خیلی تعجب کرد. گفت: ‘زن جوان و زیبایی مثل اون چطور تونسته هیجده سال در بی‏خبری مطلق منتظر بمونه!

به گزارش مشرق، گفت: «منیژه، من در اسارت ساخته شدم، رشد کردم. از کسی توقعی ندارم.» بعد مکثی طولانی کرد و ادامه داد: «البته، تو خیلی سختی کشیده‌ای. این زندگی حق تو نبود. وقتی آقای مارک، نماینده صلیب سرخ، عکس تو و علی رو دید گفت: ‘این پسر توئه.’ گفتم: ‘بله. اون در کلاس سوم تجربی تحصیل می‏کنه.’

گفت: ‘جوون برازنده‏ ایه! مثل خودت قدبلنده.’ مارک دست گذاشت روی تو و گفت: ‘و این همسرته.’ گفتم: ‘بله.’ گفت: ‘اون هنوز منتظر بازگشت توئه.’ با افتخار گفتم: ‘بله.’

خیلی تعجب کرد. گفت: ‘زن جوان و زیبایی مثل اون چطور تونسته هیجده سال در بی‏خبری مطلق منتظر بمونه! این باورکردنی نیست! زن‏ها و مردهای ایرانی مثال‏ زدنی‌اند.»