"ابوالفضل گفته بود: مادر اگر شهید شدم، سرت را بالا بگیر؛ مبادا غم به چهره‌ات بیاید و غصه بخوری."

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، عصر روز گذشته جمعه 25 تیرماه مراسم وداع با پیکر شهید "ابوالفضل نیکزاد" با حضور خانواده، دوستان، بستگان و همرزمان شهید در معراج شهدای تهران برگزار شد. شهید نیکزاد از بسیجیان لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بود که نیمه نخست ماه رمضان امسال داوطلبانه برای دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شد. وی متولد سال 1363 و 32 سال سن داشت که یک پسر 3 ساله از او به یادگار مانده است.

مادر شهید نیکزاد با حضور در معراج شهدای تهران و در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع پرس با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزندش می‌گوید: بچه‌ای آقا! و با محبت بود. با غم مردم غمگین و با شادی مردم شاد می‌شد.

مادر شهید نیکزاد ادامه می‌دهد: قلبا به رفتنش راضی بودم. ظاهراً می‌گفتم مادر من نمی‌توانم تحمل کنم اما با رفتنش گفتم نوش جانت و شیرم حلالت. وقتی پیکرش آمد گفتم: "مادر خوش آمدی" به حضرت زینب(س) گفتم: "در اصل فرزندم برای توست، اصل جانش پیش شما آمد و فرعش برای من ماند."

این مادر شهید در خصوص چگونگی اعزام فرزندش به سوریه توضیح می‌دهد: قبلا ثبت نام کرده بود، یک‌دفعه آمد و گفت تماس گرفته‌اند که باید ساعت 5 فرودگاه باشم، گفتم: همین‌طوری؟! گفت: بله. خدا می‌داند چطور خوشحال بود به من هم گفت مادر بالاخره به نتیجه زحماتت رسیدی آنقدر عشق به حضرت زینب(س) داشتی حالا وقت نتیجه دادنش رسیده است.

مادر شهید مدافع حرم درباره فرزندش ابوالفضل و ارادت او به حضرت ابوالفضل می‌گوید: خیلی حضرت ابوالفضل(ع) را دوست داشت، هیچ وقت صورتش را نبوسیدم. همیشه بازوانش را به نیت حضرت ابوالفضل می‌بوسیدم.

مادر ادامه می‌دهد: هر شب تماس می‌گرفت و باهم احوال پرسی می‌کردیم. یک شب که زنگ نزد نگران شدم، سوره انعام خواندم و توی دلم گفتم چرا بچه‌ام زنگ نزد. همان شب تماس گرفت و گفت زنگ زده‌ام که خاطر جمعت کنم شاید فردا نتوانم تماس بگیرم که فردا شب شهید شد. حس کرده بودم اتفاقی افتاده، سر به سجده گذاشتم و گفتم خدایا شکر، امانتت را در راه خودت پاک و سالم و مخلص تقدیم خودت کردم. خیلی بچه آقایی بود هر چقدر از خوبی‌هایش بگویم کم گفتم.

مادر از آخرین وصیت‌های فرزندش می‌گوید: گفته بود مادر اگر برایم اتفاقی افتاد سرت را بالا بگیر مبادا غم به چهره‌ات بیاید و غصه بخوری، به زیارت حضرت زینب(س) که رفتم به خانم گفتم هوای مادرم را داشته باش.

مادر شهید نیکزاد در پایان بیان می‌کند: دوتا پسر و 1 دختر دارم. یک پسر روحانی هم داشتم که 18 سالگی در اثر تصادف از دنیا رفت. دوتا گل بی خار از من رفت. الآن هم خود ابوالفضل من را نگه داشته وقتی با پیکرش صحبت می‌کردم اشکی از چشمانم نیامد.
منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۰:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۷
    0 0
    بسم رب الشهداء و الصدیقین اللهم ارزقنا توفیق جهاد فی سبیلک . . . من عاشق مبارزه با استکبار و صهیونیست هستم . . . اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک . . . شهدا شرمنده ایم . . . اللهم عجل لولیک الفرج . . .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس