گروه بین الملل مشرق- ایجاد آشوب انتخاباتی و به خیابان کشاندن گروه‌های مختلف مردمی در حمایت از نامزدهای خود و به خشونت کشیدن آن، از جمله روش‌های مشترک آمریکا در کشورهای مختلف بوده است که با طراحی سازمان سیا در کشورهای مختلف اجرا می‌شود. دولت آمریکا از روش‌های مختلفی برای پیش بردن سناریوهای خود در این کشورها به صورت گام به گام استفاده می‌کند. مثلاً برای دامن زدن به ناآرامی و تشویق مخالفان در کوبا یک شبکه اجتماعی طراحی و راه‌اندازی کرده بود که در فاصله سال‌های 2009 تا 2012 تعداد مشترکان آن حتی به 40 هزار نفر هم رسید. از سوی دیگر دو ماه پیش بود که در پی دخالت آمریکا در امور ونزوئلا "نیکلاس مادورو" رئیس‌جمهوری این کشور، واشینگتن را عامل پشت پرده تظاهرات و درگیری‌ها در کشورش معرفی کرد.

به این بهانه با فردی مصاحبه شده که شاید سرنوشتی منحصر به فرد در تاریخ عملیات‌های اطلاعاتی و جاسوسی داشته باشد. توضیحاتی درباره "رائول کاپوتی" فرد مصاحبه‌شده، به همراه متن این مصاحبه تقدیم مخاطبین محترم می‌شود:

"رائول کاپوتی" یک شهروند کوبایی است، اما نه یک شهروند معمولی. وی سال‌ها قبل به سیا پیوست. مقامات سیا با پیشنهاد مقدار قابل توجهی پول از او خواستند تا علیه دولت کوبا دست به اقدامات توطئه‌آمیز بزند. اما در نهایت با شرایطی مواجه شدند که پیش‌بینی آن را نکرده بودند. در حقیقت کاپوتی خود برای سازمان امنیت ملی کوبا کار می‌کرد. به عبارت دیگر او یک جاسوس دو جانبه بود. برای اطلاع از ماجرای ارتباط کاپوتی با سیا مصاحبه اختصاصی او را با روزنامه "چاوز ویو" بخوانید:

بخش اول مصاحبه را می توانید در اینجا بخوانید

بخش دوم مصاحبه به شرح زیر است:

با مقایسه آنچه در ونزوئلا روی داد با کاری که شما در کوبا انجام دادید به چه نتیجه ای می رسید؟

خب، این استراتژی جدید آمریکایی ها است که براساس تجربه ای که در سراسر دنیا داشتند آن را اجرا کردند. اما به باور من فقط زمانی آنها می توانند از این کار نتیجه بگیرند که مردم این کشورها از حمایت از انقلاب شان دست بردارند. مثلا آنها موفق به براندازی میلوشویچ، رهبر یوگسلاوی شدند چرا که به واسطه آنچه در این کشور روی داد، تصویر او در میان مردم مخدوش شده بود. درست همین اتفاق در اوکراین هم افتاد چون یانکویچ از حمایت مردمی چندانی برخوردار نبود. در واقع در هر نقطه از دنیا دولت هایی که از سوی مردم حمایت نمی شوند می توانند سرنوشت مشابهی داشته باشند. در حالیکه در کشورهایی که حکومتی مشروع و قدرتمند دارند و مردم نیز از انقلاب خود دفاع می کنند، اجرای این نقشه قطعا با شکست مواجه خواهد شد.

 اگر نقشه آنها با شکست مواجه شود، گام بعدی چه خواهد بود؟

در این صورت آنها باز هم روی آن کار می کنند تا نواقص آن برطرف شود. در واقع ما دشمن آنها محسوب می شویم. یعنی کوبا، ونزوئلا و بطور کلی هر آنچه در منطقه آمریکای لاتین در جریان است برای آمریکایی ها بیگانه است. ما از روند فعلی دنیا ناراضی هستیم چرا که در دنیایی زندگی می کنیم که تحت سیطره نظام سرمایه داری است. نظامی که حتی نمی توان آن را امپریالیست نامید، چیز جدیدی که تفاوت زیادی دارد با آنچه که سال ها قبل پیروان مارکس در تاریخ نوشته اند.  بهرحال از نگاه آنها ما دشمن هستیم. بنابراین در مقابل ما هم نقشه دیگری را پیاده می کنیم که با راه حلی که دنیا در اختیار ما قرار داده متفاوت است. ما خود می دانیم که چگونه باید این کار را انجام داد. کوبا، ونزوئلا و به طور کلی تمامی کشورهای عضو اتحادیه بولیواری (آلبا) نشان داده اند که می توانند در این مسیر موفق باشند و وقفه ای که افتاده است تاثیری در کار آنها نخواهد داشت. 55 سال از حیات انقلاب کوبا می گذرد. این انقلاب به کمک اراده سیاسی دستاوردهایی داشته است که دولت آمریکا با همه سرمایه ای که در دنیا در اختیار دارد از نیل به آن ناتوان بوده است. پس نمی تواند نمونه خوبی باشد.

من بارها از دانشجویانم پرسیده ام که آیا باور می کنید معترضان در اسپانیا، هزاران ومیلیون ها نفر از کسانی که کار خود را در اسپانیا، یونان و یا کشورهای دیگر از دست داده اند، می خواهند بدانند ما چه می کنیم؟ آیا باور می کنید آنها می خواهند بدانند چاوز و فیدل که بودند؟ آیا باور می کنید آنها می خواهند بدانند ما با وجود امکانات محدودی که در اختیار داریم و تنها به امید انقلاب و تقسیم عادلانه ثروت چه کارهایی انجام می دهیم؟ آنها مشتاق هستند که بدانند سرانجام نظام سرمایه داری چه خواهد شد؟ با وجود میلیارد ها دلاری که باید روزانه برای فریفتن مردم و ارائه چهره محبوبی از خود هزینه کند تا کی می تواند به حیات خود ادامه دهد؟ اگر مردم به ماهیت واقعی ما پی ببرند چه روی می دهد؟ اگر آنها انقلاب کوبا و ونزوئلا را واقعا بشناسند چه اتفاقی می افتد؟ اگر هم اکنون با یک اسپانیایی صحبت کنید و از او درباره چاوز بپرسید متوجه می شوید که او ایده وحشتناکی درباره چاوز دارد چرا که چنین تصویری در ذهن او شکل گرفته است، چرا که چنین باوری از سوی رسانه ها به او القا شده است. اما اگر همه این مردم با حقیقت ماجرا آشنا شوند به مقابله با این دشمنان بر می خیزند. پس ما باید در این مسیر پیشگام باشیم.



از منظر حاکمیت ملی چگونه می توان با سیا مقابله کرد؟ ما درباره آگاهی مردم صحبت کردیم که پایه و اساس این گونه حرکت ها را تشکیل می دهد. حال، بطور خاص، چگونه می توان فعالیت های سیا را پیش بینی کرد؟ پیشنهاد شما چیست؟

به نظر من همانطور که چاوز و فیدل گفته اند وحدت کلید پیروزی بر استکبار است. این گفته شعار نیست، در واقع تنها راه مقابله با چنین نقشه و ترفندی که ریشه در نظام سرمایه داری دارد و در سیا طراحی شده است، وحدت مردم است.

منظور شما وحدت میان نیروهای نظامی و مردم عادی است؟

بله، منظور وحدت همه جانبه است. یعنی علی رغم همه تفاوت ها مردم در قالب یک ملت با یکدیگر وحدت داشته باشند. چرا که هر جا که در میان مردم تفرقه وجود داشته باشد، جریان شکل دیگری پیدا می کند.

برای شکست دادن ما از طریق این گونه اقدامات و تهاجمات، آنها باید بیشتر بر روی چه بخش هایی متمرکز شوند؟

آنها باید بر نیروی مردم فائق آیند. به باور من تجربه ای که ما در کوبا داشته ایم به خوبی این حقیقت را نشان می دهد. تجربه دیگر کشورها نیز موید این مطلب است.هرگاه همچون کوبا، مردم در صف اول دفاع از انقلاب ایستاده اند چه روی داده است؟ در مواقعی که مردم از انقلاب خود حمایت نکرده اند چه اتفاقی افتاده است؟در واقع ما بارها موفق شده ایم سیا و آمریکا را شکست دهیم چرا که از حمایت مردم برخوردار بوده ایم.

آیا سازمان سیا به منظور طرح نقشه های خود از اطلاعات شبکه های اجتماعی و مواردی نظیر آن نیز استفاده می کند؟

باید گفت آنها در این زمینه استاد هستند. در واقع افشاگری های اسنودن، اخباری که در ویکی لیکس منتشر می شود و تمام مواردی که همه از آن اطلاع به ما ثابت کرده است که سرورها و فضای اینترنت در اختیار آمریکایی ها است. مقصد نهایی تمامی سرورها آمریکای شمالی است. آنها "مادر" اینترنت هستند و کلیه شبکه ها و سرویس ها تحت کنترل آنها قرار دارد. آنها به تمامی اطلاعات دسترسی دارند و  از ثبت و ضبط این اطلاعات ابایی ندارند. فیس بوک پایگاه اطلاعاتی خارق العاده ای است. مردم از همه چیز در فیس بوک صحبت می کنند، اینکه دوستانشان چه کسانی هستند، سلیقه آنها چیست، چه فیلم هایی را تماشا می کنند و از چه چیزهایی استفاده می کنند. در واقع فیس بوک یک منبع اطلاعاتی دست اول به شمار می رود.

بعد از اتفاقی که در ونزوئلا رخ داد، آیا باز هم با کلی کیدرلینگ در ارتباط بوده اید؟

خیر، من بعد از آن اتفاق ارتباطی با او نداشته ام و اصلا نمی دانم مقصد نهایی او کجا بود (کیدرلینگ به دلیل ملاقات با تروریست ها و کمک مالی به آنها از ونزوئلا اخراج شد).

به نظر شما، با توجه به تجربه ای که کیدرلینگ داشت تا چه اندازه موفق شده بود در ونزوئلا و دانشگاه های این کشور نفوذ کند؟

به عقیده من او در این زمینه پیشرفت زیادی داشته است. کیدرلینگ بسیار باهوش بود، خوب تعلیم دیده بود، قابلیت های زیادی داشت و واقعا به کار خود ایمان داشت. به بیان بهتر، او، به زعم خود، معتقد بود کار درستی انجام می دهد. در واقع او نماینده بی چون و چرای نظام سرمایه داری و از نخبگان آن بود. کیدرلینگ خود بخشی از کاری بود که انجام می داد و هیچ گونه تناقضی میان آنها وجود نداشت. به همین دلیل با توجه به تجربه و قابلیت های او تردیدی ندارم که او توانسته بود در ماموریتش پیشرفت خوبی داشته باشد، ماموریتی که در بلند مدت آن را ادامه خواهد داد و همچنان تلاش خواهد کرد تا تغییری در جریان کنونی دانشگاه های ونزوئلا به وجود بیاورد.



از میان همه کسانی که به واسطه ارتباطات خود به مردم دسترسی دارند، مثل فعالان جنبش های سیاسی و اجتماعی، سیا بیشتر به دنبال جذب چه کسانی است؟
آنها کسانی را که بخواهند پیدا می کنند،  در واقع آنها تلاش می کنند تا افراد مد نظر خود را بیابند. اگر جوانی رهبری جنبش یا گروهی را به عهده داشته باشد آنها می کوشند تا در جهت منافع خود او را جذب کنند. به همین دلیل ما باید رهبران جنبش ها را تعلیم دهیم. ما نمی توانیم آنها را به حال خود رها کنیم و به دست دشمن بسپاریم که در صورت تسلیم آنها، دشمن از این فرصت استفاده می کند. به عبارت دیگر، هر نقشه ای که ما بی توجه از کنارش عبور کنیم، هر طرحی که از نظر ما بی اهمیت باشد، فرصتی است که دشمن با تمامی امکانات و منابع نامحدودش از آن بهره می گیرد. چرا که نگاه آنها به آینده است و جوانان در این مسیر نقش کلیدی ایفا می کنند.

نکته خوب این است که آمریکای لاتین سرشار از نیروی جوان است. انقلاب آمریکای لاتین با همه گستردگی اش متعلق به جوانان است. چرا که اگر اینگونه نباشد هرگز نتیجه بخش نخواهد بود. در واقع اگر بتوانیم نگرش جوانان را تغییر دهیم آنها باور می کنند که تنها راه حل برطرف کردن مشکلات مقابله با نظام سرمایه داری است. در این صورت و به همین سادگی می توان آرامش را به آمریکای لاتین بازگرداند.

همانطور که می بینید آنچه در ونزوئلا در جریان است، مشابه طرحی است که زمانی در کوبا اجرا شده بود. در واقع اگر کاپوتی با کارگزاران آمریکایی صحبت نکرده بود و به آنها نگفته بود که نقشه آنها برای برپایی شورش تا چه اندازه احمقانه است، آلسی فرر آنقدر خوش اقبال نبود که زنده بماند. حالا درونزوئلا، لئوپولدو لوپز به جای فرر قرار گرفته است. اما مقامات این کشور نتوانستند او را از دامی که برای قربانی کردنش ترتیب داده شده بود مطلع کنند و یا حتی پیش از اینکه اتفاقی بیفتد او را بازداشت کنند. سیا تمایل زیادی داشت که چنین فرد تحصیل کرده ای را از آن خود کرده و در نهایت قربانی کند و سپس به تخطئه انقلابیون ونزوئلا بپردازد، درست همان کاری که در صورت کشته شدن فرر در کوبا درصدد انجام آن بود. دراین میان آزاردهنده ترین نکته این است که آنها به واسطه برخورداری از منابع مالی و امکانات نامحدود هر کسی را که مایل باشند آموزش می دهند و هرگاه ببینند مرگ او به پیشبرد اهداف شان کمک می کند، به راحتی اجازه مرگ او را صادر می کنند.
 
همان عناصری که زمانی در صربستان و کرواسی دست به خرابکاری زدند، حالا در اوکراین حضور دارند. به نظر شما این تعجب آور نیست؟ در سال 2009 این شیوه در بولیوی هم به اجرا در آمد و با شکست مواجه شد. به لطف مهارت تیراندازی پلیس فدرال اوو و نمایندگان مجلس بولیوی هنوز هم زنده هستند. شورشیان بولیوی که تجربه خوبی داشتند، از بالکان آمده بودند ولی در آنجا آموزش ندیده بودند. در واقع بازیگردانان این نمایش امید داشتند از بولیوی یک یوگسلاوی دیگر بسازند.

تعجب آور نیست که چگونه سیا به واسطه سفیر آمریکا در بولیوی به حمایت مالی از مزدوران سابق بالکان می پردازد. در واقع هر کس که از این موضوع شگفت زده است باید بداند که دیپلمات های آمریکایی سایه سیا و ابزار کلیدی هستند در دست سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا که به کمک آنها  در هر کجا که بتواند، اقدامات غیر انسانی خود را انجام می دهد.