کد خبر 1014441
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳

لازم به توضیح نیست که در اینجا بحث بر سر اجرای این سناریو خاص از هدفمندی یارانه بنزین، در این زمان خاص است نه اصل اجرای این طرح که از مدت ها قبل قانون مصوب بوده و کسی با آن مخالفت نداشته است.

به گزارش مشرق، مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

با گذشت حدود یک هفته از ناآرامی های آبان ۹۸، برخی سوال های بسیار آزاردهنده وجود دارد که نمی توان از پرسیدن آنها صرف نظر کرد. مهم ترین سوال که بدون یافتن پاسخی قانع کننده برای آن اساسا عبور از وضعیت فعلی ممکن نیست، این است که واقعا هدف آقای روحانی از سهمیه بندی بنزین، به این روش خاص و در این زمان خاص، چه بود؟ برای پیدا کردن جواب این سوال هر چه بیشتر گشتیم کمتر یافتیم. سوال های بسیار مهمی هست که آقای رییس جمهور باید برای شفاف شدن نیت خود از این کار، به طور کاملا روشن به آنها پاسخ بدهد و اگر پاسخی نداد یا نداشت، که بعید می دانم داشته باشد، آن وقت به صراحت می توان نتیجه گرفت یک اقدام کاملا مشکوک از جانب او رخ داده که محتاج رسیدگی های بسیار جدی بعدی است. من نیک واقفم که این بحثی مهیب است اما شواهد، چنان جدی است که برگزار کردن موضوع به تعارف یا مجامله، می تواند پیامدهایی خطرناک برای کشور داشته باشد.


نخستین حقیقت مهم این است که در میان کابینه آقای رییس جمهور، همه -یا تقریبا همه- با این تصمیم مخالف بوده اند. حتی وزیر خارجه او نیز به خود جرئت داده و مخالف خود را ابراز کرده اما رییس جمهور با اشاره به نابلدی آقای ظریف در سیاست داخلی، سخن او را به هیچ انگاشته است.

لازم به توضیح نیست که در اینجا بحث بر سر اجرای این سناریو خاص از هدفمندی یارانه بنزین، در این زمان خاص است نه اصل اجرای این طرح که از مدت ها قبل قانون مصوب بوده و کسی با آن مخالفت نداشته است. رییس جمهور باید بگوید در حالی که اصلی ترین اعضای دولت او با این کار مخالف بوده اند، او به اتکای چه کسانی و با کدام تحلیل، طرحی چنین حساس و-شاید حتی باید گفت خطرناک- را در این زمان خاص اجرا کرده است. برخی خبرها می گوید آقای رییس جمهور در این مورد خاص، به مشورت های تیمی از مشاوران عمل کرده که سال ۹۶ هم در کنار او بودند و همین حالا نیز وقتی از آنها می پرسند این چه فاجعه ای بود خلق کردید، با خونسردی پاسخ می دهند: «اتفاق خاصی نیفتاده»!

یک دیدگاه دیگر، که برخی بزرگان اصلاح طلب هم از آن طرفداری می کنند این است که رییس جمهور کاملا خودسرانه و بدون آنکه به خیرخواهی ها و مشورت های دیگران کوچکترین اعتنایی کند این تصمیم را گرفته و در جلسه سران بر آن اصرار ورزیده است. هر کدام که باشد، آقای روحانی باید روشن کند این خسارت بزرگ را با اتکا به کدام تحلیل به کشور وارد آورده و چرا مخالفت های تقریبا قریب به اتفاق اعضای کابینه خود را نادیده گرفته است؟ آن چه هدف ویژه ای بوده که برای رسیدن به آن باید همه این هشدارها دور ریخته می شده است؟

نکته دوم این است بر اساس اطلاعات موجود، آقای روحانی به تبعات امنیتی اجرای طرح به این شکل و در این زمان خاص، واقف بوده اما برآوردهای دستگاه های امنیتی مختلف از جمله وزارت اطلاعات را -که قاعدتا آقای رییس جمهور نباید درباره آن بدگمان باشد- با وجود اینکه در همه آنها هشدار داده شده بود این طرح می تواند به نتایج امنیتی ناگواری منجر شود، عالما و عامدا نادیده گرفته است. برای رییس جمهوری که خود را متخصص امنیت ملی می داند این سوال بزرگی است که چه چیز او را چنین بی پروا کرده که باعث شده به هیچ کدام از این هشدارها توجه نکند.

برخی شنیده ها حکایت از آن دارد که آقای رییس جمهور در جلسه روز چهارشنبه (روز قبل از اجرای طرح) کابینه، هشدار جدی وزیر اطلاعات را -که در نوع خود ظاهرا پدیده نادری است- نه تنها وارد ندانسته بلکه او را ریشخند و استهزا هم کرده است. ظرف دو هفته گذشته، در این کشور خون هایی به زمین ریخته شده و برای جنایت ضد انقلاب و اوباش علیه مردم زمینه و ظرفیتی فراهم شده که رییس جمهور هشدار لازم را برای پیشگیری از اجرای آن دریافت کرده بود اما به آن اعتنا نکرد.

پرسش این است که چرا؟ ریشه این ریسک چیست و آقای روحانی چه جوابی به این ابهام بزرگ دارد؟ آیا ما حق داریم برخی تحلیل ها را جدی بگیریم که عقیده دارد آقای روحانی اساسا حدی از آشوب و ناآرامی را به ضرر خود نمی داند و از آن استقبال هم می کند؟ و یا، آیا می توان این حرف را جدی گرفت که رییس جمهور در آستانه انتخابات برنامه ای دارد که بی ثبات سازی کشور، جزء ضروری آن است؟ ضمن اینکه این نکته را هم در نظر بگیرید که برای فهم اینکه سهمیه بندی بنزین با این سناریو، اقدامی خطرناک است چندان نیازی به هشدار دستگاه های امنیتی و متخصصان امنیت ملی نبوده است. آقای رییس جمهور اگر اخبار هواشناسی را هم چک می کرد -که بعید می دانم نکرده باشد- لابد می فهمید که در یک روز برفی نباید شوکی مانند گرانی سه برابری بنزین را به مردم وارد کرد، تحلیل های امنیتی پیشرفته که جای خود دارد!

سومین سوال این است که رییس جمهور از اجرای این سناریوی خاص هدفمندی یارانه سوخت در این زمان بسیار حساس که توطئه دشمن در اوج است و مردم زیر فشار تورمی شدید قرار دارند، دقیقا کدام نفع مشخص، ملموس و قابل دفاع اقتصادی را تعقیب می کرده است؟ تا آنجا که من تفحص کرده ام تقریبا همه اقتصاد دانان اجماع دارند که این سناریو هیچ نفع اقتصادی مشخصی برای هیچ طرفی ندارد؛ و سناریوهای بسیار بهتر با منافع مشخص تر و قابل دفاع تری وجود داشته که رییس جمهور تمامی آنها را کنار گذاشته است. می دانیم که این مقدار افزایش قیمت در میان مدت، تاثیر جدی روی مصرف نخواهد داشت و اگر بناست با فشار قیمتی مصرف کنترل شود، قیمت باید بسیار بیش از اینها رشد کند.

این نوع قیمت گذاری و سهمیه بندی مشکل قاچاق را هم حل نمی کند چرا که با توجه به نرخ بنزین در کشورهای همسایه ایران، همچنان قاچاق بصرفه است و دولت برای کنترل آن باید کارهای بسیار ساده تری از جمله کنترل پمپ بنزین ها در استان های مرزی انجام بدهد که به دلایل نامشخص تاکنون حتی یک قدم هم به سمت آن برنداشته است.

پول حاصل از این نوع هدفمندی هم که دولت می گوید آن را به شکل یارانه میان طبقات نیازمند توزیع خواهد کرد به هیچ وجه جبران تورم ایجاد شده در ماه های گذشته را هم نمی کند، چه رسد به موج جدیدی تورمی که احتمالا در ماه های آینده ایجاد خواهد شد و همین پرداخت نقدی یکی از ریشه آن است.

همین حالا، حداقل در ۳ نظرسنجی معتبر که همین هفته انجام شده مردم می گویند حتی اگر یارانه پرداختی به آنها دو برابر شود موافق تداوم اجرای این طرح به این شکل خاص نیستند و ترجیح می دهند به گذشته بازگردند.

علاوه بر این، وقتی دولت می گوید همه درآمد حاصل از این طرح را بازتوزیع خواهد کرد، یعنی گرانی بنزین حتی قرار نیست کمکی به کاهش کسری بودجه دولت یا پرداخت بخشی از بدهی های آن به بانک مرکزی -که اثرات ضد تورمی جدی دارد- بکند. با توجه به اینکه مصرف بنزین احتمالا کاهش چندانی نخواهد داشت، دولت ظرفیت مازاد قابل توجهی برای صادرات هم به دست نخواهد آورد، ضمن اینکه حتی اگر چنین مازادی وجود داشته باشد زیرساخت های لجستکی لازم برای صادرات آن به اذعان دستگاه های مرتبط فراهم نشده است.

از اینها گذشته، این هم تقریبا واضح است که دولت، یارانه حدود ۱۸ میلیون نفر را بدون آنکه هیچ بانک اطلاعاتی کامل و دقیقی در اختیار داشته باشد حذف کرده و بسیار محتمل است که این امر در کوتاه مدت به شکل گیری یک طبقه ناراضی جدید بینجامد.

پرسش این است که با این اوصاف، دولت دقیقا برای کدام نفع مشخص اقتصادی چنین ریسک بزرگی را به کشور تحمیل کرده است؟ آیا منافع اقتصادی که نه تقریبا بلکه تحقیقا، معادل هیچ است، ارزش آن را داشت که آقای روحانی زخمی چنین عمیق به پیکر نظام و جامعه وارد کند؟ آیا روحانی این موضوعات را نمی دانسته است؟ یا می دانسته و هدف دیگری داشته است؟

چهارمین نکته این است که بپرسیم چه نسبتی وجود دارد میان این اقدام رییس جمهور با سخنانی که هفته قبل از آن در یزد و رفسنجان گفت؟ آقای روحانی در همان سخنرانی ها اشارتی کرد که می خواهد به گروهی از مردم پرداخت نقدی جدید انجام بدهد.

بسیاری از ناظران سخنان روحانی در یزد را آغاز کمپین انتخاباتی برای انتخابات مجلس تفسیر کردند و در این باره اشتباه هم نکرده اند. سوال بسیار مهم این است که آیا مصیبتی که بر کشور وارد شده بخشی از برنامه انتخاباتی آقای روحانی است؟ آیا ایشان هم تصمیم گرفته به سلف خود تاسی کند و به تعبیر برخی دولتی ها یک طبقه اجتماعی خاص را با پول برای خود بخرد؟ آیا آقای روحانی که با سقوط بی سابقه محبوبیت اجتماعی در نظرسنجی ها مواجه بوده تصمیم گرفته کشور را به هم بریزد تا شاید از دل این به هم ریختگی فرجی برای او حاصل شود؟ چقدر باید این تحلیل را جدی گرفت که آقای روحانی به هر قیمت می خواسته پولی در بیاورد و با هدف کند کردن روند کاهش محبوبیت خود، و اثرگذاری بر سرنوشت انتخابات مجلس، میان بخش هایی از جامعه توزیع نماید؟ آیا ما با نسخه ای از پوپولیسم یارانه ای این بار به سرکردگی آقای روحانی مواجهیم، آن هم فقط به این دلیل که رییس جمهور حس می کند در حال از دست دادن افکار عمومی و حذف از صحنه سیاست داخلی است!؟ جواب این سوال ها را فقط آقای روحانی می داند و حق مردم است که از او جواب بشنوند.


نکته پنجم به مخالفت علنی و اعلام شده رییس جمهور با روند جدید مبارزه با فساد در قوه قضاییه باز می گردد. متواترا اقوالی با این مضمون از آقای روحانی نقل شده که گفته اگر با برادر من برخورد شود من چنین و چنان خواهم کرد. برخی از این نقل ها مربوط به جلساتی است که به هیچ وجه خصوصی محسوب نمی شود. در سخنرانی یزد هم آقای رییس جمهور برای قوه قضاییه خط و نشان کشید که اگر روند فعلی مبارزه با فساد تداوم پیدا کند او آرام نخواهد نشست.

اکنون قوه قضاییه در ادامه پروژه ضد فساد خود به در خانه بسیاری از مقام های دولتی رسیده و طبیعی است که رییس جمهور ادامه این رویه را به سود خود نداند و خواستار توقف آن به هر شکل ممکن باشد. امر ترسناک برای دولت و حامیانش این است که امیدی که روند فعلی مبارزه با فساد در جامعه خلق کرده می تواند به سرعت کارکرد سیاسی علیه دولتی پیدا کند که نارضایتی خود از مبارزه با فساد را به هیچ وجه پنهان هم نکرده است.

تامل در پروژه ای که آقای روحانی از یزد کلید زد، و اتصال سریع آن سخنان به سهمیه بندی بنزین با این متد خاص، این شک جدی را ایجاد کرده است که آقای روحانی در حال گرفتن انتقام بابت فشاری است که پروژه ضد فساد بر او و تیمش وارد کرده یا شاید هم تصور می کند با به هم ریختن کشور می تواند این روند را موقتا متوقف کرده و تمرکزها را به جای دیگری منتقل کند.
 

ششمین نکته حتی از این هم شک برانگیزتر است. دولت امریکا ظرف یک سال و ۸ ماه گذشته راهبرد فشار حداکثری علیه ایران را به اجرا گذاشت، دقیقا با این هدف اعلامی و بارها تکرار شده که، مردم ایران علیه نظام بسیج شوند و شورش ها و اعتراض های اجتماعی راه بیفتد که نتیجه آن فشار به نظام برای تغییر سیاست هایش در حوزه های رقابت راهبردی با امریکا باشد.

نظام جمهوری اسلامی در این مدت با هوشمندی بسیار ویژه ای این روند را مدیریت کرد به گونه ای که توانست هم تاب آوری داخلی در مقابل فشارهای غرب را افزایش بدهد، هم ضریب تنفر از امریکا و بی اعتمادی به آن در افکار عمومی رشد کرد، هم اتحاد داخلی درون نظام، و میان نظام و مردم تا حد زیادی برقرار ماند، و هم در حوزه های راهبردی نه تنها هیچ یک از اهدافی که امریکا می خواست محقق نشد بلکه از اردیبهشت امسال هزینه های قابل توجهی به امریکا به تلافی سیاست فشار حداکثری تحمیل شد. همین هزینه ها هم بود که روند تغییر محاسبات در امریکا و اروپا و بهبود پیشنهادهای آنها به ایران را کلید زد.

اکنون حسن روحانی در اقدامی حیرت انگیز، نتیجه ای را که امریکا با درماندگی و استیصال در پی آن بود و امیدی هم به رسیدن به آن نداشت، به آن تقدیم کرده است. در یکی دو روز گذشته منابع غربی بویژه در رسانه ها و اندیشکده های رادیکال نزدیک به ترامپ ونتانیاهو پر شده از تحلیل هایی که می گوید ناآرامی ها در ایران نشان داد راهبرد فشار حداکثری درست بوده و باید تشدید شود.

دوباره باید پرسید که رییس جمهوری که خود را متخصص امنیت ملی می داند و تقریبا هم مطمئن بوده این اقدام در این مقطع خاص به ناآرامی و التهاب منجر خواهد شد، چرا چنین تصمیمی گرفته است؟ پاسخ تجدید توهمات دشمن و تشدید تلاش ها برای فشار به کشور را چه کسی خواهد داد؟ البته می توان خوش بین بود و گفت همه اینها تصادفی است و عمدی در کار نبوده اما این درجه از خوش بینی، اگر اندکی احتمال بدهیم که ممکن است مسئله طور دیگری باشد، می تواند ضربه های جبران ناپذیر به کشور بزند.


این نوشته فقط یک سویه ماجرا را دیده است و فتنه ۹۸ را از منظر پروژه و برنامه آقای حسن روحانی تحلیل کرده است. از این منظر، ابهام های بسیار بزرگ و فوق العاده جدی وجود دارد که باید پاسخ هایی کاملا روشن و بدون ابهام برای آنها پیدا کرد. اگرآقای روحانی عمدا کشور را در این بحران فرو برده باشد، به طور کاملا طبیعی، رفتار با او دیگر نمی تواند مانند گذشته باشد.

اما بدون شک این تحلیل ناقص خواهد بود اگر پدیده خارق العاده راهپیمایی مردم در روزهای اخیر، بویژه راهپیمایی دیروز تهران در نفی آشوب و اغتشاش، و از آن مهم تر، سخنرانی بسیار تیزبینانه و حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی در صبح یکشنبه هفته گذشته که عملا معادلات را بکلی تغییر داد و نقشه دشمن را نقش بر آب کرد، را نبینیم و نتایج آن را در کنار این سوالات و ابهامات ننشانیم. این موضوع نوشته ای دیگر است در آینده بسیار نزدیک.