من هنوز دلم بیشتر با داستان و رمان است. از سر رفاقت‌مان با شهید محمدخانی به سمت کار مستند شهدا رفتیم و یک‌جورهایی خدا همین‌طور پشت سرهم برایم در این فضا کارهایی را ردیف کرد و موجب شد در این فضا بمانم.

به گزارش مشرق، نام محمدعلی جعفری بیش از هر زمانی با «قصه دلبری» بر سر زبان‌ها افتاد. اگرچه این کتاب در فضای خاطره‌نگاری روایت شده است اما خاستگاه جعفری جای دیگری بود. او را می‌توان قبل از هر عنوانی، داستان‌نویس نامید که پیش از این «شغل شریف» و «خانه مغایرت» را به‌عنوان آثار برجسته داستانی خود وارد بازار نشر کرده بود. پس از «قصه دلبری»، «عمارحلب» و «سربلند» که در فضای خاطره‌نگاری روایت شده‌اند، جعفری بار دیگر سراغ ادبیات داستانی و داستان کوتاه رفته است. «عروسی لاکچری» که به همت انتشارات شهید کاظمی منتشر شده، در نمایشگاه کتاب تهران مورد اقبال قرار گرفت و به همین بهانه با این نویسنده جوان به گفت‌وگو پرداختیم.

شما در آثار قبلی‌تان از فضای داستانی به سمت مستندنگاری رفته بودید و کارهای‌تان با مضمون مدافعان حرم موردتوجه مخاطبان قرار گرفت. اکنون بار دیگر و بعد از شغل شریف به فضای داستان کوتاه بازگشته‌اید. چه چیزی شما را به داستان کوتاه و «عروسی لاکچری» کشاند؟
من هنوز دلم بیشتر با داستان و رمان است. از سر رفاقت‌مان با شهید محمدخانی به سمت کار مستند شهدا رفتیم و یک‌جورهایی خدا همین‌طور پشت سرهم برایم در این فضا کارهایی را ردیف کرد و موجب شد در این فضا بمانم. در حال حاضر در فضای نوشتن نه کاملاً مستند را کنار گذاشته‌ام و نه داستان و رمان را. می‌خواهم هردو را با هم داشته باشم.

برخلاف آثار داستان کوتاه قبلی شما که کل کتاب نخ تسبیح مشترکی داشت، این بار شاهد چنین مضامین مشترکی نیستیم. یعنی اگر در «شغل شریف» همه داستان‌های کوتاه با وجود مستقل بودن با مضمون خانواده روایت می‌شد، این بار شاهد داستان‌هایی با مضامین و فضا و تاریخ متفاوتی هستیم.
من هر از گاهی بنا بر دغدغه و مشغولیت ذهنی‌ام در حوزه‌های مختلف یک داستان می‌نوشتم. این چند داستان را خیلی دوست می‌داشتم و گفتم خوب است در قالب یک کتاب منتشر شود.

در ۲ داستان اول کتاب روایت‌هایی بدیع و بکر از مواجهه اسلام و یهود آورده‌اید. اما این مضمون در داستان‌های بعدی جای خود را به موضوعات دیگری می‌دهد. تمایل ندارید ادامه این داستان‌های کوتاه را در قالب داستانی بلند یا رمان روایت کنید؟
یکی، دو سوژه دیگر در فضای داستانی بلند دارم اما به‌قول‌معروف آنها را در آب‌نمک گذاشتم. اینکه چه زمانی بنشینم پای آنها و شروع کنم به نوشتن، هنوز مشخص نیست. چون درگذشته محله‌هایی داشتیم به نام محله «یهودی‌ها» و اتفاقات ریزودرشتی در آنجا افتاده است. کسی هم متأسفانه به آنها نپرداخته و این موضوع مغفول مانده است. من آن را در فضای این ۲ داستان کوتاه آورده‌ام که البته جای پرداخت بسیار بیشتری دارد. به نظرم باید روزی این اتفاق بیفتد که چنین مضمونی در فضای رمان مطرح شود.

ما در پس‌زمینه عمده آثار شما، با روایتی از فضای بومی یزد مواجهیم. بخشی‌اش به این دلیل است که یزد محیط‌زیست شما است اما نمی‌توان همه آن را به این دلیل ارجاع داد، آن هم برای داستان‌نویسی که مشخصه اصلی کارش تخیل است. دلیل این تعمد در استفاده از فضای بومی یزد چیست؟
یک دلیلش همان چیزی است که گفتید. من بچه یزد هستم و در این زیست‌بوم زندگی می‌کنم. دلیل دیگر این است که وقتی مخاطب اثری را می‌خواند دوست دارد حین خواندن فضاهای جدیدی را تجربه کند. متأسفانه جو پایتخت و فضای رسانه‌ای‌اش به شکلی بوده است که خیلی از نویسندگان شهرستانی وقتی می‌خواستند روایتی را داشته باشند، باز هم در فضای کلانشهر و تهران سیر می‌کردند. به نظرم الآن مخاطب فضاهای بومی و سنتی را بیشتر می‌پسندد. در کارهای قبلی‌ام که فضای یزد را روایت می‌کرد، خیلی‌ها از آن استقبال کردند. به همین خاطر بیشتر تعمد دارم فضای یزد را در داستان‌های خودم تصویر کنم. درکنار همه اینها، علاقه و تعصبی که به شهر خودمان داریم، در آثارم نادیدنی نیست.

در جهان ادبیات داستانی، خیلی‌ها داستان کوتاه را مقدمه و پلی به جهان داستانی بلند و رمان می‌دانند. در واقع هویت مستقل و معینی برای داستان کوتاه قائل نیستند. در عرصه فیلمسازی هم همین نسبت برای فیلم کوتاه و فیلم داستانی بلند وجود دارد. اما با وجود «عروسی لاکچری» که بعد از چاپ رمان و آثار مستند داستانی به انتشار رسیده است، به نظر می‌رسد شما نظر متفاوتی دارید. این‌چنین است؟
فضای داستان کوتاه مستقل است و کارکرد مخصوص به خودش را دارد. فضای داستان بلند هم همین‌طور. داستان کوتاه نسبت به خاطره و داستان بلند یک وجه هنری‌تری دارد و قشر نخبه‌تری سراغ آن می‌آید. من دغدغه داشتم فقط مخاطبم را عامه مردم قرار ندهم، بلکه داستان‌خوان‌های حرفه‌ای نیز مخاطب من باشند. به همین خاطر آن فضا را کنار نگذاشتم و از آن دور نشدم. همچنین در فضای داستان، وقتی بنا داشته باشید پیام و پایان‌بندی هدفمندی روایت کنید، اثر داستان کوتاه از فضای مستند و مستقیم‌گویی بیشتر است. به همین دلایلی که گفتم ازجمله وجه هنری، اثرگذاری بیشتر و مخاطب حرفه‌ای‌تر، به نظر می‌رسد داستان کوتاه گونه مناسبی در فضای داستانی است، بی‌آنکه آن را پل یا مقدمه داستان بلند بدانیم.

پس دلیل کم‌کاری نویسندگان متعهد در این حوزه را چه می‌دانید؟
متأسفانه در فضای ما و بین دوستان ما داستان‌خوانی و رمان‌خوانی خیلی رواج ندارد. صدالبته که در سال‌های اخیر رونق بسیار خوبی پیداکرده است اما همچنان بسیاری با اکراه نسبت به رمان و قصه مواجه می‌شوند، چراکه معتقدند چرا ما باید در جهان تخیلات یک نویسنده دخیل شویم؟ این پیش‌زمینه فکری موجب می‌شود که کمتر سراغ داستان و رمان بروند. بعضی از مخاطبان وقتی عروسی لاکچری را خواندند آن را با قصه دلبری مقایسه می‌کردند. درحالی‌که اصلاً وجه مشترکی میان این دو وجود ندارد که بخواهند با هم مقایسه شوند. این به همان مساله بازمی‌گردد که مخاطب‌های ما خیلی داستان‌خوان حرفه‌ای نیست. تمایل مخاطب مذهبی به داستان‌خوانی بسیار بیشتر شده است اما تا حد مطلوب و به نسبت نخبگان جامعه هنوز فاصله است.

آیا کار جدیدی در دست انتشار دارید؟
۲ اثر داریم. یکی‌اش درباره زندگی شهید حدادیان و دیگری سفرنامه سوریه است که مربوط به سفر سال ۹۶ بنده به این کشور است. اثر دیگری هم در دست چاپ است که در فضای رمان روایت می‌شود که الآن نمی‌توانم جزئیاتی از آن را بیان کنم.

*وطن امروز