کد خبر 174238
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۶

اخلاق از کجا آمده؟ تحقیق کنید و فکر کنید. دنبال کانت نروید، دنبال آنهایی نروید که در داخل اتاقی نشسته اند و فکر کرده اند که بشریت با این قواعد به سعادت می رسد. آنها پیغمبر بودند. مارکس پیغمبر بوده، ادعای پیغمبری داشته است. کسی که برای بشریت نامه و برنامه بنویسد پیغمبر است، یک آدم معمولی نیست.

مشرق-- آزادی بیان و آزادی اظهار عقاید به مفهوم مدرن آن، نقد و رد علمی و اصطلاحات مشابه از جمله بدیهیات فرهنگ اسلامی (به معنای شیعی) خصوصاً فرهنگ علوی (۱) است که در دوران مشروطه خواهی بدون توجه به وجود عمیق این مفاهیم در گستره این مرز و بوم، به عنوان کالایی وارداتی در کنار همه مفاهیم درست و غلط فرهنگ مدرن وارد این سرزمین شد. به زعم نگارنده این مفاهیم اولاً با دیکتاتوری علمی همراه با شانتاژ رسانه ای و خفه کردن صدای مخالف همزاد است و ثانیاً برای خود قیود و تخصیصاتی دارد که باید در جای خود مفصلاً به آن پرداخت.

تاریخ از یاد نخواهد برد انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه را که به نام آزادی سر برآورد و طی آن در مراسم اعدام لویی شانزدهم به طبال ها دستور داده شد بر طبل ها بزنند تا کسی صدای او که قصد داشت با مردم سخن بگوید را نشنود. و چه خوب است همه بدانند آزادی بیان مطرح در امروزۀ دنیا مقید به قیوداتی اثبات نشده است که صدای هر انسان آزاده ای را بلند می کند؛ مانند گزینش و رد هر کسی که در حوزه علوم زیستی و حیاتی در دانشگاه های آمریکا بخواهد فعالیت علمی کند و معتقد به داروینیسم نباشد.

فرهنگ علمی شیعه از ابتدای تولد سیاسی آن در زمان حضرت امیر علیه السلام تا زمان نوزایی اسلامی در زمان امامت امام باقر و امام صادق علیهما السلام عجین با تفکر آزادمنشانه ای بوده که در آن هر منکر امام و رسول و خدا و معادی به آسانی سئوالات خود را در فضایی علمی و روشنگرانه بیان می کرده؛ بدون آن که کوچکترین خوفی از مجازات یا تهدید و امثال آن داشته باشد. احتجاجات امام صادق علیه السلام با زنادقه و مباحثات امام رضا علیه السلام با صابئین و ... از این نمونه است.

وجود همه این مسائل در فرهنگ علمی اسلام به معنای آزادی تبلیغ علیه مبانی دینی از جمله عقاید و احکام و شخصیت های دینی نیست و شاید از بنای عقلا باشد که تبلیغ فکر مغایر با مبانی اصلی جامعه، به منظور انحراف افکار عمومی، یا صنفی از اصناف جامعه را ممنوع می کند و آن را به مراکز آکادمیک احاله می نماید. از این روست که شارع مقدس برای تمسخر ارزشهای دینی و توهین به آنها مجازات سنگین اعدام را به عنوان یک ضمانت اجرای کیفری در نظر گرفته و در کنار آن مردم را به مثابه تابعان دین خود موظف کرده با اقدامی مدنی در قالب نهی از منکر و حتی زجر و انکار و طرد و توهین به مقابله با بدعت گذاران بپردازند.

حکم ارتداد و مجازات در نظر گرفته شده سنگین آن هم در همین قالب قابل تحلیل است. در این حکم هرکس دین خدا یا یکی از احکام ضروری آن از جمله احکام فردی یا اجتماعی که برای همه زمان ها و مکان ها در نظرگرفته شده است را کلا یا جزءاً منکر شود لکن به تبلیغ یا بیان عمومی آن نپردازد به دلیل عدم توجه ادله اثباتی به او، مجازات دنیوی نمی گردد و در صورت عدم توبه، در آخرت با حساب الهی روبروست. لکن ابراز عقیده و تبلیغ آن به علت داشتن تبعات منفی مانند تضعیف ایمان دیگران، ممنوع است. بدیهی است رجوع به اهل اطلاع و سوال از اهل دین برای حل مسائل و رفع شبهات نه تنها بدون اشکال بلکه ممدوح و توصیه شده است که درک و فهم دین از طریقی غیر از این قابل انجام نیست.

 در اولین سال های پیروزی انقلاب اسلامی همه این اتفاقات از هر دو نوع واقع شده است. مباحثات و مناظرات شهیدان مطهری و بهشتی و آیت الله مصباح یزدی و آقایان بازرگان و سروش و دیگران با سران ایرانی مارکسیسم و توده ای های آن دوران (لیبرال های امروز!) در فضایی علمی که از تلویزیون هم پخش می گردید از نوع اول بود. مباحثاتی عمیق از ماتریالیسم مورد حمایت مادی گرایان که ذاتاً مغایر با مفاهیم دینی است تا تعریف مفهوم اسلام و جمهوری و دموکراسی و تا تبیین مفهوم «جمهوری اسلامی». و هیچ کس از اهل دین و سیاست، از امام و مراجع تقلید زمان و از اهل حقوق و قضا متعرض هر که حرفی مغایر دین خدا زد نگردید که آن مباحث بر سر دین خدا بود.

از طرف دیگر توهین و تمسخر ممنوع بود. از اوج این ممنوعیت ها؛ اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی که به تمسخر رسول مکرم اسلام پرداخته بود که بگذریم، اعلام مجازات دست اندرکاران برنامه ای در رادیو که در آن فردی به مقایسه بازیگری خارجی به نام اوشین با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پرداخته بود قابل ذکر است. نامه امام به رییس وقت صدا و سیما در این باره بسیار درس آموز است:
«آقای محمد هاشمی
مدیرعامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی
با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه ۸ بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می‌گردد و دست‌اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهین‌کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدی مسؤولان بالای صداوسیما خواهد شد. البته در تمامی زمینه‌ها قوه قضائیه اقدام می‌نماید.» (۲)

محمد هاشمی، رئیس وقت صدا و سیما (۳) درباره این ماجرا می‌گوید: «رادیو به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها یک مصاحبه‌ای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش می‌کردیم. از دختر خانمی می‌پرسند الگوی شما کیست؟ می‌گوید اوشین. گوینده می‌گوید الگوی شما باید حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها باشد چرا اوشین؟ می‌گوید: حضرت زهرا، مال هزار و ۴۰۰ سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می‌خواهیم… برنامه، زنده بود و آقای جعفری‌جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود. امام به آقای میرعماد، دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا سلام‌الله علیها بود.»

البته این هشدار حضرت امام اولین اقدام ایشان در مقابله با توهین کنندگان به مبانی دینی نبود. گذشته از لایحه قصاص و ماجرای حکم ارتداد کسانی که این حکم الهی را ظالمانه دانسته بودند که بگذریم حضرت امام در سخنرانی دیگری صراحتاً به بیان احکام تمسخر کنندگان احکام الهی پرداخته بودند:
«آنکه اسلام را مسخره می‏کند اگر متعمّد باشد، مرتد فطری [یعنی مسلمانی است که کافر شده] است و زنش برایش حرام است؛ مالش هم باید به ورثه داده بشود؛ خودش هم باید مقتول باشد.» (۴)

 حدود دو هفته قبل یکی از اساتید سابق دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران در یک سخنرانی که در خانه اندیشمندان علوم انسانی وابسته به شهرداری تهران برگذار شده بود به بحثی علمی در خصوص «اطلاق یا نسبیت اخلاق» می پردازد که اشاره به بخش هایی از این سخنرانی خالی از وجه نیست:

* یکی از این عوامل که به ما تحمیل شده است اخلاقیات است. در حدود صد و ده سال پیش در کشورهای غربی اگر رابطه آزاد بود، وای اگر دو هم جنس با هم رابطه داشتند؛ مجازات اعدام بود. اخلاق بر نمی تابید. امروز آنها قانون گذرانده اند، رسما تشکیل خانواده با دو هم جنس می دهند؛ نمی گویم خوب است ولی می گویم دریغ بر آنهایی که اعدام شدند، دریغ بر‌آنهایی که این جامعه ی قاتل اعدامشان کرد؛ من باب اخلاقیات والای جامعه.

* می گویم حقوق کیفری برای یاد دادن چگونه مجازات کردن نیست. برای چگونه مجازات نکردن است. خیلی می خندند. می گویند یک مطلبی گفت یک مقدار خستگی ما در رفت. چگونه مجازات کردن چهار سال درس خواندن نمی خواهد، سواد خواندن و نوشتن می خواهد. شما به هرکس بدهید این متن را، مثلا عمل حرام، آن به این نگاه کرده است، آن طبقه چهارم بوده، این طبقه اول بوده، آیا عمل حرام است!؟ کاری ندارد که، نامه می نویسیم قم، دفتر یکی از مراجع این عمل حرام است؟ ایشان هم می فرمایند بسمه تعالی، بله حرام است! (خنده حضار...)

* اخلاق از کجا آمده؟ تحقیق کنید و فکر کنید. دنبال کانت نروید، دنبال آنهایی نروید که در داخل اتاقی نشسته اند و فکر کرده اند که بشریت با این قواعد به سعادت می رسد. آنها پیغمبر بودند. مارکس پیغمبر بوده، ادعای پیغمبری داشته است. کسی که برای بشریت نامه و برنامه بنویسد پیغمبر است، یک آدم معمولی نیست...

همچنین درپاسخ به سوالی که از طرف یکی ازحاضرین در سخنرانی که پرسیده بود: آیا اسلام دینی است که انسان را به سعادت می رساند؟ فرموده بودند:
به طور قطع و یقین بله! منتظری یک چیز دیگر بگویم!؟ (خنده حضار) خیلی ساده اید! (خنده حضار) زندگی می کنیم یک لقمه نان حرام می خوریم، راه می رویم، نفس می کشیم. آخه این سوال است که می کنید!؟ جوابش را خودت می نوشتی بله! یک بله ی بزرگ از طرف من می نوشتید!!!

در اینجا چند سوال مطرح است:

۱- این سخنان در نوع اول از مطالب گفته شده در اول این نوشتار می گنجد یا در نوع دوم؟ آیا این سخنان از جنس مناظره و مباحثه علمی است یا تمسخر و استهزاء؟

۲- آیا اصولاً شهردار محترم تهران از برگزاری چنین جلساتی در زیر مجموعه خود آگاهی دارند؟ جلساتی که طی آن نقش دین در سعادتمند کردن بشر در حضور مدیر آن مجموعه استهزا می شود و هیچ عکس العملی در پاسخ مشاهده نمی گردد.

۳- دستگاه قضایی خصوصاً دادستان محترم تهران در این زمینه چه وظیفه ای دارند؟ آیا وظیفه ایشان صرفاً در حوزه وبلاگ نویسان خلاصه می گردد؟

۴- جمله امام در خصوص برخورد جدی با مسئولین صدا و سیما، مسئولین ارشد شهرداری و برگزارکنندگان این جلسه را هم شامل می شود یا خیر؟


*جلیل محبی

پانوشت:
۱. قال علی علیه السلام: حياة العلم بالنقد و الردّ
۲. صحیفه نور، جلد ۲۱: صفحه ۷۶
۳. گفت‌وگو با نشریه حضور، شماره بهمن ۸۷
۴. صحیفه نور، جلد ۱۴، دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی