بر عکس آل‌سعود که تروریست‌های تکفیری را ساماندهی و بحران خاورمیانه را تشدید می‌کنند، در میان شیعیان چنین رویکردی وجود ندارد. شیعیان، کنش‌گرانی اجتماعی‌اند که تنها درصدد تأمین حقوق مدنی خود هستند و همه تاکتیک‌ها و چارچوب‌های فعالیت‌‌های‌شان مدنی است.

گروه بین‌الملل مشرق - "گراهام فولر" استاد علم ادیان در دانشگاه نیویورک و تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی خاورمیانه، در مقاله‌ای با عنوان «شیعیان؛ مسلمانان فراموش‌شده» به صورت نظری و مستدل نشان می‌دهد که رویکرد آمریکا در نزدیکی و دنباله‌روی به کشورهایی مانند عربستان اشتباه است زیرا پتانسیل این کشور برای پرورش نیروهای تکفیری خطرناک در جهان ضربات سختی به منافع آمریکا و نیز سایر کشورهای جهان وارد خواهد کرد.

طبق این تحلیل در مقابل ایدئولوژی کشورهایی مانند عربستان بر مبنای تغذیه فکری و مالی نیروهای رادیکال افراطی، مذهب شیعه دارای ساختارهای دموکراتیک و مدنی است و رویکرد افراط گرایی مسلحانه را نمی توان در بستر آموزه های آن یافت. 

نگاه جامعه‌شناسانه به ساختار داخلی عربستان سعودی حاکی از آن است که این کشور همچون بسیاری از کشورهای عربی منطقه فاقد مشروعیت سیاسی لازم برای تداوم ثبات سیاسی است و به گفته "بهجت کورانی"، متخصص جهان عرب، در چارچوب نظام‌های "استبدادی قبیله‌ای سلسله‌ای" طبقه‌بندی می‌شود که همواره خالی از مقوله مشارکت شهروندان در قدرت سیاسی بوده است.

با بررسی وضعیت شیعیان عربستان صحت گفته‌های کورانی تأیید می‌شود چرا که شیعیان عربستان سعودی پس از شیعیان عراق، بزرگ‏ترین جامعه شیعی عرب را در خلیج فارس تشکیل می‏‌دهند. تبعیض‌های مختلف در طول زمان گویای این واقعیت بوده که شیعیان همواره در فشار بوده و نمی‌توانند بسان شهروندان عربستان از حقوق اولیه‌ خود بهره‌مند گردند و فراتر از آن به منصب‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یابند.

این در حالی است که سیاست در عربستان نتیجه اتحاد پادشاهی با جنبش وهابی بوده و شالوده دولت سعودی را به وجود آورده است. جالب اینجاست که گروه‌های ناسیونالیست عرب که عموماً جلوه‌هایی از رادیکالیزم سیاسی سنی را بر منطقه حاکم کرده بودند، شیعیان را از عناصر اصلی معمای امنیتی منطقه می‌دانستند.



به همین دلیل بود که در دهه 1980، رژیم‌های موجود حوزه خلیج فارس از ناحیه مردم کشور خود احساس تهدید می‌کردند. در بین گروه‌های اجتماعی که نگرانی‌های امنیتی را برای حاکمان مستبد کشورهای عرب‌نشین حوزه خلیج فارس ایجاد می‌کردند، شیعیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند. رژیم‌های سیاسی حوزه خلیج فارس از این موضوع نگران بودند که آیا انقلاب مردمی ایران می‌تواند احساسات انقلابی ضد حکومتی را در منطقه ایجاد کند؟

در این میان سیاست آمریکا هم از چارچوبی همچون رفتار کشورهای عرب با شیعیان پیروی کرده است یعنی تمام تلاش خود را برای نزدیکی به شیوخ و آل سعود به کار بسته و در مقابل همواره در اهداف شیعیان اختلال ایجاد کرده است. حال این اختلال ممکن است در راستای رویکرد دشمنانه نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران باشد و یا در حمایت از حکومت‌های عرب برای سرکوب و تحت فشار نهادن اقلیت‌های شیعی.

در هر صورت نکته حائز اهمیت آنکه اشتباه جبران‌ناپذیر آمریکا در حمایت بی‌چون و چرا از عربستان، نه تنها بارها در عمل ثابت شده بلکه نظریه پردازانی چون فولر نیز بروشنی آن را بیان کرده‌اند.


گراهام فولر


گراهام فولر در مقاله «شیعیان، مسلمانان فراموش‌شده جهان عرب»، یادآور می‌شود که شیعیان در عراق، بحرین و عربستان، گروه‌های اجتماعیی محسوب می‌شوند که به آنها هیچ اعتنایی نشده است و حداقل در 200 سال گذشته یک نوع نهادهای ایدئولوژیک نهفته در زیرساخت‌های اجتماعی بوده‌اند.

وی تأکید می کند که این تبعیض واضح در حالی است که حرکت انقلابی شیعیان حرکتی است که منطبق با سیاست‌های انقلابی مسلحانه و تروریسم مد نظر آمریکا نیست.

فولر معتقد است بر عکس آل‌سعود که نیروهای تکفیری را ساماندهی می‌کنند و بحران جاری در خاورمیانه را به وجود آورده‌اند، در میان شیعیان چنین رویکردی وجود ندارد. شیعیان نیروهای اجتماعی هستند که تنها درصدد حقوق مدنی است، تاکتیک‌شان مدنی است و چارچوب فعالیت‌شان نیز مدنی است.

فولر تصریح می‌کند که رویکرد شیعیان حوزه خلیج فارس، رویکرد انقلابی مبتنی بر الگوی جنگ مسلحانه نیست بلکه نیروهای حاشیه‌ای هستند که تضاد آنها با نظام‌های سیاسی خودشان است.

گراهام فولر در این ارتباط بیان می‌دارد که طی سال‌های گذشته، شیعیان آموخته‌اند که از الگوی متقاعدسازی مسلمانان سنی استفاده کنند. آنان تلاش دارند تا حسن نیت خود را به مسلمانان اهل سنت اثبات کنند.

بنابراین بیش از آنکه عملیاتی مسلحانه و مخرب را برای عمل خود انتخاب کنند، بحث و استدلال را در میان خود تقویت کرده‌اند. با این حال آمریکا سیاستی مبتنی بر تقسیم کار با کشورهای پرورش‌دهنده نیروهای تکفیری مانند عربستان را برگزیده است. این تقسیم کار در بحران سوریه بخوبی قابل رؤیت است.

آمریکا با عربستان در براندازی بشار اسد متحد شده، اما اینکه نیروهای شبه‌طالبان و القاعده که حاصل آموزه‌های وهابی عربستان است، ظهور پیدا کنند، برایش قابل پذیرش نیست. این امر نتیجه تناقضی است که آمریکا در سیاستهای خود آن را حمل می کند.  یعنی با اینکه ادعای مبارزه و جنگ با نیروهای تکفیری را دارد اما در عمل با کشوری که آنها را میپروراند و تغذیه فکری و مالی می کند، متحد شده است.

فولر با اشاره به منافع آمریکا، سیاست این کشور در رابطه با اتحاد با عربستان و دشمنی با شیعیان را به زیان آن دانسته و معتقد است واشنگتن در دراز مدت به انرژي نياز دارد، انرژي احتياج به ثبات دارد و انرژي در منطقه خاورميانه و كشورهاي عربي و حوزه خليج فارس و منطقه شيعه نشين است، پس دولت آمريكا بايد با شيعيان منطقه وارد مذاكره شود تا بتواند منافع خود را در درازمدت حفظ كند.



بر این مبنا نقش کشورهایی مانند ایران در برقراری ثبات در منطقه غیرقابل انکار است. ايران به عنوان سرزمين مادر فرهنگ شيعي مي‌تواند نقش مهمي در متعادل كردن فرهنگ راديكال سني، كه به شكل تروريسم القاعده امنيت منطقه و جهان را به خاطر انداخته است، داشته باشد. تروریسمی که آمریکا نماد آن را در اقدام افراطگرایان در 11 سپتامبر بخوبی درک کرد.

افراط گرایان راديكال دست‌پرورده عربستان، از سویی شیعیان را تکفیر می‌کنند، و از سوی دیگر با ادعای برتري جستن نسبت به ديگر فرق و ادعاي حقانيت مطلق براي خود، زمينه را جهت خشونت هاي گسترده و حركت هاي تروريستي در سطح جهان  فراهم می آورند. جالب اینجاست زماني كه اتباع سعودي به عنوان عاملان حادثه تروريستي 11 سپتامبر معرفي شدند، حمله رسانه هاي غربي متوجه كل جهان اسلام و مسلمانان گشت.

در حالي كه اگر بر طبق مدعاي آمریکا، القاعده عامل اين حادثه باشد، مسؤوليت آن در درجه اول متوجه ايالات متحده آمريكا خواهد بود كه خود به تقويت اين گروه‌ها در چارچوب حمایت از عربستان به عنوان بستر وهابی‌گری و سلفی‌گری جهان پرداخته است. 

این در حالی است که ظهور دولت‌های شیعی در حوزه خلیج فارس به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر، نیروهای فراموش‌شده جهان عرب و حوزه خلیج فارس را به عناصر پرتوان و مؤثری تبدیل می‌کند که قادر به تأثیرگذاری بر فرآیندهای سیاسی خلیج فارس هستند. از این رو معادلات آمریکا در قبال شیعیان دیر یا زود باید تغییر کرده و آنها را به عنوان حاملان ثبات، امنیت و دموکراسی خواهی در منطقه بپذیرد.