کد خبر 178539
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۳

از مهمترین عوامل نارضایتی اعضای سازمان منافقین، انحرافات اخلاقی و جنسی رجوی و اطرافیان وی بود.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، «قربانعلی حسین نژاد» معروف به غلام، یکی از اعضای با سابقه سازمان تروریستی منافقین است. وی دارای سابقه تشکیلاتی بیش از 30 ساله در داخل فرقه منافقین به عنوان مترجم عربی ارشد و مترجم همۀ کتاب‌ها، نشریات، اطلاعیه‌ها، نامه‌ها، بیانیه‌ها و سایت آن به زبان عربی و همچنین تدریس و آموزش زبان عربی به مسعود رجوی و اعضای سازمان بوده و به رده معاونت ارگان (بالاترین رده‌ای که مردان می‌توانند در تشکیلات فرقه رجوی بگیرند) رسیده اما به گفته خودش بنا بر اختلافاتی که با مسعود پیدا کرده از این سمت کنار گذاشته شده است.

 
 خودتان را معرفی کنید و بگویید از چه سالی وارد سازمان تروریستی منافقین شدید؟

 

حسین نژاد:‌ قربانعلی حسین‌نژاد هستم؛ از دهه 50 که در دانشگاه بودم با نام مجاهدین خلق که فعالیت‌هایی علیه شاه داشتند، آشنا شدم و به عضویت آنها در آمدم. به جرم فعالیت علیه شاه به مدت 2 سال زندانی شده و پس از خروج از زندان از آموزش و پرورش که در آنجا مشغول کار بودم اخراج شدم. در زندان با افراد سازمان و افکار آنها بیشتر آشنا شدم.

 
پس از انقلاب هم از آنجا که تضادی بین روحانیت و مجاهدین خلق نمی‌دیدیم -چرا که هر دو در مبارزه با امپریالیسم مشترک بودند-با جوانان مذهبی نیز همکاری داشتیم.

 
با انقلاب اسلامی دوباره به آموزش و پرورش بازگشته و به عنوان دبیر عربی به کار خود ادامه دادم.

 
آن زمان مجلات عربی و مقالات در مورد مبارزه مردم فلسطین را ترجمه می‌کردم که از این طریق با افکار آنها آشنا می‌شدم.

 
پس از آن مجاهدین با من تماس گرفته و از کاندیداتوری‌ام در مجلس شورای ملی حمایت کردند و رای خوبی آوردم، اما از گروه‌های دیگر رای بالاتری آورده و وارد مجلس شدند.

 
پس از آن همکاری خود با سازمان را ادامه دادم و در جریان مبارزه سازمان با جمهوری اسلامی به همراه خانواده به پاریس و بعد به عراق رفتم.

 
از آنجا که فارغ التحصیل زبان عربی بودم، ترجمه شبکه‌ها و رسانه‌های عربی یا به زبان عربی را به من سپردند و پس از مدتی در بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در عراق به کار گرفته شدم.

 
علاوه بر آن، آموزش زبان عربی به مسعود رجوی و همچنین سایر اعضای سازمان را بر عهده داشتم.

 
ستاد دارالترجمه سازمان را که روابط با صدام به آن مربوط می‌شد و پس از آن ارتباط با مقامات عراقی و اخلال در امور این کشور پس از سقوط صدام را نیز بر عهده داشتم.

 
همچنین در ملاقات‌های مسعود رجوی با مقامات عراقی و به عنوان مترجم اول سازمان حضور داشتم و حتی ترجمه‌های دیگران را چک و تصحیح می‌کردم.

 
علاوه بر آن، شبکه‌های رادیو و تلویزیون و فعالیت‌های دیگری بود که مدیریت آنها با من بود. کلاس‌های ترجمه و آموزش زبان عربی داشتم و نزدیکترین افراد سازمان به مسعود رجوی از جمله ابریشمچی که مترجم خاص رجوی بود، عباس داوری که نفر سوم بود و احمد افشار و سایر مترجمین مانیتورینگ نیز زیر نظر من بودند.

 
شما سال‌های زیادی مترجم مسعود رجوی بودید. در مورد رفتارها و خلق و خوی وی کمی توضیح دهید.

 
حسین نژاد: مسعود رجوی هر نوع مشکل عربی داشت و حتی آیه‌های قرآن را که شک داشت از من می‌پرسید. من برخی اغلاط وی را به دیگران می‌گفتم که بعدها در محاکمه به من دشنام می‌داد که چرا اشکالات مرا در بیرون مطرح کرده‌ای!

 
مشخصه بارز مسعود رجوی خودخواهی وی بود. مسعود در مبارزه مسلحانه خود با جمهوری اسلامی که بیش از 2 هزار نفر را به کشتن داد، با کسی مشورت نکرد و تنها با ابریشمچی و عباس داوری صحبت کرد.

 
مسعود در دیدارهایی که با صدام داشت تلاش‌ می‌کرد تا از وی کلاهبرداری ‌کند. او به اندازه‌ای رند و کلاش بود که سرمایه‌های عراق را غارت کرد. او در مقابل صدام به قدری ابراز ذلت و خواری می‌کرد که حتی اطرافیان صدام نیز از این رفتارش احساس انزجار می‌کردند.

 
 آیات و دعاهایی که اشتباه می‌خواند، تعمدی بود؟

 
حسین نژاد: نه، دعایی را «کاظم ذوالنور» (از اعضای سابق سازمان مجاهدین پیش از انقلاب که کشته شد) نوشته بود که از روی آیات قرآن و زیارتنامه‌ها ساخت و مجاهدین در قنوت می‌خواندند. از آنجا که ذالنور تسلط کلاسیک به عربی نداشت، غلط‌های زیادی در دعای ساخته شده وی بود. این دعا بعدها در سازمان پس از نمازهای عصر و عشا خوانده می‌شد که من در سال 65 در فرانسه ایرادات آن را به مسعود گفتم. این دعا ایدئولوژی مجاهدین بود که بر اساس اعتقاد به جنگ و قتال شکل گرفت و حتی زمانیکه سازمان خلع سلاح شد نیز این دعا خوانده می‌شد.

 
زمانی اغلاط این دعا را به جلال گنجه‌ای که روحانی سازمان است گفتم که البته گنجه‌ای نیز آن را به مسعود گفته بود و از مسعود شنیده بود که «این دعا یادگار ذالنور است و نمی‌توان آن را عوض کرد». این دعا سر در ورودی اشرف نصب شده بود و عراقی‌ها در بدو ورود به آن ایراد می‌گرفتند.

 
سازمان منافقین چه عملیات‌های تروریستی را برای صدام انجام داد؟

 
حسین نژاد: سازمان در سرکوب انتفاضه عراق در سال 1991 شرکت داشت که کردها در کردستان و شیعیان در جنوب عراق قتل عام شدند. در جریان این درگیری‌ها چند تن از اعضای سازمان کشته شدند که در قبرستان «مروارید» به نام «شهدای کربلا» از آنها یاد شده است.

 
عملیات‌های زیادی در مرزهای ایران داشتند و تعداد معدودی نیز به تهران رسیده و عملیات‌هایی داشتند.

 
 پس از جنگ ایران و عراق، صدام تلاش کرد خود را به ایران نزدیک کند، چرا همان زمان منافقین را به ایران تحویل نداد؟

 
حسین نژاد: پس از آتش بس سال 1367، صدام مطلقاً قصد جنگ با ایران را نداشت، اما مسعود رجوی مدام با صدام دیدار داشته و از وی می‌خواست که به ایران حمله کند. پس از آن صدام با آمریکا وارد درگیری شد و از آنجا که ایران را نیز دشمن آمریکا می‌دانست به جمهوری اسلامی نزدیک شد.

 
از سال 1380 به بعد دولت عراق به طور کلی جلوی نفوذ مجاهدین به ایران را گرفت، اما آنها را تحویل ایران نداد چرا که قصد داشت از مجاهدین به عنوان یک اهرم استفاده کند.


 درمورد تیم‌های ترور سازمان کمی توضیح دهید.

 
حسین نژاد: رجوی‌ها با ملاقات‌های مفصل با صدام جواز چند عملیات را گرفتند تا روحیه‌ای به افراد خود بدهند، زیرا پس از عملیات فروغ جاویدان و شکست سختی که خوردیم، روحیه افراد به شدت تضعیف شده بود، اما تنها چند عملیات صورت گرفت که یکی از آنها ترور (شهید)صیاد شیرازی بود. پس از ترور شیرازی، مسعود در جلسه‌ای این عملیات را شرح داد چرا که از همانجا با بیسیم در ارتباط بود و لحظه به لحظه اخبار را مخابره می‌کردند.

 
مسعود برای روحیه دادن به اعضا، عملیات‌های معدود سازمان در ایران را شخصاً تشریح می‌کرد.

 
آیا سازمان منافقین عوامل داخلی در ایران هم داشت؟

 
حسین نژاد: عواملی داشتند، اما بسیار کم بود که غالباً محل سکونت خود را در اختیار مجاهدین می‌گذاشتند و اطلاعات در اختیارشان قرار می‌دادند.

 
مسعود در چه سالی پنهان شد و آیا ارتباطی با وی داشتید؟

 
حسین نژاد: در زمان صدام مسعود رجوی در همه نشست‌ها به صورت علنی حضور داشت. آخرین سخنرانی وی 5 ماه پیش از سقوط صدام بود که وی گفت «پس از این نشست به طور علنی حضوری نخواهد داشت، چرا که جنگ حتمی است و این نشست خداحافظی است».

 
مسعود در همان دوران نفت 6 ماه آینده را یکجا از صدام گرفت که معادل 18 میلیون بشکه نفت شد و انبوهی از مهمات از صدام گرفت تا مثلاً در برابر اشغالگری آمریکا بجنگد.

 
چه کسانی با مسعود پس از پنهان شدن وی ارتباط داشتند؟

 
حسین نژاد: پیش از سقوط صدام برخی عناصر کلیدی به فرانسه فرستاده شدند، اما مسعود در اشرف ماند چرا که تصور می‌کند که اگر به خارج برود و دستگیر خواهد شد، زیرا او سرنوشت عبدالله اوجالان رهبر«پ ک ک» را به یاد داشت و نمی‌خواست به سرنوشت وی دچار شود.

 
سیاست مسعود این بود که بین نیروها باشد و سازمان‌ خود را حفظ کند و از سایر افراد رده پایین را قربانی خود کند.

 
مسعود که از ابتدا پادگان اشرف را خط قرمز خود می‌دانست، پس از آنکه نتوانست مقاومت کند مرز سرخ را دستگیری رهبری عنوان و یادآور شد که همه اعضا باید در این راه آماده قربانی خود باشند. وی امروز لیبرتی را به عنوان کمپ پناهندگی در نظر گرفته چرا که می‌داند اگر به خارج برود، اعضای سازمان خیلی زود پراکنده شده و این سازمان متلاشی می‌شود.

 
پس از ورود آمریکایی‌ها به عراق، سازمان تغییر موضع داده و با آنها همکاری کرد. در این باره توضیح دهید.

 
حسین نژاد: از زمانی که سازمان وارد فاز مقابله مسلحانه با جمهوری اسلامی شد، تلاش کرد تا حمایت آمریکا و اروپا را جلب کند و سیاست اولیه خود را تغییر داد. سازمان پس از اشغال عراق بهترین روابط را با آمریکایی‌ها داشت و بخشی را به نام «کاویان» راه انداخت که رابطه با آمریکا را دنبال می‌کرد.

 
در این بخش تعمداً نامی از آمریکا برده نشد تا برای نیروهای رده پایین سوالی پیش نیاید که چرا با آمریکا رابطه داریم.

 
نیروهای آمریکایی به اشرف آمده، در آنجا مستقر شده و اعضای سازمان به همراه سربازان آمریکایی به گشت زنی می‌رفتند و به آنها در دستگیری ایرانیان کمک می‌کردند.

 
زمانی یکی از سران القاعده به اشرف پناهنده شد تا از دست آمریکایی‌ها فرار کند، اما رجوی علیرغم همکاری با القاعده، برای خوش خدمتی، وی را به آمریکایی‌ها تحویل داد.

 
سازمان منافقین بجز اشرف چند قرار گاه دیگر داشت؟

 
حسین نژاد: جلسات مسعود رجوی با اعضای شورا و ملاقات‌های خارجی وی در ساختمان‌های عظیمی برگزار می‌شد که در بغداد اجاره کرده بودند. 3 قرارگاه در اطراف بغداد داشتیم و یکی دیگر از قرارگاه‌ها در «ابوبره» معروف به بدیع زادگان بود که مقر اصلی مسعود رجوی در آنجا قرار داشت.

 
قرارگاه باقرزاده در نزدیکی «الانبار» قرار داشت که مخصوص نشست‌های عمومی رجوی بود. مقر پارسیان نیز یک کاخ مجهز بود که صدام به وی داده بود و مسعود به آنجا منتقل شد. رجوی در مجموع 8 قرارگاه اصلی و بزرگ داشت.

 
درباره جلسه محاکمه 50 نفره مسعود رجوی توضیح دهید.

 
حسین نژاد:‌ در سال 1380 برای محاکمه افرادی که به برخی سیاست‌های مسعود رجوی معترض بودند، نشستی شکل گرفت. برخی از افرادی که نسبت به توهین‌‌های رجوی به اعضا اعتراض داشتند، در این جلسه محاکمه ‌شدند. همه افراد معترض و مخالف را تحت عنوان نشست «طعمه» جمع کرده و افراد را طعمه‌های حکومت ایران خواندند.

 
رجوی‌ها افراد حاضر در جلسه را صدا کرده و روی زمین مقابل خود می‌نشاندند و محاکمه می‌کردند که این محاکمه چند ماه طول کشید. در آن نشست، فرد نباید در جلسه محاکمه خود که وکیلی هم نداشت به هیچ عنوان سخنی بگوید و تنها باید به توهین‌ها گوش می‌داد.

 
از دیگر عوامل نارضایتی اعضا بگویید؟

 
حسین نژاد: از مهمترین عوامل نارضایتی اعضای سازمان، انحرافات اخلاقی و جنسی رجوی و اطرافیان وی بود. سازمان مجاهدین تبدیل به یک فرقه خاص فکری و مذهبی شده چرا که اندیشه‌های وی در مذهب، شرع و عرف اجتماعی جایگاهی ندارد. مسعود ازدواج خود با مریم را انقلاب نامید اما این موضوع فقط برای بهره جنسی خود بود.

 
وی پس از آن به افراد گفت که نزدیک شدن به رهبری نیازمند هزینه است و آنها نیز باید زنانشان را طلاق داده و به عقد مسعود درآوردند.

 
مسعود با همه اعضای شورای رهبری که همه زن بودند نیز رابطه داشت و آنها را به عقد خود درآورده بود.

 
افراد را به جرم سلام دادن به همسر سابق خود محاکمه و شکنجه می‌کردند. این جدایی از همسر باعث رواج فسادهای جنسی شده و بیماری‌های زیادی را به وجود آورده است.

 
فشارهای مختلف روحی، جسمی و جنسی به اعضا وارد می‌شود که باعث شده بیماری‌های روحی و روانی و خودکشی در سازمان زیاد شود، اما خود مسعود رجوی نه تنها زنش اطلاق نداد، بلکه زنان دیگران را نیز گرفته بود؛ وی حتی با اعضای دفتر خود به طور دسته جمعی رابطه داشت. مسعود رجوی نوشیدنی‌های الکلی نیز مصرف می‌کند.


چگونه از فرقه منافقین فرار کردید؟

 
حسین نژاد: طی سال‌های گذشته در کنار رجوی بودم و روابط تنگاتنگی با بخش سیاسی داشتم. می‌دیدم که رجوی برای نزدیکی به آمریکایی‌ها اطلاعات مبارزان عراقی را به آنها می‌داد. سازمان به دستور آمریکایی‌ها کتاب‌های قصه به زبان عربی منتشر کرد که محتوای آن نفرت از مبارزان علیه اشغالگران آمریکایی را ترویج می‌کرد.

 
این رفتارها بود که باعث نفرت من و سایر اعضا از سران شد.

 
در دوران صدام هر فردی که فرار می‌کرد، از سوی صدام به اشرف تحویل داده می‌شد، اما پس از رفتن به لیبرتی فرصت فرار مهیا شد. البته در لیبرتی نیز سران سازمان، برخی نیروهای ارتش عراق و حتی نیروهای صلیب سرخ را خریده بودند.

 
روزی هیئت سازمان ملل به لیبرتی آمده و با افراد ملاقات داشت. سران به ما دستور داده بودند که با آنها حرفی نزنیم، اما وقتی هیئت آمد خود را به آنها رسانده و ضمن توضیح دادن شرایط موجود خواستم که مرا با خود ببرند چرا که پس از این گفت‌وگو مرا شکنجه خواهند کرد و بدین ترتیب موفق به فرار شدم.

 
وضعیت روحی- روانی ساکنان لیبرتی چگونه است؟

 
حسین نژاد: اگر روزی به اعضا گفته شود که هر کس می‌خواهد برود، فقط 10 درصد باقی خواهند ماند که آنها نیز افراد نزدیک رجوی یا کسانی هستند که دستشان به خون مردم آغشته است.

 
تصور می‌کنید مردم ایران روزی سازمان مجاهدین خلق را ببخشند؟

 
حسین نژاد: هیچوقت چنین فکری نمی‌کنم. رجوی انبوهی از مردم ایران را به کشتن داد و اعضای سازمان را نیز با فریب و نیرنگ از بین برد که چنین جنایتی را حتی خانواده‌های کشته شده مجاهدین نمی‌بخشند. ضربه‌ای که رجوی پس از انقلاب به مردم ایران زد، قابل بخشش نیست.