به گزارش مشرق؛ یک فعال رسانه‌ای در واکنش به مطلب منتشر شده در روزنامه همشهری درباره مرگ کولبران، نوشت:

مرگ #کولبر مانند مرگ معدنچی در معدن، یا کارگر ساختمانی زیر آوار، یا کودک کار سر چهارراه یا راننده اتوبوس بین شهری و ... تلخ است... اما... خیلی از کولبرها قربانی بی مهری و بی تفاوتی آدم ها می شوند.

Capture.JPG

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 9
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۰۶:۵۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
    5 11
    اصلا این عکس رو از کجا برداشته ؟ مصاحبه با کجاست ؟ اینا فتوشاپه با این کارا نمیتونید ذهن مردم رو خراب کنید ..
    • IR ۱۱:۵۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
      3 2
      برو بی بی سی و سعودی اینتر نشنال و روح الله زم ببین تا بهت حقیقته حقیقت رو بگن.!!!!! برو عمو جان، برو اینجا نیا
  • IR ۰۷:۰۸ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
    4 0
    چرا هروقت یه اتفاق بدی میفته سلبریتی ها عین بختک میان رو اعصاب مردم؟!! سر همین داستان از پیج این بازیگرا هزار جور حرف شنیدم..
  • IR ۰۷:۳۹ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
    9 3
    سخنان زانیار کاوه پاسخی است به کسانی که می خواهند هر چه بدی است به گردن نظام جمهوری اسلامی بیندازند...
  • IR ۰۸:۳۸ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
    8 2
    چه کنیم که هر بلایی سرمون میاد از خودمونه... خیلی از مشکلات باعث و بانیش خودمونیم... میمردن آزاد رو میبردن..؟؟ پولش هم که میگرفتن ..
  • IR ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
    4 1
    فریز انسانیت
  • IR ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
    14 11
    یعنی چی ؟ حالا بندازید گردن مردم. مثل تمام بی مسئولیت هاتون
    • IR ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
      6 0
      .. گفته همچین اتفاقاتی هم هست، نگفته همشون اینطور بودن که.!!!! بهتره یاد بگیریم بی عرضه گی دوتا مسئول رو گردن نظام و ساختار نندازیم.. اگه خیلی مشتاق دونستن هستی حرفای اقای خامنه ای در مورد همین قاچاق و کولبرها رو گوش کن تا متوجه بشی مشکل از کجا آب می خوره.. ساختار نظام ایرادی نداره، کارگزارانش اما.......... .!
  • راننده IR ۰۰:۳۴ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۳
    2 1
    باری به اروپا میبردم کشنده اکسور من در اذربایجانشرقی خراب شد نزدیک غروب بود یک تراکتور که از سر زمین برمیگشت اومد پیرمردی بود با لهجه شیرین و محبت امیز بهم گفت خراب شده گفتم بله گفت دیروقته بیا ماشینت رو تا پارکینگ حاشیه اتوبان بکشیم و اومد بوکسور کردیم ارام ارام کشیدیم تقریبا 7 کیلومتر حدودا میشد تو فکر بودم سوار اتوبوسی بشم برم شهر بعدی بستان اباد یا تبریز شب بمونم و صبح مکانیکی بیارم پیرمرد گفت مگه میزارم بری و منو به زور با خودش برد سوار تراکتور شدیم تا رسیدیم روستای اونها وارد خانه شدیم دو اتاق بسیار محقر ولی باصفا شام خوردیم کمی صحبت کردیم چایی خوردیم میوه اوردند خلاصه هر چیزی داشتند مضایقه نکردند اون شب یکی از بهترین شبهای زندگیم بود و ارامشی داشتم که در هتلهای 5 ستاره کشورهای اروپایی هم ادم نداره اون اتاق محقر ولی با صفای مشهدی یوسف برای من از بهترین هتلها بهتر بود زمانیکه به رختخواب میرفتم یاد ریزعلی خواجوی دهقان فداکار افتادم که همشهری مشهدی یوسف بود صبح هم به پسرش گفت منو با نیسان تا شهر برد انسانیت نمرده انسانهای بزرگی هستند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس