کد خبر 529413
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۱:۱۷

یکی بحث فرهنگ است، پیوست فرهنگی هنر باید مشخص باشد که خوشبختانه در هنرهای سنتی ما تقریباً از این نظر مشکل خاصی نداریم چون بعضی‌ها معتقدند هنر ورای فرهنگ است...

به گزارش مشرق، وحید جلیلی معاون فرهنگی شهردار مشهد یادداشتی با موضوع «پیوست‌های سه‌گانه برای هنر» نوشته است که در ذیل از خاطرتان می‌گذرد: 

به نظر می‌رسد که سه مؤلفه را باید در قصه هنر جدی بگیریم اگر این سه تا همزمان بهش توجه شود شاید ما به یک جهشی در ماجرای هنر در این مقطع از تاریخ ایران برسیم که هم توجه هنرمندان را می‌طلبد و هم توجه مدیران و دست‌اندرکاران سیاست‌ها و سیاستگذاری‌ها را.

یکی بحث فرهنگ است، پیوست فرهنگی هنر باید مشخص باشد که خوشبختانه در هنرهای سنتی ما تقریباً از این نظر مشکل خاصی نداریم چون بعضی‌ها معتقدند هنر ورای فرهنگ است و به یک معنا قسیم فرهنگ است نه ذیل فرهنگ و می‌تواند از هنجارهای فرهنگی بگذرد و بشکند، و... ولی اجمالاً که نگاه می‌کنیم لااقل در خراسان بزرگ و این بخش از تمدن ایرانی آنقدری که من چشم می‌اندازم در خراسان همواره هنر ذیل فرهنگ بوده. از حضرت فردوسی بگیرید بیایید تا حضرت سلطانعلی مشهدی که اسمش هم روی گالری‌های شماست، اگر خوشنویسی بوده، اگر ادبیات بوده، اگر کاشی کاری بوده که فراز و اوجش را در حرم و مسجد گوهرشاد، می‌شود دید، همواره هنر در خدمت فرهنگ و ذیل فرهنگ و در خدمت مفاهیم و معارف معنوی و آیینی این ملت بوده.

* پیوست اجتماعی هنر

پیوست دوم، پیوست اجتماعی است به این معنا که به هر روی باید هنر به همه آحاد بشر فکر بکند و همه انسان‌ها حق دارند متنعم بشوند و محظوظ بشوند از زیبایی شناسی هنری و روحشان و روانشان و زندگی شان از این نعمت و موهبت بزرگ الهی برخوردار شود، بعضاً در بعضی مقاطع اینگونه بوده که نمی‌خواهیم حالا از منظر انتقادی بگوییم ولی بالاخره هنر محدود شده بوده به دربارها. خیلی مخاطب خاص پیدا کرده بوده، آنقدری که من از دین می‌فهمم، دین مخاطبش فراگیر است یعنی هیچکس استثنا نیست از پیام خدا و کافّهً للعالمین است. حالا یکبار در معارف دینی به یک شکل متجلی می‌شود، هنر را هم اگر یک رشحه‌ای یک لمعه‌ای از هدایت خدا و موهبت الهی بدانیم همه انسان‌ها باید در معرضش باشند، یک نفر هم استثنا نیست، این بُعد اجتماعی هنر را باید یک مقدار جدی‌تر بگیریم گرچه گفت، «در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود آن شاهد بازاری وین پرده نشین باشد»؛ ولی برخی هنرها یک خطری که وجود دارد این است که خیلی پرده‌نشین بشوند و ما دلمان خوش باشد که چهار نفر مخاطب خاص بیایند اینها را بگیرند در مثلاً اتاق پذیرایی شان یا در دفتر کارشان بگذارند. نمی‌خواهم بگویم حالا شاهد بازاری، ولی باید یک مقدار ظهور کنند و در فضای اجتماعی حضور و ظهور جدی‌تری داشته باشند و این آن چیزی است که می‌گوییم پیوست اجتماعی.

* برای تأثیرگذاری هنر در کلان جامعه باید به سازماندهی‌ها و سوژه‌های جدید فکر کنیم

واقعاً هنرهای سنتی ما این قابلیت را دارند که صرفاً در کلیشه‌ها محدود نمانند، مطمئناً باید مبتنی بر این میراث گرانقدر باشد و آوانگارد بازی‌های بی مبنا را کسی قبول ندارد. اما مبتنی بر همان سنت (به قول قیصر امین‌پور که گفت به نام خدایی که نوآوری سنت اوست؛ اول پایان نامه قیصر امین‌پور این است) این پیوست اجتماعی را باید این هنرها پیدا کنند.

من از منظر نهاد اجتماعی شهرداری وقتی که نگاه می‌کنم به این هنرها، می‌گویم خیلی خب؛ اگر قرار است که صرفاً با همان سازماندهی‌های قبلی تحت عنوان هنر سنتی مواجه باشیم، که آنها سازوکارهای خودش را دارد، یکی دو درصد از مردم هستند که حاضرند برای این جور چیزها پول خرج کنند، سیستم خودش را هم پیدا کرده و دیگر شهرداری خیلی انگیزه‌ای ندارد بخواهد در این حوزه ورود پیدا کند اما اگر از این منظر نگاه کردیم که شهر 3 میلیونی مشهد با 20 میلیون زائر، باید از این هنر بهره‌مند شود در تمامت خودش آن موقع باید به یک سازماندهی‌های جدیدی فکر کنیم و حتی می‌خواهم بگویم آن سازماندهی جدید ممکن است در محتوای ما هم تأثیر بگذارد.

یک وقت هست من می‌خواهم یک آدمی را در خلوت خودش چند ماهی یکبار بنشیند پای این تابلو صفا کند، یک وقت هست نه؛ می‌خواهم یک جماعت میلیونی را بلکه چند 10 میلیونی را تحت تأثیر قرار بدهم، این مسئله دیگر در محتوای ما هم شاید فضاهای جدیدی را پیشنهاد کند.

* پیوست سوم برای عرصه هنر، پیوست اقتصادی است

بحث دیگر راجع به پیوست اجتماعی هنر ، بحث کارآفرینی است که به پیوست اقتصادی می‌رسد، همین نکاتی که در سخنان شما هم بود؛ که خیلی بحث مهمی هم هست که حتماً ما باید به این فکر کنیم که این چرخه هنر چه جوری تکمیل شود.

چطوری آن پیوست اقتصادی‌اش را ایجاد کنیم که دیگر هنر صرفاً متکی بر منابع سوبسیدی نباشد که هر روزی، حالا یک روز یک مدیری می‌آید از یک چیزی خوشش می‌آید، آن خیلی گُل کند، باز برود سلایق عوض بشود، باز نفر بعدی بیاید این را قبول نداشته باشد و سوبسیدها را دریغ کند؛ آن چیزی که الان باید بهش فکر کنیم این است که چه جوری می‌شود در این جامعه هفتاد هشتاد میلیونی؛ و در مشهد ما با این زائر انبوه، چطوری می‌توانیم هنر را بیاوریم جزئی از زندگی مردم، که هنرمند مستقیم وصل شود به خود ملت، و مدیریت از جمله مدیریت شهری- هنرش این است که بیاید این اتصال را ایجاد کند.

* اطلاع‌رسانی درست و موثر؛ نیاز دائمی هنر

یک بخشی از ظرفیت اطلاع رسانی در اختیار ماست، که دوستان در مدیریت هنری باید برایش برنامه داشته باشند به یک شکل نهادینه، نه این که اتفاقی یا تصادفی، حالا چون مثلاً آقای ایکس از فلان هنر خوشش می آید این را پوشش بدهند باز بعدی را پوشش ندهند؛ نه؛ این باید کامل پیوست رسانه‌ای داشته باشد چهارسوق؛ پیوست رسانه‌ای مبتنی بر امکانات شهرداری داشته باشد.

میراث فرهنگی امکاناتی دارد که ما نداریم، ما امکاناتی داریم که میراث فرهنگی ندارد. وقتی چهارسوق برگزار می‌شود حتماً باید بقیه بخش‌های شهرداری هم بیایند و کمک کنند. حالا عرضم این است که در بحث پیوست اقتصادی حالا چه در بحث تولید چه در بحث توزیع، چه در بحث مصرف و چه در بحث صادرات، بحث‌های زیادی داریم که با هم انجام بدهیم، که یک بخش آن هم به نظرم یک مبنای آن هم باید همین تجربیات موفقی باشد که شماها داشتید.

* هنرمند علاوه بر زیبایی باید به حق و خیر هم فکر کند

یک جلسه‌ای داشتیم با دوستان سنگتراش و حکاکان روی سنگ، آنها هم نکات خوبی را می‌گفتند، اینها یک جایی جمع‌بندی بشود، بعد ببینیم که شهرداری نقشش چیست، چقدر می تواند کمک کند . مثلاً همین دوستان حکاک، آمدند یک کار جالبی کردند کلی از این زندانی‌ها و کانون اصلاح و تربیت، آقای معمر دارد با آنها کار می‌کند، آموزششان می‌دهند و سبب اشتغالشان هم شده، خب ایشان می‌توانست بگوید من آدم برجسته حکاکی هستم بروم صرفاً فقط به موزه فکر کنم، بروم خودم را در تاریخ هنر ایران تثبیت کنم.

یک نگاه می‌تواند این باشد. یک نگاه می‌تواند این باشد که تقسیم‌بندی سه گانه حق و خیر و زیبایی، که هنرمند صرفاً به زیبایی فکر نکند، به خیر هم فکر کند، به حق هم فکر کند، اینجاست که آن اتفاق بزرگ می‌افتد که حالا این سه تا را بخواهم با آن سه گانه تطبیقش کنم شاید بشود دید که چه خیری از هنر ما به این جامعه می‌رسد به این مردم می‌رسد به حاشیه شهر می‌رسد.

اما بحثی که حالا مصداقی‌تر و جزئی‌تر و اجرایی‌تر با دوستان داشتم، بحث استقبال از بهار است به عنوان یک پروژه مشخص. یک سرمایه‌گذاری خوبی شده یک حمایت جدی شده، یک بخشی از هنر مشهد، یکی دو تا رشته از هنر مشهد جدی گرفته شده و اثراتش را هم دیدیم. اما به این فکر کنیم که آیا مشهد فقط مجسمه‌ساز دارد؟ فقط المان‌ساز دارد؟ دم عید که می‌شود شهرداری باید چند میلیارد تومان بودجه‌اش را بیاورد صرفاً برای طیف خاصی از هنرمندان؟

آیا مشهد مثلاً خوشنویس ندارد؟ کاشی کار ندارد؟‌ نگارگر ندارد؟‌ و انواع و اقسام هنرهای دیگر. آیا اینها سهمی از بودجه شهری نباید داشته باشند؟‌ مثال می‌زنم، یک جوان بیست و یکی دو ساله آمده اینجا پنجاه شصت میلیون قرارداد با او بسته‌اند برو فلان المان را بساز، دو هفته بعد از عید هم برش می‌داریم. بعد فلان پیشکسوت پیرمردی که یک عمر در خوشنویسی مشهد کار کرده، دم عید نگران عیدش باشد. این چه مدیریتی است؟ این یک جنبه‌اش است، جنبه مهم‌ترش شاید این است که چرا مخاطب ما، همشهریان ما، شهروندان ما، اینها باید از اینهمه جلوه های هنری دیگر که در خود همین شهر هم موجود است محروم باشند؟‌ صرفاً مثلاً المان‌سازی را ببینند که آن هم در جای خودش محترم است و حمایت هم باید کرد.

اما توازن هم باید رعایت شود. این نکته‌ای که می‌فرمایید خانواده‌ها می‌آیند و بچه‌هایشان در حاشیه نمایشگاه هنرهای سنتی یک آموزش‌های مختصری می‌بینند و چقدر برایشان شوق انگیز است و جالب است و از همان‌ها، مطمئناً خیلی‌ها علاقه‌مند می‌شوند کلی باز می‌آیند نسل‌های جدید هنری در این رشته‌ها شکل می‌گیرد. خب این می‌تواند خیلی گسترده‌تر باشد، می‌تواند در کل شهر دامنه‌اش گسترده بشود. رشته های مختلف هنری باید به جایگاه مناسبشان برسند.

خواهشی که من از دوستان دارم این است، که ما داریم از رشته‌های مختلف هنری دعوت می‌کنیم و خدمتشان هستیم، که در این حوزه پیشنهادهای مشخص بیاورند. مثلاً الان دو مناسبتی که در پیش داریم، یک دهه فجر است، یکی نوروز است. خیلی هم خرج می شود، حالا دستگاه‌های مختلف از جمله شهرداری. در این حوزه‌ها ما آمادگی داریم که دوستان اگر نکاتی و پیشنهادهایی داشتند استفاده می‌کنیم. ما خودمان را مؤظف می‌دانیم که در خدمت شما چیزی بر شهر بیفزاییم باید به مردم جلوه‌های تازه‌ای از هنر و تمدن خودشان، داشته‌های ملی خودشان، ارائه کنیم.

* اصل جنگ نرم این است که به ایرانی می‌گویند « تو هیچی نداری، هر چی هست آن طرف است»

اگر می‌گوییم تهاجم فرهنگی، جنگ نرم، الان، جنگ نرم اصلش چیست؟ اصلش این است که به ایرانی می‌گویند تو هیچی نداری، هر چه هست آن طرف است. اصل حرف این است دیگر، بهترین مقابله با این جریان چیست؟‌ این است که بگوییم آقا، نخیر، ایرانی هم داشته‌های زیادی دارد. تو اگر به خودت اعتماد داشته باشی آن موقع است که مثل تازه به دوران رسیده‌ها و نوکیسه‌ها با هرچیزی که از آن طرف می‌آید روبه‌رو نخواهی شد، یک موقع با تأمل بهتر قدرت گزینش خواهی داشت؛ مشروط به این که هویت داشته باشی.

* پردازش هنری به واقعه مسجد گوهرشاد بسیار کم بوده است

یک سوژه خاصی را ما در یک سال اخیر کار کردیم به عنوان ارکان هویتی مشهد جدید، پارسال دوستان ارشاد یک جلسه‌ای را هماهنگ کردند ما خدمت یکسری از اساتید نقاشی رسیدیم. همه بودند، از پیشکسوت‌ها بودند تا جوانترها، آن روزهای اولی بود که من آمده بودم، یک سؤالی در اذهان بود که مثلاً تو چه می‌خواهی؟ نگاهت به هنر چیست، شهرداری می‌خواهد به کدام سمت برود؛ هنر انقلابی می‌خواهید شما؛ هنر دینی می‌خواهید؛ گفتم که آنها را هم می‌خواهیم، ولی بحثشان جداست، من گفتم من یک هنر طبیعی می‌خواهم، گفتند یعنی چی هنر طبیعی؟ گفتم هنر طبیعی یعنی این که در هر شهر فرهیخته دنیا اگر در یک شب، چندصد نفر را کشته بودند، در یک مسجد، در یک مکان معنوی، هشتاد سال بعد از آن واقعه، به اندازه یک موزه در مورد آن واقعه، اثر هنری پیدا می‌شد. ولی شما بگردید، الان هشتاد سال از ماجرای مسجد گوهرشاد گذشته، یک کارت پستال راجع به آن پیدا نمی‌کنید. نمی‌گویم مثلاً یک نقاشی فاخر، یک مجسمه یک فیلم سینمایی ،... . تقریباً بایکوت کامل!

در یک سال گذشته، ما یک سری کارهای پژوهشی راجع به این قصه کردیم، حدود ششصد تا مصاحبه گرفتیم. بعضی‌هایش را من خودم رفتم گرفتم با معمرین، با آدم‌های بالای هشتاد نود سال که شاهد عینی ماجرا بودند، خیلی چیزهای لطیف و قشنگی هم درآمد.

* پردازش هنری مقاطع تاریخی مشهد شکل بگیرد و هنرمندان باید وارد این عرصه هم بشوند

در حوزه نقاشی، یک سری کارهای خوبی شده الحمدلله، حالا یکی دو تا که رونمایی شد به زودی چندتای دیگرش هم رونمایی خواهد شد. من یکی از اهدافم در دوره مدیریتی، این را گذاشتم که این واقعه، به عنوان یکی از بخش‌های هویتی مشهد باشد. به یکی از این مشهدی‌های قدیمی، گفتم شما خاطره‌ای دارید؟ گفت نه، من که سنم قد نمی‌دهد، ولی یادم است مادرم هر موقع نذر خاص می‌خواست بکند می‌گفت نذر کشته‌‌های مسجد؛ یعنی در خاطره مشهدی ها خیلی تلخ بود آن جنایتی که ملت سر ماجرای کشف حجاب اعتراض کردند، در یک شب - حالا آمار متفاوت است، ولی بعضی از کارمندهای خود رژیم رضاخان تا 600 تا را قبول کردند، من با حاج آقای واعظ‌ زاده که خودش از شاهدان عینی ماجرا بوده، با ایشان صحبت می‌کردم، ایشان می‌گفت هزار و دویست تا.

خیلی چیز عجیب و غریبی است، اتفاقاً خیلی هم به نظرم مایه هنری دارد، من می‌گفتم ببین، رضاخان آمد چکار کرد؟ گفت دین این مملکت را عقب افتاده کرده، به ویژه زن‌های مسلمان را، گفت اینها از همه چیز عقب مانده‌اند، من می‌خواهم اینها را نجات بدهم، ادعایش این بود دیگر، آمد به زور اسلحه و سرنیزه، کجا این کار را کرد؟ در مسجد گوهرشاد، این طنز تاریخ است به‌نظرم، اصلاً مسجد گوهرشاد اسمش رویش است دیگر، مال یک زن است، یعنی چندصد سال قبل از این که آقای رضاخان بخواهد برای این جامعه مثلاً زنش را فرهیخته کند و سواد یادش بدهد، این تمدن یک آدمی مثل گوهرشاد را به جهان معرفی کرده، یعنی یک زن توسعه چی عمرانی هنرمند و بعد روبه‌روی آن همه زیبایی که در مسجد گوهرشاد هست از آن معماری، از آن کاشیکاری، از آن خوشنویسی، آن تفکر غربزده می آید شهروندان این شهر را می‌کشد، ده‌ها نفر را صدها نفر را به گلوله می‌بندد که من می‌خواهم شماها را فرهیخته کنم.

چقدر آن کاشی‌ها گلوله خورده؟! یعنی می‌خواهم بگویم با یک نگاه هنرمندانه خیلی چیزها از آن در می‌آید. این هم حالا یک سوژه‌ای یک دغدغه‌ای که به طور جزئی ما در یک بخشی از برنامه‌های فرهنگی امسال گذاشتیم چون هشتادمین سالگرد گوهرشاد هم هست، این را هم در ذهنتان باشد که اگر کسی علاقه‌مند بود در این حوزه کار بکند ما درخدمت دوستان هستیم که به طور ویژه، چون امسال می‌خواهیم یک جوری بشود که آخر سال، یک بخشی از این ظلمی که به شهدای گوهرشاد و این قطعه مهم از تاریخ مشهد شده، این برطرف بشود ان‌شاالله؛ البته مقاطع دیگر تاریخی را هم می‌شود اینگونه مقطع به مقطع رفت و کار کرد.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس