کارگردان در همین کشمکش‌ها بین پایتخت است که تصمیم می‌گیرد کارش را زودتر تمام کند و در نتیجه حتی یادش می‌رود راکورد گریم بازیگران در نیمه دوم فیلم و بزرگ شدن شیروک را حفظ کند!

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «هوک» ساخته حسین ریگی، اثری نیست که قابلیت نقد و بررسی داشته باشد؛ لذا به ذکر چند گزاره درباره آن بسنده می‌کنیم؛

۱- انتقاد اصلی درباره «هوک» به هیئت انتخاب جشنواره چهل و یکم برمی‌گردد. باید از تک تک آن بزرگواران پرسید: با چه استانداردهایی این اثر را به بخش سودای سیمرغ فرستاده‌اند؟

۲- آثار سینمای کودک و نوجوان در این سال‌ها به فتح قله‌هایی دست یافته که انتظار هر بیننده‌ای را از آن بالا برده است. حالا اگر شاخه فیلم‌های ورزشی را هم به آن اضافه کنیم، مشخص است حساسیت‌ها و انتظارها، بالاتر می‌رود. هوک، به مرزهای دوردست برآورده کردن این انتظارات هم دست پیدا نکرده است.

۳- انتخاب بازیگران هوک با هدفی که دنبال می‌کند، هیچ تناسبی ندارد. در فیلم اقلیمی، حتی اگر با بازی‌های متوسط و ضعیف بازیگران بومی روبرو شویم، بهتر از آن است که بازیگران نام‌آشنا را در قواره‌ای ببینیم که هیچ تناسبی با آن ندارند. حال ضعف در تقلید لهجه بلوچی و استفاده مضحک از برخی تکیه‌کلام‌ها را هم باید به آن اضافه کرد.

۴- گویش‌های زیبای زبان بلوچی شامل ساحلی، سراوانی، سرحدی و لاشاری بسیار فراتر و عمیق‌تر از آن است که فقط به‌جای «ف» از «پ»، به‌جای «خ» از «ه» و به‌جای «ق» از «ک» استفاده کنیم. به کارگیری بازیگران نام‌آشنا در این فیلم اقلیمی، اگر چه تناسبی با داستان و موضوع آن ندارد، گویش‌های زیبای بلوچی را نیز به سخره گرفته است.

۵- قاب‌بندی و دکوپاژ اثر هیچ پایه سینمایی ندارد و به خوبی مشخص است برای مدیوم تلویزیون پی‌ریزی شده است. گویا دست‌اندرکاران فیلم، خصوصا تهیه‌کننده که نبض بازار سینمای ایران را به خوبی می‌سنجد، می‌دانسته چنین اثری فقط قابل فروش به رسانه ملی است!

۶- موسیقی فیلم آنچنان ساز مخالف می‌زند که پیشنهاد می‌کنیم در نسخه‌هایی از فیلم، تماشاگر را به نشنیدنش مهمان کنند.

۷- ریگی اگر چه اهل سیستان و بلوچستان است اما در نشان دادن جاذبه‌های سواحل مکران و زندگی باصفای اهالی آن خطه، به اندازه یک کارگردان فیلم‌اولی و کم‌تجربه تهرانی، ناتوان جلوه می‌کند. بخشی از این کاستی را البته می‌شود به تهیه‌کننده فیلم نسبت داد چه این که در گفتگوی مطبوعاتی‌اش گفته است: «ما به‌عنوان سینماگر وقتی به آن منطقه وارد شدیم نیاز به لوکیشن‌های متعددی داشتیم که به‌دلیل راه‌های صعب‌العبور و کمبود سوخت ناچار به حذف برخی از آنها شدیم. این منطقه به لحاظ تردد هوایی هم دچار مشکل است.»

۸- تجربه ثابت کرده است تهیه‌کننده‌ای که برای تولید فیلم بومی، طنابش را از تهران و فرودگاه مهرآباد جدا نکند، هم زحمت خودش را زیاد می‌کند و هم به محصولی می‌رسد که فاقد ارزش‌های اقلیمی و بومی است. این را البته سرمایه‌گذار فیلم (فارابی) هم باید می‌دانست و متذکر می‌شد.

۹- کارگردان در همین کشمکش‌ها بین پایتخت است که تصمیم می‌گیرد کارش را زودتر تمام کند و در نتیجه حتی یادش می‌رود راکورد گریم بازیگران در نیمه دوم فیلم و بزرگ شدن شیروک را حفظ کند. او حتی آنقدر تمرکز ندارد تا سرنوشت برادر شیروک را که شخصیتی مثبت و کنشگر در ابتدای فیلم است، اینگونه منفی و منزجرکننده تمام نکند.

۱۰ - در حالی که سینمای جهان و حتی برخی از آثار سینمای ایران به سمتی می‌روند که فیلم‌های کودک و نوجوان، برای بزرگسالان هم گیرا باشد، با اثری روبروییم که در بیان قصه‌اش ناتوان است و حتی مخاطب اصلی خودش را هم پای صفحه‌های بزرگ تلویزیون (به شرط فروش فیلم به سیما) نگه‌نمی‌دارد.

*میثم رشیدی مهرآبادی