در این دو فیلم تاریخ به بن بست رسیده است اما مانند فیلم های پر خرج هالیوودی در آن نه خبر از ماشین های پرنده ی غول پیکر یا سیستم ها عجیب و غریب مجازی فرا گیر است و نه خبر از موجودات سیبرنتیکی و یا شیوع ویروس ها کشنده لذا این دو فیلم با خلق پس زمینه ای درخشان و به دور از تصنعات انتزاعی هالیوودی قلب تاریخ را نشانه می گیرند .

پایان تاریخ همواره پرسشی متداول در نزد فیلسوفان سکولار غرب مدرن بوده است اینکه در نظر ساده انگارانه ی فوکویاما برپایی نئولیبرالیسم پایان تاریخ را رغم خواهد زد خبر از یاس جملگی نظریه پردازان غرب برای عبور از سرمایه داری و ارائه ی مدلی جایگزین می دهد اینکه تمام تئوری پردازان لیبرال غرب از ابتدا و به خصوص پس از فروپاشی بلشویک سرمایه داری را تنها مدل قابل اجرا می انگارند و توان و یا اراده ی گذر از آن را ندارند فوکویاما را ناگزیر به نتیجه گیری نموده که نئولیبرالیسم پایان تاریخ خواهد بود. اما از سال 1992 که وی در کتاب (The End of History and the Last Man) "پایان تاریخ و آخرین انسان " این مسئله را مطرح نمود و تا هم اکنون به تدریج  مسئله ی بحران سرمایه داری نئولیبرال و فروپاشی قدرت های بزرگ جهانی بسیاری را به این نتیجه رسانیده که فوکویاما کمی عجولانه تصمیم گرفته است.

به طور کلی پس از فروپاشی جماهیر شوروی و نهیلیسم انقلاب گریز جنبش های نئومارکسیست به خصوص مکتب فرانکفورت حتی با ظهور عینی بحران های سرمایه داری مانند بحران سال 2008 میلادی و فروپاشی مالی بسیاری از کشورهای اروپایی کسی نتوانست مدلی را جایگزین سرمایه داری نئولیبرال کند این روند نتایج سیاسی و اقتصادی فراوانی داشت که در حیطه بحث ما نیست اما از یک سو فیلمی در سال 2006 توسط آلفونسو کوارون alfonso cuaron  با نام children of men (فرزندان انسان) بر اساس رمانی از پ.دی جیمز توسط امریکا و انگلیس ساخته شد که گویی تصویری دقیق از پایان تاریخ را ارائه داد.



این فیلم که محصول جریان آوانگارد سینمای امریکا و اروپای غربی می باشد و به لحاظ محتوایی با فیلم هایی که در جریان اصلی سینمای هالیوود در خصوص پایان تاریخ ساخته شده تفاوت هایی دارد هر چند این تفاوت ها به خصوص در پایان فیلم ماهوی نیست اما ویژگی های خاص خودش را نیز دارد . در همین راستا فیلمی دیگر با نام the rover  به کارگردانی david michod  ساخته می شود که نشان از استمرار جریان آوانگارد سینمای غرب در خصوص پایان تاریخ با فروپاشی نظام اقتصادی نئولیبرال می باشد .
در این دو فیلم تاریخ به بن بست رسیده است اما مانند فیلم های پر خرج هالیوودی در آن نه خبر از ماشین های پرنده ی غول پیکر یا سیستم ها عجیب و غریب مجازی فرا گیر است و نه خبر از موجودات سیبرنتیکی و یا شیوع ویروس ها کشنده لذا این دو فیلم با خلق پس زمینه ای درخشان و به دور از تصنعات انتزاعی هالیوودی قلب تاریخ را نشانه می گیرند . در فیلم "فرزندان انسان" هیچ قدرت سیاسی متمرکزی وجود ندارد تمامی ارگان اقتصادی و مناسبات مرتبط با آن از بین رفته است جهان در فقری مستمر فرو رفته و گویی تاریخ از حرکت باز ایستاده . همه انسان ها عقیم از تولید مثل گشته اند و تنها فرد جوان باقی مانده که نوجوانی هجده ساله می باشد در بوینسآیرس به قتل می رسد . فیلم در لندن سال 2027 می گذرد و در ارائه چهره ی واقعی شهر چنان موفق است که گویی جزئیات این شهر را از لندن کنونی دقیق تر ارائه می دهد .  در بریتانیای کبیر حکومت نظامی برای مدت زمانی نامحدود برقرار است، نیروهای ضد ترور در تعقیب پناهندگان غیر قانونی هستند در حالی‌که‌ دولت مشغول سازمان‏دهی ملت روبه‌زوال است، مردمی که‌ در چراگاه‌ هدونیسم (لذت جویی) عقیم و بهداشتی‏شان می‏چرند. در این حین مردی به نام "اوون " ماموریت می یابد تا زنی سیاه پوست و باردار را که در خطر است به بندری معین همراهی کند تا او فرزندش را به دنیا آورد .



عقیم بودن مردان و ناباروری زنان در فیلم علاوه بر مشخصه ای بیولوژیکی نشانه ای از عقیم بودن تاریخی دارد .فیلم دقیقا آن برهه ای از تاریخ را نمایان کرده است که در آن جملگی ویژگی های بارز تمدن مدرن از بین رفته و گویا تاریخ از مرحله انحطاط تمدن به انقراض آن ورود نموده است .درگیری ها قومی ،از بین رفتن بستر های مالی و اقتصادی، فروپاشی قوا های سیاسی و تمرکز قدرت نظامی مستبد ، خیابان های لندن که اکنون مملو از برند های کالایی و فروشگاه زنجیره  است محلی بر ولگردی ، انفجار ، دست فروشی (آب و مواد غذایی) و محل استقرار بسیاری از مهاجران شده است. از ماشین های گران قیمت و لوکس از خانه های مجلل خبری نیست ودر یک معنا نظام اقتصادی سرمایه داری با تمام ویژگی های تولیدی ، تبلیغاتی ، فرهنگی و صنعتی فروپاشیده و شهر که در تفکر نظریه پردازی مانند دیوید هاروی بستر سیستماتیک جریان سرمایه می باشد محل هرج و مرج گردیده است . لذا وضعیت جهان در فیلم "فرزندان انسان" توقف گردش جریان سرمایه در کالبد جامعه و لذا مرگ آن می باشد بنابراین تاریخ عاری از محوریت و مرکزیت سرمایه گشته و موقعیتی به وجود آمده که بسیار شبیه به دوران آغازین و تکوین تمدن مدرن است یعنی زمانی که انباشت ثروت غایت انسان ها گردیده بود و به دلیل فقدان سیستمی روش مند و به طور کلی نبود دستگاه های حکومتی ملت ها ، قوم ها و خانواده ها برای انباشت فزاینده ثروت و پول دست به نزاع و جنگ های داخلی و خارجی می زدند این وقایع نزدیک به دو قرن تاریخ مدرنیته را رغم زد که هابز آن را دوران هرج و مرج نامید و تنها را خروج از آن را ایجاد حکومتی مستبد دانست در تلقی هابز تاریخ در دو بستر شکل می گیرد یکی هرج و مرج و دیگری استبداد.

هگل در جایی گفته بود که همه ی وقایع و رویداد ها در تاریخ انگار دوبار رخ می دهند .چنانچه ظهور نحله های فکری و جریان های سیاسی در تاریخ به خصوص در مدرنیته این گونه اند .لذا اگر جنگ های داخلی قوم ها در اروپا برسر قدرت و پول نشانه های آغازین تمدن مدرن می باشد ظهور مجدد این علائم می توان نشان پایانی آن نیز گردند چنانچه که امروزه در بسیاری از نقاط خاورمیانه و افریقا و حتی امریکا شمالی مدرنیته با ویژگی های شهری ، اقتصادی ، سیاسی و مدنی اش در حال انقراض است . در فیلم "فرزندان انسان" ظرفیت های مادی نئولیبرالیسم به پایان رسیده رسانه ها موجب انحطاط اذهان جامعه گردیده اند و منابع طبیعی برای سوخت ماشین های صنعتی باقی نمانده است ، فرد انگاری انسان مدرن در بستر هرج و مرجی بی پایان و فراگیر انحلال یافته و از خود بیگانگی انسان ها شدیدتر گشته است. آنچه که در پیشاروایت فیلم نمایان است این وضعیت در لندن سال 2027 بحرانی در حال گذار نیست بلکه وضعیت ایستا می باشد و همین امر بر حس دهشتناکی که فیلم ارائه می کند می افزاید .در این میان نئولیبرالیسم فروپاشیده و هیچ اراده جمعی برای جایگزینی و انقلاب نیست ."فرزندان انسان" با تمام فضا سازی های هراسناکش پایانی خوش بینانه دارد به خصوص با نمایان گشتن آن کشتی که استعاره ای از کشتی نوح (ع) است ویژگی مشابهی را با انبوه فیلم های آخرالزمانی هالیوود ارائه می کند اما پر واضح است که این پایان مبتنی بر ایدئولوژی ژانری هالیوودی و برای تحمیق افکار مخاطبان می باشد.

فیلم the rover  (ولگرد) ساخته david michod  محصول 2014  دقیقا در ادامه روند محدود فیلم "فرزندان انسان" می باشد و سیر فیلمسازی کارگردانش مانند فیلم قبلی او animal kingdom نمایانگر بحرانی اخلاقی ست . این فیلم در استرالیای ده سال پس از فروپاشی می گذرد زمانی که هرج و مرج حاکم است و مردم سودا زده برای کشف اشیای قیمتی به سرتاسر کشور سفر می کنند .فیلم "ولگرد" تصویری سوررئال از بن بست تاریخی در نسبت فردی اش است شخصیت اصلی فیلم تنها با اتوموبیل  خود بی هدف سفر می کند در میان راه اتوموبیل او توسط سه نفر دزدیده می شود او به دنبال آن می رود بی هدف دست به قتل می زند و برادر سارق خودرو را گروگان می گیرد آنها سراغ سارقان می روند و همه جز صاحب خودرو کشته می شوند .در واقع نام فیلم که ویژگی اصلی شخصیت هایش نیز است در نسبتی پساساختاگریانه ماهیت فیلم را نیز نمایندگی می کند .در فیلم "ولگرد" استرالیا مبدل به کشوری متروک و عاری از سکنه کشته است . پول کشور اعتباری ندارد و فروپاشی روانی موجب بروز اعمال شنیع جنسی گردیده است فضای فیلم شدیدا وهم گونه ، کابوس وار است و در سکانس پایانی فیلم برادر موجب قتل برادر می گردد لذا فیلم" ولگرد " نمایانگر انحطاط اخلاقی می باشد.

این دو فیلم مصداق بارز جهان هرج و مرج طلب هابزی و بن بست آرمان شهر ایده ی عصر روشنگری است. لذا از آن جهت مورد اهمیت اند که رویای هالیوودی فیلم هایی چون "2012" یا "جنگ جهانی z " و انبوه فیلم های آخرالزمانی دیگر را به کابوس مبدل نموده اند لذا وضعیت پایانی تاریخ سرمایه داری در این دو فیلم مصداق بارز این حدیث قدسی است که می فرماید:
از کتاب غیبت نعمانی (ص 140)
حضرت صادق (ع) فرمود : قیام نکند قائم آل محمد (ع) مگر روی خوف از مردم ، و فتنه و بلائیکه به مردم می رسد ، و مرض طاعون ، و شمشیر برنده ای که در میان عرب جریان پیدا می کند ، و اختلاف بسیار در میان مردم و جدایی و پراکندگی در دین آنان و تغییرات زیاد در احوال افراد بحدیکه صبح و شام آرزوی مرگ می کنند و دیده شدن جنگ و حمله و از بین بردن همدیگر .پس خروج آن حضرت هنگامی خواهد شد که مردم از فرج و نجات پیداکردن مایوس گردند ، خوشا بحال کسی که زمان را در یابد .

*مسعود قدیمی