سرویس سیاست مشرق- پس از تجمع هفته گذشته لیدرهای آشوب در مشهد و نمایش پررنگ اختلافات درونی میان طیفهای ضدانقلاب، رسانههای رسمی غربی بهصورت هماهنگ وارد میدان شدند و ابراز نگرانی خود از بازداشت این افراد را برجسته کردند. آنها تلاش کردند فضای خبری را از منازعات داخلی اپوزیسیون منحرف کرده تا صدای شکافها و نزاعهای درونی شنیده نشود. با این حال، عمق کینهها و تضادهای ایدئولوژیک و تشکیلاتی به حدی است که دامنه اختلافات از بدنه فعالان مجازی فراتر رفته و اکنون به سطح سران و چهرههای شاخص ضدانقلاب رسیده است؛ بهگونهای که ادبیات تقابل، از نقد و تخریب سیاسی عبور کرده و به فحاشیهای صریح و ناموسی میان جریانهای رقیب منتهی شده است.
حضور هفته گذشته نرگس محمدی، سپیده قلیان و شماری دیگر از عناصر ضدانقلاب در مراسم هفتم خسرو علیکردی، با هدف ایجاد التهاب و کشاندن فضا به سمت آشوب خیابانی، با مداخله امنیتی و بازداشت آنان پایان یافت. جالبتر اینجاست که پیش از مداخله نیروهای انتظامی، تلاش نرگس محمدی برای هدایت جمع حاضر به سمت شعارهای ساختارشکن از روی استیج، با واکنش منفی بخشی از حاضران مواجه شد و عملاً تجمع به چند طیف تقسیم گردید. در این میان، گروهی از هواداران رضا پهلوی با سردادن شعارهای تند علیه منافقین و جریانهای تجزیهطلب، صف خود را از محمدی جدا کردند و همین شکاف، به فروپاشی سریع تجمع انجامید. بلافاصله پس از آن، موجی از ویدیوها و پیامهای حاوی فحاشی متقابل میان سلطنتطلبان و اطرافیان نرگس محمدی در فضای مجازی منتشر شد و بازتاب گستردهای یافت.
با گذشت چند روز، این نزاع نهتنها فروکش نکرد، بلکه وارد مرحلهای علنی و رادیکالتر شد. روز گذشته علی کریمی، یکی از لیدرهای حامی رضا پهلوی، در دفاع از بیحرمتیهای سلطنتطلبان، با انتشار تصاویری از برخی سران ضدانقلاب از جمله نرگس محمدی، حامد اسماعیلیون و مصی علینژاد در کنار مریم رجوی و عناصر تجزیهطلب، آنان را هدف فحاشی ناموسی قرار داد. همزمان، یاسمین بنیاعتماد، همسر رضا پهلوی، نیز با انتشار یک استوری، نرگس محمدی و همراهانش را عوامل خودفروخته دشمن توصیف کرد؛ مواضعی که نشان میدهد شکافهای موجود در اردوگاه اپوزیسیون، از سطح اختلافات پنهان عبور کرده و به یک جنگ علنی حیثیتی و رسانهای میان لیدرها تبدیل شده است.
این اقدام اطرافیان رضا پهلوی، همچون ریختن آب در لانه تجزیهطلبان، موجب شد عناصر آنها در فضای مجازی را از حالت سکوت و انفعال خارج کرده و به کنشگری علیه سلطنتطلبان بشوراند. توماج صالحی با انتشار یک ویدئوی صریح، علی کریمی و طیف همسو با او را عملاً از گعده اپوزیسیون خارج کرده و با برچسبگذاریهای سیاسی، آنان را عناصر غیرخودی معرفی کرد. این موضعگیری، بهسرعت بازتاب یافت و حتی با حمایت نازنین بنیادی نیز همراه شد؛ همزمان، شبکهای از اکانتهای سایبری در فضای توئیتر فعال شدند و در جهت تقویت روایت توماج و تشدید شکافهای درونی، وارد عمل شدند.
نزدیک به سه سال است که اپوزیسیون خارجنشین، در لفافه یکدیگر را مسئول شکست فتنه ۱۴۰۱ معرفی میکنند. از همان مقطع، شبکههای گسترده سایبری با هدف تخریب رقبا، سازماندهی شدند؛ روندی که نهتنها شکافهای موجود را عمیقتر کرد، بلکه در نهایت باعث شد بخش عظیمی از فاندها و حمایتهای مالی این جریانها از سوی دولتهای غربی مسدود شود. مسیر جریان ضدانقلاب مدتهاست که از شعارها، اهداف و آرمانهایی که پیشتر بر طبل آن میکوبیدند منحرف شده و امروز بیش از هر چیز، درگیر جدالهای کودکانه و فرسایشی است.
پیامد این فروپاشی درونی آن بود که بخشی از عناصر خودفروختهای که با اتکا به وعدهها و حمایتهای توخالی این جریانها به خیابان آمده بودند، پس از سرخوردگی و ناامیدی، یا راه فرار به خارج از کشور را در پیش گرفتند یا از همراهی با اپوزیسیون فاصله گرفتند. در مقابل، برخی دیگر که به بیاعتباری ادعاها و عدم تحقق وعدههای غرب پی بردند، مسیر بازگشت را انتخاب کردند. نمونه شاخص این روند، عاطفه احمدی، پرچمدار کاروان ایران در المپیک زمستانی پکن است که در پاییز ۱۴۰۱ به آلمان پناهنده شد، اما پس از مواجهه با واقعیتهای موجود و تحققنیافتن وعدهها، در نهایت به به وطن بازگشت.
اما این روزها شاهد آن هستیم که آن دعوای همیشگی در خفا به نمایش پرسروصدایی تبدیل شده که بلندگوهای آن، خود لیدرها هستند و رسما یکدیگر را تحقیر کرده و علیه خودشان پروندهسازی میکنند. علتش هم آن است که وارد یک بازی بیبازگشت شدند و وقت چندانی برای پیشبرد پروژههای آمریکایی و صهیونیستی ندارند. آخرین امید آنها برای بازگشت، جنگ و خونریزی در ایران بود که 12 روز بیشتر دوام نیاورد و از همان هفته ابتدایی، سران صهیون و آمریکا را به درخواست آتشبس واداشت.
البته این اختلافات به تهاجم کلامی محصور نشده و کار به جایی رسیده که حلقه نزدیک به تجزیهطلبان علیه رضا پهلوی و یکی از مشاورین او، در دادگاه پروندهسازی کردند. افشاگریهای این حلقه نشان میدهد که اکانت توئیتری موسوم به «جوکرنژاد» توسط محمد نایب یزدی، یکی از اعضای نزدیک به دفتر رضا پهلوی مدیریت میشود. آنها مدعی است یزدی با بهرهگیری از فاندهای خارجی، از جمله منابع منتسب به دولت آمریکا و حتی سوءاستفاده از آرشیو صدای آمریکا، به تخریب، پروندهسازی و هدفگیری فعالان ضدانقلاب پرداخته و در برخی موارد، انتشار محتوای تقطیعشده و هجمههای هماهنگ آن، به بازداشت برخی کنشگران منجر شده است.
در همین چارچوب، کمپینهایی هم برای ایجاد شرمساری علیه وی طراحی کردند تا ارتباط جوکرنژاد با حلقه سایبری سلطنتطلبان و شخص رضا پهلوی را برجسته کنند؛ مسیری که در نهایت به گشوده شدن پروندههای حقوقی در کانادا انجامید. اگرچه در مراحل ابتدایی، نام جوکرنژاد و محمد نایب یزدی بهطور مستقیم در متن شکایتها نیامده، اما با انباشت اسناد و فشار افشاگریها، دادگاه ونکوور دستور «حفظ فوری اسناد» مرتبط با این اکانت و نحوه ارتباط آن با شبکه سایبری اطراف رضا پهلوی را صادر کرد؛ دستوری که عملاً این پرونده را از سطح یک منازعه توئیتری به یک چالش حقوقی جدی کشانده است!
احکام صادره علیه برخی چهرهها و نهادهای نزدیک به سلطنتطلبان، شامل جریمههای مالی، وثیقههای سنگین و حتی تهدید به بازداشت در صورت تمرد از دستورات دادگاه، نشان داد که دعوای داخلی اپوزیسیون اکنون وارد مرحلههای تازهای شده که در آن، نقش اکانتهایی چون جوکرنژاد و ادعاهای مربوط به هدایت و تأمین مالی آنها، به کانون اصلی اختلافات و پاسخخواهی حقوقی از رضا پهلوی و اطرافیانش تبدیل شده است.
در تجمع مشهد چه گذشت:
روایت یک سناریوی ناکام در مراسم هفتم خسرو علیکردی
ماجرا از کجا آغاز شد؟
اصل ماجرا مربوط به لاابالیگریهای سلطنتطلبان در فضای مجازی بود. پس از تجمع مشهد حجم وسیعی از فحاشیها علیه نرگس محمدی و شبکه همراه او آغاز شد. اهانتها تاحدی فضای توئیتر را مسموم کرد که اهداف پروژه تجمع را به حاشیه کشاند و چهرههای صاحب رسانه را به واکنش واداشت؛ به طوری که احسان کرمی در گفتگو با شبکه منوتو نسبت به این حجم از اختلاف و فحاشیها ابراز گلایه و ناامیدی کرد.
عصبانیت احسان کرمی در گفتگو با شبکه ورشکسته منوتو: این چه وضعی است؟ چرا در این وضعیت گرفتار شدیم؟ همه به هم فحش میدهند!
شکاف عمیق هویتی و ایدئولوژیک در اپوزیسیون
کاربران در گلایههای خود نسبت به فحاشی عناصر ضدانقلاب، بهوضوح به تعارض ریشهدار میان طیفهای مختلف اپوزیسیون اشاره میکنند؛ از سلطنتطلبان گرفته تا عناصر نزدیک به منافقین، تجزیهطلبان و فعالان موسوم به «حقوق بشری» همه از این شرایط ناراضیاند. این شکاف نه یک اختلاف تاکتیکی، بلکه نزاعی هویتی است که هر جریان، دیگری را مانع اصلی تحقق اهداف خود میداند. در بسیاری از واکنشها، این واقعیت برجسته شده که اپوزیسیون حتی بر سر «دشمن مشترک» نیز به اجماع نرسیده و بیش از آنکه با جمهوری اسلامی درگیر باشد، سرگرم تسویهحسابهای درونی است.
غلبه ادبیات خشونت، فحاشی و حذف
تحلیل محتوای نظرات کاربران نشان میدهد که ادبیات غالب در میان بدنه فعال اپوزیسیون، ادبیاتی خشن و طردکننده است. تهدید، فحاشی جنسی، برچسبزنی و حتی سخن گفتن از «خون» و «حذف فیزیکی» منتقدان، بهعنوان نشانهای از فقدان بلوغ سیاسی و ناتوانی در تحمل نقد بازتاب یافته است. کاربران ضدانقلاب بارها در پی پاسخ این سوال بودهاند که جریانی که مدعی آزادی و دموکراسی است، چگونه در نخستین گام، منتقدان درونگروهی خود را با تهدید و ارعاب پاسخ میدهد.
امیر طاهری، فعال سیاسی اپوزیسیون هم در مصاحبه با شهرام همایون افشا کرد: اخیرا با فحاشی مرا تهدید به قتل کردهاند؛ گفتهاند یا از «شاهزاده» عذرخواهی کن یا گارد جاویدان میداند کجایی و بزودی کشته میشوی؛ سلطنتطلبان برای سرم جایزه گذاشتند! در ادامه برنامه، شهرام همایون بابت این رفتارهای سلطنتطلبان به رضا پهلوی اولتیماتیوم داد و گفت: تکلیف اطرافیان فحاشت را مشخص کن! این خیلی مهم است که کرکس نباشیم! جمهوری اسلامی تمام سنگرهای اپوزیسیون را فتح کرده است! این اپوزیسیون با من کاری کرده که خواهر و مادرم را جلوی چشمانم آورد! موج فحاشی اینها کاری با من خواهد کرد که زندگیام را از دست خواهم داد!
امیر طاهری: تعیین جایزه ۲۰۰هزار دلاری برای قتل منتقد رضا پهلوی! - اولتیماتیوم شهرام همایون به رضا پهلوی
فرسایش سرمایه رسانهای اپوزیسیون
در روایت کاربران، رسانههای فارسیزبان معاند از جمله شبکههایی چون منوتو، نهتنها نتوانستهاند خود را ترمیم کنند و نقش میانجی ایفا کنند، بلکه خود به ویترین اختلافات، عصبانیتها و ناامیدیهای اپوزیسیون تبدیل شدهاند. اظهارات چهرههایی مانند احسان کرمی یا افشاگریهای متقابل میان فعالان رسانهای، از نگاه کاربران بهمثابه اعتراف غیرمستقیم به بنبست راهبردی اپوزیسیون است و این مسئله چهرههای معاند را کلافهتر هم کرده است.
در گفتگوی دیگر میان محمد منظرپور و عرفان ثابتی نیز این فحاشیها و رفتارهای وحشیانه مورد انتقاد قرار گرفت. محمد منظرپور تاکید کرد: منطق سلطنتطلبان، خاکساری در برابر شاهزاده یا مواجهشدن با فحاشیهای جنسی است. عرفان ثابتی: هواداران افراطی پهلوی میگویند «میان ما و دیگران دریایی از خون است».
از رؤیای احیای ساواک تا فحاشی سازمانیافته، تهدید به قتل و تعیین جایزه برای حذف منتقدان
پس از حواشی این تجمع، کمال جعفری یزدی؛ یکی از افرادی بود که علیه حامیان رضا پهلوی در مراسم علیکردی فحاشی کرد. او جز افرادی است که در محافل رسانهای سازمان تروریستی منافقین حضوری فعال دارد و با تلویزیونهای وهابی نظیر شبکه کلمه نیز به دشمنی علیه جمهوری اسلامی ایران میپردازد. او نیز پس از فحاشی علیه سلطنتطلبان، متعاقبا مورد عنایت این گروه فحاش قرار گرفت.
سخنرانی کمال جعفری یزدی در جمع منافقین
البته در مقابل هم وقتی یک کاربر نسبت به حمایت محسن بیات زنجانی از نرگس محمدی انتقاد کرد، طرفداران محمدی نیز به او حملهور شده و با فحاشی از او استقبال کردند. این کاربر صرفا نسبت به اینکه بیات زنجانی از شهرت خود در فعالیت برای امور خیریه جهت حمایت از نرگس محمدی استفاده کرده بود، انتقاد کرد که با حمله طرفدارانش مواجه شد.
بحران رهبری و مسئولیتگریزی
یکی از پرتکرارترین مضامین در واکنشها، ابهام در جایگاه رهبری رضا پهلوی و نسبت او با رفتارهای هواداران افراطیاش است. حتی منتقدان جمهوری اسلامی نیز تاکید دارند که اگر فردی توان یا اراده کنترل اطرافیان و هواداران خود را ندارد، چگونه میتواند مدعی مدیریت یک کشور باشد. اپوزیسیون با رفتار و گفتار خود، جریانی متفرق، وابسته، خشن و فاقد برنامه منسجم را در خارج از ایران گرد هم آورده و کاربران نیز با تصدیق این گزاره معتقدند این شواهد تلاشها برای تبلیغات علیه جمهوری اسلامی را عقیم کرده و بیاعتمادی عمومی به جریانهای معارض را افزایش داده است.
اپوزیسیونی که سالها خود را آلترناتیو معرفی میکرد، امروز در گیرودار بحران مشروعیت گرفتار شده است. نزاعهای علنی، عبور از خطوط اخلاقی و ناتوانی در مدیریت اختلافات، تصویری از آنها ساخته که حتی برای بدنه حامی خود نیز نگرانکننده است؛ تصویری که در مقایسه با آن، ثبات، انسجام و اقتدار ساختاری جمهوری اسلامی را بیش از پیش برجستهتر کرده است.
در ادامه حملات جریانهای اپوزیسیون علیه یکدیگر را مشاهده میکنید: