کد خبر 725791
تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۴

فرازهایی از وصیّت­نامه شهید: پروردگارا! قلبی به ما عطا کن که جز تو در آن نباشد. چشم و دلی عطا کن که جز تو نبیند، چشمی عطا کن که فقط برای تو بگرید و زبانی که گویای فضل وجود تو باشد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق از پیشمرگ روح الله، شهید سیدمصطفی بیاتی در روز هشتم مهرماه سال 1333 در روستای دار غیاث بیجار در خانواده­ای مذهبی و از سلسله جلیله سادات به دنیا آمد و تحت تربیت پدر و مادری مؤمن و معتقد به احکام اسلامی ایّام کودکی را پشت سرنهاد و در همان زادگاهش پس از سه سال تحصیل در مقطع ابتدایی از ادامه تحصیل بازماند و بعدها با حضور در کلاس­های قرآن با احکام اسلامی و علوم قرآنی آشنا شد.

سال 1352 سید مصطفی به خدمت سربازی فراخوانده شد و در قرارگاه تیپ 3 زرهی همدان خدمت نظام­ وظیفه را به پایان رساند و برای ادامه­ زندگی به زادگاهش بازگشت. در روستا مانند همه مردم از طریق کشاورزی و دامداری زندگی اش را اداره می کرد.

سید مصطفی که قبل از انقلاب همراه برادرانش از آرمان­های امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی دفاع می کرد و در توزیع اعلامیّه­ و نوار سخنرانی رهبر کبیر انقلاب اسلامی فعّالیّت داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی سید مصطفی به عنوان جوانمرد در ژاندارمری سابق مشغول به کار شد و همزمان با شکل­ گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کنار دو برادر دیگرش به نام­های سیّد منصور و سیّد مجتبی به عضویّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.

سید مصطفی با احکام نورانی اسلام آشنایی کامل داشت. هم اهل مطالعه بود و هم از سنین نوجوانی با حضور در مسجد و نشستن پای منبر علماء که در ماه­های محرم و صفر و ماه مبارک رمضان به روستای آنها سفر می کردند، احکام را خوب یاد گرفته بود و عالم به احکام اسلامی بود و در عمل هم به خوبی مسائل شرعی را رعایت می کرد.

سه سال تمام در سپاه با عشق به اسلام و انقلاب جنگید و در درگیری­های پی در پی به مصاف دشمنات رفت، تااینکه در منطقه دیواندره در اطراف روستای کوله در دومین روز از فروردین ماه سال 1362 در حالی که مردم عید نوروز را جشن گرفته بودند سید مصطفی به مقام رفیع شهادت نایل آمد.

فرازهایی از وصیّت­نامه شهید:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

«رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی»

پروردگارا! قلبی به ما عطا کن که جز تو در آن نباشد. چشم و دلی عطا کن که جز تو نبیند، چشمی عطا کن که فقط برای تو بگرید و زبانی که گویای فضل وجود تو باشد.

این­جانب سیّدمصطفی بیاتی بر اساس وظیفه­ شرعی که بر عهده­ هر مسلمان معتقد به احکام الهی است احساس کردم که به نحوی  به کمک حسین(ع) زمان بشتابم تا آنچه را که از دستم برمی­آید برای خدمت به اسلام و مسلمین انجام دهم.

بنده از همان دوران کودکی عشق و علاقه­ی عجیبی به حضرت حسین بن علی(ع) و خاندان عصمت و طهارت(ع) داشتم و هنگامی که روضه­ این خاندان را می شنیدم، پیش خودم می گفتم: ای کاش در آن زمان بودم و هم­چون قاسم ابن الحسن(ع) و یا علی­اکبر حسین(ع) در صحرای کربلا به شهادت می رسیدم.

این آرزو سال­ها در دلم بود تا موقعی که انقلاب پر عظمت ایران پیروز شد و پس از آن من به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام بت­شکن­ امان لبیک گفتم و وظیفه­ خود را انجام دادم و این آرزو اکنون برای من برآورده شده است و من بعد از انقلاب از تنها راهی که از نظر سیاسی و اجتماعی می توانستم به اسلام خدمت کنم، سپاه پاسداران را انتخاب کردم. گرچه در خود لیاقتی برای پاسداری نداشتم امّا خدا این منّت را بر من نهاد و من را به عنوان پاسداری از پاسداران اسلام قرار داد.

مادر عزیزم! اگر خدا بر من منّت نهاد و شهادت را نصیبم کرد، تو زینب(س)­گونه رسالت من را بر دوش گیر و به جهانیان ابلاغ کن و برای من گریه نکن. هم­چنان که زینب(س) با صبر و شکیبائی خودش رسالت امام حسین(ع) را تکمیل کرد و هرچه که می توانی در نمازهایت برای طولانی بودن عمر رهبر عزیزمان امام خمینی دعا کن و پیروزی اسلام و برافراشته شدن پرچم توحید را در تمام گیتی از خدای منّان طلب کن.

برچسب‌ها