به گزارش مشرق، واقعیت سیاست خارجی و معادلات قدرت، گاهی تصورات را زیر و رو میسازد؛ آن هم درست زمانی که وزیر خارجه چین، «وانگ ایی»، در سفر اخیر خود به امارات متحده عربی، بیانیهای را امضا میکند که ادعای مالکیت امارات بر جزایر سهگانه ایران را تکرار میکند؛ جزایری که نه صرفاً نقاطی بر روی نقشه، بلکه بخشی جداییناپذیر از تاریخ، فرهنگ و حاکمیت ایران هستند و از همین رو، هرگونه مذاکره درباره واگذاری مالکیت آنها اساساً بیمعناست. این اتفاق، دیگر یک لغزش ناآگاهانه دیپلماتیک نیست بلکه خطایی جدی و قابل نقد است؛ خطایی که نمیتوان آن را پشت هیچ واژه یا توجیهی پنهان کرد. این گزارش، پاسخی روشن است به کسانی که چنین ادعاهایی را موجه میدانند؛ همچنین خطاب به دوستان چینی که خط قرمز یک ملت را نادیده گرفتهاند و به افکار عمومی ایران، بهویژه ایرانیانی که میدانند حتی یک وجب از خاک این سرزمین، کالایی برای چانهزنی و معامله نبوده، نیست و نخواهد بود.
ایران بارها نشان داده است که در سیاست خارجی، اهل گفتوگو و تعامل است؛ اما این گفتوگو هرگز به معنای مماشات بر سر خاک، مرز و حاکمیت نیست. طرح هرگونه ادعای ارضی نسبت به جزایر ایرانی، آشکارا با اصل احترام به تمامیت سرزمینی کشورها و حسن همجواری در تضاد است؛ اصولی که خود چین نیز همواره بر آنها در ادبیات رسمیاش تأکید داشته است.
تمامیت ارضی ایران مهمترین موضوع است
ایران کشوری نیست که نسبت به تمامیت ارضی خود بیتفاوت باشد یا آن را موضوعی قابل مذاکره بداند. این حساسیت، محصول شعارهای مقطعی نیست بلکه نتیجه تجربههای تاریخی این سرزمین است؛ تجربههایی که بارها ثابت کردهاند هر عقبنشینی در این حوزه، به معنای خوش آمدگویی به بحرانهای بعدی است. در منطق حاکمیتی ایران، مرزها صرفاً خطوط جغرافیایی نیستند؛ بلکه این مرزها، حافظه تاریخی یک ملت و هویت و حاصل قرنها تمدن و دفاع هستند.
اما در این میان یک پرسش تعیینکننده مطرح است: آیا خود چین حاضر است درباره جزایر تحت حاکمیتش با کشورهای دیگر مذاکره کند؟ آیا پکن میپذیرد مالکیت سرزمینیاش موضوع گفتوگو، میانجیگری یا بیانیه مشترک شود؟ پاسخ روشن است. چین نهتنها چنین چیزی را نمیپذیرد، بلکه کوچکترین اشاره به تمامیت ارضیاش را عبور از خط قرمز امنیت ملی خود میداند. دقیقاً به همین دلیل، امضای بیانیهای که ادعایی بیپایه درباره خاک ایران را بازتولید میکند، نه قابل توجیه است و نه قابل چشمپوشی. کشوری که برای مرزهای خود چنین حساسیتی قائل است، نمیتواند انتظار داشته باشد دیگران در برابر تعرض به حاکمیتشان سکوت کنند.
برای فهم عمق این موضوع، حتی نیازی به رجوع به قرنهای دور هم نیست. ایران در جنگ تحمیلی به تنهایی در مقابل دشمنی ایستاد که تا دندان مسلح بود و از حمایت آشکار قدرتهای جهانی برخوردار میشد. در آن جنگ، حتی یک وجب از خاک این کشور با هیچ امضا و معاملهای واگذار نشد و برای حفظ همین خاک، از کودک سیزدهساله تا پیرمرد شصت ساله اسلحه به دست گرفتند و تا پای جان برای حفظ این مرز و بوم جنگیدند. سرزمینی که با چنین بهایی نگهداری شده، امروز خاکش موضوع مذاکره برای کشورهای همسایه و یا شریکهای اقتصادی و سیاسی اش نیست.
از همین روست که ورود هر کشور بیگانه به موضوع مالکیت سرزمین ایران از اساس مردود است و نمیتواند به سادگی نادیده گرفته شود. در تمامی کتابهای تاریخی، پژوهشهای علمی و منابع معتبر در سرتاسر جهان، جزایر سهگانه همواره بخشی از ایران به شمار رفتهاند و هیچ سندی وجود ندارد که ادعای مالکیت دیگری را تأیید کند. حتی مدارک تاریخی بینالمللی این واقعیت را روشن میکنند؛ درست همانگونه که در موزه لوور در پاریس، نقشهای نگهداری میشود که پهنه آبی رنگ ایران را با عنوان خلیج فارس ثبت کرده است. به همین دلیل است که این مسأله، فارغ از روابط دوستانه یا سیاستهای جاری، یک اصل غیرقابل مذاکره است که احترام به آن، پیششرط هر تعامل واقعی با ایران محسوب میشود.
جزایری به قدمت هزاران سال
مراجعه به کتابها یکی از راههایی است که میتواند گواهی بر باطل بودن تمامی این بیانیهها باشد. به گفته ایرج افشار سیستانی در کتاب (نام دریای پارس و دریای مازندران و بندرها و جزایر ایرانی،) نام جزیره بوموسی ریشه در زبان و فرهنگ فارسی دارد و احتمالاً از نام شخصی سرشناس برگرفته شده است؛ واژه بوموسی از دوپاره «بو» و «موسی» تشکیل شده است؛ بو به معنی رایحه است و کوچکشده آن، بود، باشد است. واژه بوم در فارسی به معنای جا، منزل و سرزمین است و در اوستا bumi و در پهلوی bum آمده است. موسی نیز احتمالاً نام شخصی سرشناس بوده که در این جزیره زندگی میکرده است. نام باباموسی که گاه به این جزیره اطلاق میشود، مشابه نامهای باباکوهی و باباطاهر است که در کرانههای جنوبی بنادر ایران دیده میشود.
همچنین که تنب و تمب نیز واژههای پارسی دری یا تنگستانی هستند به معنای تپه یا تل. از آنجا که این جزیره مار سمی داشته، در گویش دریانوردان و مردم محلی به آن تنب، تمب مار و تل مار میگفتند. نمونههای مشابهی در بندرها و جزایر پیرامون لنگه و بوشهر دیده میشود، از جمله «تنب الورو» و «تنبوی شمالی»، که خود نشاندهنده هویت ایرانی این جزایر است.
اگر کمی عقبتر برویم، در کتاب (خلیج فارس از دیرباز تاکنون) آمده است که از هزاره دوم پیش از میلاد، جزایر ایرانی بخشی از این قلمرو بودهاند اما پاسخ به این سوال که در آن دوران امارات متحده عربی وجود داشته یا نه، روشن است و قضاوت نهایی را میتوان به تاریخ سپرد.
اشتباه را تکرار نخواهیم کرد
تجربههای تلخ گذشته، مانند واگذاری زرکوه و آریانا در دوره پهلوی که نمونههایی از خطاهای تاریخی و خیانت پهلوی بود که زیر سایه قدرتهای خارجی و با توجیهات سیاسی انجام شدند. در آن مقطع زمانی، عقبنشینی به نام «مصلحت» بزک شد و خاک این سرزمین بدون همهپرسی و پاسخگویی معامله شد. اما جمهوری اسلامی ایران با این رخداد بیگانه است. حاکمیت ایران در موضوع تمامیت ارضی کشور شوخیبردار نیست و هر وجب از خاک، خط قرمز ملت ایران است. تجربیات تلخ گذشته بهروشنی نشان دادهاند که مماشات در این حوزه، نه عقلانیت است و نه قابل تکرار.
در چنین نقطهای، دیگر نمیتوان رفتار بازیگران بزرگ را صرفاً به یک خطای مقطعی یا لغزش دیپلماتیک تقلیل داد؛ بهویژه زمانی که موضوع به تمامیت ارضی و امنیت ملی کشورها گره میخورد. فهم این رفتارها، نیازمند نگاهی فراتر از خبر روز و مبتنی بر خوانش تاریخی، منطق قدرت و الگوی سیاستورزی کشورهایی است که امروز در معادلات منطقهای و جهانی نقشآفرینی میکنند. چین نیز از این قاعده مستثنی نیست و مواضع امروز این کشور را نمیتوان جدا از تجربههای تاریخی و حساسیتهای بنیادین آن در حوزه حاکمیت سرزمینی تحلیل کرد. نادیده گرفتن این پیوست تاریخی، در موضوعات حساسی چون مالکیت سرزمین، به معنای ورود ناآگاهانه به میدانی است که هزینههای آن میتواند فراتر از یک موضعگیری مقطعی دیپلماتیک باشد.
سخن پایانی
اما حسن ختام این گزارش سخنی روشن با دولتمردان چین است؛ با وجود اسناد تاریخی متعدد و غیرقابل انکار، جزایر سهگانه ایرانی نه موضوع مذاکره برای نشستهای شما با کشورهای عربی هستند و نه قابل واگذاری. این جزایر بخشی از تاریخ، فرهنگ و حاکمیت ایران متمدن هستند. احترام به روابط دوجانبه، پیش از هر چیز، مستلزم احترام به تمامیت ارضی کشورهاست و هرگونه ابهام یا موضعگیری نادرست در این زمینه نه به تقویت روابط کمک میکند و نه با واقعیتهای تاریخی همخوانی دارد بلکه هیچ گاه از حافظه ملت ایران پاک نخواهد شد. در این پرونده، تاریخ، قاضی است و رأی خود را مدتها پیش صادر کرده است.