تجربه کارشناسان خبره این مرکز بر پرونده‌های دیپلماتیک، تجهیزات نظامی و منازعات منطقه موجب شده یادداشت‌های کوتاه آنها سرنخ‌های جدی در اختیار تصمیم‌سازان آمریکایی و اسرائیلی قرار دهد.

سرویس جهان مشرق - تحولات سریع در منطقه ما آن هم در شرایطی که هر یک از بازیگران داخلی در صدد هدایت تحولات به سمت منافع راهبردی خود است، فرصت سوءاستفاده قدرت‌های خارجی را فراهم کرده است. در این میان اسرائیل قدرتمندترین لابی را برای جهت‌دادن به اقدامات ایالات متحده در منطقه دارد.

لابی اسرائیل اما فقط به لابیگران اقتصادی محدود نمی‌شود بلکه لابی فکری یعنی اندیشکده‌ها نیز همراستا با ثروت‌های هنگفت به سیاست ایالات متحده نفوذ کرده است. مؤسسه یهودی امنیت ملی آمریکا (JINSA) که رسماً مأموریت خود را «آموزش تصمیم‌سازان آمریکایی در حوزه دفاعی و امنیت راهبردی در کنگره، ارتش و نهادهای انتخابی به ویژه پیرامون خاورمیانه» عنوان کرده است، یکی از این لابیگران فکری است. 

پیشنهاد اصلی این اندیشکده به دولت آمریکا یک معامله برد-برد برای واشینگتن و تل‌آویو است به این صورت که اسرائیل تمهیدات حضور گسترده ایالات متحده را در غرب آسیا فراهم می‌کند و واشینگتن نیز در تمام تصمیم‌سازی‌هایش تقویت برتری همه‌جانبه اسرائیل در منطقه را مد نظر قرار می‌دهد.

این اندیشکده طی یک ماه گذشته در گزارش‌های متعددی توصیه‌های کلیدی خود را به ایالات متحده برای مدیریت راهبردیِ امنیت در غرب آسیا ارائه کرده و در هر گزارش خود چگونگی برخورد یا تعامل با هر یک از بازیگران داخلی را تعیین کرده است، یعنی ترکیه، عربستان، ایران و اسرائیل.

نیروهای  خود را از ترکیه بیرون بکشید

در یادداشت اندیشکده یهودی به قلم چارلز والد معاون پیشین فرماندهی نیروهای اروپایی در منطقه از ایالات متحده خواسته شده است نیروهای خود را از ترکیه خارج کند و ابتدا نیز از پایگاه اینجرلیک آغاز کنید.

استدلال نویسنده این است که اگر چه ترکیه عضو ناتو است و اردوغان نیز روابط شخصی خوبی با ترامپ دارد، اما در اقدامات نظامی خود در منطقه با ناتو هماهنگ نیست؛ از جمله حمله اخیر به شمال سوریه که در آن کُردهای متحد آمریکا آسیب دیدند. این در حالی است که اردوغان در سفرش به واشینگتن وعده داده بود به آتش‌بس پایبند بماند. آیا او می‌خواست به ناتو دهن‌کجی کند؟

به نظر کارشناس اندیشکده یهودی انتقال تسلیحات آمریکایی از ترکیه به قبرس در شرایط تنش سیاسی میان آن کشور و ترکیه می‌تواند یک پیام سیاسی روشن برای آنکارا باشد،
ضمن اینکه تسلیحات آمریکا همچنان نزدیک به منازعات خاورمیانه باقی می‌ماند. 

ترکیه همچنین در مذاکرات صلح با قبرس که میزبان دو پایگاه نظامی انگلیسی-آمریکایی است نیز مانع‌تراشی کرده و با وجود همه هشدارها سامانه اس-۴۰۰ را از روسیه خریداری کرد. سزای این همه نافرمانی از ناتو، فقط لغو فروش جنگنده اف-۳۵ است؟

در این یادداشت به نقل از فرمانده پیشین نیروی هوایی آمریکا (دبورا لی جیمز) یکی از دلایل تعلل ایالات متحده در کاهش همکاری نظامی با ترکیه را هزینه بَر بودن انتقال تسلیحات و بمب‌های اتمی از پایگاه اینجرلیک دانسته است و اینکه ابتدا باید با یک میزبان جدید هماهنگی کرد؛ اما به نظر نویسنده یادداشت، اتفاقاً باید از همان اینجرلیک آغاز کرد و مهمات آن را به یک پایگاه باثبات اروپایی مانند پایگاه هوایی آویانو در ایتالیا انتقال داد.

در مرحله دوم اسکادران ۳۹ را به قبرس یا یونان منتقل کند، به ویژه پایگاه «اکروتیری» در قبرس که جنگنده‌ها را همچنان نزدیک به صحنه غرب آسیا نگه می‌دارد. این کار همچنین در شرایط تنش میان ترکیه و قبرس می‌تواند یک پیام روشن برای آنکارا باشد. دو کشور در مسیرهای کشتیرانی و محدوده استخراج نفت در آب‌های ساحلی به اختلاف نظر خورده‌اند.

انتقال اسکادران به یونان نیز از آن جهت مورد پیشنهاد نویسنده قرار گرفته که آتن اخیراً اشتیاق فراوانی برای همکاری با ناتو از خود بروز داده و در اکتبر ۲۰۱۹ یک توافق جدید برای دفاع مشترک میان دو کشور امضا شد. بر اساس این توافق احتمالاً فضاهای جدیدی به بالگردها، پهپادها و کشتی‌های جنگی آمریکا اختصاص خواهد یافت. البته یونان هم‌اکنون نیز پایگاه هوایی «لاریسا» و دو پایگاه کوچکتر «استفانوویکیو» و «وُلوس» فضای خوبی در اختیار آمریکایی‌ها قرار داده است که می‌توان برای انتقال مهمات از ترکیه روی آنها حساب کرد.

در انتهای یادداشت فاش شده است که علاوه بر خروج نیروهای آلمانیِ عضو ناتو از اینجرلیک به اردن، آمریکا نیز از ابتدای سال جاری تعداد خانواده نظامیان آمریکایی در ترکیه را به تدریج کاهش می‌دهد. 

ساختنِ آینده‌ای روشن در روابط آمریکا و اسرائیل با عربستان سعودی

یادداشت دیگری به تاریخ نهم دسامبر در پایگاه اندیشکده یهودی قرار گرفته که در آن راه‌های بهبود روابط آمریکا و اسرائیل با پادشاهی عربستان سعودی بررسی شده است. در ابتدا نویسندگان به تفاوت‌های فاحش میان اسرائیل و عربستان اشاره می‌کنند، اینکه یکی انتخابات دارد و دیگری نه، اینکه یکی منابع زیرزمینی دارد و دیگری کمتر، و اینکه یکی نیروی انسانی اندک خود را به عنوان سرمایه اصلی پرورش می‌دهد و دیگری نمی‌داند افزایش جمعیتش تا چه میزان بر اقتصاد آینده مملکت فشار خواهد آورد.

با این حال به نظر نویسندگان مهمترین وجه اشتراک اسرائیل و عربستان در چالش‌های امنیتی است:«ایران خواستار نابودی هر دو کشور شده و قدم‌هایی را در این مسیر برداشته و مواضع خود را عملیاتی کرده است. ایران اسرائیل و عربستان سعودی را هدف قرار می‌دهد زیرا آن دو را متحدان شیطان بزرگ می‌داند». نویسندگان تلاش می‌کنند به مستأجران کاخ سفید القا کند «تقویت یک راهبرد مناسب برای کاهش ریسک فعالیت‌های منطقه‌ای ایران نه فقط در راستای منافع اسرائیل و سعودی بلکه در جهت منافع آمریکا است».

هشدار دوم نویسندگان به واشینگتن در مورد گروگان‌گیری متحدانش از سوی ایران است بدین معنا که ایالات متحده به دلیل بیم از صدمه زدنِ ایران به متحدانش در برابر پیشروی ایران در منطقه یا به سمت تسلیحات هسته‌ای سکوت کند. به نظر آنها ایران همچنین ممکن است در راهبردی مشابه به متحدان آمریکا صدمه بزند و با آنها شرط کند تنها در صورتی که از اتحاد خود با واشینگتن صرف نظر کنند با آنها خوشرفتار خواهد بود.

نویسندگان بعد از تشریح مشابهت اول، به مشابهت‌های دیگر میان چالش‌های امنیتی عربستان و اسرائیل می‌پردازند مانند اینکه هر دو از سوی گروه‌های شبه‌نظامیِ نیابتی و هر دو بواسطه تاکتیک‌های جنگ نامتقارن مورد تهدید واقع شده‌اند که دلیل آن توانمندی‌های عربستان و اسرائیل در حوزه جنگ متقارن با توجه به وابستگی هر دو به تسلیحات سنگین آمریکایی است.

در این گزارش به نقل از فرمانده پیشین ارتش اسرائیل آمده ریاض و اسرائیل باید در یک تبدیل اطلاعاتی به اشتراک داده‌های جدید در مورد بُرد و دقت موشک‌ها و تسلیحاتی بپردازند که ایران در اختیار شبه‌نظامیانِ نیابتی خود در یمن و فلسطین قرار می‌دهد تا امکان غافلگیری آنها کاهش یابد. همچنین داده‌ها و تجربیات پیرامون تاکتیک‌های جنگی جدیدِ این گروه‌ها نیز باید به اشتراک گذاشته شود.

نویسندگان به آمریکا پیشنهاد می‌کنند با عربستان و اسرائیل در مورد تکمیل یک سامانه ضدموشکی مشابه و دقیق توافق کند زیرا دقتِ موشک‌های ایران طبق برنامهِ از پیش تعیین‌شده در حال افزایش است. پس از حملات ماه سپتامبر به تأسیسات آرامکو در عربستان دیگر دست‌دست کردن در این مورد جایز نیست ضمن اینکه هر دو کشور از تأسیساتِ آسیب‌پذیر آب‌شیرین کن بهره می‌برند.

این تأسیسات آب شیرین شهر خدرا در اراضی اشغالی است. اینکه هم اسرائیل و هم عربستان بخش قابل ملاحظه‌ای از آب آشامیدنی مردم خود را به این صورت به دست می‌آورند
به نظر کارشناسان اندیشکده یهودی یک آسیب مشترک در برابر حملات احتمالی ایران به شمار می‌آید.

در انتهای این گزارش فاش شده است ریاض و تل‌آویو در حال مذاکره پیرامون توافق عدم تهاجم هستند که به نظرشان علنی‌شدن نتیجه آن می‌تواند تا حدی انعکاس رسانه‌ای منفی از کشور عربستان به عنوان یک کشورِ بسته و متصلب را تغییر دهد.

مهلت رو به اتمام است اما نه برای تحریم‌های آمریکا بلکه برای «رژیم ایران»

مایکل ماکفسکی رئیس اندیشکده یهودی در همان ابتدای گزارش به ترامپ هشدار می‌دهد مبادا به اصرار اروپاییان برای مذاکره با ایران وسوسه شود زیرا بواسطه علنی‌شدن اعتراضات مردم در ایران و «کشورهایی در منطقه که ایران بر آن سلطه دارد» (منظورش عراق و لبنان است)، اکنون زمان افزایش فشار بر ایران است نه اینکه آن را حتی در حد یک مذاکره به رسمیت شناخته و به تداوم حیات آن کمک کند.

نویسنده هشدار می‌دهد که ایران غنی‌سازی در فردو را آغاز کرده (در فردو نه در نطنز زیرا فردو مستحکمتر ساخته شده و عبور از سقف غنی‌سازیِ برجام در فردو نوعی آمادگی برای جنگ به شمار می‌آید) و با تشدید تنش با همسایگانش در منطقه و تهدید به لغو دسترسی بازرسان آژانس انرژی اتمی در حالی که محدودیت برجامی برای خرید تسلیحات نیز به زودی منقضی می‌شود، اروپاییان را به هراس انداخته که دیری نیست وارد مقابله نظامی با آمریکا شود تا به این نتیجه برسند برگشت به برجام هر چقدر بد باشد جنگ از آن بدتر است پس بدون هیچ تأملی در مورد قدم‌های بعدی به آمریکا برای بازگشت به برجام فشار بیاورند. به نظر ماکفسکی اروپا به یک «خطای راهبردی بزرگ» دچار شده است.

در عوض او پیشنهاد می‌کند به این فکر کنید که «فروپاشی رژیم» ایران قطعی است زیرا هر روز فشار رفتارهایش بر خودش بیشتر می‌شود اما اینکه تا چه زمانی می‌تواند با «زمان قرضی» به حیاتش ادامه دهد، معلوم نیست، «فردا یا ۱۰ سال دیگر»، هر چند معلوم نیست مخالفان حکومت در صورت فروپاشی آن چه چیزی را جانشینش خواهند کرد.

نویسنده حتی به فشارهای آمریکا برای تغییر رفتار ایران نیز راضی نیست و می‌نویسند «ایالات متحده نمی‌تواند روی حکومت ایران برای تغییری که چالش‌های فوریِ ناشی از این حکومت را حل کند، حساب باز کند، چالش‌هایی مثل تخلفات هسته‌ای و تجاوزات منطقه‌ای». رویکرد ترامپ برای فشار جهت مذاکره یعنی ممکن است فردا مقامات آمریکا و ایران دور یک میز بنشینند که این نه فقط تنها گذاشتنِ معترضان در خیابان‌های ایران بلکه «غیراخلاقی جلوه دادنِ آن» و «پمپاژ پول به خزانه‌هایی» است که برای فعالیت‌های هسته‌ای و منطقه‌ای اش استفاده می‌شود.

ماکفسکی که تجربه مدیریت در پنتاگون در دولت بوش را داشته، به ترامپ توصیه می‌کند به جای راهبرد قدیمی «تغییر رژیم» که همه را یاد حمله آمریکا به عراق می‌اندازد، به دنبال «فروپاشی رژیم» بر اثر افزایش فشارها باشد. برای فروپاشی، آمریکا به موارد زیر نیاز دارد:

  • افزایش فشار اقتصادی بر منابع درآمد حکومت
  • حمایت از معترضان در خیابان‌های ایران
  • همکاری با اروپاییان برای تمهید مقدمات فنیِ دستیابی آزاد ایرانیان به اینترنت
  • رساندن پیام حمایت به مخالفان داخلی در ایران از طریق رسانه‌ها
  • تحریم تمام مقامات ایرانی که در سرکوب معترضان دخالت دارند
  • پاسخ شدید به هر گونه اقدام تجاوزکارانه از سوی ایران مانند حمله به آرامکو
  • توافق دفاعی جدید با اسرائیل برای تقویت بازدارندگی و توانمندی آن برای مقابله با هر گونه حمله

نویسنده نتیجه می‌گیرد واشینگتن با این اقدامات می‌تواند مشروعیت حکومت ایران را کاسته، هزینه فعالیت‌هایش را افزایش داده و آن را تا حد امکان تضعیف کند.

اسرائیل را بخاطر افزایش تهدیدات از سوی ایران به تسلیحات پیشرفته‌تر مجهز کنید

وقتی نوبت به اسرائیل می‌رسد، اندیشکده یهودی از کیسه خلیفه می‌بخشد و دست و دلباز می‌شود. این یادداشت را میشل ماکفسکی و ژنرال چارلز والد نگاشته‌اند و در همان ابتدا از آمریکا خواسته‌اند پیش از خارج کردن نیروهایش از منطقه، جدیدترین تسلیحاتش را در اختیار اسرائیل قرار دهد تا تل‌آویو بتواند هم امنیت خود و هم منافع آمریکا را تضمین کند.

آنها تأکید می‌کنند قرار نیست این کار از جیب مالیات‌دهندگان آمریکایی انجام شود بلکه کافی است همان ۳۸ میلیارد دلار تسلیحاتی که اوباما در سال ۲۰۱۶ میلادی طی یادداشت تفاهم با نتانیاهو به ان متعهد شد را زودتر از موعد یعنی پیش از پایان برنامه ده ساله تا ۲۰۱۷ تحویل تل‌آویو دهند. اما تل‌آویو پولِ این خریدِ فوری را از کجا می‌آورد؟ یک وام بین‌المللی که به اسرائیل اعطا می‌شود و آمریکا نیز ضامن پرداخت آن از سوی تل‌آویو خواهد شد!

اما چه نیازی به این همه عجله هست؟ به نظر آنها شرایط امنیتی در منطقه با شتابی تیز رو به وخامت دارد: از سویی احتمال جنگ میان ایران و اسرائیل وجود دارد که فقط یکی از هم پیمانان ایران یعنی حزب‌الله از ۹۵ درصدِ ارتش‌های متعارف جهان از قدرت تهاجمِ بیشتری برخوردار است؛ از سویی دیگر کشورهای عربی منطقه و ترکیه در یک رقابت تسلیحاتی افتاده‌اند و نهایتاً ممنوعیت خرید تسلیحات نظامی از سوی ایران به زودی برداشته می‌شود که این رقابت در خاورمیانه را به اوج می‌رساند.

بمب‌های کوچک GBU از جمله پیشنهادات اندیشکده یهودی به آمریکا برای اهدا به اسرائیل است.

آنها به کاخ سفید یادآور می‌شوند آمریکا طبق قوانینِ خودش متعهد به حفظ «برتریِ کیفیِ سطح نظامی» اسرائیل در منطقه است بنابر این بهتر است تجهیزات و تسلیحات زیر را در اختیار اسرائیل قرار دهد:

  • جنگنده F-۳۵
  • بوئینگ سوخت‌رسان KC-۴۶
  • بالگردهای باربر CH-۵۳K
  • بمب‌های «هل فایر»
  • بمب‌های کوچک هدایت شونده GBU-۳۹ و GBU-۵۳/B
  • کیت‌های JDAM برای تبدیل بمب‌ها به بمب‌های هدایت‌شونده
  • تکمیل سامانه دفاع ضدموشکی

نویسندگان در نهایت با جمله‌های خطابه‌گون به یادداشت خود خاتمه می‌دهند:«در هیچ زمانی به اندازه امروز، دفاع از منافع ایالات متحده در خاورمیانه معادل با پشتیبانی فوری از توانمندی‌های اسرائیل برای دفاع از خود نبوده است».

جمع‌بندی

به نظر می‌رسد هدف رؤسا و کارشناسان اندیشکده یهودی در همان جمله آخر یادداشت سوم یعنی «تضعیف ایران در حد ممکن» نهفته است و وعده ای که به ترامپ برای فروپاشی حکومت ایران می‌دهد صرفاً برای تشویق واشینگتن به تداوم سیاستی است که چهل سال آزمونش را پس داده است. ایالات متحده از ابتدا با خیال اینکه این «رژیم» رفتنی است، به کودتا چراغ سبز نشان داد، سپس روابط سیاسی خود را قطع کرد و بعد به تدریج شدیدترین تحریم‌ها را بر ایران اِعمال کرد و هنوز نیز باورش نمی‌شود که قرار نیست این حکومت ساقط شود.

اما از آنجا که آمریکا صرفاً به منافع خودش در غرب آسیا کار دارد نه منافع ملت‌ها، تا زمانی که ایران با منافع راهبردی ایالات متحده هماهنگ نشود دست از فشار بر تهران بر نمی‌دارد مگر اینکه از فروپاشی یا تغییر نظام ناامید شود. اساساً مخالفت شدید عربستان و اسرائیل با برجام نه به دلیل مفاد آن یا منافعش برای ایران بلکه به دلیل آن بود که احساس کردند واشینگتن در حال ناامیدشدن از تغییر نظام در ایران است و حاضر به یک توافق با جمهوری اسلامی شده است. کلید فهم سیاست‌های آمریکا در چهل سال اخیر علیه ایران و تلاش‌های لابی اسرائیل در آمریکا در همین جملات نهفته است.

منابع

https://jinsa.org/a-way-forward-with-saudi-arabia

https://jinsa.org/how-trump-should-maximize-pressure-on-iran

https://jinsa.org/israel-needs-us-made-weapons-to-contain-irans-aggression

https://jinsa.org/new-signs-iran-is-creeping-closer-to-making-a-nuclear-bomb

https://jinsa.org/pull-us-troops-out-of-turkey-former-eucom-deputy