حاصل این کم‌عمقی در دیپلماسی و آدرس‌های غلط این می‌شود که ترامپ، اشتیاق برای مذاکره را، با واسطه فرانسوی نمی‌خواهد و با تحریم نفتکش‌ها، امید برای نزدیک شدن به نقطه تسلیم ایران را بیشتر احساس می‌کند.

سرویس جهان مشرق - دیپلماسی فعال و سیاست‌ورزی هوشمند در شرایط پیچیده امروزه جهان، در حالی که سیاست‌های اسرائیلی بر کاخ سفید حاکم است و اروپا هیچ ریسک عملی و جدای از ترامپ را نمی‌پذیرد، نمی‌تواند در یک فضای انتزاعی به گزاره‌های کلیشه‌ای تکیه کند. تیم ترامپ به چیزی کمتر از تسلیم کامل ایران بسنده نمی‌کند و همه اهداف خود را قبل از هر دیدار و مذاکره‌ای درخواست می‌کند.

لذا با اینکه یک اجماع تقریبی در بین نخبگان آمریکایی حاصل شده که سیاست فشار برای تسلیم ایران به اهداف طراحی شده نرسیده و مکرون و اتحادیه اروپا نیز خارج از حیطه اثرگذاری بر ترسیم سیاست‌های کاخ سفید است، باز هم راهبرد ثابت اسرائیلی در دستور کار ترامپ است تا با فشار بیشتر، شانس خود را بیازماید و منتظر نشانه‌های مطلوب از طرف ایران بماند.

در چنین شرایطی که دیپلماسی ایران، پرونده مذاکره با اروپا را از ترامپ جدا نکرده، اگر پاس و پیامی که حاکی از سستی در رویکردهای ایران است، به خارج منعکس شود، این اطمینان در آمریکا و همچنین در اروپا قوت خواهد یافت که ابزار تحریم و فشار در حال کارآمدی است و با کمی فشار بیشتر و خرید زمان، ایران تسلیم خواهد شد.

وقتی همانند ابتدای مذاکرات برجام، پیام خزانه خالی از ایران صادر شود و بلافاصله از آمادگی برای مذاکره با هر شخصی، به منافع ملی گره بخورد، تیم ترامپ، خود را در بن‌بست راهبرد تحریمی احساس نمی‌کند و عزم خود را برای فشار بیشتر جزم خواهد کرد.

در حالی‌که اگر مذاکره با اروپا در جایگاه مطالبه‌گری برای اجرای تعهدات آنها، بدون گره زدن نتایج آن به رویکردهای اصلی نظام و تمرکز بر ساماندهی حوزه داخلی و عرصه‌هایی که ناشی از تنش‌های فزاینده آمریکا با دیگر قدرت‌ها و یا حوزه‌های تجارت و بازرگانی مؤثر و بویژه با کشورهای پیرامونی و همسو دنبال شود، آنگاه گام سوم، به اهرم کارآمد بر روی اروپا و ناامیدکردن ترامپ منتهی می‌شود.

در حالی‌که اروپا صراحتاً گام‌های فعلی را چندان مهم ارزیابی نمی‌کند و با مذاکره در حال خرید زمان است، معتبر کردن گام‌های کاهش تعهدات برجامی ایران و برداشتن گام‌های بلند با چین، روسیه، هند، اورآسیا، آمریکای لاتین و حوزه‌های پیرامونی و تأکید صریح بر اینکه ترامپ شایسته هیچ مذاکره‌ای نیست، کارسازی مؤثری حاصل خواهد شد.

وقتی از چین و روسیه درخواست می‌شود که به ابتکار عمل مکرون بپیوندند، آنها هم تمایلی به گره زدن تجارت خود با ایران با سامانه‌ی اروپایی که خاصیتی فراتر از نوعی مدیریت اقتصادی و مالی و هدایت ظرفیت‌های اقتصادی ایران در مجرای برنامه‌ریزی شده‌ غربی ندارند، به دوستان خود نیز پیامی اطمینان‌بخش نمی‌دهیم.

حاصل این کم‌عمقی در دیپلماسی و آدرس‌های غلط این می‌شود که ترامپ، اشتیاق برای مذاکره و دیدار با خود را، با واسطه فرانسوی نمی‌خواهد و با تحریم شرکت‌های نفتکش و نفتکش‌های ایرانی، امید برای نزدیک شدن به نقطه تسلیم ایران را بیشتر احساس می‌کند.

جبران این خامی در سیاست که بوی انتخاباتی هم می‌دهد، تنها با مقاومت فعال و مؤثر و معتبر و فعال کردن همه کارت‌های بازی و فشار و دیپلماسی به اروپا و در مقابل ترامپ امکان‌پذیر است. تعلل و مماطله و وقت‌کشی بیشتر از سوی بانیان آدرس غلط، قبل از خسارت‌های منافع ملی که جبرانی سخت خواهد داشت، دامن مجریان را خواهد گرفت و مرگ سیاسی را جلو خواهد انداخت.