به گزارش مشرق، کانال تلگرامی مطالعات رسانه های بین المللی به نقل از گاردین نوشت:
تحلیل سایمون تیسدال در گاردین با نگاهی تاریخی استدلال میکند که رویدادهایی که اغلب به عنوان «نقاط عطف تاریخی» یا «تحولات زلزلهوار» توصیف میشوند — مانند فروپاشی دیوار برلین، بهار عربی یا ظهور ترامپ — عموماً «طلوعهای کاذب» بوده و کمتر از آنچه تصور میشود تعیینکننده هستند. نویسنده با اشاره به مواردی مانند بازگشت روسیه به رفتار تهاجمی، شکست خوردن «پروژههای صلح» ترامپ و در حال «تجزیه» بودن ائتلاف «ماگا»، دوران ترامپ را نه یک نقطه عطف، بلکه یک «انحراف عجیبوغریب» و «لکهای ناخوشایند» بر بوم تاریخ میداند. او در پایان آرزو میکند که در سال ۲۰۲۶ «نقطه عطف بزرگ ژئوپلیتیکی» جدیدی رخ ندهد و مردم بتوانند زندگی صلحآمیز خود را دنبال کنند.
چکیده راهبردی (بخشهای مهم):
برای کسانی که دوران جنگ سرد را تجربه کردند، سقوط دیوار برلین در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ لحظهای فراموشنشدنی بود. با این حال، اگر به دسامبر ۲۰۲۵ نگاه کنیم، این پرسش پابرجاست: آیا جنگ سرد — رویارویی چندجانبه غرب با مسکو و متحدانش — واقعاً به پایان رسید؟ به رهبری ولادیمیر پوتین در ۲۵ سال گذشته، روسیه بار دیگر نقش آشنا به عنوان یک قدرت گسترشطلب و تهاجمی در حاشیه اروپا را از سر گرفته است.
با نگاه به گذشته، به نظر میرسد آن «نقطه عطف» سال ۱۹۸۹ کمتر از آنچه تصور میشد تعیینکننده بوده است. این پدیده چیز جدیدی نیست. نسلهای پیاپی معمولاً باور دارند تجربهشان بینظیر است، اما از نظر تاریخی و ایدئولوژیک معمولاً در اشتباه هستند. هنگامی که تغییرات بزرگ ژئوپلیتیک رخ میدهند، با هیجان به عنوان رویدادهایی «تاریخی» و «بینظیر» توصیف میشوند. به دلیل مطالعه ناکافی تاریخ، محدودیت دید ناشی از طول عمر انسان و تکرار اشتباهات مشابه، رویدادهای مهم به عنوان نقاط عطف، نشانهها و تحولات دورهساز مورد ستایش قرار میگیرند. تقریباً همیشه اینگونه نیست. بهار عربی ۲۰۱۰-۲۰۱۱ را در نظر بگیرید، مجموعه قیامهایی که به عنوان رنسانس دموکراتیک خاورمیانه مورد ستایش قرار گرفت.
آن امیدها به زودی نقش بر آب شد. یازدهم سپتامبر را در نظر بگیرید که آمریکا را به اعلام «جنگ جهانی با ترور» واداشت. آن نیز در زمان خود بیسابقه تلقی شد. در دنیایی که بر آشوبهای به ظاهر زلزلهوار متمرکز است، این درک که بسیاری از این رویدادها طلوعهای کاذبی بیش نیستند — محصول توهمات ملی، محاسبات اشتباه راهبردی و برداشتهای نادرست غیرتاریخی — عبرتآموز و اطمینانبخش است. حمله پوتین به اوکراین در سال ۲۰۲۲ فاجعهای برای روسیه است. برگزیت نیز در حال اثبات کردن عبرتآموز بودن خود است. انقلابها ذاتاً غیرقابل پیشبینی هستند و معمولاً با ضد انقلابها دنبال میشوند. همانطور که ترامپ روایت میکند، او گویی اسکندر، شارلمانی، جورج واشنگتن، ناپلئون و مهاتما گاندی همگی در یک نفر است.
با این حال، پس از یک دهه در اوج سیاست آمریکا، دستاوردهای محکم کمی به چشم میخورد. تلاشهای صلحسازانهاش شکست میخورد، سیاستهای اقتصادی و تعرفهایاش متزلزل است و محبوبیت شخصیاش کاهش یافته است. غرور کاذب، جهل، ابتذال و خودشیفتگی بیپایان تنها ویژگیهای استثنایی ترامپ هستند. در حال حاضر، آشوبهای جهانی و داخلی برانگیخته شده توسط ترامپ و جنبش «ماگا» دگرگونکننده به نظر میرسند. این آشوبها در استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا — منشوری اقتدارگرا، ضد اروپایی و متلاشیکننده اتحاد فراآتلانتیک — تجسم یافته است. اما اگر به صورت کلی نگاه کنیم، دوران ترامپ زودگذر است. ادعا میشود ترامپ برای همیشه نگاه آمریکاییها به جهان را تغییر داده است.
اما همین حرف را درباره انزواطلبی «آمریکا اول» دهه ۱۹۳۰ نیز میزدند و آن نیز دوام نیاورد. زمان نشان خواهد داد که دوران ترامپ کمتر یک نقطه عطف و بیشتر یک انحراف عجیبوغریب است — نوعی «دوران ممنوعیت» برای پوپولیستها. در تصویر بزرگتر تاریخ، ترامپ یک لکه، یک رد ناخوشایند بر بوم است. در لحظهای نگرانکننده از امور جهانی که صفحات تکتونیکی در حال جابهجایی هستند، مهم است که واقعبین باقی بمانیم و چشمانداز خود را حفظ کنیم. همانطور که سال ۲۰۲۶ با ترس از اتفاقات سال پرآشوب گذشته آغاز میشود، سعی کنید به جای تمرکز بر زمینلرزهها و شکافها، بر پیوستگیها و پلها تمرکز کنید. با توجه به حق انتخاب آزاد — که کل موضوع است — دموکراسی، با تمام کاستیهایش، همچنان نظام حکمرانی ترجیحی در سراسر جهان است.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.