تصویری که پیش رو دارید، برشی است از همان شرافتِ اشک آلود. نوجوانی که لباس خاکی برتن کرده و مهیای اعزام است اما تنها اشک هایش را هدیه قدم های برادر یا رفیقِ مسافر خود می کند. و آیا گریه ای شریف تر از این برای یک مرد می توان سراغ گرفت؟

مرد به دلیل کمی سن و سال، از همرزمان خود جا می ماند و در نهایت، گریه بود و دلی شکسته و عزم و همتی دیگر برای دور زدن متصدیانِ اعزام و رسیدن به رفقای سبقت گرفته...
