-
چند دقیقه با کتاب «سردار سربلند»؛ / ۱۰۶
بودجه چند برابری بسیج در دولت خاتمی!
مدیریتها گاهی بر سر و صدا هستند و پرطمطراق گاهی هم آرام و بی صدا و چشم نوازند مثل اروند باید غور کنی در این رودخانه به ظاهر آرام تا ببینی که چه جوشش و چه هیجانی در عمقش پنهان شده...
-
چند دقیقه با کتاب «من میمانم، تو برگرد»؛ / ۱۰۵
کتابهای عرفانی و تخصصی را به سوریه برد؟
بعد از شهادتش یک ساک کتاب تحویلمان دادند. پر بود از کتابهای مختلف زندگینامه شهدا. کتابهای عرفانی و یک سری کتاب تخصصی که همه را برده بود سوریه بخواند.
-
چند دقیقه با کتاب «خداحافظ دنیا»؛ / ۱۰۴
همه گریه میکردند؛ بیاختیار جیغ کشیدم!
این فقط محمد نبود که به کما رفته بود. همه ما و خانواده به کما رفته بودیم. همه ما زیر سنگینی اغمای محمد داشتیم استخوان خرد میکردیم. هر روز یک حرف و خبر به ما میرسید. شایعه شده بود که...
-
چند دقیقه با کتاب «لبخند پاریز»؛ / ۱۰۲
بمبگذاری یک هفته دیگر مدارس را تعطیل کرد!
گویا قصدشان کشتن بچه مدرسهایهای ایرانی بود. پلیس مجبور بود مدارس بچهها را جابه جا کند. یک هفته مدارس را تعطیل کردند. شرایط معصومه خیلی سخت بود. گریه میکرد. اما آرام نمی شد...
-
سرلشکر موسوی: دفاع مقدس و دفاع از حرم اوج فداکاری ملت ایران است
فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران دفاع مقدس و دفاع از حرم را اوج فداکاری ملت ایران دانست و گفت: ارتش هزار و ۱۸۴ فرمانده شهید تقدیم انقلاب کرده است.
-
چند دقیقه با کتاب «شهید غیرت»؛ / ۱۰۱
از شدت سینهزنی ریه راستش پاره شد! + عکس
دکتر متخصص ریه گفت که این آقا از شدت ضرب سینهزدن ریه راستاش پاره شده و خیلی خطرناک است و باید تحت درمان باشد و اصلا هم نباید از این به بعد سینهزنی کند!...
-
چند دقیقه با کتاب «ماهرخ»؛ / ۱۰۰
اگر میفهمیدند ایرانیام؛ درجا من را میکشتند! + عکس
یک سرباز مسلح هم بالای سرش ایستاده بود. سعی کردم به خودم مسلط باشم. به جمیله گفتم جمیله، باید هر چه سریع تر از این جا فرار کنیم. اگر یک درصد احتمال بدهند ما با هم بوده ایم، کارمان ساخته است...
-
چند دقیقه با کتاب «لبخند ماه»؛ / ۹۹
تعجب و دلشوره از رفتار دختردایی مجرد!
دختردایی الهام که میبیند کسی حریف او نمیشود جلو میآید و میگوید: «الهام، من به خاطر تو اومدم اینجا ها اگه تو بری من اینجا تنها میمونم.» او را در رودربایستی میگذارد تا از رفتن منصرف شود و بماند.
-
چند دقیقه با کتاب «پلهها تمام نمیشوند»؛ / ۹۷
سلیقه بانوی ایرانی در دیزاین خانهای در سوریه
ما هم رفتیم بالا تا اول خانه را ببینیم بعد چمدانها و خریدها را بیاوریم. در ورودی بههال باز میشد که انتهایش یک پنجره بزرگ داشت و رو به جنگل پشت خانه بود.
-
چند دقیقه با کتاب «خاتون و قوماندان»؛ / ۹۵
چرا آقای فرمانده از همسرش دوری میکرد؟! + عکس
گفت: نگذار حمیدرضا مدام بابا بابا بگوید. از من دورش کن. ملاحظه خانوادهها را بکن خانم جان!... یک وَن در اختیار ما و خانواده رضایی بود. داخل ماشین خواستم بنشینم کنارش؛ گفتم اینجا که دیگر کسی نیست...
-
جوان مدافع حرم با کیف ۴۰ میلیارد تومانی چه کرد؟
به محله جدید که آمدیم روی دیوار چند مغازه عکس«علی امرایی»؛شهید مدافع حرم را دیده بودم. نانوایی، فروشگاه مواد غذایی.مانده بودم با این سوال که راز محبوب بودن این شهید مدافع حرم چیست؟
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۵/ گفتگوی مشرق با همسر شهید الیاس چگینی/ قسمت سوم
حضرت معصومه(س) شهادت الیاس را امضا کرد
به خودم میگفتم چرا آقا الیاس اینطوری شده؟ چرا اینقدر آروم شده؟ چرا کم حرف میزنه و همهاش توی خودشه؟ نکنه اتفاقی افتاده و داره از من پنهان میکنه؟ اصلاً فکرم به سمت هیچی نمیرفت و برام سئوال بود.
-
عکس/ حضور چهرهها در دومین سالگرد شهید "حسن عبدالله زاده"
مراسم دومین سالگرد شهید مدافع حرم حسن عبدالله زاده دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲ با حضور اقشار مختلف مردم و فرماندهان لشگری و کشوری در مسجد امام حسن مجتبی(ع) شهرک فجر تهران برگزار شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۴/ گفتگوی مشرق با همسر شهید الیاس چگینی/ قسمت دوم
«الیاس» مرد کامل بود + عکس
این موضوع رو یه روز با خواهرش در میان گذاشتم و بهش گفتم من نمیخوام به مردهای دیگر بیاحترامی کنم. خیلی مردها رو دیدم توی زندگیهای مختلف اطرافیانم ولی آقا الیاس یه چیز دیگه است.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۳/ گفتگوی مشرق با همسر شهید الیاس چگینی/ قسمت اول
چهارده سال اختلاف سن با تفاهم کامل!
یک شب مادربزرگم خانه ما شام اومد و نشست و در این مورد صحبت کرد. مادربزرگم گفت من میگم الهام رو به الیاس بدید هرچیزی هم شد من قبول میکنم و من تقصیرکارم. چون من میدونم که اینها خوشبخت میشن.
-
دومین مراسم سالگرد شهید مدافع حرم عبداللهزاده
دومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم «عبداللهزاده» روز دوشنبه ۸ خرداد در شهرک فجر برگزار میشود.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت هجدهم و پایانی
به من بگویید «حاجی»؛ من زحمت کشیدم و به حج رفتم +عکس
در سادات بودن من نقشی نداشتم. اما برای حاجی شدن زحمت کشیدم و امر خدا را اطاعت کردم. میخواهم یادآوری بشود که من این تکلیف را انجام دادم. باید بروم دنبال بقیه سفارش های خدا.
-
مدافعان حرم از دیدن چنین چهرهای تعجب کردند!+ عکس
جواد جعفری مدافع افغانستانی حرم اهلبیت علیهمالسلام میگوید: بچههای مدافع حرم یک شب مراسم دعای کمیل داشتند. من تا وارد مجلس شدم همه تعجب کردند و حسابی تحویلم گرفتند. آنها مرا اشتباهی گرفته بودند!
-
آخرین جملات شهید مدافع حرم به دخترش+صوت
شهید علیزاده در جملات آخری که برای فرزندانش به یادگار گذاشته آنچه که برایش با ارزشتر بود، پیش از شهادت وصیت میکند.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۱/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت هفدهم
سرداری که از حدود الهی کوتاه نمیآمد
آمد و آیهای را هم خواند، چون حافظ کل قرآن هم بود. آیهای را خواند و گفت، «وقتی میخواهی حدود خدا را جاری کنی، از هیچ چیزی نباید بترسی.» یعنی در عین رقیق القلبی خیلی شجاع بود.
-
حضور استاد حسین انصاریان در منزل شهید حبیبالله شیری جعفرزاده + تصاویر
استاد حسین انصاریان با حضور در منزل شهید مدافع حرم حبیبالله شیری جعفرزاده، با خانواده این شهید دیدار کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۰/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت شانزدهم
ماجرای دختر فراری که سردار نجات داد
دختر شما گوشهای در مسجد نشسته بود و با خانم من صحبت کرد و مشکلش را گفت. خانم من هم آمد و به من گفت و ما هم آوردیمش و دودستی تقدیم شما کردیم. خودش هم گفته که میخواهم بروم خانه پیش پدرم، ولی میترسم!
-
عکس/آخرین وداع با پدر
حضور همسر و فرزند خردسال شهید «مقداد مهقانی» در مراسم تشییع شهید.
-
زمان برگزاری آیینهای وداع، تشییع و خاکسپاری شهدای اخیر
این اطلاعیه تاکید کرده است: بی شک جنایات رژیم جعلی و جنایتکار صهیونیستی بی پاسخ نمانده و تاوان آن را خواهد داد.
-
فیلم/ دختر مدافع حرمی که همه را در برنامه محفل به گریه انداخت
در برنامه چهارشنبه شب محفل که از شبکه سوم سیما پخش میشود یک دختر مدافع حرم میهمان بود و همه را به گریه انداخت.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۱۹/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت پانزدهم
سردار تقویفر: از هیچکس جز خدا نمیترسم!
حاج حمید تقویفر، همیشه میگفت: من از هیچکس جز خدا نمیترسم. چیزی ندارم که بخواهم بترسم. همیشه براساس خواست خدا عمل کردهام.
-
مدافع حرمی که سیّد نبود، اما سوریها به او میگفتند: سیّد!
سوریها با اینکه «عباسعلی علیزاده» از سادات نبود، اما عنوان «سیدعباس» را که حکایت از آقایی و بزرگیش داشت، برای او انتخاب کردند.