وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای دومین بار از برگزارکنندگان جایزه جلال آل‌احمد خواسته است که مقدمات بین‌المللی شدن این جایزه را فراهم کنند، اما حتماً او می‌داند که با وجود مشکلات و دست‌اندازهای فرهنگی و نبود ارتباط بین ساختارهای دولتی و غیردولتی فعالان ادبی ایران و دیگر کشورها، این کار با امر و دستور پیش نخواهد رفت.

گروه فرهنگی مشرق ـ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آیین پایانی هشتمین جایزه جلال آل‌احمد از ضرورت بین‌المللی شدن این جایزه سخن گفت و اظهار داشت که «بین‌المللی شدن جایزه ادبی جلال و نام یافتنش در میان فارسی‌زبانان جهان، به‌ویژه کشورهای هم‌فرهنگ و هم‌سلک منطقه، می‌تواند به رونق ادبیات فارسی و آزادسازی ظرفیت‌های ادبیات داستانی معاصر بینجامد.»

علی جنتی این را هم گفت که: «جایزه جلال، ظرفیت لازم برای تبدیل شدن به جایزه‌ای بین‌المللی، دست‌کم در گستره جغرافیای زبان فارسی را دارد.» و او این موضوع را سال گذشته هم گفته و امسال نیز تأکید می‌کند که دست اندرکاران این جایزه موضوع تسری آن را به کشورهای فارسی‌زبان بررسی کنند تا در صورت فراهم آمدن شرایط، شاهد حضور نویسندگان دیگر کشورهای فارسی‌زبان در رقابت‌های این جایزه باشیم.

با توجه به مشکلات و موانع خیلی خیلی معمولی و پیش پا افتاده، جهانی شدن یا حتی حرکت به سمت اثرگذاری در گستره کشورهای فارسی‌زبان، این گفته‌های وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را می‌شود نوعی بلندپروازی یا خیال خوش قلمداد کرد و البته، با رفع مسائل و مشکلات موجود به افزایش سطح اثربخشی اندیشید.

5 سال فعالیت، 4 ساختمان و 3 مدیر

بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان که متولی فعلی جایزه جلال آل‌احمد است، طی 5 سال گذشته 3 مدیرعامل به خود دیده و اثاثیه‌اش را برای اقامت در 4 ساختمان به دوش کشیده است. این بنیاد، حتی در دوره تصدی «بهمن دری اخوی» در جایگاه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد تا مرز انحلال پیش رفت و محمود سالاری، مدیرعامل وقت بنیاد را به واکنش در رسانه‌ها وادار کرد؛ کاری که موجب شد تا او از سمت مدیرعاملی بنیاد ادبیات داستانی کنار رود و محمد حسنی با اجاره کردن ساختمانی خوب و مناسب از خیابان شهید برادران مظفر جنوبی به خیابان فرصت شمالی و در جوار بوستان هنرمندان برود.

حسنی، بنیاد را به پاتوقی برای نویسندگان و هنرمندان حوزه ادبیات داستانی تبدیل کرد و در حالی که بهمن دری، کوچک‌سازی بنیاد در حد یک اتاق را محتمل می‌دانست، از او در مسیر گسترش بنیاد به خوبی حمایت کرد. تا جایی که معلوم شد اندازه بنیاد ادبیات داستانی و میزان حمایت از مدیرعاملش به افراد بستگی دارد! به عبارتی اگر محمود سالاری مدیرعامل باشد، بنیاد یک اتاق است و وقتی حسنی باشد، بنیاد واقعاً بنیاد می‌شود و نویسندگان در آن قراردادهای خیلی خوب می‌بندند!

با تحولات وزارت ارشاد در دولت نهم و رفتن بهمن دری، علی اسماعیلی در مسند معاونت فرهنگی قرار گرفت و بنیاد، دوباره به بیماری گذشته دچار شد. خزانه آن خالی شد و محمد حسنی هم به منتقدان وزارت ارشاد پیوست. کم‌کم به دلیل مشکلات مالی و پایان مهلت اجاره بنا، موضوع جابه‌جایی بنیاد از ساختمان خیابان فرصت به کوچه نوید در خیابان استاد نجات‌اللهی قوت گرفت و نهایتاً این نهاد نوپای ادبیات داستانی به ساختمانی فرسوده، کوچک و البته ارزان اثاث‌کشی کرد.

در این ساختمان قدیمی، نه تنها از اتاق‌های شیک و بزرگ مدیریتی و تالار مناسب برای نشست‌های قبلی خبری نبود؛ بلکه جیب بنیاد هم خالی شده بود و دیگر کم‌تر نویسنده‌ای برای عقد قراردادهای چشمگیر پا به آن‌جا می‌گذاشت. رفته رفته حسنی هم از این وضعیت خسته شد و بر انتقادهای پیدا و پنهانش افزود. با این حال، او تا پایان دولت دهم و حتی چند ماه پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی و تحولات مدیریتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر صندلی مدیرعاملی بنیاد ادبیات داستانی تکیه زد. چرا که علی اسماعیلی تا پایان دولت دهم، حکم معاونت این وزارتخانه را نگرفت و همچنان سرپرست باقی ماند.


بلندپروازی اجاره‌نشین‌ها/ جایزه جلال چطور می‌تواند جهانی شود؟
از سمت راست، محمود سالاری، محمد حسنی و مهدی قزلی، مدیران عامل بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان


پذیرش مسئولیت بنیاد جگر می‌خواست!

سیدعباس صالحی، مدت زیادی برای جایگزین کردن فردی برای مدیرعامل مستعفی صرف کرد و برای این منظور با نویسندگان و مدیران بسیاری مذاکره کرد، اما اغلب افراد، مسئولیت بنیادی که دیگر آن ریخت و پاش گذشته را نداشت و حتی هنوز مسئله اسکان و ساختمان برایش لاینحل باقی مانده بود، نمی‌پذیرفتند. چه کسی مسئولیت بنیاد را با بدبختی‌ها و نداری‌هایش ـ که چند بار به واسطه شکایت صاحبخانه تا مرز پلمب پیش رفته بود ـ قبول می‌کرد؟

مهدی قزلی یا جوان‌تر از سایر نامزدهای مدیرعاملی بنیاد بود یا شهامت بیش‌تری نسبت به آنان داشت که این مسئولیت را در خردادماه 93 پذیرفت! آن هم نه مسئولیت بنیادی که فقط بار ادبیات داستانی ایران را به دوش می‌کشد؛ بلکه شعر هم به عنوان بنیاد اضافه شد و شد: «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان». این در حالی بود که کاسه صبر مالک خانه‌ای که بنیاد در آن استقرار داشت، لبریز شده بود و باید این ساختمان به او برمی‌گشت.

بنیاد پس از کش و قوس‌های فراوان توانست جای جدیدی برای خود دست و پا کند، اما بی‌مکانی و آوارگی، فقط یکی از چالش‌های قزلی و بنیادی بود که هر روز خبر و گزارشی از مشکلاتش در خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها منعکس می‌شد. قزلی جوان که تلاش‌های فرهنگی‌اش را از یک مرکز دانشجویی به نام «کفا» شروع کرده بود و نامش پس از سردبیری «همشهری داستان» و «همشهری آیه» با سفرنامه «جای پای جلال» سر زبان‌ها افتاده بود، نه تنها بنیاد را سبک نکرد، بلکه به قلب بحران زد و برگزاری جوایز پردردسر وزارت ارشاد از جمله جایزه جلال را هم قبول کرد.

جایزه جلال که مدت‌ها با کناره‌گیری محمدرضا سرشار در بحران دبیری به سر می‌برد، در کنار جوایز جشنواره بین‌المللی شعر فجر و جایزه پروین اعتصامی به بنیاد شعر و ادبیات داستانی رسید، اما به نظر می‌رسید که مهدی قزلی و تیمی متشکل از نویسندگان و شاعرانی چون جواد محقق، ابراهیم زاهدی مطلق و ... خودشان را دستی دستی گرفتار کارهایی کرده‌اند که قبلا هر کدامشان عِده و عُده مستقلی داشته‌اند.

با جاگیر شدن این بنیاد در ساختمانی نونوار در خیابان سنایی از اول مهر 94 و در آستانه برگزاری جایزه جلال، کارها تا اندازه زیادی بسامان شد و بالاخره این جایزه، روز گذشته در تالار وحدت برگزیدگان خود را شناخت. هرچند انتخاب‌های بخش رمان با عکس‌العمل رسانه‌ها مواجه شد، اما صرف‌نظر از چند و چون این انتخاب‌ها و بدون ملاحظه جهت‌گیری‌های فکری نویسندگان آن‌ها ـ که حتماً جای نقد دارد ـ بنیاد توانست جایزه جلال را به نحوی برگزار کند که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سودای جهانی شدن در سر بپروراند.


بلندپروازی اجاره‌نشین‌ها/ جایزه جلال چطور می‌تواند جهانی شود؟

از راست، بهمن دری اخوی، علی اسماعیلی و سیدعباس صالحی، معاونان فرهنگی وزارت ارشاد

دست‌اندازهای بین‌المللی شدن

جهانی شدن، یکی از دغدغه‌های جدی سال‌های اخیر ادبیات ماست، اما تمام تلاش‌هایی که چه به صورت فردی و چه به شکل جمعی انجام شده، چیزی جز کوبیدن به یک دیوار محکم و استوار نبوده است. حضور نشر ایران در نمایشگاه‌های مهم و بین‌المللی کتاب در نقاط مختلف جهان، نوشتن از دغدغه‌های بدون مرز، نشست‌ها و همایش‌هایی در باب جهانی شدن، بحث و جدل درباره پیوستن ایران به قانون کپی‌رایت و ... ره به جایی نبرده است و همچنان ما در درون مرزهای جغرافیایی برای مخاطب داخلی با شمارگان 500 و هزار نسخه می‌نویسیم! بنابراین، اولین مانعی که برای جهانی شدن ادبیات ما ـ چه در بخش کتاب و چه در بخش جوایز ادبی ـ محسوس و آزاردهنده است، مشکلات نشر کشور ماست. در جایی که حوزه اثرگذاری کتاب‌های داستانی ما تا این حد، بسته و محدود است، چطور می‌توانیم دم از بین‌المللی شدن معتبرترین جایزه ادبیات داستانی کشورمان بزنیم؟ جواب این سئوال البته پیش بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان و مهدی قزلی و دوستانش نیست.

اگر قرار باشد جایزه بین‌المللی جلال آل‌احمد، یک برنامه تأثیرگذار در محدوده‌ای لااقل در حوزه کشورهای فارسی‌زبان باشد، قبل از آن ما باید خوراک محتوایی این کشورها را تأمین کنیم که در سال‌های اخیر، جز افغانستان، مقصدی برای آثار داستانی ما وجود نداشته است؛ آن هم البته با تکثیر غیرقانونی داستان‌ها و رمان‌های ایرانی در پاکستان و انتقال آن به افغانستان!

دومین مانع در راه بین‌المللی شدن جایزه جلال آل‌احمد، نبود یک ارتباط منطقی، مداوم و کارساز از سوی سازمان‌های غیردولتی و مردم‌نهاد با کانون‌ها و انجمن‌های ادبی و نویسندگان غیرایرانی است و در حالی که ما از اواخر دهه 1370 دارای دو تشکل عمده پدیدآورندگان به نام‌های انجمن قلم ایران و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان هستیم، هیچ ارتباطی بین نویسندگان ما و نویسندگان کشورهای دیگر، اعم از فارسی‌زبان و غیرفارسی‌زبان نیست. اندک رفت و آمدی بین شاعران و نویسندگان ایرانی و خارجی هم اگر هست، با تکیه بر ارتباطات فردی اشخاصی چون علیرضا قزوه و محمدرضا زائری انجام می‌شود و به اعتبار آنان است که چند شاعر و نویسنده در برنامه‌هایی مانند «جشنواره بین‌المللی شعر فجر» یا «باران غدیر» شرکت می‌کنند.

سومین نکته‌ای که جایزه داستان‌نویسی جلال را از بین‌المللی شدن در حوزه کشورهای فارسی‌زبان بر حذر می‌دارد، خلق نشدن داستان و رمان در این کشورهاست. افغانستان و تاجیکستان، اساساً آن‌قدر تولید داستانی ندارند که بتوانند به رقابت با هم برخیزند. البته نویسندگان افغانستان در عرصه داستان‌نویسی، فعالیت جدی و قابل قبولی دارند، اما تولیدات آن‌ها بیش‌تر در اروپا منتشر می‌شود؛ چون نویسندگان مهاجر این کشور در قاره سبز زندگی بهتر و آرام‌تری برای خود دست و پا کرده‌اند. در تاجیکستان اما داستان‌نویسی، رونق افغانستان را ندارد و زبان فارسی به دلیل همخوان نبودن با خط سریلیک در سال‌های اخیر در این کشور به شدت تهدید شده است.

با این اوصاف، اگرچه گام نهادن در مسیر بین‌المللی شدن جایزه‌ای مثل جلال، صرفاً با خواست و دستور وزیر ممکن نیست، اما با تقلایی که در بنیاد شعر و ادبیات داستانی شاهد هستیم، می‌توانیم چشم‌انداز مناسبی برای آن متصور باشیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۰۷:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
    0 0
    باید مبلغش را هم مینوشتید . خالی که فایده ندارد

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس