از خصوصیات جالب فرشید طالبی این است که می تواند با لحنی آرام و مؤدبانه، تندترین انتقادات را به زبان بیاورد.

به گزارش مشرق،‌ فرشید طالبی اصالتاً مازندرانی است اما در شیراز به دنیا آمده و بزرگ شده. خود را کاملاً شیرازی می داند و به همین جهت دل خونی از وضعیت فعلی فوتبال شیراز دارد. فرشید بدون شک یکی از بهترین های دهه اخیر فوتبال ایران است. عنوان دومین بازیکن سال فوتبال آسیا در سال 2010 بالاترین افتخاری است که نصیب یک فوتبالیست شیرازی در عرصه بین المللی شده. او در گفت‌وگویی به زعم خودش هر چیزی که در دلش بود را بیان می کند و در انتها با خنده می‌گوید: اگر به برنامه دیگری دعوت شوم فکر نمی کنم حرف جدیدی برایشان داشته باشم!

- این روزها کجایی و چیکار می کنی؟
شیراز هستم. البته کلاً هم شیراز هستم هم تهران و هم اصفهان. اما الان چند روزیه که شیرازم. اخیراً یک مقدار فعالیت تلویزیونی داشتم.


- تحت چه عنوانی؟
یه سریال تلویزیونی دارم کار می کنم که البته بیشتر جنبه فان داره برای محک زدن خودم.


- فعالیت فوتبالی چی؟
یه خورده نیاز به ریکاوری داشتم و باید ببینم خدا چی می خواد. دارم به طور مستمر تمرین می کنم.


- مگه قراره بازی کنی؟
من تمرین نکنم مریض می شم. با همین شرایط هم امسال پیشنهاد داشتم. همین الان هم پیشنهاد دارم. پارسال لیگ یک و لیگ برتر پیشنهاد داشتم. منتها خودم تصمیم به برگشتن ندارم. چون یه خرده دیگه لذت نمی برم از فوتبال. احساس کردم آرامشم گرفته شده توی دنیای فوتبال.
 

- به خاطر ناسالم بودن فوتبال دیگه لذت نمی بری؟
ناسالم بودن که نه. شما میای فوتبال بازی کنی تا به یک درآمد خوب برسی. وقتی میای با ذوب آهن و سپاهان قهرمان می شی و به یک نوعی رکوردار قهرمانی توی ایران هستی و با 4تیم قهرمان شدی و از طرفی می بینی بالای یک میلیارد تومان از پولت رو نمی دن، اون موقع هست که اصلاً لذت نمی بری. من هم یک آدمی هستم که قرارداد که می بندم با پوست و گوشت و استخونم قرارداد می بندم. یعنی با باخت تیمم می میرم و با بردهاش زنده می شم و چون درآمدی که براش زجر می کشی رو بهت نمی دن، خیلی بهت فشار میاد. از این طرف هم که اداره مالیات قربونش برم... اینه که فشار مضاعف بهت وارد می شه و پولی که باید باعث آرامشت می شده بهت نمی رسه. متاسفانه متولیان فوتبالمون هم بسیار ضعیف عمل می کنن در این زمینه. تیم هایی که بدهکارن سال به سال همینطور بدهکاریشون بیشتر و بیشتر می شه و کسی هم جلوشون رو نمی گیره.
 

- یعنی توی باشگاه های متمولی مثل ذوب آهن و سپاهان هم چنین مشکلاتی داشتی؟
جالبه که من بالاترین افتخارات رو توی این دو تیم کسب کردم. توی سپاهان در یک سال دو جام آوردیم. اما متاسفانه اتفاقاتی میفته که علتش ورود بعضی از افراد ناکارآمد به فوتبال هست. مسئولان باشگاه ها عین خیالشون نیست. من درست توی اون تیم هایی که بهترین بازی هامو کردم به پولم نرسیدم! یک نوع باج گیری انجام می دادن. می گفتن برای سال بعد توی تیم ما می مونی؟ اگر می گفتم نه باید دنبال پولم می دویدم. سال آخر توی تراکتور به من گفتن قرارداد رو تمدید می کنی؟ گفتم به خاطر بیماری برادرم نمی تونم. باید یه جایی فوتبال کنم که نزدیک شهرم باشه. گفتم ما شرمنده ایم. باید این درصد از قرارداد شما رو نگه داریم. بودجه مون برای بازیکنان جدیده! گفتم پس بودجه بازیکن های قدیم که این همه باعث شادی مردم شهر شدن چی؟ ما بعد از 44سال برای تراکتور جام آوردیم! گفتن ما متاسفیم. می تونید برید شکایت کنید.
 

- الان درست وضعیت تیم برق جدید شیراز هم به همین شکله.
خب وقتی تیم هایی به اون پولداری اون اتفاقای عجیب براشون میفته، شما دیگه در مورد تیم های شیرازی نمی تونید صحبتی کنید. شیراز که دیگه وضعیتش مشخصه. شیراز اصلاً من شنیدم تیم آینده سازان پشت سر هم شاکی پیدا کرده. کسانی که پول‌هاشون رو نگرفتن. خب اینها همه بر می گرده به متولیان فوتبالمون. به این آدم ها بر نمی گرده. متولیان فوتبال اگر یک جایی جلوی این فساد رو بگیرن، بعدش ممکنه درست بشه. من چند روز پیش مصاحبه ای کردم و پیشنهاد دادم به فدراسیون و گفتم جلوی ضرر رو از هر جا بگیرید منفعته. گفتم اگر این توان رو ندارید که جلوی تیم هایی که از پارسال بدهکارن رو بگیرید، بیاید یک مصوبه بذارید  که باشگاه ها امضا کنن که اگر باشگاه این مقدار مبلغ رو بدهکار هستن و پرداخت نکردن، سال بعد به طور خودکار از چرخه بیرون برن. متاسفانه این کار رو هم نمی کنن چون می دونن سال بعد هم این اتفاق میفته، چه بسا بدتر! و متاسفانه یک اتفاقی میفته و تیم میره جام جهانی و همه می شن بچه های پیغمبر. یعنی انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. همه ضعف های لیگ ما پشت این صعود پنهان میشه. لیگ ما یکی از دو لیگ پر شکایت توی فیفا هست! حالا که تیم رفته جام جهانی چی می شه؟ آیا این ضعف ها از بین می ره؟ نخیر. از ریشه خرابه. شما ببینید توی این همه سال کدوم تیم پایه ما نتیجه گرفته؟ اما چون تیم ملی رفته جام جهانی هیچکس اونهمه ضعف رو یادش نمیاد. آبروی مملکت در خطره. ایجنت های بین المللی می پرسن چرا ایران به عنوان یک کشور اسلامی اینقدر پرشکایته و اینهمه بدهی از کجا میاد؟ نمی دونن که اینجا به راحتی حق رو می خورن. به راحتی و اگر توی چرخه باشی یا باید آلوده اش بشی یا تحمل کنی.
 

- این رقم هایی که اعلام می شه چه مقدارش به بازیکن می رسه؟
من ابتدا یک ابراز تاسف کنم درباره برخی از بازیکن های فوتبالمون که نمی دونم چه کلمه ای در موردش به کار ببرم. بازیکن هایی که فقط برای اینکه توی این چرخه باشن، زیپ دهنشون رو می بندن و حاضرن به هر قیمتی فقط باشند! هیچ جا هیچ کس نمیدونه که فوتبالیست داره 35درصد مالیات میده! یعنی یک بازیکن 500میلیونی 180میلیون رو فقط باید یک جا بده به اداره مالیات. از اون طرف هم که باشگاه به صورت خودکار 30درصد رو نمی ده. دیگه چقدرش میمونه؟
 

- اینطور که شما می گین پس خیلی هم وضع فوتبالیست ها خوب نیست!
نه اشتباه نشه. من نمی گم وضع همه شون خوب نیست.  نه می گم اینجوری که می گن نیست. فوتبالیست داریم که میلیاردی می گیره اما یک تعداد کمی هستن. بقیه مبلغ زیادی از قراردادشون از دست میره. من الان حکم باشگاه تراکتور توی دستمه. از فدراسیون به من میگن این باشگاه پول نداره بده ولیاز اون طرف همون باشگاه قرارداد یک میلیون دلاری می بنده. مثل آب خوردن این اتفاقات می افته. عدم قدرت تصمیم گیری، ترس از دست دادن جایگاه و ترس از در افتادن با باشگاه های پرطرفدار. گل سرسبد بدهکارها همین دو تیم هستن دیگه. خیلی چیزها باعث می شه که کسی نمیاد خودشو توی دردسر بندازه. عُرف شده تو فوتبال ما که به بازیکن میگن تو که دو سه میلیارد تومن سرمایه داری، بیا 250تاشو نگیر!


- یعنی وضعیت حاکم به تیم های اصفهانی هم مثل تیم های شیرازیه؟
خواهش می کنم این دو شهر رو با هم مقایسه نکنید. قابل مقایسه نیستن.


- یعنی توی تمام زمینه ها اصفهانی ها یک سر و گردن بالاتر هستن؟
هیچ چیزی نمی تونید پیدا کنید به جز یک چیز. یعنی اساس فوتبال که مدیریت هست، توی اصفهان بی نهایت خوبه. فقط یک نکته می تونم اشاره کنم که شیراز به شدت استعداد داره. یعنی من که توی تمام ایران بازی کردم و استعدادهای همه شهرها رو دیدم، باید بگم استعدادهایی که توی فوتبال فارس وجود داره توی هیچ جای دیگه ای وجود نداره. ولی چه فایده؟ بزرگ ترین نقطه قوتش می شه نقطه ضعفش. هر وقت میام شیراز و میرم توی یک باشگاهی تمرین می کنم، حالم بد می شه از اینهمه شکوه و شکایتی که فوتبالی ها از وضعیت فوتبال این شهر دارن. وضعیت فوتبال شیراز چیزی نیست که فرشید طالبی بخواد در موردش حرف بزنه. یک چیز عیان هست. خدا شاهده توی زمین خاکی های شیراز اگر یک استعداد یاب ورود کنه می بینه بهترین استعدادها وجود دارن ولی کفش پاشون نیست! فوتبال بازی می کنه که لذت ببره ولی چه اتفاقی می افته؟ هیچی. اونوقت میری توی شهرای دیگه می بینی برای همین استعداد حاضرن پول بدن، ولی تو شیراز تو همون زمین خاکی باقی می مونه و تموم می شه فوتبالش. سراغ دارم بازیکن 30میلیونی آینده سازان 10میلیون پول گرفته. این گریه داره برای فوتبال فارس. من نمی دونم هیئت فوتبال فارس و شیراز دست کیه و نمی دونم این مسائل به اونها مربوط می شه یا نه.  نمی خوام گناهشون رو بشورم. اما گریه داره که تیمی از بازیکن های بومی همین شهر، صعود کرده باشن و پولشون پرداخت نشده باشه. یا تیمی مثل بهمن بعد از صعود فروخته بشه. چرا؟ من به شیرازی ها می گم که به چه چیزمون داریم می بالیم؟ به چیزهای نداشته مون؟ من وقتی میام شیراز حالم به قدری بد میشه که نمی تونم بمونم. حالا می فهم یکی از دلایل اصلی پیشرفتم توی فوتبال این بود که 10سال از اینجا دور بودم.


- چند سال برای فجر بازی کردی؟
شش هفت سال. من ابتدا بسکتبالیست بودم. ولی فوتبال هم بازی می کردم. 4جلسه در هفته بسکتبال بودم و سه جلسه فوتبال. اما عزیزان دلم آقایان حسن رستمی، محمد نجف پور و مسلم دینکانی که هر جا هستن سالم باشند و در کنارشون هم مسعود مقیم و احمد رضایی عزیز،  من رو به جوانان فجر سپاسی آوردن و در مسابقات کشوری به مدت کوتاهی در تیم های پایه با این عزیزان بودم. توی همون مدت به تیم ملی جوانان برای جام جهانی آرژانتین دعوت شدم. توی همین حین که تو شیراز پیچید که من به تیم ملی دعوت شدم، آقای یاوری که خدا براش خوش بخواد، من رو آورد به فجر سپاسی. با سن کم. در تیم جوانان فجر بودم که به اسم جوانان صدرا توی مسابقات شرکت می کرد. آقای یاوری منو خواستن و آقای احمد رضایی هم لطف کردن و گذاشتن من برم. من 6سال توی فجر بازی کردم. یک سال پدیده سال شدم. تیم ملی جوانان و المپیک بودم. قهرمانی حذفی آوردم. بهترین تیم شهرستانی شدیم. به جام باشگاه های آسیا رفتیم. و بعد از 6-7سال که به ذوب آهن رفتم خیلی جالبه که تفاوت رو براتون تعریف کنم. من توی اون 6-7سال که بازیکن فجر بودم یک تیکه زمین کوچیک تونستم بخرم اونم توی صدرا. قیمتش حدود ده میلیون تومن بود. و یک ماشین. این کل پولی بود که از فجر گرفتم. اما وقتی رفتم اصفهان دیدم بازیکن هم تراز من تو فوتبال اصفهان توی اون هفت سال سه تا خونه خریده. یعنی قراردادهای ما زمین تا آسمون فرق داشت. من نمی دونم آیا دستِ غیب بهشون می رسه؟ نه. اونا از مدیریتشون سود می برن. از فعل خواستنشون. اونا می خوان که اصفهان حرف اول رو توی ایران بزنه و این رو توی عمل می خوان. ولی توی شیراز فقط حرف می زنن. توی عمل نه کسی می خواد و نه انجام می ده. همه فقط می خوان گردن همدیگه بندازن و این می شه ضعف فوتبال فارس. من دلم برای فوتبال شیراز می سوزه.


- با همه این حرف ها به نظر می رسه هنوز هم محبوب ترین تیم برای تو همین فجره. درسته؟
فجر سپاسی تیم شهر منه. مگه می شه عاشقش نباشم؟ مگه میشه عاشق تیمی نباشم که نام شهید سپاسی رو یدک می کشه؟ تیمی که به ما ابهت داد رو فراموش کنیم؟ شاید فرشید طالبی اون 10سالی که توی فوتبال ایران آقایی کرد از صدقه سر برکت همین نام شهدا و حضرت رقیه بود که توی نام این تیم بود. خود شهید هم دید که ما دِینمون رو به این تیم ادا کردیم و خودش خواست که ما بریم و جای دیگه هم موفق باشیم. مگه میشه عِرق نداشته باشی به تیم شهرت؟ حالا یک بحثی هم هست که می گن اگر عرق داری چرا نمیای برگردی به تیم شهرت کمک کنی؟ چرا دِینت رو ادا نمی کنی؟ اما می دونید فرشید طالبی کِی دِینش رو ادا کرد؟ اون روزی که بعضی بازیکن ها گذاشتن و رفتن استقلال و پرسپولیس ولی من دوسال به این پیشنهادها نه گفتم و با یک ششم قرارداد تیم های دیگه توی فجر موندم. همون جا مصاحبه کردم و گفتم من یک سال می مونم و دِینم رو به طرفدارای شیرازی که به من لطف داشتن ادا می کنم. اونها هم انقدر معرفت داشتن که 10سال بعد وقتی می‌اومدم شیراز باز هم به من لطف داشتن. بماند که سال آخری که توی فجر بودم چه به سر من نیاوردن مسئولان تیم. بماند که چه اتفاق ها و بلاهایی سرمون اومد و گذاشتن فصل نقل و انتقالات تموم بشه و بعد یک رقم ناچیزی گذاشتن جلومون و گفتن امضا کن. من هیچ راهی نداشتم اون موقع. چه پیشنهادهایی از استقلال و فولاد داشتم و اینطور اذیتم کردن و من فقط داشتم می سوختم اون وسط. رقم قراردادی که فجری ها به من دادن رو نگم بهتره. موندم ولی فکر نمی کردم توی تیم شهید این اتفاق ها برام بیفته.


- تو یک جمله خطاب به شهید سپاسی داری با این مضمون که «متاسفیم که از نامت برای پیشبرد اهدافمان استفاده می کنیم.» در این مورد صحبت کن.
خب اینکه معضل جامعه ماست. من متاسفم واقعاً. شما ببینید سالروز گرامیداشت شهدا وقتی به گلزار شهدا ورود می کنی نمی تونی راه بری از بس جا تنگه. یعنی چی؟ یعنی اومدیم به شما بگیم که اگر شما رفتین، ما ادامه دهنده راه شما هستیم. اما توی عمل هم هستین؟ به خدا نیستین. همه می گن یه روز خون شهدا یاریمون می کنه ولی من می گم یه روزی خون همون شهدا پدرمون رو درمیاره. من مطلق بحث نمی کنم البته. چون یک سری انسان پاک هم داریم که شاید جایگاهی بهشون داده نمی شه چون خوب هستن. اون وقت هایی که توی دو دقیقه آخر توی لیگ موندنی می شدیم، دست خدا یاریمون می کرد. اگر دست ما بود که خب همون روزای قبل تر نتیجه می گرفتیم و کار به روز آخر نمی کشید! من معجزه توی فجر سپاسی کم ندیدم! اینجا جای عزیزی هست. همین فصلی که گذشت هم همه از تدارکات تا مدیرعامل زحمت کشیدن که تیم توی لیگ بمونه ولی به هر حال یک دستِ غیبی بود که نذاشت فجر بیفته.  قبل تر هم همین بود. خیلی سال های دیگه بود که توی خطر سقوط قرار داشتیم و روز آخر موندنی شدیم. اما جالبه که الان اون شادی هواداران فجر که برای قهرمانی یا شکست دادن تیم های بزرگ لیگ برتر بود، تبدیل شده به شادی برای موندن تو لیگ دسته یک و این یعنی گریه. فقط تماشاگران دلشون خوشه که یک روز در هفته بیان فوتبال ببینن. به خدا اگر مسئولان ما می فهمیدن که هر تیمی که صعود می کنه به لیگ برتر، چندهزار جوان  با انگیزه تر به زندگی نگاه می کنن و دوری می کنن از خیلی کارهای خلاف، خدا رو در نظر می گرفتن و مطمئن باشید وضعیت فوتبال شیراز بهتر از این حرف ها بود. 


- به نظر شما اگر شیراز مدیریت درستی داشته باشه، می تونه قدرت اول فوتبال ایران باشه؟
همینقدر به شما بگم که اگر فجر سپاسی فقط نیمی از بازیکن های قدیم خودش رو حفظ می کرد، به قرآن اگر تیمی توی ایران می تونست بیاد جلوش قد علم کنه. اگر 50درصد این استعدادها حفظ می شدن، الان استقلال و پرسپولیس برای ورود به شیراز به لرزه می افتادن. فقط هم مدیریت نیست. توی شیراز همبستگی هم وجود نداره.


- همبستگی مردمی؟
همبستگی مسئولین. متاسفانه توی شیراز خودمون هم خودمون رو قبول نداریم. البته باز هم تاکید می کنم که منظور من مطلق نیست ولی می خوام بگم واقعیت که همبستگی وجود نداره. ولی مدیریت بی نهایت تاثیرگذاره. شما ببین دو نفر اسم می برم برای مثال که انسان هایی تاثیرگذار بودن توی این شهر. یکی آقای کمال پاک فطرت شهردار شیراز که توی چندساله ای که هستن یکی دو سال بهترین شهردار ایران شدن. ببینید یک مدیر شیرازی ورود کرد به شیراز. حالا قومیتش هم اصلاً مهم نیست. شما نگاه کنید شیرازی که من 5-6سال نبودم، وقتی الان می بینم می گم وای چقدر تغییر کرده! هر جای شهر ورود می کنی تحول عظیم ایجاد شده! و آدم لذت می بره. گزینه دوم: من عاشق شاهچراغم. سالیان سال که به اونجا سر می زدم می دیدم شاه چراغ با یک شکل قدیمی باقی مونده. یک در رو می خواستن راه بندازن ولی 15سال دره همونجا بود. آقای سیدعلی اصغر دستغیب که واقعاً باید تشکر کنیم ازشون، ورود کردن به این عرصه. دیدیم که چه تحولی ایجاد کردن. چقدر زیبا شد اون قسمت و کلاً به شهر زیبایی بخشید. اینها دلسوزان واقعی شهر هستن. این شهر مدیران اینچنینی می خواد. شما ببینید دو سال تغییرات توی سومین شهر مذهبی چیکار کرده که هر فوتبالیست و هنرمندی که می شناسم و به اینجا میان با تعجب می گن وای چقدر تغییر کرده! اینه که مدیریت خیلی اثر داره.


- و این یعنی اون مدیرها خواستن و شد و مدیرهای فوتبال نمی خوان و نمی شه.
بله. البته مدیریت فوتبال هم کار یک نفر نیست. یک پک لازم هست. یک پک یعنی سرمایه گذاری بیاری داخل تیم. مثال می زنم: ما توی ذوب آهن برای قهرمانی می جنگیدیم و در همین شرایط، 4ماه کارخونه پول نمی داد به باشگاه. همه مونده بودن چیکار باید بکنن؟ مدیریت وقت تیم اومد و از آدم های سرمایه داری که می شناخت یک میلیارد تومن پول گرفت و داد به بازیکن ها. بازیکن روحیه گرفت و نتیجه گرفت. دوماه بعد هم از کارخونه به باشگاه پول تزریق شد و باشگاه هم پول طلبکارها رو داد. این یعنی مدیریت.
 

- خب پس اصفهان که مدیریت خیلی خوبی داشته. شما از چی شاکی بودین؟
خب بعد از قهرمانی هایی که داشتیم، یک پروسه ای شکل گرفت. یک عده دیدند که ذوب آهن داره خوب نتیجه می گیره. قهرمان حذفی می شه و از اون طرف هم سپاهان لیگ رو می بره. یک افرادی ورود کردن و 12ماه حقوق ما رو ندادن. یعنی اصلاً این افراد نمی دونم از کجا اومدن. فکر کنید سپاهان رو به روزی انداختن که دو سال بعد برای نیفتادن می جنگید.

- یعنی عمداً نفراتی به تیم نفوذ می کردن که...؟
من فکر می کنم تیمی که توی شهری مثل اصفهان هر سال داره قهرمان می شه، طبیعی نیست که به یک باره اینطور بره پایین. جالبه که مدیر ناموفق، سال بعد هم باقی موند. دو سال بعد ذوب آهن هم برای نیفتادن می جنگید! و خداروشکر سعید آذری بالاخره برگشت و ذوب آهن هم برگشت به قدرت. خواستم این رو بگم که یک پک ناکارآمد ورود کردن برای نابودی ذوب آهن و چه بسا نزدیک بود این تیم رو بفرستن به لیگ یک! اما تفاوتی که بین شیراز و اصفهان وجود داره اینه که دو تیم اصفهانی توی یک تایمی افت می کنن و سریع دوباره شکل می گیرن اما شیراز بدتر و بدتر می شه.
 

- شیرازی هستی اصالتا؟
پدر و مادرم مازندرانی هستن. ولی ما 40ساله که شیراز ساکن هستیم و شیرازی محسوب می شم. عاشق شیرازی هام ولی یه جاهایی واقعاً ناراحتم از این شهر. خوشحالم که شیرازی هستم ولی ناراحتم که هیچکس قدر هیچکس رو توی این شهر نمی دونه.
 

- منظورت آدم های فوتبالی هست دیگه؟
نه کلاً. سیستم شیراز اینجوریه که قدر کسی رو نمی دونن. به خاطر همین میگم شیرازی هستم ولی از اینجا می رم. نمی مونم چون هیچ اتفاقی براش نمی افته متاسفانه. انگار براشون افتخارات مهم نیست. من رفتم مالزی برای مراسم بهترین بازیکن آسیا. توی کنفرانس مطبوعاتی انتخاب مرد سال آسیا اسم شیراز رو فقط آوردم. اما جالبه که تمام رسانه های مازندران و اصفهان به من زنگ زدن، ولی شیرازی ها هیچی! فقط یکی دو نفر که عزیز دل من هستن مثل عباس صباغ زاده و مهدی بذرافکن که روزنامه نگارانی قدرشناس بودن و دوستشون دارم، با من تماس گرفتن. مازنی ها می گفتن تو افتخار مازندرانی. تو توی تیم منتخب دهه مازندرانی! تو و حنیف و بنگر مدافعان تیم منتخب ما هستین. من حتی برای برنامه هاشون هم رفتم به اونجا اما گفتم من شیرازی هستم. اصفهان هم همینطور. به شوخی می گفتن ما اینجا زنت می دیم و می خواستن منو اصفهانی کنن و چقدر محبت داشتن بهم ولی من گفتم میام اونجا ولی عاشق شیرازم. بعد میای تو شهر خودت و انگار نه انگار که تو اصلاً برای شهرت افتخار آوردی. هیچ هیچ هیچ. شیراز میام به خاطر مردمش و حال و هواش که بهم خوش بگذره. میام اینجا تفریح می کنم و می رم. وگرنه بخوام از دید فوتبالی نگاه کنم عصبی می شم. تاسف می خورم که اینجا هیچ توجهی به این مسائل نمی شه. متاسفم برای استعدادهای شهر که وقتی به یکی مثل من توجه نمیشه، وای به حال اون استعدادهای ناشناخته. رسانه های تصویری و مطبوعاتش به جز یکی دو مورد، هیچ توجهی به فوتبال این شهر ندارن. این جمله رو حتماً بنویسید که وای به حال جوان های فوتبالیستی که فوتبالشون توی شیراز قراره ادامه پیدا کنه. اونها چه خواهند کشید که شاید قراره در آینده مثل یک زباله باهاشون برخورد بشه.
 

- قبلاً وضعیت بهتر نبود؟
اون زمانی که ما بودیم، پول آنچنانی نبود ولی به هر حال یک سری نظم های خودش رو داشت. اون زمان چندین و چندسال مدیریت تیم ثبات داشت و نظم خوبی حکمفرما بود. ولی بعد که مدیرعامل های جدید اومدن و رفتن، یک کم اوضاع بد شد. تو تاریخ فجر هیچ وقت پول زیادی این تیم نداشته. اون نظم و دیسیپلین بود که باعث می شد فجر سر پا بمونه و فوتبالش رشد کنه. همین. جلیل دوران و احمد رضایی از جمله مربیان تیم امید فجر بودن که بازیکن خوب تربیت می کردن و می دادن به بزرگسالان و اونا هم استفاده می بردن. ولی الان دیگه تعطیل شده انگار. البته زیاد اطلاعات ندارم ولی فکر می کنم تیم های پایه باشگاه چندان موفق نیستن و این باعث شده که در رده بزرگسالان هم موفق نباشن. اون زمان تیم ثبات داشت و خیلی بازیکن ها 5-6سال کنار هم بودن ولی الان نیم فصل بازیکن تاثیرگذار تیم جدا می شه و به تیم رقیب می ره! اینها همه برمی گرده به سوء مدیریت. اصلاً بحث شخصی نیست. کلی هست حرف های من.


- حساب و کتاب گل هایی که تو تمام دوران فوتبالت زدی دستت هست؟
نه ولی خداروشکر اینکه ابتدا فوروارد بودم باعث شد که وقتی به دفاع هم اومدم، توی گلزنی موفق باشم. سالی که با سپاهان توی آسیا بودم سه گل زدم که به عنوان یک مدافع خیلی آمار خوبی بود. توی ذوب که انقدر با منصور ابراهیم زاده مچ بودم که همه حمله ها رو جلو می رفتم. یعنی ضعیف ترین آمارم توی تیم ذوب آهن، زدن 4گل در یک فصل بود که همین قدر هم برای یک مدافع خوب بود.


- بیشترین گلی که توی فجر به عنوان فوروارد زدی چندتا بود؟
یه فصل آقای گل بودم با 8 یا 9گل که مصدوم شدم و تا آخر فصل نتونستم ادامه بدم چون دچار مصدومیت مچ پا شدم.


- همون سال که دو گل به استقلال زدی؟
نه. اون سال قبلش بود. سال شکوفایی من. 


- از اون بازی بگو. فجر تا دقیقه 90 سه هیچ عقب بود و توی وقت تلف شده تو دو گل زدی.
اون بازی اولین یا دومین بازی من برای فجر بود. اصلاً بازی نمی کردم. در اصل هم دفاع بودم و حتی شماره من سه بود ولی اونجا به عنوان فوروارد بازی کردم. اون بازی یادمه که اواسط نیمه دوم یک درگیری بین نیکبخت واحدی و محمود خرمزی به وجود اومد و بازی برای دقایقی متوقف شد و این باعث شد داور وقت تلف شده زیادی بگیره. من از دقیقه 83 به بازی اومدم و حدود دقایق 90 و 97 دو گل زدم. دو گل زدن به یک تیم پرستاره مثل استقلال کار بزرگی بود و گلی هم که از روی خط هجده قدم و روی سر مهدی هاشمی نسب زدم، به عنوان یکی از سه گل برتر ماه آسیا شناخته شد. که همون شب هم آقای حاج رضایی گفتن از این گل توی کلاس های آموزشی می شه استفاده کرد به عنوان الگوی استایل سرزنی.


- می تونی بگی یکی از بهترین بازی های کل دوران فوتبالت بود؟
فقط اینو بگم که بعد از بازی فقط گریه می کردم. چون دست خدا رو دیدم. خیلی توی فوتبال اذیت شدم. هیچوقت هیچکس توی فوتبال من پیدا نشده که بگه پسرم بیا برو توی زمین، ده تا توپ خراب کن، من پشتت هستم! یادم نمی ره که من آقای گل لیگ برتر بودم ولی منو می ذاشتن روی نیمکت. دقیقه 83 می فرستادنم توی زمین! رقیب من که داخل بود، یک گل فقط زده بود. من دقیقه 82 می رفتم داخل گل می زدم و بعد از بازی مصاحبه می کردن و می گفتن ما می دونیم فرشید رو کی بفرستیم داخل! به عنوان ذخیره طلایی ازم استفاده می کردن. نمی خوام بگم کسی در حق من ظلم کرده ولی شیرازی جماعت یک عادت بدی داره که لقمه دهن غریبه خیلی می کنه. همین هم باعث فلاکت فوتبال شیراز شده. اما می خوام بگم وقتی با خدا معامله می کنی یک سفره رنگینی برات می چینه که نمی دونی از کجا شروع کنی به خوردن. پدیده سال می شی، ذخیره طلایی لقب می گیری، گربه سیاه استقلال لقب می گیری و... 


- رجب زاده می گفت توی ذوب آهن معنی احترام رو فهمیدم.
معلومه. شما فکر می کنید چرا توی ذوب آهن که بودم اونهمه پیشنهاد رو رد کردم؟ از تیم های داخلی و خارجی کلی پیشنهاد داشتم اما توی اصفهان اینجوریه که هر قدر خاصیت داشته باشی براشون، همون میزان به پات طلا می ریزن. مثل شیراز نیست که به راحتی از کنارت بگذرن. شما نگاه کنین من و خلعتبری هر سال از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتیم. ولی تو تیم می موندیم. یعنی باشگاه انقدر ما رو راضی نگه می داشت که نمی ذاشت به جای دیگه ای فکر کنیم!
 

- یعنی دقیقاً نقطه مقابل فوتبال شیراز.
(خنده) به خاطر همینه که می گم نمی تونید مقایسه کنید.


- به جز همون بحث استعداد که اشاره کردی.
توی این زمینه شیراز بهترینه در ایران. ولی چه فایده، فقط می سوزن. نسل های شیراز یکی یکی دارن می سوزن و انسان هایی که خودشون رو قایم می کنن و وارد نمی شن، مقصرن. هر کسی که می تونه قدمی برداره و برنمی داره، مطمئن باشید که یک روز تو همین عالم جواب پس میده. شک نکنید. هر کسی که کم کاری می کنه و فقط دنبال توجیه هست، هم توی این دنیا و هم توی اون دنیا باید جواب این نسل های سوخته رو بده. شاید زور مردم بهشون نرسه ولی زور خدا که می رسه. اون تقاص این بچه ها رو می گیره. هر کسی که داره حق این جوان ها رو می خوره. این ها رو درباره فوتبال فارس می گم که رتبه اول سوختن نسل ها رو داره. ای کاش یک روز می شد که یک همبستگی عظیم تو این شهر ایجاد می شد و هر کسی هم که خواست چوب لای چرخ بذاره، با لگد بندازنش بیرون. جالبه که ما اینجا قهرمان های سایر رشته هامون رو هم نمی تونیم حفظ کنیم. بلد نیستیم. بقیه پول می دن که اینها رو ببرن ولی خودمون نمی تونیم حفظشون کنیم.


- بگذریم. قصد مربیگری داری؟
بله حتماً. البته با این اوضاع و احوال چندان هم کار کردن جالب نیست.


- حالا شاید اوضاع شیراز درست شد و از همین فجر شروع کردی.
ان شاءالله همزمان با ظهور آقا امام زمان. می گن یک چیزی باید نابود بشه تا ظهور آقا اتفاق بیفته. فوتبال شیراز هم که داره نابود می شه و فکر می کنم ظهور نزدیک باشه.


- حالا همون سال هایی که فجر خوب بود، چرا برای قهرمانی تلاش نمی کرد؟
تلاش برای قهرمانی؟ ما با نذر و نیاز توی لیگ می موندیم.


- بعضی سال ها بله ولی یک سال هایی هم بود که پتانسیل صدرنشینی رو داشتید. واقعاً در حد مدعی قهرمانی نبودید؟ آیا تفکر کادر فنی نبود که باعث می شد تیم همیشه میانه جدول قرار بگیره؟
 احسنت. به نکته ای بسیار عالی اشاره کردین. ببینید فجر همیشه سیستمی داشت که کلاً تو تمام فوتبالش بعد از دوره پورحیدری و یاوری، تفکر این بود که فقط فجر دهم، یازدهم و دوازدهم باقی بمونه. جام حذفی هم بحثش جدا بود. اما لیگ شرایطش فرق می کرد. یک تفکر بلند مدت بیش از 300روزه می خواست. متاسفانه توی تمام این سال هایی که فجر توی لیگ برتر بود، مربی از روز اول مصاحبه می کرد که پول نداریم و بدبخت و بیچاره ایم. با انتظارهای زیر صفر ورود می کردیم به لیگ برتر. 


- یعنی ذهن مردم رو هم اینطور آماده می کردن که ما همین که بمونیم توی لیگ کفایت می کنه.
دقیقاً! که اگر چهاردهم لیگ شدیم فکر کنیم قهرمان شدیم. باعث تاسف هست برای مجموعه باشگاه ما که چنین تفکری داشتیم. اما توی ذوب آهن و سپاهان اگر مربی‌ها به غیر از قهرمانی فکر می کردن اصلاً باشگاه رو تعطیل می کردن. اونجا می گفتن باید بریم فینال آسیا! این بود که قهرمان لیگ می شدیم، حذفی رو هم می بردیم ولی می گفتن ما شما رو آوردیم که قهرمان آسیا بشیم! تو یک سال دو جام گرفتیم و راضی نبودن. ولی اینجا تیم برای نیفتادن بسته می شد به این بهانه که پول نداریم. آقا اگه پول نبود برای چی مسئولیت قبول می کردین؟ چرا می اومدین؟ باشگاه هم تفکری داشت که با 4برد ارضا می شد. می گفت جای ما بالای جدول نیست. همین که بمونیم کافیه.


- و با ادامه اون تفکر حالا کار به جایی رسیده که دیگه به داشتن یک تیم توی لیگ یک هم راضی هستیم!
بله دیگه فجر نرفت لیگ دو و گلریزون گذاشتیم. اینها زجره و گریه داره. وقتی انتظار باشگاه از مربی این باشه که تیم رو فقط نگه داره، این تفکر به همه القا می شه.
 

- برگردیم به بحث دستمزدها. قبول داری که فوتبالیست ها زیادی پول می گیرن؟ یعنی هیچ فوتبالیستی رو سراغ داری که حقش باشه یک میلیارد تومن در سال دستمزد بگیره؟
خیلی معذرت می خوام، لیاقت فوتبالیست عرب هست که سالی معادل  10میلیارد تومن پول بگیره؟ این حرف ها بده به خدا. مملکت ما مگه پول نداره؟ مشکل این نیست که فوتبالیست اینهمه پول می گیره. مشکل اینه که تفاوت طبقاتی زیاده. فوتبالیست باید یک میلیارد بگیره ولی کارمند ما هم باید ماهانه 10میلیون تومن حقوق بگیره. معلومه وقتی کارمند به زور یک میلیون می گیره، نفرین می کنه به جون فوتبالیست. این فاصله به سیستم ما ربط داره، به فوتبالیست ربط نداره که. من اینهمه تو فوتبال بازی کردم. با 400میلیون جولان می دادم توی آسیا. بازیکنی که من مامور مهارش بودم 50میلیارد تومن قیمتش بود! معادل دو سال بودجه باشگاه ذوب آهن. فوروارد الاهلی عربستان. برای پیروزی توی اون بازی به ما قول دادن به عنوان پاداش یک خودروی تیبا بدن. بازی رو که بردیم، تیبا رو کردن 12میلیون تومن. 12 رو کردن 10. 10 رو کردن 9 بعد مالیاتش رو کم کردن و نفری هشت میلیون بهمون دادن.  حالا فکر می کنید همون پاداش برای بازیکن های عربستان چقدر بود؟ نفری یک میلیارد تومن! تفاوت چقدر؟ چرا مردم رو گول می زنیم؟ فوتبالیست ما اگر یک میلیارد می گیره، از اون مبلغ 500میلیونش می مونه براشون و به خداوندی خدا، بالای 50تا خونواده رو باهاش نون میده. ولی اونایی که هزاران هزار میلیارد می برن به کی نون میدن؟ فوتبالیست ها اکثراً از قشر متوسط رو به پایین جامعه هستن و وقتی به یک جایی می رسن مسئولیت ساپورت مالی خیلی از اطرافیانشون رو به دوش می کشن.
 

- این وسط سهم دلال ها چقدره؟
دلال توی همه دنیا وجود داره. اما تو ایران به اوج رسیده. یعنی اگر با دلال ارتباط نداشته باشی اصلا ارتباط نداری با باشگاه. بازیکن تو تیم خودش 10تا بازی نکرده، ولی می دونه سال بعد کجا قراره قرارداد ببنده! البته الان یه مقدار بهتر شده و دلال ها حرفه ای تر شدن.
 

- به چیزی که لیاقتش رو داشتی و هدفت بود توی فوتبال رسیدی؟
نذاشتن برسم (خنده).


- شاید توی تیم ملی نرسیدی وگرنه باشگاهی که خوب بودی!
بله. البته یک سال حضور در استقلال یا پرسپولیس رو کم دارم. چون می دونید که یک سال حضور توی این دو تیم معادل چندسال بازی تو سایر تیم هاست. 
 

- الان داری افسوس می خوری؟
نه نه نه. چون موقعیت هایی که داشتم همگی بهتر از استقلال و پرسپولیس بود. 


- بالاخره به حقت رسیدی یا نه؟
ببینید حق گرفتنی نیست. این جمله که «حق گرفتنی است» آدم ها رو به جون هم می اندازه. من زاییده نشدم که تو این دنیا بجنگم با بقیه برای گرفتن حق. چون وقتی اسم جنگ میاد باید بعضی ها رو له کنی. آدمی می شناسم که یک انسان اعتقادی هست ولی برای رسیدن به حق خودش، 5نفر رو له کرده. ناخواسته زیرآب 5نفر رو زده بود و این معضل جامعه ماست. راه درست اینه که هر کسی باید تلاش خودش رو بکنه و با خدا معامله کنه.


- از حضور کوتاه مدتت در تیم ملی بگو.
زمانی که سال 2010 بهترین  مدافع آسیا و دومین بازیکن برتر آسیا شدم، برای بازی های جام ملت های آسیا به تیم ملی دعوت شدم. مقابل امارات که سه هیچ بردیم، بهترین بازیکن زمین شدم. بعد از بازی مربی به من گفت عالی بودی اما بازی بعد اگر بازی نکردی برای اینه که باید کسب تجربه کنی. بهترین مدافع آسیا باید برای بازی توی تیم ملی کشورش تجربه کسب کنه؟ بگو نمی خوام و نمی تونم بازیت بدم! البته شاید مربی هم تقصیری نداشت و شاید فشار زیادی بهش وارد کرده بودن. خب فرشید طالبی هم که با رسانه ای نبود. با باندی نبود که اگر بخوان کنار بذارنش، اون رسانه یا باند به مربی فشار بیاره. متاسفانه این چیزها وجود داشت و داره و هر کسی که بخواد بگه وجود نداره، پست ترین آدم روی کره زمینه.


- به عنوان آخرین سوال: در مقایسه با سایر جاهایی که فوتبال بازی کردی، مردم شیراز رو اونطور که باید و شاید پشت تیم های شهرشون دیدی؟
مردم شهرهای دیگه خیلی تفاوت دارن با شیراز. شیرازی ها گل هستن و این رو زمانی بیشتر فهمیدم که پس از سال ها با تیم دیگه ای به شیراز می اومدم و تشویق می شدم. اما در این مورد خاص باید تبریزی ها رو مثال بزنم که تا آخر دنبال عشقشون می رن. تبریزیه تا تهش می ره. قشنگ یادشه که فلان سال، فلان کار رو براش کردی. یا اصفهانی ها و مخصوصاً سپاهانی ها قشنگ یادشون می مونه که چه بازی اخراج شدی و چرا گریه کردی. اونها همین رو منتقل می کنن به نسل های بعدشون. پدره برای پسرش می گه پسرم این آدمی بوده که برای بردن تراکتور با 28بخیه توی سرش بازی رو ادامه داده و تیم برده! اما شیرازی ها به این شکل دنبال تیمشون نمی رن و این باعث ضرر فوتبال شیرازه. متاسفانه این چیزها باعث شده که من هم وقتی میام شیراز بی هدف زندگی می کنم. بعد که به شهر دیگه ای می رم دوباره هدفدار می شم! و متاسفانه شیرازی ها یک غروری هم دارن که باعث می شه انتقادپذیر نباشن. اما باور کنید من عاشق مردم شیراز هستم و اگر حرفی می زنم فقط از سر دلسوزیه. موقع به به و چه چه ها گذشته و باید انتقاد کرد تا اشکالات رفع بشه و به مسیر پیشرفت وارد بشیم.

منبع: روزنامه شیراز نوین