنسوی اروند در ساحل دشمن برسند، این دو گردان نتوانستند باهم الحاق نمایند.
در محور گردان ابوذر، برادران غواص معاونت اطلاعات به نامهای میری، اسماعیل مسعودی و محمود مصلی نژاد تا صبح مقاومت کردند؛ اما اسماعیل مسعودی و میری به شهادت رسیدند و محمود مصلی نژاد که مجروح شده بود، موفق شد به ساحل خودی برگردد.
در محور گردان فجر، عزیز بابایی و چند نفر ازنیروهای گردان فجر که موفق به عبور از اروند شدند و خط دشمن را شکستند تا ساعت ۱۱ صبح در خط تصرفشده مقاومت کردند؛ اما تعدادی از آنها شهید و مهدی عبداللهی، محسن عظیم پور، قاسم افتخار، حجت صیادی، احمدرضا مجیدی، اسماعیل تولایی نژاد، غلامرضا مهدیان، جلیل عباس علی زاده و قدم علی جاویدی به اسارت دشمن درآمدند.
لازم به توضیح است که این نیروها هیچگونه ارتباطی با عقبه نداشتند و کسی از این موضوع اطلاعی نداشت.
در ادامه درگیریهای این گروه در منطقه دشمن، هنگامیکه نیروهای عراقی برای پاکسازی سنگرها به داخل نیزارهای جلوی خاکریز رفته بودند، نیروهای گردان مخفی شدند و عراقیها با پرتاب نارنجک تلاش میکردند آنها را به شهادت برسانند.
یک نارنجک در نزدیکی عزیز بابایی منفجر شد که منجر به مجروحیت وی گردید. وی تا شب در آنجا مخفی ماند و بعد از تاریکی هوا، قصد بازگشت به ساحل خودی کرد، اما در بین مسیر متوجه شد از داخل کشتی مغروقه سروصدا میآید.
وی به سمت کشتی رفت و مشاهده کرد تعدادی از نیروهای لشکر و همچنین ستار، فرمانده گردان از لشکر ۳۲ انصار داخل کشتی هستند. تعدادی از این عزیزان هم مجروح بودند.
عزیز بابایی به آنها پیشنهاد کرد؛ من مسیر بازگشت را کاملاً بلد هستم و با من بیایید که با شنا به سمت نیروهای خودی برویم. این نیروها که هیچگونه توان و رمقی برای شنا نداشتند، حاضر به بازگشت نشدند. در نتیجه بلافاصله عزیز بهتنهایی بهطرف ساحل خودی رفت.
نالههایی از عمق وجود به یاد عزیز بابایی
آن شب نیروهای اطلاعات به یاد شهدا از جمله عزیز بابایی زیارت عاشورا میخواندند و وقتی اسم عزیز ذکر میشد، چون در بین نیروهای اطلاعات محبوبیت عجیبی داشت، همه باهم فریاد و نالههایی از عمق وجود سر میدادند.
زیارت عاشورا که تمام شد، یکی از نیروهای لشکر از سنگر فرماندهی لشکر، خبر بازگشت عزیز را به نیروها داد. این خبر باعث تعجب همه شد و بعد از مدتی عزیز را، درحالیکه دو عدد پتو دور او پیچیده بودند، به داخل سنگر آوردند.
وی بلافاصله آدرس نیروهای داخل کشتی را داد و آن شب مراد رحمانیان و حسن خسروانی، مقداری نان و خرما با خود برداشتند و شناکنان بهسوی کشتی مغروقه در داخل اروند رفتند و همه نیروها را نجات دادند و به ساحل خودی آوردند.»