سردار تحت تعقيب آمريکا و اسراييل + تصاوير

«ژنرال سليماني» براي غربي ها شبحي مرموز است که سايه وار در کمين دشمنان مي نشيند و ناگهان چون صاعقه فرود مي آيد. اين جنگاور تحت تعقيب آمريکا و اسراييل ، براي فرزندان اين آب و خاک همان «حاج قاسم» بسيجي آفتاب سوخته کرماني است که چشم به آزادي قدس شريف دارد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، بخش فارسي دائرة المعارف عمومي «ويکي پديا» در معرفي «نيروي قدس» نوشته است:

«نيروي قدس يا سپاه قدس نيروي ويژه و زيرشاخه‌اي از نيروهاي پنج‌گانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ايران است که مسئول فعاليت‌هاي نظامي برون‌مرزي را داردفرمانده کنوني آن، قاسم سليماني است. برخي منابع نفرات اين نيرو را ?????? تن تخمين زده‌اند. برخي تحليل‌گران نيروي قدس را يکي از بهترين نيروهاي ويژه در جهان دانسته‌اند.

نيروهاي قدس در جنگ ايران و عراق به‌عنوان نيروي مرزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشکيل شد و فعاليتش را با حمايت از کردها براي مقابله با صدام حسين در زمان جنگ ادامه داد. همچنين با حمايت از احمدشاه مسعود در جنگ شوروي در افغانستان و بعدها در مقابله با طالبان دامنه فعاليتش را گسترش داد. همچنين گزارش‌هايي از نيروهاي قدس مبني بر حمايت از جنگجوهاي اسلام‌گراي بوسنيايي در جنگ يوگوسلاوي در دست است.مأموريت اصلي نيروي قدس، سازماندهي، پروراندن، تجهيزکردن و سرمايه‌گذاري بر جنبش‌هاي انقلابي اسلامي است.»

همين منبع در معرفي فرمانده « نيروي قدس» اين گونه نوشته است:

« قاسم سليماني از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و فرمانده نيروي قدس سپاه است. وي بارها از جانب آمريکا متهم به دخالت در امور عراق شده‌است. و واشنگتن پست وي را از مهمترين سياست گذار سياستهاي خارجي ايران مي‌داند.»

گرچه هيچ شکي در معاند بودن اکثريت گردانندگان دائرة المعارف به اصطلاح مستقل و عمومي « ويکي پديا» وجود ندارد اما نبايد از اين حقيقت چشم پوشيد که تمام اطلاعات مفيد جهان غرب درباره نيروي قدس و فرمانده آن ، چيزي بيش از همين چند خط ، به اضافه 5 قطعه عکس کوچک از قاسم سليماني و مشتي اطلاعات کاملا بي اساس و غير مستند عجيب و دور از ذهن سالم درباره جزئيات يگان ها و فرماندهان اين نيرو ، نيست.

منابع خارجي و خصوصا غربي ، ادعاهاي حيرت انگيزي را درباره نيروي قدس و فرمانده آن مطرح مي کنند. تبليغات غرب درباره فرمانده نيروي قدس بعد از اشغال عراق توسط آمريکا به اوج مي رسيد. براي نمونه ، روزنامه معتبر آمريکايي «مک کلثي» با بيان اين مطلب نوشت:

« يکي از قدرتمندترين چهره‌هاي موجود در عراق، يکي از مقامات دولتي اين کشور، يک رهبر شبه نظاميان يک روحاني بلندپايه و يا يک فرمانده يا ديپلمات آمريکايي نيست.اين فرد، يک ژنرال ايراني است که هم‌اکنون بسيار پرنفوذتر از همه مقامات نامبرده شده است.ژنرال «قاسم سليماني»، فرمانده نيروهاي قدس، شاخه فعال سپاه پاسداران ايران در عراق است که مأموريت اين شاخه، گسترش نفوذ ايران در خاورميانه است. سليماني به عنوان مرد شماره يک تهران در عراق، عامل حمايت نظامي و مالي از گروه‌هاي گوناگون عراقي بوده و سعي در ناکام گذاشتن تلاش‌هاي آمريکا براي ايجاد دولتي متمايل به غربي‌ها پس از سقوط صدام حسين را دارد.به گفته مقامات آمريکايي، سليماني انتخاب سياستمداران متمايل به ايران را تضمين و همواره با رهبران ارشد عراقي ديدار و از چهره‌هاي شيعه عراق دفاع مي‌کند.

يکي از مقامات ارشد عراقي که نخواست نامش فاش شود، مي‌گويد: ما، آمريکايي‌ها و ديگر عراقي‌ها، چه او را دوست داشته باشيم يا نه، بايد اذعان کنيم که او محور سياست‌هاي ايران در عراق است. نيروهاي قدس همه نقش‌هاي سياسي، نظامي، ‌اطلاعاتي و اقتصادي را ايفا مي‌کنند؛ آن ها سياست خارجي ايران در عراق هستند.»

روزنامه مذکور در سي‌ام مارس 2008 گزارش داده بود:

«... سليماني براي توقف درگيري‌ها ميان نيروهاي امنيتي عراق که بيشترشان شيعه هستند و نيروهاي راديکال مقتدي صدر در شهر بصره، پا در مياني کرده است.گفتني است، سفارت ايران در عراق، به درخواست رسمي آمريکاييان براي دادن اطلاعاتي درباره سليماني پاسخ نداده و هيأت نمايندگي ايران در نيويورک نيز در اين باره نظري نداده است.يکي از نخستين و مهمترين پيروزي‌هاي سليماني بر آمريکا در عراق، ايجاد برتري سياسي بود، نه نظامي.

وي در ژانويه سال 2005، زماني به عراق آمد که عراقي‌ها براي نخستين بار پس از سقوط صدام حسين، به پاي صندوق‌هاي رأي مي‌رفتند.در حالي که آمريکا حمايت شديدي از نخست‌وزير شدن اياد علاوي مي‌کرد، سليماني فعاليت خود را در حمايت از شيعيان طرفدار ايران آغازکرد و به شدت به راهنمايي آنان براي پيروزي در انتخابات پرداخت.پس از انتخابات، بوش انگشت‌هاي رنگي مردم عراق را پيروزي بزرگي براي دمکراسي دانست، اما علاوي و متحدانش شکست خوردند و در عوض، متحدان ايران وارد ميدان شدند.يک سال بعد، در آوريل سال 2006 ايران باز هم نگران بن بست مذاکرات براي برگزيدن نخست‌وزير جديد عراق پس از دومين دور انتخابات مجلس عراق شد و اين بار سليماني به منطقه سبز رفت تا با سياستمداران شيعه مذاکره کرده و تضمين کند که انتخاب نهايي عراق، مورد پذيرش تهران نيز هست و در پايان هم عراقي‌ها بر سر نخست‌وزيري نوري المالکي به توافق رسيدند.

عادل عبدالمهدي، معاون رئيس‌جمهور عراق در اين باره مي‌گويد: آمريکايي‌ها از يک طرف از اين جريان خوشحال بودند، چرا که بن بست به پايان رسيده بود و از سوي ديگر، ناراحت که سليماني را در منطقه سبز مي‌ديدند.

در اين باره زلماي خليل‌زاد نيز مي‌گويد: در آن زمان، صحبتهايي از ورود وي به منطقه سبز بود.همان‌قدر که مقامات آمريکايي سليماني را به جنگ افروزي متهم مي‌کنند، او در ايجاد صلح نيز براي رسيدن به اهدافش فعال بوده است. او ماه گذشته در پايان دادن به درگيري‌هاي نيروهاي مقتدي صدر و نيروهاي عراقي در بصره، نقشي حياتي داشت؛ تهديدي که مي‌رفت ناآرامي‌هاي آن گسترش يافته و پيامدهاي وخيمي به ويژه براي منابع نفتي عراق در پي داشته باشد.

در نشست مهم ديگري که در نقطه مرزي ايران و عراق در مريوان انجام شد و به گفته منبعي که نخواست نامش فاش شود، در اين ديدار، جلال طالباني، درخواستي به ژنرال قاسم داده است، مبني بر اين‌که نبردها و ناآرامي‌ها متوقف شود.به گفته اين مقامات، سليماني نيز روز پس از آن، پيامي مي‌فرستد و بلافاصله نبردها متوقف مي‌شود...»

اين دعاوي بي مستند ، به همان اندازه که ارزش خاصي ندارد ، براي يانکي هاي گاوچران سوژه اي مطلوب براي داستان پردازي و دشمن تراشي هاي هاليوودي است اما واقعيت آشکار براي تمام ايرانيان انقلابي اين است که ، حاج قاسم سليماني ، ( هيولاي افسانه اي و بد من داستان هاي کميک استريپ که امنيت آمريکايي ها را بر هم مي زند) يک بسيجي تمام عيار در ميان سپاه بسيجيان ولايت است و تمام حيات خود را از ابتداي جواني ، وقف نهضت حضرت روح الله کرده است.

قاسم سليماني ، نوجوان کرماني بود که با بنايي تامين معاش مي کرد. جنگ که آغاز شد ، خشت و گل و شاغول را کنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت. زياد طول نکشيد که قاسم سليماني توان تشکيلاتي و رزمي خود را به فرماندهان جوان سپاه که سن وسالشان زياد با او فاصله نداشت نشان داد. به اين ترتيب قاسم سليماني به فرماندهي بسيجيان هم ولايتي خود رسيد و پس از مدتي لشکري از کارگرزاده گان کرماني تشکيل داد که نام آن را «لشکر 41 ثارالله» نهادند. اين لشکر در طول سال هاي دفاع مقدس ، درخشش اعجاب آوري از خود نشان داد نام خود را در تاريخ ايران و اسلام جاودانه نمود.

پس از پايان جنگ 8 ساله ، لشکر 41 ثارالله تحت فرماندهي سردار حاج قاسم سليماني که در معرکه مرزهاي جنوب آبديده شده بود ، به زادگاه خود يعني کوير تفتيده ايران بازگشت و وظيفه ايجاد امنيت و مبارزه با شرارت هاي اشرار هدايت شده از مرزهاي شرقي کشور را بر عهده گرفت. اين واقعيتي غير قابل ترديد است که هنوز هم مردم کرمان و سيستان و بلوچستان ، دوران حضور قاسم سليماني در مناطق شرقي و جنوب شرقي کشور را ، از امن ترين ايام زندگي خود مي دانند.

توانايي نبوغ آميز قاسم سليماني در شناخت بافت مردمي خاص مناطق کويري و نوع زندگي عشيره اي حاکم در آن نواحي و تدابير بي نظيرش در مديريت امنيتي چنين مختصاتي ، او را به نگين درخشاني در ميان يادگاران سال هاي دفاع و حماسه تبديل نمود. قاسم سليماني که خود پرورش يافته شن هاي کوير و بزرگ شده رزق و روزي کارگري بود ، با اقتداري بسيجي که از ساليان جنگ تحميلي به ارث برده بود ، عشيره ها و قبايل کوير را به انسجام و هماهنگي کم نظيري رساند و به مدد اين تدبير خود ، توانست اشرار و اراذل تحريک شده از خارج را ، از پشتيباني داخلي و فضاي تنفسي بومي محروم کرده و تنگناي سختي را بر آنان تحميل نمايد.

در سال 1379 بود که فرماندهي کل قوا ، حضرت آيت الله خامنه اي ، اين بسيجي جان برکف ولايت را از کرمان به تهران فراخواند و او را به فرماندهي يکي از قواي پنجگانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، که در ميان غربي ها از آن با نام «نيروي قدس» ياد مي شود منصوب کرد. از آن زمان تا امروز ، سردار قاسم سليماني کمترين حضور را در عرصه رسانه هاي ديداري و شنيداري داشته است. گرچه مردم ايران و همرزمان او و هم ولايتي هايش همواره شاهد حضور او در عرصه حيات عادي در هيئات ، مجالس عمومي و خصوصي خود هستند اما همين غيبت طولاني در جلوه گاه رسانه هاي عمومي ، ايشان را براي غربي ها به شبحي مرموز تبديل کرده است که سايه وار در کمين دشمنان نظام اسلامي مي نشيند و ناگهان چون صاعقه بر سرشان فرود مي آيد.

گرچه با فرض درست بودن اين فرضيات غربي ها ، چنين برداشتي از شخصيت قاسم سليماني براي آنان ترس آفرين است اما بي شک براي همه ايرانيان ، وجود سربازي دلير با چنين توانمندي هاي غرورانگيز مي باشد.

«ژنرال سليماني» ، اين جنگاور تحت تعقيب شيطان بزرگ و نوچه هايش، براي فرزندان اين آب و خاک ، همان «حاج قاسم» بسيجي آفتاب سوخته کرماني است که چشم به آزادي قدس شريف دارد و اگر جنگ براي بسياري از همرزمان او در سال 1367 به صورت پايان يافت، براي او آشکارا تا دو دهه بعد تداوم داشته است و او را بايد بسيجي اي با 360 ماه سابقه حضور در منطقه عملياتي دانست.

گروه جهاد و مقاومت مشرق ، به پاس خدمات حسيني اين سردار عاشورايي که خواب را از چشمان يزيديان زمان ربوده است ، تصاويري کمتر ديده شده از ايشان را منتشر مي نمايد. اميد است که خداوند جبهه نبرد اسلام ناب محمدي با کفر وشرک جهاني و اسلام آمريکايي را از حضور چنين سرداران پاکباخته اي خالي نکند. انشاءالله