حاج حسین رضایی

تانک نخریدیم؛ ولی در راه به دست آوردن آن، جان دادیم. ما با همان تانک نیمه‌سوخته، نیروهای یگان زرهی را آموزش می‌دادیم. بعد می‌گفتند تانک ما کجاست؟ می‌گفتیم: فردا شب عملیات است، تانک شما پیش ِدشمن است.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - «غرش تانک در شب عملیات، به نیروهای پیاده قوت قلب می‌داد. اگر دو تانک با یک گردان 350 نفره همراه می‌شدند، نیروها آرامش می‌گرفتند و اگر واحدهای زرهی عقب‌نشینی می‌کردند، کاملا باعث تضعیف روحیه نیروها می‌شد. عراق هم از این موضوع اطلاع داشت و با شیوه‌های مختلف تلاش می‌کرد، تانک‌های ایران را از بین ببرد. تانک، جنگ سخت و مردانه‌ای دارد و شهادت آن هم مردانه است.»

این جملات، تنها بخشی از روایت «حسین رضایی برزانی» معروف به حسین تانکی، درباره نقش واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) در دوران دفاع مقدس است. وی از سال 1360 در این یگان زرهی حضور داشت و در مقاطع مختلف، فرماندهی این واحد را برعهده داشته است. فرماندهی تیپ یکم لشکر 14 امام حسین(ع) و فرماندهی یگان دریایی این لشکر، از دیگر سمت‌های وی در دوران جنگ است. خبرنگار ما پای صحبت‌های حسین رضایی نشسته تا ناگفته‌هایی از واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) را بازگو کند.

آقای رضایی، اطلاعات زیادی درباره واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) در قالب کتاب یا مقاله در دسترس نیست؛ بنابراین گفته‌هایتان، ناب و دسته اول خواهد بود. ماجرای شکل‌گیری واحد زرهی لشکر 14 را برایمان تعریف کنید.
تعدادی از بچه‌های اصفهان قبل از آغاز جنگ تحمیلی، در قالب گروه ضربت و با فرماندهی شهید حسین خرازی، در کردستان حضور پیدا کرده و با گروهک‌های ضدانقلاب مبارزه کردند. «شهید رضا عسگری» بنیان‌گذار واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) یکی از افراد اثرگذار در این گروه ضربت بود. نیروهای گروه ضربت با شروع جنگ تحمیلی، از کردستان به اصفهان آمدند و به جنوب اعزام شدند. هنوز خط پدافندی منظمی وجود نداشت و عراق بیش از  1400 کیلومتر نوار مرزی وارد خاک ایران شده و در سه جبهه زمین، هوا و دریا، ما را درگیر کرده بود. عراق با 11 لشکر مکانیزه(تلفیقی از نیروهای پیاده و زرهی) پیشرفته‌ترین یگان را در اختیار داشت و ما فاقد این امکانات بودیم. شهید رضا عسگری مانند دیگر نیروهای مردمی، به صورت خودجوش و بنا به حکم امام‌خمینی(ره) برای دفاع از کشور، از محله برزان به کردستان و سپس جنوب رفت. محمود عسگری ( برادر شهید) قبل از پیروزی انقلاب، تریلر داشت و رضا عسگری، شاگردِ برادرش بود و اگر ماشین در بیابان خراب می‌شد، مجبور به تعمیر قسمتی از موتور تریلر می‌شدند.

پس شهید رضا عسگری با سیستم ماشین‌آلات سنگین آشنا بود.
نــیروهــای عراقی در یکی از پــاتک‌های قبل از عملـیات فــرمانده کل قوا، مـجبور به عقب‌نشینی شد و یک تانک نیــمه‌سوختــه، یک پی.ام.پی(نوعی خودروی زرهی) و یک لودر نیمه‌سوخته، بین دو خط آتش ایران و عراق باقی گذاشتند. بچه‌ها از تاریکی شب استفاده می‌کنند و تانک نیمه‌سوخته را به سختی، به پشت خاکریز می‌آورند و متحیر از اینکه با این تانک چه کنند! شهید رضا عسگری از تانک بازدید می‌کند. بعد از دیدن موتور، متوجه می‌شود که تانک، دارای موتور 12 سیلندر خورجینی مشابه موتور ماک (ماشین سنگین برادرش) است. پس موتور نیمه‌سوخته آن تانک را  بازسازی می‌کند. بچه‌های توپخانه هم قسمت توپِ تانک را بازسازی کرده و اولین تک‌تانکِ سپاه در سال 1360 و در خط پدافندی دارخوین، آماده رزم می‌شود. در واقع اولین فرمانده زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) «شهید رضا عسگری» بود.

درباره لشگر 14 امام حسین علیه السلام بیشتر بخوانیم:

 سردار فتح‌الله جعفری را بنیان‌گذار یگان زرهی سپاه می‌دانند. آیا این اتفاق، ارتباطی به شکل‌گیری لشکر 30 زرهی دارد؟
واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) قبل از لشکر 30 زرهی شکل گرفت. لشکر ما که آن موقع، در قالب یک گردان پیاده در خط پدافندی حضور داشت، دارای واحد زرهی بود. هر یک لشکرهای پیاده با استفاده از غنائم دشمن، ادواتی جمع‌آوری می‌کردند. تیپ‌های پیاده همچون لشکر 8 نجف، 25 کربلا و 14 امام حسین با جمع‌آوری غنائم از عراقی‌ها، واحدهای زرهی را تشکیل دادند. بعدها بر اساس سیاست‌گذاری کلان سپاه، به این نتیجه رسیدند که اگر این ادوات جمع‌آوری شوند و تشکیل یک لشکر مستقل زرهی را بدهد، کاربرد بیشتری خواهند داشت. بعد از عملیات والفجر 4 که فرمانده واحد زرهی لشکر 14 را برعهده داشتم، این دستور برای تحویل دادن ادوات زرهی به من ابلاغ شد. یعنی ادوات زرهی از لشکرهای پیاده گرفته شد و سه تیپ 72 محرم، 28 صفر و 5 رمضان شکل گرفت و نقش سردار فتح‌الله جعفری در ارتباط با تشکیل لشکر 30 زرهی پر رنگ شد. مجددا  بعد از دو سال، به این نتیجه رسیدند که همان روش اول بهتر است. پس تیپ‌های زرهی را به لشکرهای پیاده برگرداندند و لشکر 8 نجف اشرف را به عنوان لشکر زرهی سپاه اعلام کردند.

استعداد واحد زرهی لشکر 14 امام حسین (ع) در آغاز کار چقدر بود؟
این واحد با یک تانک، شروع به فعالیت کرد و بعد، تعداد ادوات زرهی بالاتر رفت. ما تا سال 65 هیچ تانکِ خریداری شده‌ای نداشتیم. همه، غنیمت جنگی بودند. سازمان رزم عراق، مجهـز به ادوات بــلوک شــرق و سازمان رزم ایران، مسلح به ادوات بلوک غرب بود. تانک‌های سری T ساخت بلوک شرق است و تانک‌های ایران از دوران قبل انقلاب شامل M 45  ، M 60  و چیفتن بود.

طبق اسناد سپاه، تیپ 3 امام حسین از اولین یگان‌های رزمی سپاه بود که در عملیات طریق‌القدس (هشتم آذر 1360) وارد عمل شد. پس وقتی واحد زرهی شکل گرفت، هنوز لشکر 14 تشکیل نشده بود. در آن مقطع، در چه عملیات‌هایی نقش داشتید؟
واحد زرهی به فرماندهی شهید رضا عسگری، با سه تا پنج گروهان زرهی در عملیات بیت‌المقدس حضور داشت. در مرحله اول عملیات، باید همراه با نیروهای پیاده از کارون عبور کرده و پشت جاده اهواز- خرمشهر پدافند می‌کردیم، مرحله دوم رسیدن به مرز مشترک ایران و عراق و مرحله سوم، رسیدن به اروند و آزادسازی کامل خرمشهر بود. رضا عسگری در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس، پشت پاسگاه سه راه حسینی شهید شد و من هم در همان اتفاق، مجروح شدم. پس از بهبودی، فرماندهی یگان واحد زرهی را برعهده گرفتم. این واحد در پیشروی عملیات بیت‌المقدس نقش اثرگذاری داشت.

حسین رضایی

از نحوه شهادت رضا عسگری، بنیان‌گذار واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) بگویید.
در عملیات بیت‌المقدس، سه گروهان زرهی داشتیم: یکی به فرماندهی شهید سید حسین متقی، دیــگری به فــرماندهــی بنده و گروهان سوم نیز به فرماندهی سید هاشم هاشمی بود. وقتی به همراه نیروهای پیاده از رودخانه کارون( نقطه رهایی) حرکت کردیم و خودمان را به جاده اهواز - خرمشهر رساندیم، دشمن هم به صورت پراکنده در منطقه حضور داشت؛ ولی خطِ اصلی دشمن، پشت جاده اهواز - خرمشهر بود. یک خاکریزِ سه متریِ دوجداره احداث کرده بودند که ماشین‌هایشان پشت آن حرکت می‌کردند. محفظه خوبی برای خودشان ساخته بودند. بانگِ صبح که پشت جاده اهواز - خرمشهر رسیدیم، یکی از یگان‌های سمتِ چپ ما هنوز صددرصد به اهدافش نرسیده بود. ما هم از این قضیه اطلاع نداشتیم و دائم از همان جهت، مورد حمله قرار می‌گرفتیم.

فاصله‌ام با شهید رضا عسگری کم بود. با بی‌سیم تماس گرفتم و موقعیتش را پرسیدم. یک گلوله منور زدیم و متوجه شدیم، بیشتر از دویست متر از یکدیگر فاصله نداریم.تانکم را به بقیه خدمه سپردم و خدمت شهید عسگری رسیدم. وارد «تانک بی‌سیم» یا «فرماندهی زرهی» شدم که یک تانک M113  بود. متحیر مانده بودیم که چرا ما را از سمت چپ می‌زنند. در همین حین، خبر شهادت سید حسین متقی رسید. یک گلوله، پیشانی‌اش را هدف گرفته بود. شهید قاسمعلی رضایی نیز یکی دیگر از خدمه زرهی به شهادت رسید. شهید رضا عسگری با شنیدن این خبر، حالت ناراحتی پیدا کرد. تانک M113 دو دَر دارد. یک درِ کتابی، پشتِ تانک برای رفت‌وآمد نفرات تعبیه شده و یک دهلیز دایره‌شکل روی سقف دارد که محل نصب و شلیک خمپاره‌انداز است.

من و شهید عسگری از درِ دهلیزی، مشغول نگاه کردن به بیرون بودیم که ناگهان  گلوله‌ای مستقیم وارد تانک ما شد. فقط به یاد دارم که تانک، آتش گرفت. چشمم را نیمه‌باز کردم، دستم را از دهلیز بیرون آوردم و خودم را به پایین انداختم. یک لحظه به خودم آمدم. دیدم آتش از دهانه دهلیز زبانه می‌کشد. داد زدم: «بچه‌ها! آدم تو تانکه!». یکی از بچه‌ها دوید تا درِ پشت را بگیرد. چنگ زد و سریع دستش را کشید. گوشت دستش به خاطر داغی بدنه تانک، به دسته دَر چسبید و خون از کف دستش جاری شد. یکی دیگر از بچه‎ها با پاشنه پوتین، در را باز کرد. شهید رضا عسگری به حالت ایستاده، در حال سوختن بود. در که باز شد، با صورت روی خاک افتاد. بچه‌ها با خاک خاموشش کردند. نعمت‌الله صفری، بیسیم چی تانک هم در حال سوختن بود.

فقط پاهایش جلوی در بود. او را هم بیرون کشیدند و با خاک خاموش کردند. او همان جا به شهادت رسید. احمد صادقی که معاون شهید عسگری و مسئول تعمیرگاه بود، کمی سالم‌تر به نظر می‌رسید. من هم ترکش به پایم خورده بود. رضا عسگری در مسیر چند کیلومتری از خط تا کارون به شهادت رسید. من هم در مشهد بستری شدم و سپس به اصفهان برگشتم. بعد از شهید عسگری، فرماندهی واحد زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) را برعهده گرفتم.

شما در بخش قبلی اشاره کردید که همه ادوات زرهی، غنیمت جنگ بودند. تا قبل از شکل‌گیری واحد زرهی سپاه، همه توان زرهی ایران در دست ارتش بود.آیا از نیروهای ارتشی برای یادگیری شیوه‌ استفاده از تانک و نفربر بهره بردید؟
به صورت خودجوش و بعضا از اسرای عراقی یاد می‌گرفتیم. ما مرحله به مرحله می‌آموختیم و هیچ آشنایی با این ادوات نداشتیم. البته تانک و نفربر، پیچیدگی زیادی ندارد. برای مثال وقتی نیروهای توپخانه، تانک را دیدند تشابه آن با توپخانه را یافتند، با این تفاوت که تانک، قادر به شلیک مستقیم و غیرمستقیم بود. موتور تانک هم مشابه موتور تریلر بود.«شیوه نشانه‌روی» را نیز با کمک بچه‌های توپخانه و رسته تانک، یادگرفتند. تعدادی از نیروهای عراقی که به ایران پناهنده شده و حتی لشکر بدر را تشکیل داده بودند،  تاثیر هرچند کم در آموزش استفاده از ادوات زرهی داشتند. چون شهید رضا عسگری تا قبل از شهادت، تقریبا عمده آموزش‌ها را به نیروها داده بود.

از شیوه‌های آموزش و تمرین بگویید...
چهار نوع شلیک توسط تانک داریم: «تانک ثابت، سیبل ثــابت»، «تــانک و سیبل متحرک»، «تانک ثابت، سیبل مــتحرک» و «تانک و سیبل، متحرک در خلاف جهت». همچنین« فاصله تانک تا هدف» و سنگینی گلوله به واسطه جاذبه زمین، «بستنِ فاصله» و تخمین آن را دشوار می‌کرد. اگر اشتباه محاسبه می‌کردیم، گلوله از بالای سر هدف رد می‌شد یا پایین‌تر از آن اصابت می‌کرد. تخمین مسافت، یکی از بحث‌های اساسی بود. البته بعدها تانکی مثل T72 آمد که خودش به صورت اتوماتیک توسط فاصله‌یاب لیزری،کمتر از یک دهم ثانیه، فاصله دقیق تا هدف را نمایش می‌داد. این تانک را هم به غنیمت گرفتیم. سخت‌ترین نوع شلیک «تانک و سیبل، متحرک در خلاف جهت» بود. چون امکانات نداشتیم، دو بشکه 220 لیتری را روی هم جوش می‌دادیم و روی ارابه‌های چهارچرخی نصب می‌کردیم. هر ارابه را با فاصله 50 متر با سیم بوکسل به هم وصل می‌کردیم و با یک پی ام پی می‌کشیدیم تا حرکت کنند. فرض را بر این می‌گذاشتیم که یک ستون تانک عراقی با فاصله 20 متر در حال حرکت هستند. ستون تانک خودمان هم با فاصله یک و نیم کیلومتری، خلاف جهت آن حرکت می‌کردند. در یک لحظه، فرمان آتش می‌دادم. باید می‌ایستادند، تخمین مسافت می‌زدند و شلیــک مـی‌کـردند. در بشکه‌ها مواد آتش‌زا وجود داشت، اگر به هدف می‌زدند منفجر می‌شد.

 با این وسایل ابتدایی، دشمن فرضی برای خودمان درست می‌کردیم، مانور و تمرین انجام می‌دادیم تا شب‌ها و روزهای عملیات با قوت و قدرت ازکمترین امکانات، بیشترین بهره‌برداری را داشته باشیم. با تجمع بیشتر تانک ها، تمرین‌ها هم بیشتر می‌شد. برای حرکت‌های پیکانی، ستونی و دشتبانی برای محاصره دشمن، شبانه روز تمرین می‌کردیم.
برای تمرین، محدودیت زمینی داشتیم. پادگان اصولی دارد، باید در کوهستان یا استتار باشد؛ اما پادگان دارخوین، فاصله زیادی از مرز عراق نداشت، کمتر از 40 کیلومتر فاصله داشتیم. هواپیماها از فرودگاه بصره، کمتر از یک دقیقه به ما می‌رسیدند. ما در یک زمین لم‌یزرع، یک ساختمان چوبی داشتیم که فرانسوی‌ها برای تجهیز نیروگاه اتمی ساخته بودند. نمای ساختمان، آجری؛ ولی از جنس کائوچو بود. فقط زمین را گود کردیم که کمتر در تیررس باشیم. ولی برای مانور و تمرین، مجبور بودیم در دشت‌های مشابه مناطق عملیاتی و زیر بمباران عراقی‌ها مانور کنیم.دشتی روبه‌روی شهرک دارخوین، کنار نهر شادگان بود که برای مانور انتخاب کرده بودیم و روز و شب، آنجا تمرین می‌کردیم. تا زمانی که واحد زرهی در حد بضاعت آماده نمی‌شد، در عملیات‌ها شرکت نمی‌کردیم.

آیا شکارِ تانک هم می‌رفتید؟
ما تانک نخریدیم؛ ولی در راه به دست آوردن آن، جان دادیم. ما با همان تانک نیمه‌سوخته، نیروهای یگان زرهی را آموزش می‌دادیم. بعد می‌گفتند تانک ما کجاست؟ می‌گفتیم: فردا شب عملیات است، تانک شما پیش ِدشمن است. اسلحه‌تان به کمر دشمن است. در میدان نبرد بجنگید و علیه خودشان استفاده کنید. مقواهایی در ابعاد 50 در 30 سانتی‌متر داشتیم که روی آن نوشته بود: «ل. 14 امام حسین». بچه‌ها در دلِ ظلمات شب، خودشان را به تانک می‌رساندند و با اسپری رنگی، نوشته روی مقوا را به بدنه تانک اسپری می‌کردند. خدمه تانک را بیرون می‌آوردند(یا می‌کشتند یا به اسارت می‌گرفتند) پرچم عراق را از آنتن برمی‌داشتند و پرچم کوچک لااله الاالله نصب می‌کردند. تانک را سالم به دست می‌آوردند و صبح عملیات، مجهز به یک واحد زرهی غنیمت گرفته از دشمن بودیم. گاهی عراقی‌ها تانکِ روشن را می‌گذاشتند و فرار می‌کردند. در عـملیات محرم و ارتفاعات پاسگاه شرهانی، تـعدادی از تانک‌های عراقی را به همین شکل غنیمـت گرفتیم. گاهی هم شرایط برای سالم گرفتن تانک، فـراهم نبود. پس مجبور بودیم، به اصطلاح «آتشِ تـانک را خاموش کنیم» تا حداقل دشمن یک تانک، کـمتـر داشته باشد. به این صورت واحدهای زرهی در لشکرها شکل گرفت.

وقتی تانکی را به غنیمت می‌گرفتید، بالاخره مهماتش تمام می‌شد. بقیه مهمات و قطعات مورد نیاز را از کجا می‌آوردید؟
قطعات را از تانک‌های نیمه سوخته باز می‌کردیم و به تانک‌های سالم می‌بستیم. در مناطق عملیاتی، اکیپ‌های تعمیرکار داشتیم که وظیفه‌شان جنگیدن نبود. برخی را هم به عنوان آچارکار تربیت کرده بودم. ماموریت اصلی آنها در شب عملیات، جمع‌آوری غنیمت بود. در همان دلِ شب به محض پیشروی نیروهای ایرانی، ادوات سالم و غیرسالم را گردآوری می‌کردند و فردا، همان قطعات را سرِ هم می‌کردند. حتی گاهی قطعات، تشابه کامل نداشتند؛ چون عراق، تانک‌های مختلف داشت. با این حال، ادوات رزمی را به سختی آماده رزم می‌کردند و این، یکی از شیرینی‌های فعالیت در واحد زرهی و حتی توپخانه بود. بعدها در برخی از مناطق اصفهان، به صورت مخفیانه گلوله و مهمات‌سازی فعال شد. حتی تراشکارهای خصوصی بر اساس قرارداد، چندین هزار گلوله 60 و 80 خمپاره در ماه می‌ساختند. البته گلوله‌ها در جای دیگر مونتاژ و آماده شلیک می‌شد. سال‌های اول جنگ، خیلی سخت بود؛ اما همانطور که سازمان ما سیر تکاملی داشت، تجهیزات هم تکامل یافتند.

گویا بیشترین غنائم واحدهای زرهی در عملیات بیت‌المقدس به دست آمده است، از عملیات آزادسازی خرمشهر بگویید:
ما دو عملیات سنگین داشتیم که معتقدم، نطفه آنها در عملیات فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا بسته شد. در آغاز جنگ، مشکلات داخلی زیادی داشتیم و بنــی‌صدر، در رأس آنـها بود. او هیچ اعتقادی به جنگ نامنظم و نیروهای مردمی نداشت. ارتش ما هم به دلیل شرایط پس از انقلاب، فروپاشیده بود؛ البته بعد از مدتی، خودشان را پیدا کردند و همراه و هم‌دوش سپاه جنگیدند. من شاهد رزم و جنگ جانانه نیروهای لشکر 92 زرهی بودم. ولی آن زمان، ارتش سازمانی نداشت و سپاه هم، تازه در حال شکل‌گیری بود. ما ناباورانه، در هشت ماه اول جنگ فقط یک خط پدافندی داشتیم و عملیات فرمانده کل قوا با کمتر از 400 نفر سازمان رزم سپاه، شکل گرفت. چون شبِ عملیات، بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا عزل شد، عمدا نام عملیات را «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» گذاشتند. درست است که این عملیات، از لحاظ سرزمینی پیشرفتی نداشت؛ اما این اعتماد و باور در بین نیروها ایجاد شد که می‌توان با کمترین نیرو به سه لشکر دشمن حمله کرد. فقط یک سوم از تعداد نیروهای اعزامی به عملیات فرمانده کل قوا زنده ماندند؛ ولی باوری در جامعه ایجاد کردند که یک سال بعد از آن، عملیات‌ فتح‌المبین با آزادسازی دشت عباس و عملیات بیت‌المقدس با آزادسازی خرمشهر اجرا شدند.

عملیات محرم پس از آزادسازی خرمشهر انجام شد. از اقدامات واحد زرهی در عملیات محرم بگویید.
تفاوت عملیات محرم با دیگر عملیات‌ها، کوهستانی بودن صحنه نبرد بود. باید به میله‌های مرزی می‌رسیدیم؛ چون محرم، تکمیل کننده عملیات فتح‌المبین بود. برای رسیدن به نقطه هدف، باید از رودخانه دویرج عبور می‌کردیم؛ اما کوهستانی بودن منطقه و نبود پل، ما را محدود می‌کرد. دشمن نیز به صورت پراکنده در لابه‌لای شیار کوهستان حضور داشت و مجهز به سیستم زرهی همچون تانک‌های T72 بود. واحد زرهی ما با تیپ 84 خرم آباد به فرماندهی سرهنگ بیرانوند ادغام بود. شب عملیات، سدِ خاکیِ بالادست به خاطر انباشته شدن آب، شکست و تعدادی از گردان‌های پیاده را به شهادت رساند.

صبحِ عملیات با جان‌فشانی واحد مهندسی لشکر 14 امام حسین(ع)، تنها راه موجود با وجود تسلط تیربار دشمن و خرابی بخشی از آن، احداث شد. سرانجام  نیروهای پیاده و زرهی از رودخانه عبور کردند. شهید رضا حبیب‌اللهی، فرمانده میدان آن قسمت بود که من شاهد آن بودم. تلاش ما بر این بود که یگان‌های زرهی و پیاده، تنها راه آسفالته عقبه عراق که از آن مسیر پشتیبانی می‌شد، تصرف شود. پس از چند شب درگیری به پاسگاه شرهانی رسیدیم، عقبه دشمن را بستیم و مقدار زیادی ادوات زرهی و توپخانه دشمن را سالم به دست آوردیم.

شما فرماندهی یگان زرهی لشکر 14 امام حسین(ع) را در عملیات رمضان هم برعهده داشتید؟
بله. یگان زرهی در چهار مرحله عملیات رمضان حضور داشت؛ اما روایت‌های تلخی از آن در ذهن دارم. نمی‌خواهم منکر تاریخ شوم. جنگ، اصولی دارد که اگر خواسته یا ناخواسته رعایت نشود، منجر به عدم موفقیت خواهد شد. دشمن توانست عقبه ما را دور بزند و منجر به عقب‌نشینی ما شد. تمایلی برای صحبت درباره این عملیات ندارم.

از خــاطره‌ عملیات بــیت ‌المقـدس مشـخص شــد که شهدای زرهــی به نـسبت نیروهای دیگر، مظلوم واقع می‌شدند و گاهی، هیچ کسی متوجه شهادت نیروهای واحد زرهی نمی‌شد.
غرش تــانــک در شب عمـلـیات به همراه نیروهای پیاده، قوت قلب ایجاد می‌کرد. اگر دو تانک با یک گردان 350 نفره همراه می‌شدند، روی خاکریز می‌رفتند و شلیک می‌کردند، نیروها آرامش می‌گرفتند و اگر واحدهای زرهی عقب‌نشینی می‌کردند، کاملا باعث تضعیف روحیه نیروها می‌شد. عراق هم از این موضوع اطلاع داشت و از شیوه‌های مختلف تلاش می‌کرد تانک‌های ایران را از بین ببرد. تانک، جنگ سخت و مردانه‌ای دارد و شهادت آن هم مردانه و دردآور است. بیشتر نیروهای زرهی می‌سوختند. اگر یک آر پی جی به تانک می‌خورد، داخل آن 40 گلوله، جمعا معادل 400 کیلوگرم باروت منفجر می‌شد. گاهی از قدرت انفجار، برجک تانک با 20 تُن وزن، به اندازه یک توپ بالا می‌رفت و برمی‌گشت.

بچه‌ها اصطلاحا به شوخی می‌گفتند: «تانک به احترام گلوله آر پی جی کلاهش را برداشت!». حالا تصور کنید که چهار خدمه تانک، چه نوع شهادتی داشتند. نیروهای واحد زرهی با غیرت، همت، ایثارگری و حتی به قیمتِ رفتن زیرِ شنی‌ تانک‌های عراقی، ادوات زرهی را به غنیمت می‌گرفتند. پس افراد ویژه‌ای بودند که علاوه بر ایثارگری و شجاعت، از ابتکار عمل خوبی برخوردار بودند. بعد از ماجرای شهادت رضا عسگری و مجروحیتم در عملیات بیــت‌المقــدس، پــدر یــکــی از رزمنده‌ها سراغ من آمد و گفت: «من پــدرِ عبــدالخالقی هستم. پسر من را نــدیدی؟»

گفتم: «پسر شما راننــده همان M113 شهید عسگری بود.» باید بگویم که محل راننده تانک، از بقیه جداست. دهلیزی تک نفره وجود دارد که راننده، به داخل آن می‌رود. هفته بعد، مجددا به ملاقات من آمد. گفت: «رفتم جنوب و پسرم را پیدا کردم.» خوشحال شدم و گفتم: «پسرت کجا بود؟». گفت: «الان عقب ماشینم است!». پدر شهید عبدالخالقی به لشکر 14 امام حسین(ع) رفته بود و از بچه‌ها، سراغ  تانک نیمه‌سوخته شهیــد رضا عسگری را گــرفته بود. بالای سرِ تــانــک رفــته و استخوان نیمه‌سوخته پسرش را داخل دهلیز تانک پیدا کرده بود. چفیه‌ای پهن کرده و بقایای پیکر فرزندش را به اصفهان آورده بود.

*روزنامه اصفهان زیبا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۲:۳۲ - ۱۳۹۶/۱۲/۱۹
    5 4
    شهدا ورزمندگان با چه خون دلها وخرد شدن وسوختن گوشت وپوست واستخوان از این وطن واسلام دفاع کردند.والان عده ای آمده اند و با پر رویی تمام ادعای طلبکاری از انقلاب ومردم مستضعف دارند.ویا شاید گاهی با یک امضا برای منافع شخصی وحزبی وباندی خود حاضرند .همه چیز را فراموش کنند ویا بفروشند
  • RU ۱۷:۲۷ - ۱۳۹۶/۱۲/۱۹
    3 0
    روح شهدا شاد و قرین حضرت حق.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس