کد خبر 27381
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۳

نه!فاجعه نيست،قهرمان نشدن در جام ملتها تلخ است ،سخت است ،اما فاجعه نيست همان طور که نرفتن به جام جهاني پايان دنيا نيست ،مدال نگرفتن تيم اميد ،حذف تيم هاي نوجوانان وجوانان و...اين ها همه خاطرات تلخي است که حافظه ما را سياه کرده اما باختن يک سوي فوتبال است وفاجعه لغت بزرگي است که مصداق بزرگتري مي خواهد مثل :"عادي شدن باخت "يا "تن دادن به شکست"اين هديه فدراسيون کفاشيان به فوتبال ايران است.

به پرتغال باختيم ،شکست هنوز عادي نبود،برايمان مهم نبود که تيم اسکولاري با فيگو وکريس رونالدو آمده تا آخرين مراحل جام بالا رود ،باختيم وناراحت شديم آن قدر ناراحت که سازمان تربيت بدني به قيمت تعليق فوتبال رسما از همه عذر خواهي کرد،به پرتغال باخته بوديم اما از زور لج و عصبانيت طعنه هاي نيش دار را بين گوشي هاي موبايل تقسيم مي کرديم ،يادتان هست؟ داستان روز بازگشت تيم ملي مثل پاورقي هاي جنايي-پليسي روايت شد...ازجام جهاني 2006خيلي نگذشته.

اما حالا...هيچ!ناراحتي؟درحداقل ممکن ...انگار نه انگار اتفاقي رخ داده ....اما چرا يک اتفاق رخ داذه:"به باختن عادت کرده ايم"آن قدر عادت کرده ايم که بردن ديگر برايمان تبديل به شگفتي شده و صعود از گروه به اندازه يک معجزه نمود کرد.وقتي تيم ملي به کره باخت آب از آب تکان نخورد ، انگارهمه منتظرش بودند واشعارمرثيه خواني را هم آماده کرده بودند....

عادت به باخت يک پيامد بدتر هم دارد وآن کاهش اعتماد به نفس است ،اين روز ها خود کم بيني بيماري به نظر علاج ناپذير فوتبال ماست که از علي پروين تا مهدي مهدوي کيا تا من و شما داريم دچارش مي شويم ،اين روزها همه فتيله توقع تا شمعک پايين آورده اندوبه اين نتيجه رسيده اند که ديگر قدرت درجه اول آسيا نيستيم ،در چهار سال از انتظار پيروزي مقابل پرتغال به جايي رسيده ايم که باختن به کره را عادي مي دانيم اين هنر را فقط کفاشيان ويارانش داشتندوبس.

دهداري را با گلوله برف زدند،علي پروين پنج سال خانه نشين شد،مايلي کهن با تيتر "خدا را شکر رفت "بدرقه شد ايوويچ عمرش به جام جهاني نرسيد ،جلال طالبي ديگر هيچ گاه به طور جدي مربيگري نکرد،بلاژوويچ کم آورد،از برانکو شکايت شد وديگر هيچ گاه برنگشت ،قلعه نوعي محاکمه شد ،دايي که تا دقيق هشتاد محبوبترين مردفوتبال ايران بود ،بعد از گل عربستان با يک پيامک برکنار شدوحالا افشين قطبي ...انگار اين رها کن وحيا کن جزيي لا ينفک از فوتبال ماست،يک ناگريزگاه تاريخي ...در پايان هر شکست تمام فرياد ما بر سر مربي خالي مي شود ...اگر شما عقيده داريد که قطبي در اندازه تيم ملي ايران نبود من هم با شما هم عقيده ام اما تکرار اين جمله اکنون چه سودي دارد؟افشين قطبي تا آن قدر مقصر است که در پاسخ به يک پيشنهاد وسوسه انگيز گفت :"بله"....او بيشتر مقصر است يا کساني که بستر را براي اين بله گفتن مهيا کردند ،همان ها که اين روزها پشت سر قطبي مخفي شده اند...قطبي رفت،انرژي خودمان را بي جهت صرف او نکنيم ،او چنان رفته که حتي براي مشخص شدن تکليف داستان ماليات زمان حضورش در باشگاه پرسپوليس هم دست کسي به او نمي رسد ...اما براي رهايي از اين حس عادت به شکست بهتر نيست مقصر را آن تفکري بدانيم که قطبي را به عنوان سرمربي انتخاب کرد؟همان تفکري که تاکنون تاوان هيچ يک از انتخاب هاي اشتباهش را نداده...هر چند در بعضي از اين انتخاب ها مثل انتخاب سرمربي تيم نوجوانان تفکري ديده نمي شود!اين همان تفکري است که در ته کوچه بن بست نشسته و تنها به در دست داشتن ليوان فکر مي کند و براي همين آن را چنان فشار داده که ترک برداشته و در آستانه شکستن است...اگر صاحب تفکر مي دانست که اين ليوان ترک خورده ،زماني لبريز از هيجاني بود که همه ما را سيرآب مي کرد قطعا آن را بر زمين مي گذاشت ...قطعا

کفاشيان روزي گفت "اگر خوش بگذرد در فوتبال مي مانم"

نمي دانم خوش گذشتن نزد او چه معنايي دارد،اما به ما خيلي وقت است که خوش نمي گذرد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس