
به گزارش مشرق، هر قرائتی از یک پدیده، رویداد و هر امری که قابلیت اختلافنظر داشته باشد، حتی اگر نگوید اما بهدنبال غلبه پیدا کردن بر دیگر قرائتها و توسعه خود است. طبیعی است که هرچقدر امر مورد روایت، مهمتر و سرنوشتسازتر باشد، این رقابت برای تسری و غلبه بر روایتِ متفاوت، شدیدتر خواهد شد. رقابت و خصومت گفتمانها از این منظر قابل بررسی است.
مبتنی بر این رقابتها، آنگونه که برخی از نخبگان و تحلیلگران گفتهاند، در جهان اسلام سه الگوی متفاوت نشئتگرفته از اسلام وجود دارد؛ مدل جمهوری اسلامی ایران، مدل عربستان سعودی و مدل ترکیه. برخی بر این باورند که مدل ترکیه، همان مدل اخوانی است. باید با دیده تردید به این جمله نگریست.
در هر صورت اما این رقابتها و خصومتها که بعضا با لحاظ کردن عوامل ژئوپلیتیکی تشدید نیز شدهاند، به خوبی نشان میدهند که امر الگوسازی و الگوشدن یک مفهوم انتزاعی نبوده و در متن راهبردها و سیاستها جای گرفتهاند، کما اینکه احساس خطری که کشورهای عرب حوزه خلیج فارس پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتند، مبنایی برای تشکیل شورای همکاری خلیج فارس بود. تاکید بر الهامبخشی در جهان اسلام که در سند چشمانداز بیستسالهی جمهوری اسلامی ایران آمده، در همین چارچوب قابل بررسی است. برنامههای متعدد دولتها برای توسعه قدرت نرم خود از راههای گوناگون، در واقع تلاشی است که در بلندمدت و در یک مطلوبیت حداکثری، باید به الگوشدن این دولتها منجر شود. این امر میتواند الگوی اتحادها، رقابتها و خصومتها را دستخوش تغییر ساخته و نظم بینالمللی و منطقهای متفاوتی را سامان دهد.
یکی از برهههای زمانی که تلاش برای الگوسازی در غرب آسیا و شمال آفریقا شدت یافت، ماههایی بود که بیداری اسلامی منجر به تحولاتی در برخی کشورهای این منطقه شد. عربستان که خسراندیدهی این تحولات بود، گفتمانهای نزدیک به خود را در تونس و مصر از دسترفته میدید. ترکیه سعی داشت از قدرت اخوانالمسلمین در مصر بهره ببرد و مدلی مشابه با خود را در آن کشور مستقر سازد.
در این میان اما ایران با بیداری اسلامی نامیدن این تحولات، خطی را پیگیری میکرد که مانع از استقرار نظم سابق شود. سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز جمعه و همایش بیداری اسلامی، مبتنی بر شفافسازی صحنه و بیان خطرهایی بود که این انقلابها را تهدید میکردند. قطعا بهدلیل تفاوتهای مذهبی، ایران نمیتوانست بهدنبال تکرار مدل جمهوری اسلامی ایران در کشورهای انقلابی باشد اما تاکید بر اشتراکات، زمینه همگرایی را بیشتر میساخت. لذا برجستهسازی آرمان فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی، بیان طرحهایی که از ناحیه آمریکا این انقلابها را مورد تهدید قرار میداد و تاکید مکرر بر عنصر وحدت و انسجام، از جمله محورهایی بود که در بیانات رهبری به چشم میخورد.
طبیعی بود که در این منازعه بر سر الهامبخشی، آمریکا هم برنامههایی را در دستور کار داشته باشد. آنها در دو حوزه ایجابی و سلبی، به مبارزه با الگوی انقلاب اسلامی ایران آمده بودند.
در حوزه سلبی، ایالات متحده آمریکا سعی در تخریب الگوی ایران داشت. بر همین اساس، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در مصاحبه با شبکه دولتی نیل مصر، انقلاب سال 1357 ایران را انقلابی ربوده شده خواند و خواهان آن شد که مردم کشورهای عرب از جمله مصر و تونس از آن درس عبرت بگیرند! او گفت که مصر بهترین مثال در رد مدل ایران است چرا که آزادی و حقوق مردم ایران در پی انقلاب نقض شده است و این چیزی نیست که مصریها در پی آن هستند!(1) سایر مقامات آمریکایی نیز از این دست اظهارنظرات داشتهاند.
اما در حوزه ایجابی، آمریکا بهدنبال معرفی یک الگو برای کشورهای مصر و تونس بود. آمریکاییها در ابتدا با قراردادن تحولات تونس در قالب انقلابهای رنگی و معرفی آن بهعنوان انقلاب گل یاس، تلاش کردند که این حرکت را در ادامه انقلابهای شرق اروپا معرفی نمایند. اما با تشدید تحولات، سرایت انقلاب به مصر و فراگیرشدن آن در سطح منطقه، کاخ سفید، شورای امنیت آمریکا را موظف کرد که با برگزاری مجموعه جلسات راهبردی در سطوح بالا به بررسی کلیه انقلابهای جهان در چند دهه گذشته بپردازد و از آن میان یک انقلاب را بهعنوان الگو برای منطقه به رئیسجمهور معرفی نماید.(2) در عینحال شاخصهایی نیز برای این بررسی مطرح شده بود، از جمله آنکه انقلابها بر ضد یک دیکتاتور نظامی صورت گرفته باشند و آن دیکتاتور مورد حمایت بلندمدت آمریکا بوده باشد. این بررسی محدود به هیچ حوزه جغرافیایی خاصی نبوده و کلیه انقلابها از آمریکای لاتین تا اروپا و آسیای شرقی را در بر میگرفت. از میان موارد متعدد بررسیشده، آنچه نهایتا مورد قبول اوباما قرار گرفت، مورد اندونزی بود که سوهارتو که مورد حمایت آمریکا بود، برکنار شده بود.
با گذر زمان، واشنگتن الگوهای دیگری نیز با کارکرد الهامبخشی برای غرب آسیا معرفی نمود که از جمله آنها میتوان به سخنرانی اوباما در طی سفر به اروپای شرقی در اواخر بهار 2011 اشاره کرد. اوباما در این سفر لهستان و جنبش همسبتگی جوانان را که به صورت مسالمتآمیز، کمونیستها را سرنگون کرده بود، بهعوان عامل الهامبخش به آنچه بهار عربی میخواندند معرفی نمود که از طریق تماس فرهنگی با تونس به منطقه سرایت نموده است.
متاسفانه در داخل کشور، برخی مواقع بعضی از اشخاص، ضرورت الهامبخشی و الگوسازی را نوعی لفاظی میدانند که چندان مهم نیست! آنچه از رفتار آمریکا برای تخریب الگوی ایران از یکسو و معرفی الگو به کشورهای تحت تحول فهم میشود، به خوبی نشان میدهد که نزاع بر سر الگوسازی، امری انتزاعی نبوده و در متن راهبردها و سیاستهای دولتها قرار دارد.
پی نوشت:
1. Clinton, Hillary. March 16, 2011. Interview with Shahira Amin of Nile TV. Available at: http://www.state.gov/secretary/20092013clinton/rm/2011/03/158445.htm
2. Solomon, Jay. 12/2/2011. In Indonesia, a Model for Egypt's Transition, Wall Sreet Journal.
Ladler, Mark. April 28, 2011. Obama Cites Poland as Model for Arab Shift, New York Times. Available at: http://www.nytimes.com/2011/05/29/world/europe/29prexy.html
3. Obama, Barack. 28/5/2011. Remarks by President Obama and Prime Minister Tusk of Poland in Joint Press Conference in Warsaw, White House.
منابع فوق از مقاله زیر اخذ شدهاند؛
جمشیدی، محمد (1393). «تحولات خاورمیانه در دوره اوباما و تغییر استراتژی آمریکا در قبال ایران»، فصلنامه روابط خارجی ایران. سال ششم، شماره سوم، صص 104-75.