فیلم فرهادی، خود به دلیل نگاه مردسالارانه سازنده‌اش و نشانه‌های فرهنگ و نگرش ایرانی در دوران مدرن دست به دست هم می‌دهد تا «فروشنده» را بسیار دور از بهترین اثر فرهادی ببینیم.

گروه فرهنگی مشرق- فیلم اصغر فرهادی در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و به رقم گزارش های و نقدهای بومی که توسط منتقدان و فیلمسازان وطنی گزارش می شود، اغلب منتقدان برجسته جهانی روی خوش به فیلم نشان نداند. با توجه به این که در چند روز اخیر هیچ فیلمی به غیر «فارغ التحصیلی» مونجیو نتوانسته نظر منتقدان را جلب کند و «چهره آخر» و «اهریمن نئون» به شدت هو شده اند، فیلم فرهادی هم با واکنش‌‌ مثبت چندان گسترده ای مواجه نبود.  




پروجکشن در تیتراژ خراب شد


«فروشنده» با عنوان بین المللی مشتری، در اولین نمایش خود که در سالن دبوسی کن نشان داده می شود با اشکال فنی مواجه شد. شانس با فرهادی در همان گام نخست یار نبود و پروجکشن سالن دبوسی کن دچار نقص فنی شد. این نمایش همراه بود با خیل عظیمی از سینماگران، روزنامه نگاران و خبرنگاران ایرانی و غیر ایرانی های حاضر در این سالن از تعداد کمی برخوردار بودند.

منتقد گاردین : فرهادی شانسی ندارد

 پس از نمایش فیلم «پیتر برد شاو» منتقد گاردین، جوایز کن را به نوعی پیش بینی کرده است و به نظر بردشاو فرهادی اصلا شانسی ندارد و در لیست برنده‌ها نیست. برد شاو از جمله حدس هایی که برای جوایز زده، «فارغ التحصیلی» کریستین مونجیو را شایسته بهترین نخل طلا دانسته و بهترین کارگردان جشنواره را  «ویندیگ رفن»  برای اهریمن نئون معرفی کرده است. این منتقد همچنین بهترین گزینه برای نخل طلای فیلمنامه را  جیم جارموش برای پترسون و بهترین بازیگر زن  را روث نگا برای لاوینگ می داند.

منتقد فرانسوی: فروشنده فیلم متوسطی است

همچنین منتقد سایت cinematraque فروشنده اصغر فرهادی را فیلم متوسطی قلمداد کرده است. او در نقد خود در مورد فیلم گذشته می نویسد "فیلم برای یک ساعت نخست به صورت دایره ای می چرخد ، سپس با شیب رو به بالا پایان تحسین برانگیزی دارد، اما فیلم متوسطی است."

همچنین ترویس کولروس از مجله فرهنگی منسل فیلم فرهادی را تشرح کامل احساس تحقیر و گناه می داند و استفان له بلانک روزنامه نگار فرانسوی در یادداشت خود پس از فیلم، فیلم «فروشنده» را داعیه پرشوری بر علیه انتقامجویی توصیف می‌کند.

دانلد کلارک در ایریش تامیز می نویسد فروشنده با همان الگوی « جدایی» راز پنهان در ازدواج پیش می رود اما کمی خشکتر و آکادمیک تر است.

منتقد هالیوود اسوز می نویسد فروشنده درباره شعف خشم ، مالکیت ، انتقام، گناه و ترحم است. 

جری فرلی از توتال فیلم اعتقاد دارد فیلم فروشنده، نمایش اخلاقگرایانه و تکان دهنده ای است که به پایه جدایی نمی رسد.



فیلمی که با بهترین آثار فرهادی فاصله دارد


حتی فراتر از زمینه‌ی  تحقیر و شرم، «فروشنده» فیلمی راجع به بی اعتمادی و ترس زنان نسبت به مردان است.  به‌خصوص درباره‌ی رمز و  راز خطرناکی است که در  جذب شدن جنسی مردان به زنان وجود دارد. (در جایی از فیلم وقتی مردی به مرد دیگر از تجاوز به یک زن می‌گوید، در توجیه آن از جمله‌ای با دستور زبان مجهول استفاده می‌کند: من وسوسه شده بودم )

فرهادی به روشنی  اشاره‌ای به  حاشیه رانده شدن آرزوهای رعنا در مواجهه با همسرش می‌کند. اما نکته اینجاست که فیلم فرهادی، خود به دلیل نگاه مردسالارانه سازنده‌اش، با به حاشیه بردن رعنا و شرمی که در وجودش دارد (با بازی ترانه علیدوستی که بهترین نقش‌آفرینی نقش اول زن را در فیلمهای فرهادی دارد) گناهکار است.  به این‌ها نشانه‌های فرهنگ و نگرش ایرانی را  در دوران مدرن اضافه کنید که در آن قوانین نانوشته‌ای درباره‌ی دارایی و داشته‌های زنان وجود دارد. همه اینها دست به دست هم می‌دهد تا «فروشنده» را بسیار دور از بهترین اثر فرهادی ببینیم.



با این وجود همچنان تجربه‌ی همراهی با فرهادی، خط داستانی میخکوب کننده و دیدن فیلمی بسیار بهتر از اثر مایوس‌کننده این کارگردان یعنی «گذشته»، ارزشمند و جذاب است. فرهادی باز هم در این فیلم موفق می‌شود در پیچیده‌ترین قسمت‌های داستان، بار دراماتیک آن را حفظ  کند. در بهترین صحنه فیلم دور میز شامی که سرخوشانه شکل می‌گیرد، باورپذیرترین نگاه‌ها و حرکات را می‌بینیم.  این صحنه یادآور بهترین فیلم‌های فرهادی، «درباره الی» و «جدایی» است. رابطه‌ای انسانی و جهانشمول بر سر میز هنگام غذا خوردن شکل می‌گیرد که بی‌وقفه ادامه پیدا می‌کند.


جزئیات داستانی فیلم فرهادی چیست؟

ظاهرا آپارتمانی در تهران در حال فرو ریختن است و ساکنان آن از جمله زوج متاهلی که شخصیت‌های اصلی داستان اند، عماد (شهاب حسینی) و رعنا (ترانه علیدوستی)، برای نجات جان خود با عجله در حال فرار از خانه اند.  در پایان خانه سر جایش ثابت می‌ماند، با ترکی عمیق بر روی دیوار که منجر به نشت گاز می‌شود. عماد و رعنا مجبور می‌شوند که خانه‌ی تازه‌ای پیدا کنند.

آنها سریعا می‌روند به واحد بزرگ ولی قدیمی خانه‌ای که در نزدیکی همان‌جا واقع است. اما ظاهرا ردپای ناخوشایندی از گذشته‌ی خانه هنوز باقی مانده. مستاجر قبلی نیمی از اثاثش را جا گذاشته و حاضر نشده که برای بردنشان بیاید. وقتی که علتش را می‌پرسند، در جواب معلوم می‌شود خانم مستاجر روسپی بوده. نق‌ نق‌ها شروع می‌شود و بعد از آن اتفاقی می‌افتد که سبب نادیده گرفتن موضوعی سیاه‌تر می‌شود. رعنا در خانه تنها است و می‌شنود که کسی وارد خانه شده. به تصور این که عماد است شروع می‌کند به حرف زدن، اما عمادی در کار نیست. شب همان روز عماد به خانه برمی‌گردد و وقتی که از پله‌ها بالا می‌رود، ردپای خونی در راه‌پله‌ها به چشمش می‌خورد و همسرش را در حالی می‌بیند سرش ضربه خورده. در بیمارستان سرش را بخیه می‌زنند و معلوم می‌شود که مشکل جشمی خاصی ندارد. به غیر از این که اوضاع کلا خوب نیست. آنچه که بر سر رعنا آمده، خوبی ذاتی‌اش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. رعنا وحشت کرده.حالت تدافعی هم بهش دست داده. از عماد که معلم ادبیات دبیرستان است می‌خواهد تا کارش را رها کند و در خانه پیشش بماند... اما از طرف دیگر هم می‌خواهد که تنها باشد. رعنا مجموعه‌ای از تنش‌ها و فراتر از آن مجموعه‌‌ی تناقضات است. از سر تنش و استرس شروع می‌کند به پرخوری. عماد در قالب جوانمردی تمام عیار ظاهر می‌شود که فقط به دنبال آرامش و حمایت از همسرش است. اما اوضاع وقتی به هم می‌ریزد که احساسات زنانه‌ی غیرمنطقی رعنا این اجازه را به او نمی‌‌دهد و عماد هم طاقتش تمام می‌شود. وقتی عماد شروع به بررسی جرم می‌کند، یک موبایل و یک دسته کلید می‌رسد که در وانتی که در محله رها شده را باز می‌کند.



 عماد به صورت تصادفی به شخصی می‌رسد که به نظر همسرش را در حمام گیر انداخته. این شخص متجاوز آن کسی نیست که ما انتظار داریم و آشکار شدن اینکه چه کسی این کار را انجام داده هم نکته اصلی نیست. نکته اصلی چیزی است که از بار عاطفی داستان را شکل می‌دهد: حالا که عماد شخص مهاجم را پیدا کرده، با این دانش چه می‌کند؟ عماد می‌خواهد کسی که این همه مشکل برای او ایجاد کرده را مجازات کند، و چون آسیبی که آن شخص زده واقعا باعث خون‌ریزی شده و خطرناک بوده، چندان این انتقام بلندپروازانه نیست. اما مشکل اصلی عماد مقابله با کنار کشیدن همسرش است. این چیزی است که او را عصبانی می‌کند، این چیزی است که او را به انتقام گیری سوق می‌دهد. در درونش (به طریقی که خودش هیچ اطلاعی از آن ندارد) او دارد سر همسرش تلافی می‌کند.