به گزارش مشرق، در حالی که ترکیب دولت لبنان از ابتدا هم بیانگر جهتگیری آشکار آن با برنامههای آمریکا و رژیم صهیونیستی بود و بر همین اساس حزب الله و ائتلاف آن به شدت با روی کار آمدن چنین دولتی مخالف بودند، طی چند هفته گذشته دولت نواف سلام در سطح اشتباهات در سیاست خارجی و داخلی، از خطوط قرمز عبور کرده و علناً در مسیر عادیسازی با دشمن صهیونیستی که هر روز خاک لبنان را مورد تجاوز قرار میدهد، حرکت میکند.
پشتپرده لفاظیهای یوسف رجی علیه حزبالله
علاوه بر اظهارات مکرر نواف سلام، نخست وزیر لبنان درباره لزوم مذاکره با رژیم صهیونیستی، روز گذشته یوسف رجی، وزیر خارجه این کشور طی اظهاراتی که در گفتگو با شبکه الجزیره داشت، علناً تجاوزات دشمن صهیونیستی به خاک لبنان را توجیه و مقاومت را متهم کرد؛ موضوعی که خشم بسیاری از لبنانیها را برانگیخت.
به گزارش الاخبار، یوسف رجی، به عنوان نماینده حزب نیروهای لبنانی به ریاست سمیر جعجع که به مزدوری برای رژیم صهیونیستی شهرت و سابقه طولانی در کشتار مردم لبنان و به راه انداختن جنگهای داخلی دارد، از زمان رسیدن به منصب وزیر خارجه لبنان، یک سبک و لفاظی کاملاً جدا از هنجارهای دیپلماتیک، قانون اساسی و قوانین را در پیش گرفته است.
لفاظیهای غیرحرفهای هم که دیروز یوسف رجی علیه مقاومت بیان کرد، کاملاً نشان داد که او از جایگاه وزیر خارجه لبنان حرف نمیزند، بلکه به نمایندگی از حزب سمیرجعجع صحبت میکرد و پیش از این هم از هر فرصتی برای موضعگیری ضد مقاومت و متحدان آن در لبنان و منطقه استفاده کرده است.
یوسف رجی که به نظر میرسد بیشتر تمایل دارد به عنوان یک فعال سیاسی شناخته شود تا وزیر امور خارجه و بعد از تشکیل دولت لبنان همواره به دنبال خودنمایی بوده است، نمیتواند بیطرفانه و به دور از مواضع حزبی که به آن تعلق دارد حرف بزند و عملاً در برابر فشارها و تجاوزات آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه لبنان، سیاست «کر، لال و کور» را در پیش گرفته است.
وقتی وزیر سمیر جعجع، سخنگوی اسرائیل میشود
این وزیر وابسته به حزب سمیر جعجع، در همسویی با رسانههای عبری و به گونهای که انگار از تریبون اسرائیل حرف میزد، در مورد دریافت هشدارهایی مبنی بر حمله گسترده این رژیم به لبنان صحبت کرده و گفت: ما از منابع عربی و بینالمللی هشدارهایی دریافت کردهایم، مبنی بر اینکه اسرائیل در حال آماده شدن برای یک عملیات نظامی گسترده علیه لبنان است.
وی در ادامه با تکرار لفاظیهای خود علیه مقاومت مدعی شد: سلاحهای حزبالله نه تنها در حمایت از غزه و دفاع از لبنان ناکارآمد بودهاند؛ بلکه باعث اشغال لبنان توسط اسرائیل شدهاند. دولت لبنان در حال مذاکره با حزبالله است تا آن را متقاعد کند که سلاحهای خود را تحویل دهد، اما حزبالله امتناع میکند.
این صحبتهای یوسف رجی به خوراک رسانههای اسرائیلی برای حمایت از روایت اسرائیل در مورد سلاحهای حزبالله تبدیل شده است. روز گذشته روزنامه عبری یدیعوت آحارانوت، این اظهارات یوسف رجی در مورد حزب الله و سلاح آن را به عنوان خبر اصلی در وب سایت انگلیسی زبان خود منتشر کرد.
منابع وزارتی لبنان با انتقاد تند از این اظهارات وزیر خارجه گفتند که وزرای دولت نواف سلام خودسر هستند و به ابتکار خود عمل میکنند؛ موضوعی که پیش از این جوزف عون، رئیس جمهور لبنان به شدت از آن شکایت کرده بود.
منابع لبنانی گزارش دادند که در شرایط فعلی، اقدامات و گفتمانی که یوسف رجی در پیش گرفته به روابط خارجی لبنان ضربه میزند و جوزف عون و نواف سلام باید این موضوع را شفاف سازی کنند و سوالی که پیش میآید، این است که آیا آنها واقعاً نمیتوانند جلوی یوسف رجی را بگیرند یا اینکه با سیاستهای وی موافق هستند؟ در هر صورت، هیچ توجیهی برای سکوت در برابر این رفتارهای یوسف رجی وجود ندارد.
مسیر خطرناک دولت لبنان در مذاکره با دشمن
در این میان، انتقادات تندی هم به سیاستهای دولت و ریاست جمهوری لبنان در زمینه مذاکره با رژیم صهیونیستی وارد میشود.
روزنامه الاخبار در این زمینه گزارش داد که برخی از طرفداران مذاکره با دشمن صهیونیستی، مسیر مذاکرهای را که اخیراً از طریق حضور غیرنظامیان در هیئت لبنان در جلسات کمیته مکانیسم (ناظر بر اجرای آتش بس) باز شده را، فرصتی برای یافتن یک راهکار امنیتی یا سیاسی برای لبنان تحت عنوان «خروج اسرائیل از کشور و توقف حملات آن» میدانند.
اما برخی دیگر پا را از حد فراتر گذاشته و از باز شدن در برای برقراری آتشبس بلندمدت و شاید حتی پیوستن به روند عادیسازی در آینده صحبت میکنند. اگرچه این پیشنهاد اخیر، هنوز به یک ابتکار عمومی تبدیل نشده است، اما فضای پس از جنگ در لبنان، واقعیتهای امنیتی ناشی از آن، تشکیل یک دولت وابسته به آمریکا و فروپاشی نظام سابق سوریه به عنوان یک بازیگر بسیار تأثیرگذار منطقهای، همگی برای حامیان عادیسازی با رژیم صهیونیستی در لبنان، زمینه مساعدی را برای تکرار تجربهای مشابه توافق ۱۷ مه ۱۹۸۳ که پس از حمله به لبنان حاصل شد، فراهم میکند.
این توافق در آن زمان به عنوان یک «راه حل موقت» که به اشغال پایان میداد و مرحلهای از «صلح به تعویق افتاده» را ایجاد میکرد، تبلیغ میشد که عملاً لبنان را زیر اشغال و سلطه صهیونیستها قرار داد.
در این میان، رژیم صهیونیستی و در واقع همه میدانند که مانع واقعی هرگونه مذاکره و عادیسازی با این رژیم در لبنان، وجود مقاومت، به ویژه پایگاههای مردمی آن است و علی رغم پیامدهای ناشی از جنگ و ضربات و خسارات بزرگی که به مقاومت وارد شد، اما حزب الله همچنان منسجمترین عنصر در معادله بازدارندگی لبنان است.
در مواجهه با این واقعیتها، اسرائیل مشتاق است روند مذاکره - چه مستقیم و چه غیرمستقیم - را با استفاده از ابزارهای مختلف، از تشدید نظامی و امنیتی گرفته تا فشار سیاسی، اقتصادی و حتی رسانهای، پیش ببرد.
دشمن صهیونیستی از حملات خود علیه لبنان، به عنوان ابزاری برای فشار بر روند تصمیمگیری رسمی لبنان در ابتدا و سپس روند تصمیمگیری مقاومت و به عنوان وسیلهای برای تغییر موازنه قدرت، به گونهای که به آن اجازه دهد به دستاوردهای سیاسی و امنیتی بیشتری دست یابد، استفاده میکند؛ به ویژه از آنجا که در این صورت، هزینههای نظامی برای اسرائیل بسیار کمتر میشود.
از طرف دیگر، صرف مذاکره با لبنان، جدا از اینکه به یک توافق سریع یا جامع منجر بشود یا نشود، به خودی خود یک دستاورد استراتژیک برای اسرائیل محسوب میشود. در واقع برای رژیم صهیونیستی، کافی است که موضع تاریخی و سفت و سخت لبنان را که از زمان فروپاشی توافق ۱۷ مه ادامه داشته است، بشکند و کانال ارتباطی با بیروت را - حتی از طریق واسطهها - باز کند تا به عنوان یک تغییر اساسی در موضع لبنان در این درگیری تاریخی ثبت شود.
رژیم صهیونیستی همچنین معتقد است، با توجه به حضور گروهی در دولت لبنان که مطیع دستورات آمریکاست و حاضر است با اسرائیل همکاری کند، این رژیم میتواند به سرعت فرهنگ سیاسی و مردمی لبنان را تغییر دهد. این دیدگاه کاملاً با رویکرد گستردهتر آمریکا که مبتنی بر ضرورت تضعیف دشمنان اسرائیل، منزوی کردن محور مقاومت و کشاندن همه کشورهای عربی و اسلامی به توافقهای عادی سازی با رژیم صهیونیستی است، همخوانی دارد.
هشدار درباره تکرار توافق بدنام ۱۷ مه برای لبنان
توافق ۱۷ مه ۱۹۸۳ برخلاف آنچه که در آن زمان به تصویر کشیده میشد، یک «توافق عقبنشینی» نبود، بلکه در عمل، همانطور که متن، ضمیمه و الحاقیه آن به وضوح نشان میدهد، یک توافق تسلیم تقریباً کامل بود. این توافق شامل لغو وضعیت خصومت با اسرائیل، فسخ توافق آتشبس و ایجاد ترتیبات امنیتی از جمله منطقه حائل میشد. همچنین حضور ارتش و نیروهای مسلح لبنان در این منطقه، تابع ترتیبات و استانداردهای سختگیرانهای بود که تواناییهای آنها را به شدت محدود میکرد.
توافق مذکور همچنین یک «کمیته مشترک رابط» ایجاد کرد که ایالات متحده در آن شرکت داشت و وظیفه نظارت بر اجرای توافق در تمام جنبههای آن را بر عهده داشت. در این توافق، باز شدن مرز بین لبنان و فلسطین اشغالی برای تردد مردم و انتقال کالاها نیز تصریح شده بود.
علاوه بر آن، در توافق ۱۷ مه، به خروج فوری نیروهای اشغالگر از لبنان اشاره نشده بود؛ بلکه یک دوره ۸ تا ۱۲ هفتهای تعیین شد که این بند هم هرگز به مرحله اجرایی در نیامد و اسرائیل به طور گسترده در اجرای همه مفاد توافق تعلل کرد تا در نهایت منجر به فروپاشی این توافق شد.
در آن زمان «آنتوان فتال» دیپلمات وقت لبنان ریاست هیئت مذاکره کننده این کشور در طول مذاکرات را بر عهده داشت. این دیپلمات لبنانی مواضع ضد اسلامی داشت و همچنین مواضع صریحی در رد دشمنی لبنان با اسرائیل اتخاذ میکرد؛ حتی اگر جنوب لبنان کاملاً تحت اشغال اسرائیل قرار میگرفت.
از قضا امروز هم ریاست هیئت لبنان در جلسات کمیته مکانیسم (ناظر بر اجرای آتش بس) را سیمون کرم، سفیر سابق این کشور در آمریکا بر عهده دارد که به مواضع خصمانه نسبت به مقاومت شناخته میشود.
با توجه به این موارد، برخی محافل لبنانی شرایط کنونی این کشور را با دورهای مقایسه میکنند که توافق ننگین ۱۷ مه امضا شد. در مورد مذاکرات با رژیم صهیونیستی هم با توجه به اظهارات مقامات آمریکایی و اسرائیلی و متحدان آنها در داخل لبنان، کاملاً میتوان دریافت که هدف از این مذاکرات، خروج اشغالگران صهیونیست از لبنان و توقف تجاوزات این رژیم نیست؛ بلکه در چارچوب گامهایی به سمت عادیسازی کامل با اسرائیل قرار دارد.
بعد از اولین جلسه هیئت لبنان با حضور رئیس غیرنظامی آن در جلسه کمیته مکانیسم در راس الناقوره که دو هفته قبل انجام شد، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اشغالگر از فرصتهای «همکاری اقتصادی» بین لبنان و اسرائیل صحبت کرد و این مسیر را از مسیر امنیتی جاری ناشی از حملات تقریباً روزانه اسرائیل متمایز ساخت.
با این حال، صحبت از «منطقه اقتصادی» در داخل خاک مرزی لبنان چیزی جز یک حسن تعبیر سادهلوحانه و شفاف برای «منطقه حائل» مورد نظر اسرائیل و مورد حمایت ایالات متحده نیست.
در سطح کمیتههای مشترک برای رسیدگی به آتش بس و وضعیت امنیتی در مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی هم، ساز و کار فعلی این کمیتهها شامل فرانسه و نیروهای بینالمللی میشود. اما با این حال تلاشهایی برای کنار گذاشتن آنها با خروج نیروهای بین المللی (یونیفل) از لبنان در پایان سال آینده و به حاشیه راندن نقش فرانسه و حفظ تنها نماینده آمریکا در کنار نماینده رژیم صهیونیستی و لبنان وجود دارد؛ همانند اتفاقی که در کمیته مشترک توافق ۱۷ مه ۱۹۸۳ رخ داد.
محافل لبنانی هشدار میدهند که مسیر فعلی مذاکرات بین لبنان و اسرائیل، نشان میدهد که مسائل به سرعت به سمت توافقنامهای شبیه توافقنامه بدنام ۱۷ مه در حال حرکت است و به همین ترتیب از توافقنامه آتشبس فاصله میگیرد. این در حالی است که تاریخ نشان داده رژیم صهیونیستی به هیچ مذاکره و توافقی پایبند نمانده و همین سرنوشت در انتظار هر توافق آیندهای نیز هست.
همین استدلال کافیست تا حامیان مذاکره و عادیسازی با اسرائیل بفهمند، اسرائیل تنها زبان زور و مقاومت را میفهمد و اتفاقی که در سال ۲۰۰۰ رخ داد و اخراج اشغالگران صهیونیست توسط مقاومت، بهترین گواه برای اثبات این موضوع است.





۱۵:۴۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۲