کد خبر 515900
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۹

سال هاست که من غرولندهای طبقه نگران را شنیده ام. به خشم فزاینده آنها گوش سپرده ام؛ در تالارها و بارهای اتحادیه، در معادن زغال سنگ و تالارهای زیبا، در خیابان های اصلی و جاده های فرعی مناطق دورافتاده و فراموش شده آمریکا.

به گزارش مشرق، طبقه متوسط گسترده آمریکا به یک طبقه نگران تبدیل شده و در حال عصیان است.

پیش از آنکه توضیح دهم این عصیان چگونه خود را نشان می دهد، باید سرچشمه های این نگرانی را درک کنیم.

سخن را با این واقعیت آغاز می کنم که طبق تحقیق جدیدی که مؤسسه پیو انجام داده، طبقه متوسط در حال کوچک شدن است. احتمال درافتادن به ورطه فقر به خصوص برای اکثریت افراد فاقد مدرک کالج به طرز ترسناکی بالاست.

دو سوم آمریکاییان در حال گذران امور خود با دریافتی های ماه به ماه خود هستند. اکثر آنها احتمال دارد هر لحظه شغل خود را از دست بدهند. بسیاری از آنها جزو یک سیستم کار رو به رشد «عندالمطالبه ای» هستند، یعنی وقتی کسی به آنها نیاز دارد استخدامشان می کند و هر وقت که توانست یا هر وقت که آنها زورشان برسد، دستمزدشان را می گیرند. با این حال اگر از پس پرداخت اجاره یا اقساط وثیقه خود برنیایند یا نتوانند هزینه مایحتاج یا امکانات رفاهی شان را بپردازند، موقعیت خود را از دست خواهند داد.

فشارهای وارده بر آنها بسیار شدید است. برای اولین بار در تاریخ، طول عمر طبقه متوسط سفید پوست در حال کاهش یافتن است. بر اساس تحقیقی که اقتصاددان برنده جایزه نوبل آنگوس دیتون با همکاری آن کیس انجام داده،  در سال های اخیر مردان و زنان سفید پوست میانسال در آمریکا زودتر مرده اند.

آنها خودشان را با داروها و الکل مسموم می کنند یا دست به خودکشی می زنند. احتمال اینکه در آمریکا توسط یک جهادی مورد تیراندازی قرار بگیرید بسیار کمتر از احتمال چنین مرگ های خود خواسته ای است، ولی تراژدی اخیر در سن برناردینو تنها یک احساس فراگیر از بی حساب و کتاب بودن امور و آسیب پذیری را افزایش می دهد.

طبقه متوسط نگران در برابر نیروهایی که هیچ کنترلی بر آنها ندارد احساس آسیب پذیری می کند. بدون هیچ دلیلی اتفاقات مخوفی رخ می دهد. با این حال برای محافظت در قبال آنها نمی توان روی دولت حساب کرد.

تورهای ایمنی پر از حفره های مختلف هستند. بیشتر کسانی که شغلشان را از دست می دهند حتی در فهرست دریافت بیمه بیکاری نیز قرار داده نمی شوند. دولت نمی تواند مانع از انتقال مشاغل آنها به آسیا یا افتادن آنها به دست کارگری شود که غیرقانونی در این کشور حضور دارد.

دولت حتی نمی تواند در برابر افراد شیطان صفتِ اسلحه یا بمب به دست از آنها حفاظت کند. به همین دلیل است که طبقه متوسطِ نگران، در حال مسلح کردن خود و خرید اسلحه در مقیاسی بی سابقه است.

آنها دولت را چنان بی صلاحیت می دانند که حتی آن را لایق لعنت هم نمی دانند. این دولت برای آدم های گنده و گربه های چاق کار می کند؛ برای سرمایه داران همپالگی که از نامزدهای انتخاباتی حمایت مالی می کنند و در ازای آن از الطاف خاصی بهره مند می شوند.

وقتی که پاییز امسال از ایالت های به اصطلاح «سرخ» دیدار می کردم، مرتب این شکوه و شکایت های خشماگین را می شنیدم که دولت را بانکداران وال استریتی اداره می کنند که بعد از نابود کردن اقتصاد، کمک های مالی دریافت کردند، غول های شرکتی که دنبال کار ارزانند و میلیاردرهایی که از پرداخت مالیات طفره می روند.

سال پیش دو دانشمند بسیار معتبر علوم سیاسی مارتین گیلنز و بنجامین پیج، 1799 مورد از تصمیماتی را که کنگره در طول بیشتر از 20 سال اتخاذ کرده و کسانی را که بر این تصمیمات اثرگذار بوده اند، مورد بررسی قرار دادند. نتیجه گیری آنها این بود که: «به نظر می رسد که آمال و خواسته های آمریکای متوسط تنها بخشی بسیار اندک و نزدیک به صفر این تصمیمات را شامل می شده که از نظر آماری هیچ تاثیر حائز اهمیتی بر سیاست های عمومی نداشته اند.»

فقط زمان آن معلوم نیست، وگرنه در طغیان این طبقه متوسطِ نگران، تردیدی وجود ندارد. آنها از مرد قدرتمندی حمایت خواهند کرد که وعده می دهد از آنها دربرابر تمام آشوب ها حمایت می کند. کسی که مانع از فرار مشاغل به خارج از کشور می شود، به وال استریت مهار می زند، کشور را از وجود کسانی که غیرقانونی در این کشور حضور دارند، خلاص خواهد کرد و مانع از راه یافتن تروریست ها  به داخل آمریکا می شود.

مرد قدرتمندی که عظمت آمریکا را بار دیگر به آن بازخواهد گرداند؛ که به واقع معنایش این است که بار دیگر امنیت طبقه کارگری متوسط را تامین می کند.

البته این رؤیای خامی بیش نیست، یک حقه شعبده بازی. هیچ کسی نمی تواند چنین کاری را انجام دهد. جهان بسیار پیچیده تر از این است. نمی توان در امتداد مرز مکزیک یک دیوار کشید. نمی توان مانع از ورود تمام پناهندگان به کشور شد. نمی توان مانع از انتقال منابع شرکت ها به خارج از کشور شد. حتی نباید در جهت انجام چنین کارهایی  قدم برداشت.

به علاوه ما در یک دمکراسی زندگی می کنیم نه در یک دیکتاتوری. با این حال مردم فکر می کنند آن فرد آنقدر با هوش و قوی هست که بتواند چنین کاری انجام دهد. او ثروتمند است. او وقتی می گوید چنین می کند،  انگار که این کار را کرده است.

او هر موضوعی را به یک آزمون برای قدرت شخصی خود تبدیل می کند. او خود را قدرتمند و دشمنانش را ضعیف می نامد. با این حساب اگر او خام و بی ادب باشد چه؟ شاید  این همان چیزی است که برای حفاظت از مردم متوسط در دنیای بی رحمانه خطرناکش به آن احتیاج است.

سال هاست که من غرولندهای طبقه نگران را شنیده ام. به خشم فزاینده آنها گوش سپرده ام؛ در تالارها و بارهای اتحادیه، در معادن زغال سنگ و تالارهای زیبا، در خیابان های اصلی و جاده های فرعی مناطق دورافتاده و فراموش شده آمریکا. من شکوه ها و بدبینی های آنها، تئوری های توطئه و خشم آنها را شنیده ام.

بیشتر آنها آدم هایی  نازنین اند، نه خودبین یا نژادپرست. آنها سخت کار می کنند و حسی قوی از انصاف ورزی دارند ولی جهان آنها به آرامی از هم پاشیده است و آنها وحشت زده و خسته اند.

اکنون کسی در راه است که حتی نسبت به کسانی که از نظر اقتصادی، سیاسی و حتی خشونت سال هاست به آنها زورگفته، زورگوتر است. این جذابیت قابل درک است، حتی اگر گمراه کننده باشد.

اگر دونالد ترامپ نباشد در این صورت یک نفر دیگر ژست یک مرد قدرتمند را به خود خواهد گرفت. اگر این چرخه انتخابات نباشد در انتخابات بعدی این اتفاق رخ خواهد داد. عصیان طبقه نگران تازه آغاز شده است.

نوشته: رابرت ریچ[1]

ترجمه: حسین گلزاری

منبع:

http://www.alternet.org/economy/robert-reich-why-middle-class-revolt-and-susceptible-dangerous-strongman

[1] . Robert B. Reich در سه دولت خدمت کرده که آخرین آنها در سمت وزیر کار دولت بیل کلینتون بوده است. تازه ترین کتاب او «نجات سرمایه داری: برای عده ای  بسیار، نه تعدادی اندک» نام دارد.

منبع: فارس