«متولد 65» بی‌آنکه لانتوری نمایی کند یا فتوایی مبنی بر خراب کردن و بازسازی شهر صادر کند، سراغ خرابه‌های سرشت و سرنوشت آدمهای متصل به زمانه‌اش می‌رود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - بی‌نهایت فیلم‌های ایرانی در سی و اندی ساله گذشته ساخته شده  اما چه شده که فیلم‌های ایرانی آرزو نمی‌سازنند یا درباره آرزوهای نسلی، نیستند!
 
سینمایی که بر اساس ذات آرزوسازش قرار است رویاها و آرزوهای نسلی را بسازد یا توسعه آ‌ن‌را در برگردانی نمایشی روی پرده سینما نمایش دهد، در انجام رسالت خود موفق نیست.
 
 
لانتوری‌ها متولد 65 فروشنده نیستند! 

سینمای امروز که فرهیختگی و اخلاق‌گرایی‌اش منحصر می‌شود به نمایش چالش‌های زن و شوهری، تجاوز، مهاجرت، سقط جنین و .... .  در این هیاهوی پوچ شبه اخلاق‌گرایانه و جستجو برای یافتن نخ نسبیت اخلاق و وررفتن با واژه‌ها و عبارت‌های شبه ایدئولوژیستی و سرکوب شدن آرزوهای نسلی در کشاکش نمایش‌های شبه روشنفکری؛ از سالها قبل می‌دانستیم که «چه کسی می ترسد از ویرجینا ولف؟!»؛ نمایش گرگ‌ها (WOLFS) و توسعه درنده‌خویی زن و شوهری را نامش سینما گذاشته‌ایم! پس رویا یا رویاهای ایرانی خود را  (IRANIAN dreams)  در کجای این پرده عریض باید تجربه کنیم؟ اصلا روی پرده عریض جایی برای عرض اندام رویاهایمان هست؟!
 
 
 لانتوری‌ها متولد 65 فروشنده نیستند!

سینمای ایران نه رویا پرداز است و نه رویافهم؛ دو دستی هم چسبیده به یک رئالیست شبه فاخرِ کن و اسکار پسند. پس فیلم مردم، با نمایشی دقیق از رویاهای مردمی کجاست؟! فیلم متولد 65  فیلم رویاپردازی نیست اما بدون هیچ کم و کاستی، نمایشی از رویاهای فروخورده و فروخفته نسلی است. متولد 65 آنچنان هم رویاپرداز نیست، اما نمایشی از وضعیتی است که نسل بدون رویا، بدون قهرمان، با تزریق یک سرمستی اجتماعی کاذب، برای خود شناسنامه جعلی ساخته و در بلبشوی ضد رویا پرور کنونی، رویاهایش را در لحظاتی جعلی دنبال می‌کند.


چنین نگرشی به فیلم متولد 65 این تلقی را ایجاد می‌کند که مضمون فیلم چقدر می‌تواند ملتهب باشد؛ که نیست اما هست. خیلی ملتهب است. نمایشی از پوچی و بی آرزویی، به قدری ملتهب است که التهاب زیر پوستین نمایش به درستی جا خوش می‌کند. آیا مسئولان و متفکران مسئول؛ می‌توانند درک کنند که متاسفانه در اعوجاج زمانه کنونی، سرنوشت، سرشت ساز شده است؟!  مهتران تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر قدری در همین عبارت تامل کنند تا دریابند، نسلی تغییر نکرده است. این نسل با تغییر مفروضات اجتماعی بی کم و کاست همان است که بود و باید باشد، منتها در قدیم الایام «سرشت» افراد «سرنوشت‌ساز» می‌شد و امروز «سرنوشت»، «سرشت» ساز شده است.
 
لانتوری‌ها متولد 65 فروشنده نیستند! 

 متولد 65 دقیقا تجلی واقعی و ملموسی از همین اتفاق است. جوانانی که سرشت مبتنی بر مجازشان، سرنوشت‌های مجازی ترشان را می‌سازد و تنیدگی عمیق مجاز در تارو پودشان و بی‌آرزویی، سرشت‌هایشان را بر حقیقت موجود همسان نمی‌سازد. در دایره بسته متولد 65، حتی حقیقت هم به هر شکل مجاز است و سیر تسلسل، دائما از مجاز به مجاز، از دروغ به دروغ منتهی می‌شود.

افشار و خاطره نامزدهایی هستند، که هیچ آرزویی و آینده‌ای را نمی‌شود برایشان متصور بود، هیچ رویایی را در آینده جستجو نمی‌کنند اما تفریحشان این است که با دروغ بازی خود را جای دیکتاتورهای پول‌باز جا بزنند و به این ترتیب حسابی تفریح کنند، هر چقدر که حساب کنیم بازهم تفریحشان، نوعی فرو غلطیدن در مجاز و دروغ است.

متولد 65 با یک مقدمه چینی ساده، روایتش به یک آپارتمان می رسد، اما از آپارتمان نمایی به سبک و سیاق سینمای ایران فاصله دارد و مولف با چیره دستی شگفت آوری بدون تعللی، دمل چرکی را سر می‌گشاید و از التهابی عمیق و اجتماعی پرده برمی‌دارد، بی‌آنکه لانتوری نمایی کند یا فتوایی مبنی بر خراب کردن و باسازی شهر صادر کند، سراغ خرابه‌های سرشت و سرنوشت آدمهای متصل به زمانه‌اش می‌رود. متولد 65  بی‌آنکه لانتوری نمایی کند، سراغ لانتوری‌های آرام‌تری می‌رود که اسیدپاشی نمی کنند اما غرق در اسیدند. زندگی بدون رویا مصداق غوطه ور بودن در اسید است.
 
 لانتوری‌ها متولد 65 فروشنده نیستند!

یک دروغ جوانانه، شکل رسمی به خود می‌گیرد و فاجعه می‌آفریند و بازگشایی یک در کوچک دروغ، درهای دیگری از دروغ را می‌گشاید. جستجو در پیرنگ ساده موید تامل اخلاقی فیلم است و سازندگان روی همین مدار و محور حرکت می کنند و توکلی برای گل درشت شدن المانهای اخلاقی با پیرنگ بیخودی ور نمی رود.  متولد 65، فیلم درخوری و قابل اعتنای بدون لکنتی است که در عین بی ادعایی ساخته شده است و مشخص است که سازنده برای حصول نتیجه زحمت فراوانی کشیده است.

فیلم درباره دروغ است. اما درباره گفتن و نگفتن یا  نکوهش دروغ نیست که مثل معلم های مدرسه، درام بر اساس پندآموزی شکل بگیرد. فیلم درباره نسبت جامعه با دروغ در طبقات مختلف است، رهایی تصنعی، جعلی و هیستریک در متن فیلم نیز برای گریز از این دروغ گنجانده نشده است. در پایان فیلم افشار به بهرامی اشاره می کند دوستش کاظم لو با ابک ارتباط دارد و همین تک جمله هوشمندانه یک پایان بندی فوق هوشمندانه است که مخاطب دست خالی نماند و همچنان با هزارتوی جاری در متن فیلم دست و پنجه نرم کند.  

البته فیلم با یک پایان بندی منطقی و آرام به شکل شگفت آوری مثل یک مسکن اجتماعی قوی عمل می کند و مولف، قهرمانانش را آرام و بی سرو صدا از متن مجازی زندگی به سویه واقعیتی امیدوارانه رهمنون می‌سازد. شاید دوستانی که سینمای امید را در میان آثار سینمای ایران جستجو می کنند، متولد 65 فیلم مطلوبشان باشد؛ که نیست. فیلم متولد 65 مصداق امید بخشی و رهایی از مجاز است و آنانی که امید را از سبد محتوای متعالی و سر راست فیلم دریافت نکرده اند به عجزی در دریافت دراماتیک دچارند!

 لانتوری‌ها متولد 65 فروشنده نیستند!
 
مسکن متولد 65  انتزاعی نیست. فیلم در جدل میان دیکتاتورهای پول ساز (بهرامی) و آرزومندهای دروغ ساز (افشار) به شکل خلاقانه ای با دستمایه ای  دراماتیک، سمت و سوی واقعیت نمی ایستد، بلکه سمت حقیقت کنجی پیدا می‌کند.

دیکتاتورهای پول‌باز و آروزمندهای دروغ ساز و درک حد فاصل این دو طبقه با فهم و درکی عمیق توام است و به همین دلیل مولف متولد 65 می تواند بینهایت تماشاگر را اغنا کند حین ترک سالن دستهایش خالی از شعف و وجودش لبریز ار پرسش و کندو کاو باشد.  اغنای  متولد 65  در لحظه‌ای متجلی می‌شود که آرزو‌سازی و آرزو بازی به هیچ بی‌سرانجامی منجر می‌شود.

افشار و خاطره از شمار بی‌نهایت سرگردان‌هایی هستند که آرزویی ندارند و سعی می‌کند آرزوی مجازی بسازنند. فقیرند اما ثروتمند‌نمایی می‌کنند، خانه ندارند اما خانه‌های بزرگ و شیک شمال و شهر را برای استقرار آرزوهایشان جستجو می‌کنند. این دو بر کاخ‌های ویران واقعیت، می‌خواهند کاخی مجازی از یک لبخند و خوشی حاصل از ثانیه‌های پسالبخند بسازند، اما همه کامروایی دهه شصتی‌ها محکوم به تراژدی است.

فیلم لحظات سرخوشانه‌ای دارد و در میان این همه لحظات سرخوشانه مکث‌های بسیار خوبی دارد که شاخصه‌های سینمایی فیلم را گرانبهاتر می‌کند. در جایی از فیلم که زوج افشار و خاطره گرفتار شده‌اند در خلوتشان دخترک اشاره می‌کند بهرامی و همسرش زبان نفهم نیستند. مادر و پدر من اگر زنده بودند همسن این دو نفر بودند. خیلی تمثیلی و استعاری فیلم به سرگشتگی نسلی این دو طعنه می‌زند. نسلی که رویاهایش را گاهی در مجاز رایانه جستجو می‌کند و واقعیت به صورتش چنان چنگ می‌زند که حاضر است به هر مجازی پناهنده شود.  
 
****علیرضا پورصباغ

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • رضا ۰۷:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
    0 0
    وقتی نقد و تحلیل یه فیلم رو بدی دست یه شاعر همین میشه.... انقدر ارایه های ادبی تو تحلیلت استفاده کردی ما که دقیقا نفهمیدیم چی شد
  • مهدی ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
    0 0
    نقدش هم مثل فیلمش بی سر و ته بود.
  • ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۳
    0 0
    لان چه طوری ؟ لان طوری چی هست؟ واژه جدید نخبگان فرهنگسونه؟ یا مال فرنگسونه~

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس