بعضی‌ها ایران را ملک پدری خود می‌پندارند و سعی دارند بگویند دیگری که از فلان گرایش سیاسی برخوردار است اصلا قادر نیست به کشور خود عشق بورزد و دینش را به این مملکت ادا کند.

به گزارش مشرق، بعضی‌ها ایران را ملک پدری خود می‌پندارند و سعی دارند بگویند دیگری که از فلان گرایش سیاسی برخوردار است اصلا قادر نیست به کشور خود عشق بورزد و دینش را به این مملکت ادا کند. در همین ابتدا باید گفت که این تصور، تصویر کدر و بی‌آینده‌ای را به شهروندان ایران مخابره می‌کند که این جغرافیا تنها به عده‌ قلیلی اختصاص دارد و تنها آنها هستند که می‌توانند از مواهبش برخوردار شوند.

همین مساله موجب شده تا برخی در مواجهه با آثار سینمایی «وطن‌پرستانه» به‌ شکل خاصی از فیلم‌ها توجه کنند و از نشان دادن روی خوش به دیگر فیلم‌ها غافل بمانند. وقتی از آثار وطن‌پرستانه در مدیوم سینما حرف می‌زنیم مجبوریم که انتخاب‌های خود را در سینمای موسوم به ژانر در چند گونه‌ مختلف خلاصه کنیم. هدف ما نگاهی به تاریخ فیلم‌های وطن‌پرستانه در موجودیتی به نام جشنواره‌ فجر است و قصد نداریم که در مورد سینما و ارتباط آن با مفهوم ناسیونالیسم سخنی به میان آوریم.

ولی بد نیست بدانیم که دفاع از مرزهای جغرافیایی کلیتی به اسم وطن، بیشتر در سینمای منسجم و نظام‌یافته‌ای نظیر آمریکا طرفداران پروپا قرصی دارد و به همین دلیل سالانه آثار زیادی در این زمینه ساخته می‌شود. اما داستان در مورد سینمای ما کمی متفاوت است.

در آمریکا احترام به پرچم وظیفه‌ ذاتی هر آمریکایی است و آنها نمی‌توانند دعواهای سیاسی‌شان در صحنه‌ نبرد را تا جایی ادامه دهند که اصل آمریکایی بودن زیر سوال رود. اما در ایران این‌گونه نیست و حتی ما به‌خاطر منافع شخصی کار را تا جایی پیش می‌بریم که دشمن بتواند از یمین و یسار به ما ضربه بزند و در کشاکش دعواهای سیاسی کاری کند که به میهن خویش عشق نورزیم.

جشنواره‌ فیلم فجر که از راه رسید، قرارش بر این شد که ایرانیان حداقل در سینما با تماشای آثاری که عشق به ایران را ترویج می‌دادند، اختلافات‌شان را زمین بگذارند و برای ساعاتی هم که شده تنها به این گستره‌ پهناور بیندیشند. اینکه کار چگونه پیش رفت و نتیجه چه شد، موضوع گزارش ما نیست ولی با جست‌وجوی کارنامه‌ سینمای کشور در دوران جمهوری‌اسلامی درمی‌یابیم که توجه به مفهوم‌ وطن‌پرستی و میل به گسترش این نگاه در آثار تولیدشده، نه‌تنها قابل مقایسه با گذشته نیست بلکه به دلایل مختلف مانند جنگ تحمیلی هشت‌ساله و ظهور و بروز گروهک‌های تروریستی در اطراف کشور عزیزمان -که به‌عنوان بازوی عملیاتی غرب علیه ایران عمل می‌کنند و قصد برهم زدن آرامش شهروندان ایرانی را در سر می‌پرورانند- رشد نیز یافته است.

ما تصمیم داریم در این گزارش با نگاهی به دوره‌های گذشته‌ جشنواره‌ فیلم فجر، آثار مهم وطن‌پرستانه‌ای که در بخش مسابقه‌ این فستیوال به نمایش درآمده‌اند را با شما مرور کنیم.

وقتی شعار جان روایت را می‌گیرد («عبور از میدان مین» ۱۳۶۲)

دوره‌ دوم جشنواره‌ فجر، محل آزمون و خطا بود و سینما در عصر جدید داشت بدون اتکای چندان به ستارگان اصلی سینمای فارسی راه خودش را پیدا می‌کرد و کاملا طبیعی بود که فیلمسازان جوان در کوران جنگ تحمیلی نتوانند به‌راحتی خودی نشان دهند و وضعیت بحرانی کشور و مردم در آن زمان هم باری بر دوش آنها اضافه کرده بود تا ساخت فیلم بیش از هر دوران دیگری کاری بس عجیب و دشوار به‌نظر برسد.

دومین فستیوال فجر محلی بود برای حضور چهره‌های تازه‌نفس سینمای انقلاب و سینماگرانی که پیشتر در دوران پهلوی پشت دوربین قرار گرفته بودند و اکنون می‌خواستند به زیست خویش ادامه دهند. ادامه‌ فعالیت برای عده‌ای از آنها مهیا شد و برخی دیگر حضوری کوتاه در این دوران داشتند.

جواد طاهری جزء آن دسته از فیلمسازان این دوره از جشنواره به‌شمار می‌آمد که در تجربه‌های انگشت‌شمارش در دهه‌ ۵۰ توانسته بود پشت دوربین قرار بگیرد و در سینمای فارسی آن دوره نقشی -ولو کوچک- ایفا کند. طاهری در دومین دوره از فجر با فیلم «عبور از میدان مین» در بخش مسابقه (بخش حرفه‌ای) حضور پیدا کرده بود تا شانس اندک خود را برای دریافت جایزه محک بزند. عبور از میدان مین روایت نظامیانی است که موفق می‌شوند یکی از پایگاه‌های دشمن بعثی را به تصرف نیروهای ایرانی دربیاورند اما دشمن دور این قلعه را مین‌گذاری می‌کند و رزمنده‌های ایرانی را در شرایط محاصره قرار می‌دهد. در این بین یک افسر ارتش با بازی سعید راد که تخصصش خنثی نمودن مین است ماموریت می‌یابد تا به کمک نیروهای ایرانی بشتابد و محاصره را بشکند.

عبور از میدان مین آشکارا یک فیلمفارسی است و شعار از سر و روی آن می‌بارد اما ساخت چنین آثاری درست در حساس‌ترین روزهای جنگ ما را از سرزنش سازندگان آن معاف می‌کند. با این حال داستان ما با سینمای جنگ و فیلم‌های وطن‌پرستانه‌ای که از این جریان منشعب می‌شدند، تازه شروع شده است.

آغاز جدی رسول («بلمی به‌سوی ساحل» ۱۳۶۴)

«بلمی به‌سوی ساحل» ترجمان سینمای مقاومت است. با ساخت این فیلم بود که رسول ملاقلی‌پور در دومین تجربه‌ سینمایی‌اش برای مخاطبان جدی‌تر یا همان سینماروها شناخته شد و عده‌ای را در ادامه به پیگیری کارش امیدوار کرد. پاسدارانی از تهران ماموریت پیدا می‌کنند که عازم خرمشهر شوند و همراه با رزمندگان مستقر در این شهر بجنگند و خواب را بر دشمن عراقی حرام کنند.

اما آنها دیرتر از موعد، یعنی یک روز پس از سقوط خرمشهر وارد سرزمین سوخته می‌شوند و حال باید عزم‌شان را برای شناسایی استعداد نیروهای دشمن و به دست آوردن اطلاعات لازم از استحکامات آنها جزم کنند. فیلم در چهارمین دوره‌ جشنواره‌ فجر به اکران درآمد و به‌خوبی دیده شد. اما این پایان راه رسول ملاقلی‌پور نبود.

نبرد حرفه‌ای‌ها («کانی‌مانگا» ۱۳۶۶)

ششمین جشنواره‌ فیلم فجر از ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۶۶ برگزار ‌شد و «کانی‌مانگا» ‌ ساخته سیف‌الله داد توانست دو سیمرغ در رشته‌های فنی و جایزه‌ ویژه‌ هیات داوران را به دست آورد. هواپیمای مهاجم عراقی در کانی‌مانگا، منطقه‌ای در غرب کشور ما سقوط می‌کند ولی خلبانش زنده می‌ماند. حال نیروهای ایرانی وظیفه دارند او را اسیر کنند.

آنها در این مسیر با عراقی‌ها و گروه‌های ضدانقلاب درگیر می‌شوند و در انتها با موفقیت عملیات را به پایان می‌رسانند. کانی‌مانگا با فتح گیشه به‌عنوان یکی از پرمخاطب‌ترین آثار تاریخ سینمای ایران نام خود را جاودانه می‌کند.

تعبیر خواب آشفته‌ نفت («جنگ نفتکش‌ها» ۱۳۷۲)

محمد بزرگ‌نیا و فیلمی دیگر که بر پهنه‌ دریا روایت می‌شود: «جنگ نفتکش‌ها». دوازدهمین دوره از جشنواره‌ فیلم فجر با حضور آثاری مانند «حماسه‌ مجنون»، «روز فرشته»، «همسر» و… در تهران آغاز می‌شود و در آخر کار سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی به محمد بزرگ‌نیا برای ساخت جنگ نفتکش‌ها تعلق گرفت.

نکته‌ جالب در دوره‌ دوازدهم این است که داوران تصمیم می‌گیرند که به هیچ اثری سیمرغ بلورین بخش بهترین فیلم را اهدا نکنند! شعله‌های جنگ آنقدر گسترده و همه‌گیر است که بلای جان نفتکش‌ها نیز می‌شود و تنگه‌ هرمز را به محل زورآزمایی طرفین درگیر در جنگ تبدیل می‌کند. در این بین، یک ناخدای جوان تصمیم می‌گیرد تا با همراهی یک ناخدای باتجربه نفتکش غول‌پیکر ایرانی را از منطقه عبور دهد و محموله را با موفقیت به مقصدش برساند.

آنها در این مسیر با وجود مشکلات فراوان و توطئه‌های دشمن کار را به سرانجام می‌رسانند.

با شیطان دست نده («روز شیطان» ۱۳۷۳)

بهروز افخمی «روز شیطان» را با اقتباسی از داستان «پروتکل چهارم»، اثر فردریک فورسایت تولید کرد. او در گفت‌وگویی که با ماهنامه‌ فیلم در شماره‌ ۱۷۱ انجام داد در این‌خصوص عنوان کرد: «موقعی که قصه‌ پروتکل چهارم فردریک فورسایت را خواندم فکر کردم که این قابل اقتباس در فضای ایران هست، به این دلیل که ایران در شرایط دیگر در معرض چنین توطئه‌ای است. در زمان ساخت «روز فرشته» یکی از دوستانم از من خواست که فیلمنامه‌ای بنویسم که او بسازد.

من پس از مدتی داستان فورسایت را پیشنهاد کردم. بعد تهیه‌کننده‌ گفت که این فیلم را به دلیل هزینه‌ زیاد و ساخت دشوار و پرسوناژ زیاد به کارگردانی که فیلم نساخته نمی‌دهم و فکر نمی‌کنم کس دیگری هم بکند و دوست من کنار کشید. بعد قضیه به خود من برگشت و فکر کردم خودم کار کنم.

البته نوشتن این فیلمنامه کار دشواری بود، هم به علت تنظیم کردنش در فضا و مقتضیات سیاسی ایران و هم به این علت که داستان فورسایت ۶۰۰ صفحه است و راحت می‌شود از رویش یک مجموعه‌ ۱۳ ‌قسمتی ساخت. پر از جزئیات و حوادث فرعی است و البته همه هماهنگ و منسجم، منتها کوتاه کردنش در حد یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای کار دشواری بود.» فیلم‌ در سیزدهمین جشنواره‌ فیلم فجر به نمایش درآمد و فقط در دو رشته‌ بهترین موسیقی متن (بابک بیات) و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (منوچهر حامدی) نامزد شد.

روزهای دشوار زندگی («روزهای زندگی» ۱۳۹۰)

ایران قطعنامه‌ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفته است. اغلب این‌طور فکر می‌کنند که جنگ دیگر به اتمام رسیده و شرایط برای صلحی پایدار مهیا شده اما به یکباره همه‌چیز به‌هم می‌ریزد و عراق در حمله‌ای برق‌آسا دوباره به سمت مرزهای ایران یورش می‌برد و دست بالا را در نبرد پیدا می‌کند.

در همین حین است که بیمارستان صحرایی‌ای که توسط یک زوج اداره می‌شود همچون یک دژ در برابر هجوم نیروهای بعثی از خود مقاومت نشان می‌دهد و ایستادگی را معنا می‌کند. فیلم «روزهای زندگی» با دست پر سی‌امین جشنواره‌ فیلم فجر را به پایان می‌رساند و با دریافت پنج سیمرغ موفقیت خود را جشن می‌گیرد.

همه برای ایران («تنگه‌ ابوقریب» ۱۳۹۶)

بهرام توکلی با قرار گرفتن در پشت دوربین فیلم «تنگه ابوقریب» پا به عرصه‌ ساخت فیلم‌های بیگ پروداکشن می‌گذارد و در این راه با نظرات مثبت خوبی هم مواجه می‌شود. اتفاقات این فیلم برمبنای واقعیت روی داده و داستان حفظ تنگه‌ راهبردی و بسیار مهم ابوقریب را به‌وسیله‌ رزمندگان گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله بازگو می‌کند. این اثر توانست پنج سیمرغ، ازجمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از سی‌وششمین جشنواره‌ فیلم فجر به خود اختصاص دهد و در ادامه اکران موفقی نیز داشته باشد.

زخم کاری («روز صفر» ۱۳۹۸)

در اسفندماه ۱۳۸۸ بود که عبدالمالک ریگی، سرکرده‌ گروهک تروریستی جندالله توسط نیروهای وزارت اطلاعات در فرودگاه بندرعباس بازداشت شد. اخبار دستگیری او مثل بمب ترکید و همگان را شگفت‌زده کرد. بسیاری دوست داشتند بدانند که این عملیات چه جزئیاتی داشته و چطور محقق شده است.

بالاخره، سعید ملکان در اولین تجربه‌ کارگردانی‌اش با همراهی بهرام توکلی به سراغ این سوژه رفت و موفق شد تا در این‌باره فیلمی آبرومند بسازد.

«روز صفر» در سی‌وهشتمین جشنواره‌ فیلم فجر در بخش سودای سیمرغ حضور داشت و با اقبال مناسبی روبه‌رو شد ولی حواشی ایجاد شده باعث شد تا عوامل روز صفر اختتامیه‌ این فستیوال را تحریم کنند.

منبع:فرهیختگان