تورم بودجه سال آینده بین ۵۰ تا ۱۰۰ درصد است؛ این موضوع یکی از مواردی است که باید به آن توجه جدی داشت.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

ربات‌های خربزه‌خور دنبال آدرس در مریخ!

محمد صرفی در روزنامه کیهان نوشت:

خیلی‌ها گمان می‌کنند مسئله و مشکل اصلی و فوری امروز کشور، مشکلات اقتصادی و تحریم‌ها هستند. البته که هیچ عقل سلیمی ‌نمی‌تواند در اینکه کشور درگیر مشکلات اقتصادی است و تحریم‌های ظالمانه و غیرانسانی آمریکا یکی از دلایل این مشکلات است، شکی داشته باشد اما به‌نظر می‌رسد مشکل بزرگ‌تر و عمیق‌تر جریانی اختاپوس‌وار است که می‌کوشد حقایق را وارونه جلوه دهد. اتفاقاً مسئله نخست - مشکلات اقتصادی - تا حد زیادی محصول این جریان بوده و کاملاًً با آن مرتبط است. تا وقتی فکری همه‌جانبه و مستحکم برای مقابله و خنثی کردن این جریان نشود، تلاش برای حل مشکلات اقتصادی نیز چندان موثر نخواهد بود و آثاری محدود و مقطعی خواهد داشت.

بدون تعارف و ‌تردید باید اذعان کرد که این جریان قوی و گسترده است، یک سر آن در اتاق فکرهای حرفه‌ای و نهادهای صاحب ایده، بودجه‌های کلان و پیشرفته‌ترین فناوری‌های روز دنیا در آن‌سوی مرزهاست و سر دیگرش در داخل کشور. هیچ محدودیت و حد و مرز و چارچوبی هم نمی‌شناسد. نه قواعد اخلاقی و قانونی می‌تواند محدودش کند و نه اخلاق برایش مهم و مسئله است. هدف، تحریف و وارونه‌نمایی حقایق است و در راه رسیدن به آن، استفاده از هر وسیله‌ای را مجاز می‌دانند.

نکته مهم و ویژگی کلیدی این جریان آن است که از انعطاف و سرعت بسیار بالایی برخوردار است. هر سوژه و موضوعی را در حیطه عملیات خود می‌داند و به آن ورود می‌کند؛ از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا سیاست داخلی، دیپلماسی، دین، امنیت، زنان، آموزش، ورزش، تاریخ، سلامت و خلاصه هر آنچه فکرش را کنید. اهداف کلیدی و راهبردی این جریان را می‌توان در چند سرفصل خلاصه کرد؛

۱- مریخ پلاک یک؛ فرض کنید دنبال مکان خاصی هستید که تا کنون نرفته‌اید. از دو نفر آدرس را می‌پرسید. اولی به شما می‌گوید جایی که دنبالش هستید فلان نقطه شهر است و نفر دوم می‌گوید آدرس خیلی سرراست است؛ مریخ پلاک یک! در مواجهه با نفر دوم مطمئناً دنبال برنامه‌های فضایی و نحوه سفر به مریخ نمی‌روید. یا لبخندی می‌زنید و به جست‌وجو ادامه می‌دهید یا فحشی در دل یا زیر لب نثار فرد دروغگو کرده و باز هم به جست‌وجو ادامه می‌دهید. اما در مواجهه با فرد نخست تشکر می‌کنید و به آدرسی که گفته می‌روید. بسته به دوری راه و ترافیک، ساعت‌ها وقت صرف می‌کنید و وقتی می‌رسید متوجه می‌شوید آدرسی که داده‌اند غلط بوده و دنبال نخود سیاه فرستاده شده‌اید. حال همین مثال را در مقیاس یک کشور و موضوع جست‌وجوی راه‌حل مشکلات اقتصادی تصور کنید. جریانی بگوید مشکلات اقتصادی را با کمک غول چراغ جادو می‌توان حل کرد و جریانی بگوید باید هوشمندانه و از موضع برد - برد با دنیا مذاکره کرد، تحریم‌ها را رفع و راه را برای سرمایه‌گذاری خارجی باز کرد و... راه‌حل هر دو غلط و دروغین است. تفاوتشان در این است که وقت و انرژی خود را برای یافتن غول چراغ جادو (رفتن به مریخ) تلف نمی‌کنید اما ممکن است عمر و توان یک کشور ۸۰ میلیونی را ۷ سال صرف راه‌حل دوم کنید. جریان تحریف طوری آدرس می‌دهد که شما گمان کنید واقعی است. نشانه‌های قلابی هم سر راهتان قرار می‌دهد. این جریان همچنان و به‌شدت در زمینه ارائه آدرس غلط مشغول به کار است.

۲-  آینه‌های خمیده؛ کار آینه نشان دادن ‌اشیاء است، به همان اندازه‌ای که هستند. اما برخی آینه‌ها طوری طراحی شده‌اند که سوژه‌های خود را بزرگ یا کوچک‌تر - در مواردی علاوه ‌بر تغییر اندازه، تصویر وارونه نیز می‌شود -  از آنچه هستند نمایش می‌دهند. یکی از اصلی‌ترین اهداف و عملکردهای جریان تحریف، استفاده از این ویژگی آینه‌های خمیده است. دستاوردها، توان و ظرفیت کشور با آینه مقعر نشان داده می‌شود و مشکلات، ضعف‌ها، نواقص و موانع با آینه محدب. در مواردی حتی آنچه مثبت و نقطه قوت است، نقطه ضعف و مانع نمایش داده می‌شود؛ همان ویژگی وارونگی در آینه‌های خمیده.

۳- ربات‌های دست‌آموز؛ دنیای پیش‌رو را دنیای هوش مصنوعی نامیده‌اند. آنچه با هوش مصنوعی ساخته می‌شود، می‌تواند بسیار توانمند باشد چرا که از قدرت محاسباتی بسیاری برخوردار است. هوش مصنوعی با تمام ویژگی‌های خارق‌العاده آن، در محدوده طراح آن عمل خواهد کرد چرا که از خود اراده و قدرت تفکر مستقل ندارد. جریان تحریف درباره توانمندسازی افراد و اقشار مختلف جامعه زیاد می‌گوید و در ظاهر تلاش نیز کرده و بودجه نیز اختصاص می‌دهد اما همه این کارها در بالاترین سطح آن، چیزی شبیه ساختن ربات‌های هوشمند است. ربات‌هایی شگفت‌انگیز با توانایی‌های فوق‌العاده در خدمت طراحان خود. سلب قدرت تفکر انتقادی و کلان‌نگر از جامعه، هدفی مهم و کلیدی است. روش‌های سلب این قدرت کلیدی و تعیین‌کننده بسیار متنوع و بستگی به سوژه هدف دارد. با این روش می‌توان افراد قربانی را به خادمان بی‌مزد و منت جریان تحریف تبدیل کرد.

۴- خربزه‌های لرزآور؛ هدف دیگر جریان تحریف گمراه کردن جامعه درباره چرایی و ریشه مشکلات است. هرکس خربزه می‌خورد باید پای لرز آن هم بنشیند. اگر امروز پای اقتصاد می‌لرزد و می‌لنگد به‌خاطر تحریم‌های آمریکاست و علت تحریم‌های آمریکا هم رفتار خودمان است که بعد از برجام روی موشک نوشتیم «مرگ بر اسرائیل» و اگر بخواهید به ریشه آن بازگردید نباید لانه جاسوسی را تسخیر می‌کردید. این یک نمونه از ده‌ها و صدها دستورالعمل جریان تحریف برای گمراه‌سازی درباره رابطه علّی و معلولی مسائل بود. نمونه متاخر و جالب توجه آن پیوند زدن خرید واکسن کرونا با FATF است. همه کشورهای دنیا به راحتی واکسن خریده‌اند یا سفارش داده‌اند اما ایران نتوانسته سلامتی شهروندان خود را تامین کند چون لوایح FATF را تصویب نکرده است. اگر نمونه قدیمی ‌بخواهید؛ صدام به ایران حمله کرد چون ما بعد از انقلاب مواضع تحریک‌آمیز داشتیم و از صدور انقلاب حرف زدیم.

۵- اتاق گاز؛ درباره واقعیت اتاق‌های گاز در جنگ جهانی دوم باید پس از مطالعه منابعی مثل کتاب پروفسور فرانسوی «رابرت فوریسون»، نویسنده «اتاق‌های گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» قضاوت کرد اما بدون ‌تردید جامعه ایرانی سال‌هاست با اتاق گاز جریان تحریف در جدال است. در این اتاق به‌صورت دائم گاز کشنده ناامیدی تزریق می‌شود. اینکه کجای اتاق باشید، بنیه شما چقدر باشد، چقدر گاز استنشاق کنید، مشکلات و بیماری‌های زمینه‌ای داشته باشید یا نه و مسائلی از این دست تکلیف شما را اتاق گاز ناامیدی روشن می‌کند. متأسفانه گاهی نیروهای مقابل جریان تحریف نیز به دلایل مختلف و اغلب از روی ناآگاهی به تزریق این گاز کشنده کمک می‌کنند. گازی که رنگ و بو و علامت چندان واضح و مشخصی ندارد اما به تدریج جامعه را فلج و در نهایت نابود می‌کند.

۶-  یک جهنم و ۱۹۳ بهشت؛ هدف و برنامه کلان دیگر جریان تحریف آن است که به شهروند ایرانی القا کند که زندگی در همه کشورها بهشت است و همه در حال خوش‌گذرانی و عشق و حال هستند اما شما بیچاره‌های بدشانس در کشوری زندگی می‌کنید که دست کمی ‌از جهنم ندارد و هرچه مشکل و بدبختی است برای شماست و لاغیر. نمونه‌اش جنجال خرید واکسن کرونا که با یک جست‌وجوی ساده می‌توانید انواع و اقسام پیام‌ها را به زبان‌های مختلف شوخی و جدی ببینید که همه کشورها خریده‌اند جز ایران. البته این جهنم هم محصول خربزه‌ای است که ۴۲ سال پیش ‌خوردید وگرنه در زمان آریامهر، ایران از بقیه کشورها بهشت‌تر بود و نه تنها قیمت خودکار بیک ۱۳ سال تکان نخورد بلکه موزها هم شیرین‌تر بود!

اینها تنها سرفصل‌هایی درباره اهداف و کارویژه جریان تحریف بود. جریانی که تا هست، تحریم و بسیاری از مشکلات دیگر نیز پابرجا خواهد بود. درباره این اهداف و راهکارهای مقابله با آنها باید بسیار خواند، گفت و شنید. اینکه بدانیم از کجا ضربه می‌خوریم، اولین و بزرگ‌ترین گام برای پیروزی است.

برادرم عیسی!
صداهای آرام و امیدبخش؛ نیاز امروز ما

علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:

وقـــــــــت ذکرحدیث مسیح، «برادرم عیسی» می‌گفت رسـول‌الله و امیرالمؤمنین. در همه قرون تمدنی اسلامی این مناسبات برادرانه را می‌شـــد در رؤیــت تابلــــویِ همـــجواری مسجد و کلیسا در خیابان‌های اصفهان، استانبول و سمرقند و باکو و ارومیه تا بالکان و آن سوی رود دانوب دید.امروزه اما «هویت‌های مرگبار» در اشکال گوناگون خود، آن میراث ملموس تمدنی را در معرض مخاطره قرار داده‌اند.هویت‌ها چگونه مرگبار می‌شوند و آنچنان که در نمونه داعش دیدیم در قالبی به ظاهر مذهبی و یا آنچنان که در قالب شعار «امریکا اول» ترامپ دیدیم، زندگی را، صلح را در آن سوی خط تقسیم‌بندی میان «ما» و «آنها» به پرسش می‌گیرند؟ آمارتیاسن در کتاب «هویت و خشونت»، سازوکار تبدیل و تقلیل هویت‌های مذهبی و یا قومی به یک هویت تکواره را با تحلیلی درخشان نشان داده است:

دفاع از هویتی انحصاری برای اهداف خشونت‌آمیز، از خلال «تأکید و انگیزشی گزینشی به پوشاندن و در محاق بردن دیگر وابستگی‌ها و پیوندها می‌پردازد.» (هویت و خشونت، ترجمه فریدون مجلسی، ص ۲۰۲)

این هویت‌های مرگبار هستند که با «غیرسازی کاذب»، «پل‌های رابطه» را تبدیل به «دیوارهای جدایی» می‌کنند و با برساختن هویت‌های افراط‌ گرایانه، چه در قالب داعشیسم و صهیونیسم یا افراطی‌گری آن سوی دنیا که در شکل حاد خود در ترامپیسم خلاصه شده است، زیست صلح‌آمیز مردمان منطقه از هر دین و آیینی را تهدید می‌کند.

ایران برخاسته از تمدن ایرانی - اسلامی ما با بهره از همان آموزه‌های دینی مداراجویانه و مسالمت‌گرایانه از ابتدا کوشید یاریگر همان روح همزیستی در منطقه باشد که قرن‌هاست در ایران جاری است. برای عبور از عصر تک‌هویتی‌های مرگبار در همه اشکال داعشی و غیرداعشی، در منطقه منادی این بوده‌ایم که «صلح در دسترس است.»

این رخداد آرزومندانه در این روزهای یأس‌آلود دست‌یافتنی‌تر از همیشه است؛ تنها اگر یکبار دیگر همه انواع بشر و پیروان ادیان ابراهیمی به سنت‌ها و بنیادهای حقیقی اعتقادات و سنت انبیا خود بازگردند. اکنون جهان در هر گوشه‌ای از بی‌عدالتی، خشونت و تبعیض آزرده است و تلخ‌تر اینکه بسیاری از این رفتارهای انسان‌ستیزانه به نام دین و در لوای مناسک ظاهری ادیان انجام می‌گیرد. آنچه امروز بنیادگرایی دینی خوانده می‌شود و مظاهر خود را در خشونت باورنکردنی داعش از یک طرف و نژادپرستی رژیم اسرائیل و شهوت جنگ‌های بی‌پایان در امریکا و با حمایت مسیحیان اونجلیکال از طرف دیگر نشان داده و دهه‌های آغازین قرن بیست و یک را تاریک کرده است، در واقع نه بنیادگرایی بلکه تحریفی کم‌نظیر از جوهره و پیام آسمانی ادیان الهی در خدمت برخورد جعلی تمدن‌هاست. با بازگشت به آموزه‌های مشترک ادیان الهی که خیر فردی و جمعی، عدالت، آزادی، برادری، رواداری و اعتدال در کانون و مخرج مشترک همه آن ادیان قرار دارد، می‌توان سعادت و صلح را بار دیگر تجربه کرد. این رجعت به بنیادهای دین و دین‌پیرایی از تمام آلودگی‌ها و تحریف‌ها، بیش از هر جای دیگری در منطقه ما که مملو از ستیزهای اجتماعی و بین‌المللی است، ضرورت دارد.

چنین تجربه‌ای را ما قرن‌هاست در ایران تجربه می‌کنیم. دیروز در جمع هموطنان مسیحی خودمان در مراکز سالمندان و خیریه چیلویان و ساهاکیان بودم؛ مشارکت ایرانیان در کمک به نیازمندان فارغ از تعلقات دینی را در یک مرکز هموطنان مسیحی شاهد بودم که جلوه‌ای از این همزیستی و همدلی است؛ این همزیستی را در سراسر شهرهای ایران و جمع عبادتگاه‌های همه ادیان در خیابان ۳۰ تیر تهران که نماد همزیستی و تمدنی است می‌توانیم مشاهده کنیم. امروز نیاز فقط همبستگی بین‌ادیانی نیست بلکه باید از همبستگی‌های مذهبی نیز در داخل کشور مراقبت کنیم که دستخوش تحرکات افراطی‌ها قرار نگیرد.

در این دوره تاریخی بی‌نظیر که خشونت‌گرایی و افراطی‌گرایی ترامپیسم سال‌هاست که زندگی ایرانیان از هر دین و قومی را با تلخی روبه‌رو کرده است، ما نیازمند جامعه‌ای پر از عطوفت، مهربانی و مدارا هستیم و اتفاقاً سیاستمداران و سیاست‌گذاران باید پیشتاز آن باشند.

امروز نیازمند دم مسیحایی برای همزیستی توأم با مدارا و اعتدال و زدودن تحریم هستیم. بزرگترین نیاز برای رفع آثار تحریم، یکپارچگی و وحدت و شنیدن صداهای آرام و امیدبخش در داخل کشور است. این با گفت‌وگوی بزرگ اجتماعی که بارها بدان اشاره کرده‌ام میسر خواهد شد؛ گفت‌وگویی که با همدلی و همزیستی تاریخی می‌تواند ما را به جریانی تأثیرگذار در صلح منطقه‌ای و نیز همزبانی و همراهی ملی برای گذر عزتمندانه از دوران تحریم و رسیدن به جامعه‌ای سرشار از رشد و توسعه و آزادی و شادابی رهنمون کند.

بودجه سیاست‌زده ۱۴۰۰ و تاریکخانه‌های آن

علیرضا سلیمی در روزنامه وطن امروز نوشت:

بودجه سال آتی چند اشکال اساسی دارد؛ این در حالی است که تیم تبلیغاتی حسن روحانی مردم کشورمان را از اینکه ایران به ونزوئلا تبدیل شود ترساندند و می‌گفتند اگر به رقیب رأی بدهید، وضعیت آنگونه خواهد شد؛ بودجه ۱۴۰۰ به معنای واقعی کلمه ایران را از ونزوئلا بدتر کرده و تورم را بیش از آن کشور خواهد کرد.

تورم بودجه سال آینده بین ۵۰ تا ۱۰۰ درصد است؛ این موضوع یکی از مواردی است که باید به آن توجه جدی داشت. نکته بعدی درباره بودجه آن است که دولت در بودجه ۱۴۰۰ هزینه‌ها را بشدت افزایش داده و به‌رغم اینکه سال جاری نتوانسته میزان درآمدهای بودجه را به صورت ۱۰۰درصدی محقق کند، مشخص نیست چگونه به یکباره به دنبال افزایش ۴۶‌درصدی هزینه‌های جاری در سال آتی است.

آقای نهاوندیان، معاون اقتصادی رئیس‌جمهور که رئیس مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی است، چه کرده است که در سال‌های اخیر بودجه آن ۸۰۰ درصد افزایش یافته؟ همچنین بودجه دفتر نهاد ریاست‌جمهوری در سال ۱۴۰۰ هم بیش از ۶۵۰ میلیارد تومان در نظر گرفته شده است و مشخص نیست این رقم برای چه کار خاصی در نظر گرفته شده. این در حالی است که هزینه‌های دفتر وزرا در بودجه جداگانه اختصاص می‌یابد.

متأسفانه در بودجه ۱۴۰۰، اعتبارات بسیار زیادی به افراد خاص و دستگاه‌ها و سازمان‌های خاص داده و عملا حاتم‌بخشی کرده‌اند.

افزایش هزینه‌ها بدون منبع در بودجه منشأ استقراض است و بودجه ۱۴۰۰ بشدت استقراضی است؛ استقراض از بانک مرکزی در لایحه بودجه با ارقام بسیار زیادی دیده می‌شود و دولت بنا دارد سال آتی به دنبال فروش اوراق زیادی باشد.

برداشت از صندوق توسعه ملی و فروش دارایی‌ها و اموال دولت هم رشد چشمگیری در بودجه ۱۴۰۰ دارد. این در حالی است که افزایش هزینه‌های دولت بدون آنکه منبعی برای آن مشخص شود، در نظر گرفته شده است.

دولت در حالی رقم زیادی برای فروش نفت در سال ۱۴۰۰ اعلام کرده که نتوانسته نفت زیادی در سال جاری بفروشد- این موضوع از سوی آقای نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه اذعان شده- و مشخص نیست دولت چگونه بنای فروش ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه در روز را برای سال ۱۴۰۰ دارد در حالی ‌که سال جاری فقط روزی ۶۰۰ هزار بشکه فروخته‌اند!

بودجه عمومی دولت در سال آتی ۴۷ درصد افزایش پیدا کرده که این کار اعم از هزینه‌های جاری و تملک دارایی است و مبنای این کار هنوز برای مجلس روشن نیست. به‌رغم اینکه ما باید به دنبال حذف درآمدهای نفتی از بودجه باشیم و پایه‌های جدید مالیاتی در کشور ایجاد کنیم اما عجیب آن است که سخنگوی دولت اعلام کرده باید نفت بیشتری بفروشیم تا کشورهای دیگر به ما وابسته شوند(!) در حالی ‌که این موضوع به هیچ‌وجه مزیت محسوب نمی‌شود. این در حالی است که روحانی قول داده بود کشور را بدون نفت اداره کند و معلوم نیست چرا به یکباره همه وعده‌های داده‌ شده‌اش را فراموش کرده است.

مشخص نیست ارتباط تبصره‌های بودجه با قوانین بالادستی چگونه است. یعنی دولت عملا راه خودش را رفته و برنامه هم مسیر خودش را ادامه داده است. این در حالی است که رئیس‌جمهور ۲ هفته قبل اعلام کرد دولت دارای برنامه‌ است اما گویا قوه مجریه کاری به قانون ندارد.  بودجه باید برشی از برنامه‌های بالادستی باشد ولی هیچ ارتباطی بین تبصره‌های بودجه و قوانین بالادستی روشن و مشخص نیست.

در بودجه ۱۴۰۰ ما شاهد تاریکخانه‌ای به نام بودجه شرکت‌های دولتی هستیم. به‌رغم اینکه ارقام بودجه آنها را به مجلس داده‌اند اما ملغمه‌ای از اطلاعات را به نمایندگان داده‌اند.

سهم شرکت ملی نفت از فروش باید مستقیما به خزانه ریخته شود؛ چرا باید این درآمد در ید افراد خاص باشد؟ این موضوع خلاف قانون اساسی است. به نظر می‌رسد از همان خط اول ماده واحده بودجه، اقدامات خلاف قانون اساسی انجام داده‌اند و سهم ۵/۱۴ درصدی برای شرکت ملی نفت در نظر گرفته‌اند؛ همه درآمد باید اول به خزانه ریخته شود سپس باید سهم شرکت ملی نفت را بپردازند.

در موضوع ساخت‌وساز یک ساختمان در دانشگاه شهید بهشتی ۱۲۰ میلیارد تومان از بودجه خاص نهاد به آنها داده شد و یکی از دولتمردان به صراحت اعلام کرد این رویه عادی دفتر رئیس‌جمهور است، در حالی ‌که تنخواه رئیس‌جمهور اصلا مشخص نیست چه مقدار است و معلوم نیست چه کسانی از آن بهره‌مند می‌شوند.

رئیس‌جمهور بارها شعار کوچک‌سازی دولت را داده بود اما مشخص نیست در لایحه بودجه ۱۴۰۰ دولت برای آن چه کاری انجام داده است، چرا که ما حرکت دولت را برای کوچک‌سازی در لایحه بودجه نمی‌بینیم.

ما هیچ خط مشخصی را که روشن کند برنامه دولت در بودجه ۱۴۰۰ چیست نمی‌بینیم. در لایحه بودجه ۱۴۰۰ به صورت کلی اعلام کردند به دنبال اعطای وام به مردم برای خانه‌دار شدن آنها هستند اما نه منبع آن مشخص است و نه راهکار لازم برای رفع مشکل خانه‌دار شدن مردم!

بودجه۱۴۰۰سیاسی بسته شده است. یعنی دولت با هدف زمین زدن دولت سیزدهم بودجه ۱۴۰۰ را به مجلس داده است تا از مردادماه دولت آینده را با بدهی‌های سنگین مواجه کند و فرصتی برای پرداخت بدهی‌هایش نداشته باشد.

لایحه بودجه ۱۴۰۰ تا ۳۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه خواهد داشت که معنای آن چاپ پول بیشتر است. این در حالی است که طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، دولت در سال ۹۸ بیش از ۸۰ هزار میلیارد تومان پول چاپ کرده است که تورمی کمرشکن به حساب می‌آید و دود آن به چشم همگان می‌رود.

دولت در بودجه ۱۴۰۰ به دنبال آن است که هزار تومان در جیب مردم گذاشته ولی یک میلیون تومان از جیب آنها بردارد که این موضوع منجر به افزایش ضریب جینی شده و شاخص فلاکت را بیشتر خواهد کرد.

بودجه ۱۴۰۰ به گونه‌ای است که اگر در شرایط فعلی، دولت به ۶۰ میلیون نفر یارانه می‌دهد، سال آتی باید به ۸۶ میلیون نفر یارانه بدهد و عملا همه ایرانیان یارانه‌بگیر خواهند شد.

وقتی فروش اوراق نفتی در جلسه سران قوا رد شده و هیچ‌کدام از کارشناسان این کار را تأیید نکرده‌اند، چرا دولت این موضوع را در بودجه ۱۴۰۰ آورده است؟ گویا حسن روحانی بنا دارد کار خود را پیش ببرد و کاری به قانون، مشورت و نظر کارشناسان ندارد. این در حالی است که ما ۳۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه در سال ۱۴۰۰ خواهیم داشت و ۲۵۰ هزار میلیارد تومان هم فروش اوراق نفتی در نظر گرفته‌اند، یعنی در مجموع ۶۰۰ هزار میلیارد تومان کسری خواهیم داشت؛ این در حالی است که دولت نتوانست ۳۲۰ هزار میلیارد تومان بودجه سال جاری را تأمین کند و عملا بدون منبع ماند ولی در بودجه ۸۵۰ میلیارد تومانی سال آینده، ۶۰۰ هزار میلیارد تومان از درآمدهای دولت در هاله‌ای از ابهام است.

متأسفانه دولت در بودجه ۱۴۰۰ نشان داد دنبال خام‌فروشی نفت است، در حالی ‌که حتی سعودی‌ها هم با برنامه‌ریزی ویژه به دنبال پرهیز از خام‌فروشی نفت هستند.

بودجه ۱۴۰۰ منطق ندارد و یک سری اعداد و ارقام از سوی دولت با بی‌حوصلگی کامل در لایحه ریخته شده و به مجلس ارائه شده است.

بودجه ۱۴۰۰ بچه‌ سرراهی دولت محسوب می‌شود. آنها حتی حاضر نشدند آن را در دامن خود گرفته و به مجلس ارائه و توضیحی درباره آن به نمایندگان بدهند.

واکسن «ضد کشمکش» وارد کنید!

مجید ابهری در روزنامه آرمان ملی نوشت:

یکی از مفیدترین دستاوردهای بشر برای نجات جان انسان‌ها، تولید واکسن است که در طول تاریخ علمی جهان، به کمک آن از ابتلا به یک بیماری خلاصی یافته است.

اما چه بسیار نوزادان و کودکانی که به‌خاطر عدم دسترسی به واکسن برخی از بیماری‌های نوظهور سلامت خود را از دست داده و تا پایان عمر با آثار آبله، فلج اطفال و... زندگی کرده‌اند.

در اولین بیماری همه‌گیر قرن بیست‌ویکم، هزاران انسان در سنین و جایگاه‌های مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی، ورزشی و... قربانی پاندومی کرونا شدند و نه قدرت نظامی کشورها توانست از وحشت دولت‌ها و مردم بکاهد و نه توان اقتصادی‌ و پیشرفت فناوری.

پس از مدتی کشورهای پیشرو در فناوری‌های دارویی و شیمیایی، با سرعت تمام دست‌به‌کار شده و شروع به تولید واکسن کرونا کردند. پس از گذشته یکسال از آغاز پاندومی، برخی از کشورها برنامه واکسیناسیون مردم خود را آغاز کردند و بعضی دیگر در صف ثبت‌نام و خرید واکسن قرار گرفتند.

حتی برخی از همسایه‌های ایران همچون عراق اقدام به تهیه واکسن و آماده‌سازی تلقیح آن کردند. اما در کشور ما، خرید واکسن کرونا -‌ مثل خیلی از امور دیگر- گرفتار کشمکش‌ها و جدل‌های کلامی و سیاسی شده است. در این بین، تضاد کلامی در میان برخی از مسئولان و دست‌اندرکاران، موجب ایجاد فضای ناامنی فکری و اضطراب اجتماعی در جامعه شده است. ظاهرا تعلل در این زمینه دو هدف دارد؛ هدف اول، ایجاد فضای خلأ FATF و ضرورت اجرای آن و از طرف دیگر پررنگ کردن تحریم‌هاست.

نکته دیگر، تضاد در کلام مدیران بهداشتی و درمانی است؛ بدین منوال که وقتی وزیر بهداشت دولت انگلستان، ظهور ویروس جدید کرونا را اعلام می‌کند، در کشور ما یک عضو کمیته علمی کرونا می‌گوید که این ویروس قبلا در خردادماه در ایران دیده شده است. مدیر دیگر نیز در سیستم بهداشت کشور، خرید، حمل و ورود واکسن کرونا را به‌خاطر نیاز به سرمای ۷۰ درجه زیر صفر غیرممکن می‌داند، اما مدیران ارشد وزارت بهداشت خرید و حمل واکسن را خالی از اشکال می‌دانند.

چندی پیش یک مدیر اعلام کرد که ارز لازم برای ۱۱۰میلیون دوز واکسن ۵۵میلیون نفر ضروری است، اما یک مسئول نداشتن ارز را دلیل کندی کار اعلام می‌کند و رئیس‌جمهور می‌گوید که واردات و خرید واکسن کرونا قطعی و تصویب‌شده است. معلوم نیست این آشفتگی از کجا و چرا سرچشمه می‌گیرد و در این میدان مملو از نظرهای متضاد، معلوم نیست تکلیف مردم چیست؟ مردم نیز که فقط از این پاندومی و اظهارات متناقض خسته شده‌اند، در شبکه‌های اجتماعی کمپین «واکسن بخرید» راه می‌اندازند، اما یکی از مسئولان وزارت بهداشت این کمپین و مطالبه مردمی را کار صهیونیست‌ها ارتدوکس می‌داند! بر کسی پوشیده نیست که برای مردمی که شرف و عزت انقلابی و ایرانی خود را با هیچ چیز عوض نکرده و نمی‌کنند، نیازی به کداخدامنشی عده‌ای در خارج از ایران ندارند، این گفته‌ها اهانت به خواسته بحق آنهاست.

پس پیشنهاد می‌کنم هرچه سریع‌تر و قبل از وارد کردن واکسن کرونا، «واکسن ضد کشمکش» وارد کشور کنید تا عده‌ای بیش از این ما را تحقیر نکنند.

من فکر نمی کنم در بهشت  زندگی می کنیم

سیدعلی علوی در روزنامه خراسان نوشت:

دومین قسمت مستند «غیررسمی»  از دیدارهای پنج شنبه ای رهبر انقلاب با نخبگان حوزه های مختلف پخش شد. مستندی مختصر، مفید و در عین حال جذاب که بازتاب مثبت بسیاری را در بین فعالان رسانه ای، سیاسی و اجتماعی داشت که البته چند نکته قابل تامل درباره این مستند می‌توان برشمرد:

۱. تصویر ساخته شده از رهبر انقلاب

نخستین چیزی که درباره مستند می توان گفت، این است که این مستند تصویری متفاوت است از آن چه که حداقل در بخشی از جامعه توسط برخی رسانه ها و برخی مخالفان و موافقان از رهبر انقلاب بازنمایی و به تصویر کشیده شده است. رهبری که جمعی را دعوت می‌کند که نقد دارند جمعی که مجیز گو نباشند، آن ‌وقت بنشینند با گاردی باز و صریح انتقاد کنند. این که چگونه رسانه های رسمی و غیر رسمی و موافقان و دوستداران چنین بازنمایی را از رهبر انقلاب نداشتند و این که چرا رهبری با چنین نگاه پدرانه ای بعضا  تبدیل می شوند به شخصیتی رسمی و سیاسی، جای آسیب شناسی دارد .

۲.انتقاد پذیری و پاسخ گویی رهبر انقلاب

نکته دیگر، پذیرش رهبر انقلاب در برابر انتقادهای صریح و توجیه نکردن وضع موجود و در عین حال پاسخ گو بودن در برابر انتقادات بود. درحالی که در این گونه موارد می شود بار را بر دوش دیگران انداخت، می‌شود جواب نداد، می‌شود سکوت کرد اما از جای جای مستند بر می آمد که رهبری نه تنها انتقادها را می پذیرند بلکه خود را در مقام پاسخ گو قرار می دهند.

۳.لکنتی که  نبود

نکته قابل تامل دیگر در کنار انتقادهای صریح، بدون لکنت بودن منتقدان و مدعیان بود. امام علی(ع) در نامه خود به مالک به او تصریح می کنند طوری رفتار کن که مردم بدون لکنت و ترس با تو حرف بزنند موضوعی که در مستند غیررسمی بسیار شیرین به چشم می آمد. این که در حکومتی نخبگان بتوانند به راحتی بگویند که «همه مردم را دوست داشته باشید» بگویند «چیزی که شما از جامعه تصور دارید دقیق نیست»، موضوع کم اهمیتی نیست چه این که رهبری به شوخی فضا را برای صراحت بیشتر گویی آماده تر می کردند.

۴.آزاد اندیشی و ضرورت تضارب آرا

آن چه از مشی رهبر انقلاب در برگزاری جلسات این چنینی با نخبگان و شنیدن نظر خبرگان و  صحبت های رهبری برمی آمد، اعتقاد ایشان به حاکمیت آزاد اندیشی و تضارب آراست. موضوعی که گرچه رهبر انقلاب آن را در نامه ای به جمعی از دانش‌آموختگان حوزه علمیه در تاریخ ۸۱.۱۱.۱۶ و به صورت موکد در بیانات معظم له در دیدار با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ ۸۸.۸.۶ در خصوص ضرورت راه‌اندازی کرسی‌های مناظره، نقد، نظریه‌پردازی و آزاداندیشی در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی تصریح کرده اند اما گویی عملا به فراموشی سپرده شده است. مسئله ای که مستند غیررسمی نشان داد آن مطالبه همچنان مطالبه ای زنده است، به گونه ای که خود آن را انجام می‌دهند. رفتاری که می تواند بستر احیای کرسی های آزاد اندیشی شود.

۵.جامعه که نباید تک صدا باشد

 یکی دیگر از نکات این مستند که نشان از اعتقاد ایشان به حاکم نبودن تک صدایی  در جامعه است، مشخص شدن تفاوت نظر ایشان با مواردی است که در فضای رسمی آن زمان وجود داشته است. مثال بارز فیلم مارمولک است که بحث آن در بخشی از مستند پیش کشیده می شود و ایشان به صراحت اعلام  می کنند که نظرشان متفاوت از نظرات مخالف این فیلم جنجالی است.

 به عبارتی  ایشان  نیامده اند اعلام کنند نظر من را اعمال کنید بلکه به نظرات، مجال طرح دادند و البته که برخی از این فرایندها ممکن است به نتیجه  نسبتا خوب هم  نرسیده باشد - همچون ماجرای همین فیلم که برخی معتقدند  اگر فضای تند آن زمان به کنار می رفت، چه بسا اثرش در ارتباط روحانیت و حوزه با مردم  نمودار می شد - اما به جد معتقدیم که عوارض  این که این تک صدایی  بخواهد حاکم شود، بیشتر از منفعت آن است و این مستند به صراحت نشان می دهد که اگر  این تصور غلط را برخی حتی با نیت های خوب  سعی در حاکم  کردن آن دارند یا می خواهند حاکم کنند با واقعیت منش ایشان همخوان نیست.

۶.برداشت رهبر انقلاب از جمهوری اسلامی

نکته دیگری که  از مستند برمی آمد زاویه دید رهبر انقلاب به وضعیت جمهوری اسلامی است. برخلاف آن چه به نظر می رسید رهبری وضعیت را در نه تنها ایده آل نمی بینند بلکه ایرادهای زیادی را نیز وارد می دانند. به صراحت می گویند که من فکر نمی‌کنم ما در جمهوری اسلامی در آن بهشتی که متصور بودیم، هستیم... اشکالاتی وجود دارد و تردیدی نیست، اما آن چه برایشان موضوعیت دارد حرکت کلی انقلاب اسلامی است. این که این اشکالات «به کلیت نظام صدمه‌ای نمی‌زند.» و تاکید بر این که «این نظام، نظام معترض به ساخت قدرت در دنیاست. به بی‌عدالتی، ظلم، فقر و گرسنگی معترض است.» رهبر انقلاب به همان اندازه که آرمان گرا هستند، واقع بین هم هستند نه چنان آرمان گرایند که به واقعیت و کاستی توجه نکنند و نه چنان واقع بین که آرمان ها را فراموش کنند. قابل تامل بود که رهبری تاکید داشتند در عین دیدن ضعف ها دیدن قوت ها هم موضوعیت دارد.

۷.مستندی برای مسئولان که عمل کنند

مستند غیررسمی اما بیشتر از آن که برای مردم باشد به نظر می آید برای مسئولان است؛ مسئولانی که گوش شنوا داشته باشند، اهل نشستن با نخبگان باشند، اهل انتقاد پذیری باشند، اهل پاسخ گویی باشند، اهل پذیرش نقاط ضعف باشند، اهل این باشند که فضایی را ایجاد کنند تا  مردم بدون ترس و لکنت بتوانند حرف شان را بزنند، مردم را تکه تکه نکنند و مخالف من و موافق من نداشته باشند.

۸.مستندی برای مردم که بدانند

و البته مستند دیروز مستندی برای مردم بود که بدانند اگر رأس حکومت چنین است از همه مسئولان ذیل رهبر انقلاب چنین مشی و مرامی را مطالبه کنند و نه تنها مطالبه کنند که حق خود بدانند اگر می‌شود با رهبر انقلاب  بی لکنت حرف زد و انتقاد کرد چرا با دیگر مسئولان نشود؟

۹.امید به آینده

امید به آینده از دیگر نکات مهم جلسه بود. این که رویش های انقلاب بیش از ریزش های آن است این که ما می‌توانیم مشکلات را با همه اشکالات و انحراف ها و کاستی ها و خطاها پشت سر بگذاریم و این که ‌همه باید برای سربلندی ایران در هرجایی که هستند، تلاش کنند. به نظر می رسد رهبری از آن چه نگرانند، غلبه ناامیدی به خاطر دیدن و مواجهه با مشکلات بود.


هرچه هست از قامت ناساز اندام ماست!

محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:


با پخت و پزی به نام اصلاح قانون انتخابات مشخص شد که آقایان چه خوابی برای ریاست جمهوری دیده‌اند. به طوری که حتی برخی از خود اصولگرایان، طعنه به مجلس زدند که با این طرح، قبای ریاست جمهوری را برای قامت خاصی دوخته‌اید! عجیب است که نمایندگان ملت، در جهت تحدید فرصت انتخاب ملت حرکت می‌کنند؛ از عجایب خلقت است که محصول صندوق رای، فرصت صندوق را محدود می‌کند.


از اکنون می‌توان تصور کرد که با رفتار تنگ‌نظرانه و انتخابات غیرمشارکتی و حداقلی، کرسی ریاست جمهوری را هم تصرف کنند. صراحتاً می‌گویند مشکل از انتخاب مردم است؛ ما باید این انتخاب را اصلاح کنیم. یعنی گزینه‌های روی میز ملت را تحدید کنیم تا ملت فرصت اشتباه نداشته باشند!

لذا فهم اینکه اینان می‌خواهند چه بلایی سر انتخابات۱۴۰۰ بیاورند چندان پیچیده نیست. مانده‌ام پس از آن دیگر می‌خواهند مشکلات را به گردن که اندازند؟ چیزی که مسلم است در هر حال آنان مسئولیت نمی‌پذیرند.

آنان همین اکنون که سهم کمی از قدرت ندارند؛ مگر مسئولیت سهم خود را می‌پذیرند؟ حال اگر تتمه قدرتی که دستشان نیست را هم به دست بگیرند؛ باز مطمئنم با غیبت عنصر مسئولیت پذیری مواجه خواهیم شد. البته این غیبت، بسیار خوفناک است. اینکه هر اتفاقی بیفتد، اکنون که به واسطه دولت روحانی، تمام مصائب مملکت را به گردن اصلاح طلبان می‌اندازند؛ حال تصور کنید دولت بعد به دست اصولگرایان بیفتد و همه قوا یکدست شود؛ آن موقع بناست تقصیرها بر سر چه کسی خراب شود؟ اگر این یکدستی، باعث می‌شد ذره‌ای مسئولیت بپذیرند ایرادی نداشت؛ اگر با یک‌دست شدن مشکل سیاست خارجی کشور حل شود و با مذاکره تحریم‌ها برداشته شود و گره کوچکی از مشکلات مردم حل شود آنگاه همه اصلاح طلبان تا اطلاع ثانوی با طیب نفس عطای قدرت را به بهای کارآمدی رقیب می‌بخشد و در بیرون گود دعاگوی توفیقات رقیب خواهند بود اما تجربه نشان می‌دهد نه تنها مسئولیت نمی‌پذیرند بلکه در نهایت نسخه آن‌ها باز هم تحدید نقش مردم است.

مگر ندیدیم در پس یک دهه حاکمیت کاملاً یکدست، به جای تادیب و عقب نشینی و پذیرش مسئولیت، به قبض کردن میز انتخاب ملت روی آوردند؛ چندانکه مرحوم هاشمی را هم از میز انتخاب ملت کنار گذاشتند. انگار صندوق رای مرغ عزا و عروسی اینان است. هرچه می‌شود سر او را می‌بُرند! حتی در دورانی که فشار افکار عمومی بیشتر می‌شود نه تنها به آن احترامی نمی‌گذارند بلکه سعی می‌کنند تندتر و انقباضی‌تر عمل کنند.

این رفتار را همین اکنون نیز با فضای مجازی می‌کنند. ملت در فضای مجازی اعتراضش را به مشکلات و نارسایی‌ها نشان می‌دهد؛ اینان به جای اینکه مشکلات را دریابند، خودِ فضای مجازی را مشکل می‌دانند. در واقع نمی‌گویند باید مشکلات را کمتر کنیم تا اعتراضات کمتر شوند، بلکه معتقدند باید فضای مجازی را تحدید کنیم تا اساساً اعتراضی نتوان کرد. هیچ بعید نیست همین نسخه را در مورد انتخابات به صورت تمام و کمال اجرا کنند؛ یعنی پس از یک‌دست شدن حاکمیت، بگویند حال که اصلاح طلبی وجود ندارد که مشکلات را به گردن او اندازیم، پس مشکل فعلی اساساً اراده و اعتراض مردم است.

پس مجال ظهور و بروز این اراده و اعتراض را باید بست تا مشکلات حل شود! در واقع، هر اتفاقی بیفتد و هر مشکلی پیش آید فرقی نمی‌کند، انگار: هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست.


خارج از پندارها با رهبری

غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت:


انتشار مستندی از دیدار غیر رسمی نخبگان فرهنگ و هنر با رهبر انقلاب دست‌کم دو موضوع را روشن کرد: ۱- دغدغه‌ها و اعتراض‌ها و کنایه‌های هنرمندان که در حضور رهبری به زبان آوردند، همان است که در میان مخاطبان عام و خاص خود در جامعه مطرح می‌کنند و اگر چیزی بیش هم گفتند، چیزی کم نگفتند. ۲-پاسخ‌هایی که رهبری برای این دغدغه‌ها دارد، همانی نیست که هنرمندان غالباً از زبان رهبری فرض می‌گیرند یا در تصور و حدس و گمان خود به آن می‌رسند. آنان که با قشر هنرمند و روشنفکر دمخورند، می‌دانند که این قشر غالباً پس از طرح ایرادی به فضای موجود، بلافاصله پاسخی را از طرف جامعه و مخالفان و حتی مثلاً رهبری مفروض می‌گیرند و این پاسخ فرضی را هم حداقلی و ضعیف شده می‌دهند تا بتوانند با مغالطه پهلوان‌پنبه به راحتی در همان دم حریف را دوباره مغلوبه کنند!

اما چند نکته قابل تأمل درباره این دو موضوع. اول اینکه برخلاف این ادعا که آحاد جامعه نمی‌توانند حرف خود را بدون لکنت زبان و با جرئت مقابل رهبری بیان کنند، دیدیم که این طور نبود و آنان که حرفی داشتند بدون لکنت به زبان آوردند. شاید برخی از همین آقایان هنرمندان مثلاً یک کارگردان سینما در شغل و پیشه خود اجازه ندهند یک زیردست، نطق بکشد و صدا برآورد و بر همین اساس تصور چنان بود که کسی اجازه ندارد مقابل رهبری بدون لرزش صدا سخنی بگوید، اما آنچه همگان دیدیم این بود که طرح موضوعات انتقادی مقابل رهبری، ستونی را از جای خود جابه‌جا نمی‌کند! و آن طور که برخی می‌خواهند القا کنند دیدارهای رهبری از نوع سلطان و رعیتی نیست. به خاطر می‌آورم یک بار پیش از کرونا که در جمع کوچکی از روزنامه‌نگاران با رهبری دیدار غیررسمی داشتیم، یکی از حاضران بر خلاف عرف و ادب، به رهبر انقلاب یادآور شد فلان نکته‌ای را که گفتید، چندی پیش نیز در جلسه دیگری که من حضور داشتم گفته بودید! و رهبر انقلاب بلافاصله عذرخواهی کرد و گفت اگر می‌دانستم شما که این مطلب را آنجا شنیده‌اید، اینجا هم حضور دارید، نمی‌گفتم!

انصافاً این نوع عذرخواهی، دیالوگ یک سلطان با رعیت نیست.

نکته دوم نقدهایی که به رهبری و حکومت شد، این بود که سطح اعتراضات و ایرادات را نمایان کرد. مدعی نیستیم که در میان منتقدان حکومت، سطح بیان و سطح نقد در همین حد است، اما هنرمندان بی‌شک بارها و بارها پاسخ‌هایی برای این نقدهای‌شان در جمع‌های خصوصی و غیر از آن گرفته‌اند و ظاهراً طرح دوباره این ایرادها مقابل رهبری یا نشانه‌ای از نیاز روحی ایشان به دیالوگ با شخص اول است -که این نیاز برآورده شد- یا نوعی جزم‌اندیشی و باقی‌ماندن بر حرف اول است که در این دومی، گوینده اصولاً به دنبال پاسخ گرفتن و پاسخ شنیدن هم نیست!

اما درباره پاسخ‌های رهبری به برخی منتقدان این نکته اهمیت دارد که رهبری به بیشتر آنان گفتند این طور نیست که گمان شود رهبری همه چیز را گل‌وبلبل می‌بیند یا اینکه تصورش را نمی‌کرده که در جمهوری اسلامی، اوضاع ممکن است چندان هم ایده‌آل نباشد. مهم‌ترین حرف رهبری دقیقاً همین بود که یادآور شدند با شناختی که از نوع انسان و تمدن‌های بشری و جوامع گوناگون دارند، «اشکالات و اختلالات مجموعه نظام، خلاف انتظار ایشان نبوده است». آنجا که در پاسخ به کسی که «وضع موجود» را به رهبری یادآور شد، گفتند: «ادعایی وجود ندارد. اشکالات را به قدر شما می‌دانم. خیال می‌کنید همه پیش من به‌به و چه‌چه می‌کنند. من خیلی می‌خوانم، گزارش‌های مردمی را هر روز می‌خوانم، از روشنفکر، همه جور. من تصور نمی‌کنم که در همان بهشت جمهوری اسلامی که در ذهن‌مان بوده‌است، زندگی می‌کنیم. ما قطعاً اشکال در کارمان هست. اختلال در کار مجموعه وجود دارد. اما خلاف انتظار من هم نیست. ما انسان‌ها ضعف و نقص داریم. خسته‌شدن داریم. نخبگان و خواص ما دچار مشکلاتی می‌شوند. مسئله نخبگان و خواص را دست‌کم نگیرید.»

دیدار نخبگان حوزه فرهنگ و هنر با رهبری از رهبران جهان که در جوانی بیشتر آثار عظیم تمدن بشری در حوزه رمان و ادبیات را خوانده است و این را تاکنون ادامه داده، غنیمت است و به دعوت‌شدگان جلسات آینده اینچنینی می‌آموزد که باید با دستاوردی سهمگین در حوزه ادب و هنر، خود را آماده گفتگو کنند.

چه خوب شد که این دیدارهای مستند به نمایش درآمد. بسیاری را به نوع استدلال و ظرفیت اندیشه منتقدان و به نوع مواجهه رهبری با منتقدان آشنا کرد. آن‌ها که دلشان صاف و منطق‌شان سلیم باشد، بهره خود را خواهند برد.