کد خبر 1438808
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۶

آنچه این روزها دیده می‌شود نه یک جنبش اصلاحی در چارچوب نظم و قانون و منافع عمومی که یک حرکت ویرانگر از بین برنده امنیت و نظم جامعه و بسترسازی برای تصاعد خشونت است.

به گزارش مشرق، حمیدرضا شاه‌نظری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: دو ماه است که ایران را به بهانه فوت ناگهانی یک خانم در یک مجموعه متعلق به پلیس ملتهب کرده‌اند و تلاش‌های زیادی می‌شود تا با رویدادسازی تروریستی و تلاش‌های تجزیه‌طلبانه یا با اقداماتی، چون نقش‌آفرینی برخی سلبریتی‌ها و حاشیه‌سازی‌هایی مانند آنچه بر سر تیم ملی فوتبال آورده‌اند، این وضعیت خاتمه نیابد. هرچند به گونه‌ای روایت‌سازی می‌شود که این وقایع را کاملاً طبیعی جلوه داده و عملکرد نظام و نارضایتی مردم از آن را عامل پیش آمدن آن معرفی کنند، ولی کمی دقت در عملکرد رسانه‌های فارسی زبان، عملکرد عوامل دشمن در شبکه‌های اجتماعی و اقدامات تروریستی و تلاش برای کشته‌سازی و التهاب‌آفرینی نشان می‌دهد که این اتفاقات اصلاً طبیعی نبوده و اراده دشمنان و میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری ویژه پشت این ماجراها قرار دارد. تعمق در برخی ویژگی‌های این حوادث می‌تواند در فهم حقیقت آنچه در حال رخ دادن است مؤثر واقع شود.

۱. مرور رویدادها نشان می‌دهد که ما با یک جریان ویرانگر مواجه هستیم که هیچ‌گونه ایده ایجابی ندارد. از تلاش برای تخریب و آسیب زدن به اقشاری مثل قشر روحانیت و مذهبی و حزب‌اللهی جامعه تا تلاش برای تخریب فیزیکی اماکن متعلق به حاکمیت یا قشر مذهبی. با نفی ساختارهای موجود به وسیله تندترین و زشت‌ترین حرف‌ها و شعارها نه تنها تاکنون هیچ ایده ایجابی ارائه نشده است، بلکه صفحات و پیام‌های لیدرها و مشارکت‌کنندگان در این اغتشاش مملو از تهدیدها و وعده‌های مبنی بر هتک حرمت و قتل عام هر کسی است که مخالف آنان است. حجم فحاشی‌ها و تهدیدها در این موضوع به قدری فراوان و مشمئزکننده است که تاکنون شاید مشابهی در هیچ کشوری نداشته و البته روشن است که این ویژگی فراتر از واقعیت‌های جاری جامعه ایران است که مردمان آن و تاریخ پرشکوهش به فرهنگ و ادب شهره بوده است و همین نشان می‌دهد که مدیریت محتوای تولیدی منسجم و فکرشده‌ای در بستر شبکه‌های اجتماعی در جریان است که هدف آن، ایجاد هیجان و خشم در بدنه حامی و تصاعد خشونت است.

۲. برخی وجود مشکلات اقتصادی و معیشتی را که در پی یک دهه تحریم بی‌سابقه جهانی به وجود آمده است، یکی از علل اصلی به وجود آمدن این اغتشاشات معرفی می‌کنند. هرچند نمی‌توان این عامل را نادیده گرفت و نقش آن را در تحریک برخی افراد برای حضور در صحنه اغتشاش کتمان کرد، ولی صرفاً آن را می‌توان یک شرط لازم در کنار شروط دیگر در نظر گرفت که بدون وجود یک شرط کافی امکان به وجود آوردن این اغتشاشات را نداشت. برای فهم بهتر این مسئله اگر نگاهی به سال‌های گذشته بیندازیم مقاطعی را می‌بینیم که گروه‌های بزرگی از مردم به علت مطالبات معیشتی و مالی در کف خیابان و در کنار مراکز حاکمیتی مانند مجلس، مشغول اعتراض بودند؛ از بازنشسته‌های ارگان‌ها و سازمان‌های مختلف تا مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری، از کارگران مجموعه‌های صنعتی و کارخانه‌ها تا معلمان، ولی هیچ کدام از این اعتراضات و مطالبات به‌حق، کشور را به سمت وضعیت فعلی سوق نداد و هیچ‌گاه به خشونت کشیده نشد و بابت آن‌ها هرگز کنش‌های کنونی سلبریتی‌های هنری و ورزشی و ... را شاهد نبودیم و دیدیم که در نهایت در عمده این موارد با تدابیر ارکان نظام، مشکلات تا حد قابل قبولی مرتفع شده و رضایت نسبی مردم بنابر مقدورات تأمین شد. آیا امروز شرایط بدتر شده است؟ روشن است که خیر. چرا که هم شاخص‌های اقتصادی بهبود نسبی وضعیت را نشان می‌دهد و هم ثبات نسبی در بازارها برقرار است و هم تا پیش از آغاز ماجراهای اخیر، اصلاً تجمعات اعتراضی معیشتی و اقتصادی در حد آن سال‌ها وجود نداشت. پس چرا امروز این حجم از پنجه کشیدن به امنیت ملی و به چهره نظام و حتی به اسلام و قرآن مشاهده می‌شود؟ و چرا لشکر سلبریتی‌ها به خط شده و ایران و اذهان ایرانی‌ها را آماج سخنان زهرآلود خود کرده‌اند؟

۳. از جمله اتفاقات رخ داده در روند وقایع اخیر، تلاش برای مشروعیت‌بخشی به خشونت فوق‌العاده و عجیبی است که طی دو ماه توسط برخی عوامل اغتشاشگر علیه برخی عوامل انتظامی و امنیتی انجام گرفت. اساساً یکی از کارکردهای دولت، «انحصار در اعمال خشونت در چارچوب قانون» است. در این باره ماکس وبر جامعه‌شناس مطرح غربی هم معتقد است دولت، نهادی است که انحصار استفاده مشروع از خشونت را در اختیار دارد. این به این معناست که مردم پذیرفته‌اند جهت برقراری نظم در جامعه، افرادی که قانون را نقض و علیه نظم عمومی اقدام کرده و به دیگران آسیب می‌زنند، از سوی دولت مبتنی بر همان قانون و در چارچوب آن، مجازات شوند که طبیعتاً مجازات حدی و سطحی از خشونت را با خود به همراه دارد. اگر این اصل اساسی نبود هیچ جامعه برپا نمی‌ماند و مردم بر سر کوچک‌ترین موضوعاتی مشغول نزاع و درگیری و حتی نابودی یکدیگر می‌شدند. خشونت ورای قانون قطعاً خلاف مصلحت جامعه و نابودکننده بنیان‌های اجتماعی است.

تجویز و تشویق به مشروعیت خشونت علیه کسانی که وظیفه اجرای قانون و تأمین امنیت مردم را بر عهده دارند در واقع جنگ با جامعه و بنیان‌های آن است. گروهی که خود را محق به اعمال خشونت کور غیرقانونی می‌داند و صبح تا شب در شبکه‌های اجتماعی همچون توئیتر وعده قتل عام و کشتار مخالفان را می‌دهد، تنها در پی ویرانی جامعه و ایجاد هرج و مرج و جنگ داخلی بی پایان برای نابودی کشور است و آنچه این روزها دیده می‌شود نه یک جنبش اصلاحی در چارچوب نظم و قانون و منافع عمومی که یک حرکت ویرانگر از بین برنده امنیت و نظم جامعه و بسترسازی برای تصاعد خشونت و آغاز جنگ مردم با مردم است. این روزها به عیان شاهد یک حرکت آنارشیستی هستیم که دولت (در معنای حاکمیت) را که نماد اراده عمومی است و نیز امنیت و نظم جامعه نشانه رفته است و حتی یک خط مکتوب راجع به بنایی که بعد از ویرانی بنای فعلی به وجود خواهد آورد ندارد، بلکه سراسر مملو از هتاکی، فحاشی، خشونت، نفرت‌پراکنی و وعده نابودی مخالفان و همه کسانی است که جور دیگری فکر می‌کنند به طرز عجیبی این اراده همسو با اراده قدرت‌هایی است که نابودی، ویرانی و تجزیه ایران قدرتمند را می‌خواهند که امروز حضوری فعال در صحنه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی داشته و در حال رسیدن به جایگاه یک قدرت بزرگ جهانی است.

برچسب‌ها