نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» گفت: سلبریتی‌ای که در ظاهر خود را در کنار مردم معرفی می‌کند، برای خود محافظ می‌گیرد تا دست هوادار به او نخورد! این است حقیقت سلبریتی‌گری از نوع ایرانی!

به گزارش مشرق، وقایع اخیر و مرتبط با درگذشت مهسا امینی که به ناامنی‌های خیابانی و اغتشاشات عده‌ای هنجارشکن منجر شد، بار دیگر مسأله مرجعیت فکری سلبریتی‌ها را پیش کشاند.

این‌که چه شد مرجعیت فکری مردم کشور ما از اشخاصی چون دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری به فلان بازیگر و فوتبالیست خارج‌نشین کشیده شد، ما را بر آن داشت تا با داوود طالقانی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی و نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» به گفت‌وگو بنشینیم.


داوود طالقانی، نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی»

برجسته شدن سلبریتی، برای ترمیم شکاف دولت و مردم

داوود طالقانی در ابتدا گفت: اینکه چه شد «سلبریتی ایرانی» به عنوان یک مرجع فکری در بین عموم مردم شناخته شد و سایر رقبا که می‌توانستند در این فضای فکری قد علم کنند، کنار گذاشته شدند، به یک تبیین جامعه‌شناختی محتاج است. سیر تاریخی این قضیه به اواخر دهه ۸۰ برمی‌گردد؛ جایی که یکی از شکاف‌های همیشگی تاریخ معاصر ایران یعنی شکاف بین «دولت» و «مردم» به وجود آمد و نیاز به ترمیم داشت. هم مردم و هم حاکمیت خواستار رفع این شکاف بودند. در این راستا، حاکمیت سلبریتی‌ها را به دلیل داشتن پایگاه اجتماعی مطلوب در جامعه گزینه خوبی دید تا به وسیله آن‌ها افکار عمومی را به سمت خود هدایت کند. از آن طرف هم مردمی که دلخور و مطالبه‌گر بودند، سلبریتی‌ها را اشخاصی دیدند که می‌توانند به کمک آن‌ها حرف خود را به حاکمیت برسانند و خواسته‌های خود را طلب کنند.

رفیق دزد و شریک قافله به سبک سلبریتی‌ها

وی افزود: اما در این روند ۱۲، ۱۳ ساله کارکرد سلبریتی از یک میانجی‌گر بین حاکمیت و مردم تغییر کرده و خود اساساً به شکل مستقل به یک حقیقت بدل شده است. ما در تاریخ دو حقیقت اجتماعی داشته‌ایم؛ ملت و دولت. اما در کنار این دو الآن بازیگر دیگری هم به وجود آمده به نام «سلبریتی». حیات سلبریتی همچنان از همان رهگذر سنتی‌اش ادامه دارد. فیگور و نمایش او چنین است که: از طرفی با حاکمیت همکاری می‌کند و نیازهای مالی و مادی‌اش را تأمین می‌کند، از آن طرف هم با گرفتن ژست انتقادی چنین القا می‌کند که پیگیر کار مردم و مطالبات آنان است. او حمایت اجتماعی‌اش را از مردم می‌گیرد و نیاز مالی‌اش را هم با همکاری با دولت رفع می‌کند. سلبریتی ایرانی کمی احتیاط دارد که این رابطه لو نرود اما به هرحال این چیزی نیست که از چشم‌ها دور بماند. در فرهنگ شهرت همه‌چیز روی صحنه است و این قبیل موضوعات قابل کشف و فهم هستند. 

دلایل مرجعیت پیدا کردن سلبریتی‌ها در دنیای جدید

پژوهشگر مطالعات فرهنگی بیان کرد: آن‌چه گفته شد، وجه تمایز سلبریتی ایرانی از سلبریتی سایر کشورهاست. اما در کنار این موضوع یک مسأله جهانی در ۲۰۰ سال اخیر به وجود آمده که موجب شده سلبریتی جایگاه مرجعیت فکری و الگوی زندگی در بین مردم پیدا کند. اولین این تحوّلات، تضعیف و افول سازمان دین است. رویکرد سکولار مدرنیته و تقابل با دین و انگاره‌های مذهبی با پشتوانه علم و تکنولوژی یا برخی جنبش‌های اجتماعی نتیجه‌ای که داد تضعیف کلیسا در اروپا و غرب و روحانیت و حوزه‌های علمیه در ایران شده است. یعنی اقبال و رغبت در این دوران چون گذشته به دین و آموزه‌های آن وجود ندارد. 

تضعیف روحانیت و نهاد دین

طالقانی گفت: مثلاً تا همین چندسال پیش تعیین و انتخاب «مرجع تقلید» به عنوان یک مرجع فکری برای مردم ما و بالاخص قشر جوان دغدغه و چالش فکری بود، اما در حال حاضر این دغدغه کمرنگ شده، یعنی نسل جدید یک روحانی را نمی‌تواند به عنوان مرجع فکری خود پذیرا باشد. 

کنار رفتن روشنفکران جامعه

نویسنده کتاب سلبریتی ایرانی ادامه داد: در کنار روحانیت، طبقه دیگری که می‌توانست مرجعیت فکری را به دست بگیرد «روشنفکران» بودند. مثلاً شاهرخ مسکوب با اتکا به یک دید فرانسوی انتظار داشت با رشد تحولات جهانی و تضعیف روحانیت، این روشنفکران باشند که به عنوان جایگزین آن‌ها در صحنه حاضر شوند، اما این آرزوی مسکوب هم تحقق نیافت و روشنفکران نیز نتوانستند در سطح گسترده مرجعیت فکری جامعه را به دست بیاورند. یکی از مهم‌ترین دلایل ناکامی روشنفکران این است که «زبان» و «دغدغه» روشنفکر با مردم متفاوت است؛ گویی او خود را از این جامعه نمی‌داند و از جای دیگری آمده! 

سلبریتی چگونه مقدس می‌شود

وی افزود: دلیل دیگری که موجب مورد توجه قرار گرفتن سلبریتی‌ها شد و به یک مقوله روان‌شناختی برمی‌گردد، این است که مردم هر که را بیش‌تر ببینند، بیش‌تر به او تمایل پیدا خواهند کرد. ما در تلویزیون سلبریتی می‌بینیم، در سینما سلبریتی می‌بینیم، در اینستاگرام سلبریتی و بلاگر می‌بینیم و... یعنی دائماً مردم با این طیف در ارتباط هستند. حتی این ارتباط فرااجتماعی شده و به سلبریتی جنبه و بُعد تقدس‌مآبانه اعطا کرده. مردم فقط عکس و فیلم آن‌ها را می‌بینند و در عمل سلبریتی برایشان دست نیافتنی است. سلبریتی‌ای که در ظاهر خود را در کنار مردم معرفی می‌کند، محافظ برای خود می‌گیرد تا دست هوادار به او نخورد، موجب شده که این طبقه یک جنبه و چهره خاص و پرجلالت داشته باشد.

خارج‌نشین‌هایی که دنبال دردسر نیستند

طالقانی گفت: درباره علی کریمی یا آن خواننده زن رپ، وضعیت چنین است. نکته مهم در مورد لیدری این افراد، «خارج‌نشین» بودنشان است. این‌ها ملاحظات امنیتی و حتی هواداری را می‌دانند. خارج بودن این سلبریتی‌های لیدر، حاشیه امنی برایشان ایجاد کرده، چون اگر در ایران بودند، قطعاً هوادار آن‌ها را بازخواست می‌کرد که «اگر در ایرانی، چرا خودت کف میدان نیستی؟» اما در این حالت دیگر چنین پرسشی از سوی هوادار رخ نخواهد داد؛ ضمن این‌که حفاظت امنیتی را هم سلبریتی با خارج‌نشین بودن حفظ خواهد کرد. 

تفتیش عقاید قرون وسطایی سلبریتی‌ها

پژوهشگر مطالعات فرهنگی بیان کرد: در این حالت تنها کاری که سلبریتی لیدر می‌کند، اعلام وضع است. کار آن‌ها تا جایی پیش می‌رود که امروزه شاهدیم در توییتر و سایر بسترهای مجازی دست به نوعی «تفتیش عقاید» می‌زنند. سال‌ها رسانه‌های غربی حکومت ایران را حکومت قرون وسطایی معرفی کردند، اما الآن شاهدیم که طیف سلبریتی‌ها، فقط به خاطر عدم موضع‌گیری سایرین آن‌ها را متهم و طرد می‌کنند. مثلاً سر قضایای اخیر گروه رپ «زدبازی» اعلام وضع نکرده و از سوی سایرین مورد هجوم واقع شده است، فقط به این دلیل که موضع مطلوب این طیف مخالف را اظهار و ابراز نکرده است. البته اعلام موضع نکردن این طیف سلبریتی‌ها را نباید به پای این گذاشت که صلاح نظام را دیدند یا رویکرد دلی با آن‌ دارند. بسیاری از آن‌ها در این معادله سمت حاکمیت را گرفتند تا احتمالا در جای دیگر با استناد به این سابقه، امتیازی کسب کنند یا منفعتی ببرند. منظور از حاکمیت، ارگان یا شخص خاص نیست، بلکه مجموعه بزرگ حاکمیت است. 

صداوسیما موجودی خلق کرده که نمی‌تواند کنترلش کند!

او گفت: یکی دیگر از عواملی که موجب مرجعیت پیدا کردن سلبریتی‌ها در ایران شد، خود صداوسیماست. در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ صداوسیما نتوانست در عین میدان دادن به اشخاصی ساز و کاری را ببندد تا در صورت نیاز از این سلبریتی‌ها بازخواست داشته باشد. در هالیوود، بازیگران رده بالا بدون مشاوره با مدیران بالا دستی خود حق هیچ تغییری در زندگی خود ندارند؛ یعنی او در عین شهرت، همچنان تحت کنترل سازمان یا شرکتی است.سریال جدید «the boys» که درباره فرهنگ شهرت است، دقیقاً به این موضوع اشاره دارد که چه طور یک شرکت از شخصی سلبریتی می‌سازد؛ در حالی که آن فرد بَرده شرکت است. 

طالقانی تصریح کرد: اما صداوسیما این رویه کنترلی را در پیش نگرفت و امروزه شاهد این هستیم که او موجوداتی را که خود خلق کرده است، نمی‌تواند کنترل کند. حتی کار به جایی می‌رسد که نه تنها در قبال آن‌ها بی‌تفاوت می‌شود، بلکه همچنان با آن‌ها همکاری می‌کند! این یعنی قبول مرجعیت فکری سلبریتی. حضور آن‌ها در تبلیغات تلویزیونی و میدان دادن دوباره به برخی از آن‌ها از این قبیل مسائل است. حتی صداوسیما به شکل شفاف نوع رابطه‌اش را سلبریتی‌ها را مشخص نمی‌کند. 

پورنوگرافی واقعیت در جامعه ایرانی چیست؟

وی افزود: بخشی از جامعه دیجیتالی ما دچار «پورنوگرافی واقعیت» شده‌اند. برای تفهیم این موضوع مثالی می‌زنم، لکنت کلام علی کریمی یا «عباس بوعذار» گفتن علی دایی و خنده ما به آن‌ها، آن روی مستهجن قضیه است، اما رفته رفته ما به موضوعی که مفرح ذات هست، ایمان می‌آوریم و او را می‌پذیریم. در قضیه چند روز اخیر به عقیده من اصلا شخص علی کریمی مطرح نبود. آن چیزی که مطرح بود، اکانت توییتر یا اینستاگرامی اوست، یعنی استفاده از ظرفیت علی کریمی؛ حال به هر دلیلی برای پیشبرد اهداف. ما کلیپ یا ویدیو از علی کریمی یا سوگند نمی‌بینیم، بلکه جملاتی را از توییتر آن‌ها می‌خوانیم. برعکس کسی مثل آن خواننده هتاک که چون لفّاظ خوبی است می‌تواند با صحبت به اهداف طرف مقابل کمک کند. پس اصلا شخص مهم نیست در اینجا. بهره‌گیری از ظرفیت موجود آن‌ها ولو ظرفیت مستهجن و طنز قضیه، اولویت و اصالت دارد. 

برای رسیدن تریبون به اهلش چه باید کرد؟ 

نویسنده کتاب سلبریتی ادامه داد: برای بازگشت مرجعیت فکری به شخصیت‌های اندیشه‌ای و دانشگاهی کشور، چند راه‌ حل سلبی و ایجابی وجود دارد. یکی از موضوعات مهم در مورد راه‌حل‌های سلبی این است که چگونه از قدرت مرجعیت فکری سلبریتی‌ها بکاهیم؟ بخش اعظم این موضوع به صداوسیما برمی‌گردد. این ارگان یک بار برای همیشه باید تکلیف خود را با سلبریتی‌ها مشخص کند و از رابطه دوپهلو «مهر و کینه» فاصله بگیرد. ما نمی‌توانیم در اخبار ضد سلبریتی صحبت بکنیم؛ بعد در پیام بازرگانی سلبریتی حاضر باشد. این موضوع با شفافیت باید همراه باشد. ساخت مستند از زندگی سلبریتی‌ها که اولین بار در خود آمریکا صورت گرفت، چنین می‌نمود که فلان سلبریتی در چه وضعیت و اوضاعی دارد زندگی می‌کند. 

اهل دانشگاه و فکر، شهامت داشته باشند!

طالقانی گفت: مسأله بعدی این است که استاد دانشگاه ما آنقدر شهامت و اعتماد به نفس داشته باشد که در برابر سلبریتی قد علم کند. مثلا اگر یک سلبریتی به اصطلاح اندیشمند مثل صادق زیباکلام آمد در مورد یک موضوع سیاسی نظر داد، اساتید حوزه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل آنقدر شهامت داشته باشند که نظر غلط او را با خاک یکسان کنند، اما عده زیادی از آن‌ها به خاطر ملاحظاتی که دارند، این کار را نمی‌کنند تا این انتقاد با قدرت بیش‌تر بر ضد خودشان برنگردد. سلبریتی‌ها در مورد مسائل سیاسی، پزشکی، جنسیتی و... نظر می‌دهند و اذهان را اداره می‌کنند، اما متخصصان کمتر می‌آیند تا پاسخ آن‌ها را بدهند. 

«بچه‌ها بیدارید؟»

وی افزود: نکته بعدی در مورد موضوعات سلبی این است که فرهنگ سلبریتی در بین سیاسیون هم دارد رواج پیدا می‌کند. وزیری که در توییترش می‌نویسد «بچه‌ها بیدارید؟» دارد یک کنش سلبریتی‌طور انجام می‌دهد. مجلس و شورای نگهبان باید در این موضوع وارد شوند که رأی اعتماد یا رد و تأیید فلان شخص آیا با در نظر گرفتن پیشینه شهرت‌طلبانه او بوده یا نه. این موضوع مهمی است. اوکراین نمونه بارزی است که فرهنگ سلبریتی بر حقانیت سیاسی چیره شد و یک افتضاح را برای جامعه‌اش رقم زد. 

چرا خودمان سلبریتی نسازیم؟

این پژوهشگر فرهنگی در انتها بیان کرد: بخشی از کارهای ایجابی به خود طرفدارها برمی‌گردد. تأمل طرفدار در مورد موضوعی که بدان دل داده مسأله مهمی است. این مهم، به صورت فردی و خودجوش نیست بلکه بخشی از آن بر عهده مدرسه و دستگاه آموزشی است. ما در چندسال اخیر کتاب‌های سواد رسانه و تحلیل فرهنگی را در روند آموزشی وارد کردیم، اما این کافی نیست. اصلا در تحلیل فرهنگی شما با فصل شهرت روبه‌رو نمی‌شوید. در کنار این قضیه تولید سلبریتی توسط خود حاکمیت هم نکته مهمی است که در سایر کشورها از جمله آمریکا و اسرائیل هم اجرا می‌شود.

منبع: فارس

برچسب‌ها