بعد از تو خاک بر سر دنیا

روز هشتم ماه محرم الحرام به احترام پسر ارشد اقا سیدالشهدا علیه‌السلام به اسم حضرت علی‌اکبر(ع) نام گرفته است.

به گزارش مشرق، پدران ما، هر روز از دهه نخست ماه محرم را به نام شهیدی یا واقعه‌ای نام گذاری کرده‌اند تا در عزاداری بر سالار شهیدان(ع) و یاران وفادار او، نظم و یکپارچگی حفظ شود، اما در پس این اقدام ظریف و باریک‌بینانه، انتخابی عمیق و کارساز نهفته است که عزادار و عاشق حسین(ع) را، وادی به وادی تا صحرای کربلا می‌برد، تربیتش می‌کند و در عاشورا به مقامی می‌رساند که فریاد سر دهد: «یا لَیْتَنی‌ کُنْتُ مَعَکُمْ». حکایتِ روایت‌های شب و روز دهه نخست ماه محرم، حکایت همان آماده کردن دل است که در مجالس عزاداری ما، سخنرانان و مد احان متعهد، برای رسیدن به آن مقام، می‌کوشند و جز رضای خدا طلب نمی‌کنند. ما نیز، به تبعیت از این سنت حسنه، گام در همان مسیر می‌گذاریم و در دهه اول، همنوا با همه عزاداران حسینی و با کمک گرفتن از اسناد قابل اعتماد تاریخی، روضه مکتوب هر روز را به شما سروران ارجمند و همراهان گرامی تقدیم می‌کنیم.

رسول جعفریان در کتاب «تاریخ خلفا»، درباره شرایط شیعیان در دوران حکومت معاویه می‌نویسد:«سبّ و لعن علی(ع)، به صورت یک سنت متداول ادامه داشت.

معاویه می‌گفت این امر باید آن قدر گسترش یابد تا کودکان با این شعار، بزرگ و جوانان با آن پیر شوند و هیچ کس از او فضیلتی نقل نکند.» این در حالی است که بر اساس بند سوم پیمان نامه صلح امام حسن(ع) با معاویه، اهانت به امیرالمؤمنین(ع) ممنوع شده بود(1) اما معاویه تمام تعهدات خود را در صلح نامه نادیده گرفت و با شدت و حدّت فراوان به محدود کردن شیعیان و رسمی کردن اهانت به امام علی(ع) پرداخت.

معاویه بر کسانی که نام فرزندشان را «علی» می گذاشتند ،سخت می‌گرفت و در مقابل، برخی را وادار می‌کرد تا نام کودک خود را معاویه بگذارند.(2)

پیداست که این سخت‌گیری بی‌حد و حصر، برای جلوگیری از زنده شدن نام و مرام امیرالمؤمنین(ع) در میان مسلمانان بود. در چنین شرایطی، امام حسین(ع)، برای زنده نگه داشتن نام و راه پدر بزرگوارش، افزون بر سخنرانی‌های غرّا و اتخاذ مواضع سیاسی و اجتماعی به موقع، علیه معاویه، برای سه پسرش، نام «علی» را برگزید. یکی از این پسران برومند، حضرت علی‌اکبر(ع) بود.

ثقة الاسلام کلینی، در جلد ششم «اصول کافی»، در این باره روایتی از «عبدالرحمن بن محمد العزرمی» نقل می‌کند و می‌نویسد:«معاویه، از مروان بن حکم، حاکم وقت مدینه، خواست تا آمار جوانان قریش را تهیه کند و برای او بفرستد. زمانی که به علی بن حسین(علی اکبر) رسید، از او پرسید: نام تو چیست؟ فرمود: علی بن حسین. دوباره سوال کرد: نام برادرت را هم بگو. علی اکبر فرمود: علی! مروان برآشفت و گفت: ظاهراً پدرت مایل نیست بر پسرانش نامی جز علی بگذارد! علی‌اکبر نزد پدر بزرگوارش بازگشت و ماجرا را نقل کرد.

امام حسین(ع) فرمود: وای بر ابن‌الزرقا (مروان بن حکم)، اگر صد پسر می‌داشتم، بر تمام آن‌ها نامی جز علی نمی‌گذاشتم.»

ولادت حضرت علی اکبر(ع)

حضرت علی اکبر(ع) نخستین فرزند پسر امام حسین(ع) بود. تاریخ ولادت او در «مقتل مُقَرَّم»، یازدهم شعبان سال 33 ق ذکر شده است. با این حال، نویسنده «دانشنامه امام حسین(ع)»، بر آن است که این تاریخ، برای ولادت آن بزرگوار، تنها در «مقتل مُقَرَّم» آمده و در منابع قدیمی‌تر اشاره‌ای به آن نشده ‌است.

امام حسین(ع)، چنان که اشاره شد، به دلیل علاقه فراوان به پدر بزرگوارش، نام سه فرزند پسر خود و از جمله علی اکبر(ع) را، «علی» گذاشت. به دلیل تشابه اسمی، پسر اول به علی‌اکبر (بزرگ تر)، پسر دوم به علی‌اوسط و پسر سوم به علی اصغر(کوچک‌تر) مشهور شدند.

علی اوسط، بنا بر نظر بیشتر مورخان، نام امام زین العابدین(ع) است. «ابن قولویه»، در کتاب «کامل الزیارات»، کنیه حضرت علی اکبر(ع) را «ابوالحسن» آورده است.

مادر آن بزرگوار، لیلا، دختر ابی‌مرة بن عروة بن مسعود ثقفی بود.(3) ابن‌سعد در کتاب «طبقات‌الکبری»، نام مادر حضرت علی‌اکبر(ع) را «غزاله» ضبط کرده ‌است. با این حال، در میان مورخان، نام لیلا، برای مادر آن‌ حضرت، بیش از سایر نام‌ها شهرت دارد.(4)

روایتی از حضرت علی‌اکبر(ع)، از ولادت تا شهادت

شبیه‌ترین مردم به رسول‌ خدا(ص)

از وقایع دوران حیات حضرت علی‌اکبر(ع)، تا زمان ورود به کربلا و واقعه عاشورا، اطلاع زیادی در دست نیست.

ابن اعثم کوفی در کتاب «الفتوح»، ضمن نقل سخنان امام حسین(ع) و از بیان مبارک ایشان، حضرت علی‌اکبر(ع) را در ظاهر، اخلاق و اندیشه، شبیه‌ترینِ مردم به رسول خدا(ص) توصیف کرده ‌است.

ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبیین» و ابن ادریس حلی در «السرائر» آورده‌اند که حضرت علی‌اکبر(ع) از جد بزرگوارش، امام علی(ع) و تعدادی از صحابه رسول خدا(ص) روایاتی نقل کرده‌است.

اشعاری که در مدح این پسر برومند امام حسین(ع)، توسط شاعران هم عصر او سروده شده، نشان‌دهنده شخصیت شجاع، آگاه و آزاده حضرت علی‌اکبر(ع) است.

نمونه‌هایی از این اشعار در کتاب‌هایی مانند «مقتل خوارزمی»، «مقاتل الطالبیین» و «لهوف» گردآوری شده. ظاهراً سن آن حضرت در زمان شهادت، 25 سال بود. با این حال، برخی از مورخان، مانند «ذهبی»، سن حضرت علی‌اکبر(ع) را کمتر از 25 سال و حتی 18 سال آورده‌اند، اما محمدعلی میر، در «دانشنامه بزرگ اسلامی»، زیر مدخل «علی بن حسین(ع)»، نقل روایت ایشان از امام علی(ع) و تعدادی از صحابه را، دلیل شهادت حضرت علی‌اکبر(ع) در 25 سالگی می‌داند. آن‌حضرت، همراه با پدر بزرگوارش، امام حسین(ع)، در اواخر سال 60 ق از مدینه خارج شد و سرانجام در روز عاشورای سال 61 ق به شهادت رسید.

شهادت نامه علی‌اکبر(ع)

سید بن طاووس در کتاب شریف «اللّهوف علی قتلی الطّفوف» می نویسد:«ثم سار حتی نزل: الثعلبیه وقت الظهیره فوضع رأسه فرقد ثم استیقظ، فقال: قد رأیت هاتفا یقول: أنتم تسرعون والمنایا تسرع بکم إلی الجنه. فقال له ابنه علی: یا أبه ! أفلسنا علی الحق ؟ فقال بلی یا بنی، وا... الذی إلیه مرجع العباد. فقال: یا أبه إذن لانبالی بالموت. فقال له الحسین(ع) جزاک ا... یا بنی خیر ما جزی ولدا عن والده». «کاروان امام(ع) حرکت کرد، تا این که وقت زوال ظهر به منزل ثعلبیه رسید. آن‌گاه، سیدالشهدا(ع) سر بر بالش گذاشت و لحظاتی به خواب رفت. وقتی بیدار شد، فرمود: در خواب هاتفی دیدم که می‌گفت: شما به سرعت می‌روید و مرگ شما را به شتاب به بهشت می‌برد.

در این هنگام پسرش، علی‌اکبر(ع)، عرض کرد: ای پدر! مگر ما بر حق نیستیم؟ امام(ع) فرمود: بله! به خدایی که بازگشت همه بندگان به سوی اوست قسم، ما برحقیم. علی‌اکبر(ع) عرض کرد: حال که چنین است، ما را از مرگ چه باک؟ امام(ع) خطاب به فرزند دلبندش فرمود: فرزندم! خداوند تو را پاداشی نیکو دهد؛ پاداشی که فرزندان در عوض نیکی به پدر خویش، از خداوند دریافت می کنند.»

ظاهراً این گفت‌وگوی کوتاه، نخستین بیانات ثبت شده از حضرت علی‌اکبر(ع)، در جریان سفر امام حسین(ع)، از مکه تا کربلاست. محتوای این مکالمه، بخشی از درونمایه فکری حضرت علی اکبر(ع) را آشکار می‌کند. او سردار ثابت قدم راه حق و راستی است.

جلوه‌های این ویژگی برجسته را می‌توان در لحظه لحظه حضور و رزم شجاعانه حضرت علی‌اکبر(ع) در آوردگاه کربلا مشاهده کرد.

«ابوالفرج اصفهانی»، «ابن اثیر» و «طبری»، همچنین «ابن شهرآشوب ساروی» و «سیدبن طاووس» در آثارشان، حضرت علی‌اکبر(ع) را نخستین عضو از خانواده سیدالشهدا(ع) می‌دانند که به میدان مبارزه گام نهاد و به شهادت رسید.

بر اساس گزارش «ابن اثیر» در «الکامل فی التاریخ»، آخرین فرد از اصحاب اباعبدا...(ع) که راهی میدان شد و به فیض عظیم شهادت نایل آمد، «سوید بن ابی‌المطاع خثعمی» بود و پس از او، حضرت علی‌اکبر(ع) به میدان رفت.

سید بن طاووس، ماجرای غم‌انگیز شهادت آن بزرگوار را، در «لهوف»، این گونه نقل می کند:«فَتَقَدَّمَ نَحوَ القَومِ فَقاتَلَ قِتالاً شَدیداً وقَتَلَ جَمعاً کَثیراً. ثُمَّ رَجَعَ إلی أبیهِ، وقالَ: یا أبتِ! ألعَطَشُ قَد قَتَلَنی وثِقلُ الحَدید قَد أجهَدَنی، فَهَل إلی شَربَةٍ مِن الماءِ سَبیلُ ؟ فَبَکَی الحُسَینُ (ع) وَ قالَ: واغَوثاهُ ! یا بُنَیَّ، قاِتل قَلیلاً فَما أسرَعَ ما تَلقی جَدَّکَ مُحَمَّداً (ص)، فَیَسقیکِ بکَأسِهِ الأوفی شَربَةً لاتَظمَأ بَعدَها أبَداً، فَرَجَعَ إلی مَوقِفِ النِّزالِ و قاتَلَ أعظَمَ القِتالِ، فَرَماهُ مُنقِذُ بنُ مُرَّةِ العَبدی بسَهمٍ فَصَرَعَهُ، فَنادی: یا أبَتاهُ عَلَیکَ مِنِّی السَّلامُ، هذا جَدّی یَقرَؤُکَ السَّلامُ وَ یَقولُ لَکَ: عَجِّلِ القُدُومَ عَلَینا، ثُمَّ شَهَقَ شَهقَة فَمات. فَجاءَ الحُسَینُ (ع) حَتّی وَقَفَ عَلَیهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدّه وَ قالَ: قَتَلَ ا...ُ قَوماً قَتَلوکَ، ما أجرأهُم عَلَی ا... ِوَ عَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ الرَسولِ ا... ِ(ص)، عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ».

«علی‌اکبر(ع) پای به میدان مبارزه با آن قوم نهاد و با آنان مبارزه‌ای مردانه کرد و بسیاری را بر خاک انداخت. سپس به سوی پدر بزرگوارش بازگشت و گفت: پدرجان! تشنگی مرا کُشت و سلاح پولادین مرا به سختی افکند، آیا راهی هست که بتوان جرعه‌ای آب فراهم کرد؟ امام(ع) گریست و فرمود: فرزند عزیزم! اندکی دیگر در کار جهاد باش و تحمل کن؛ به زودی با جدّت، رسول‌ خدا(ص) دیدار می‌کنی و او تو را با جامی سیراب خواهد کرد که پس از آن هرگز تشنگی را نخواهی چشید.

علی‌اکبر(ع) به میدان بازگشت و رزم نمایانی کرد. [لحظاتی بعد] منقذ بن مُره تیری به سوی او انداخت که بر اثر آن تیر، بر زمین افتاد و فریاد برآورد: پدرجان! سلام من بر تو باد! این جدّم رسول خداست که به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید برای رسیدن به ما عجله کن. علی‌اکبر(ع) این جمله را بر زبان آورد و به شهادت رسید.

امام حسین(ع) خود را به بالین پسرش رساند و صورت مبارکش را بر صورت وی نهاد و فرمود: خداوند مردمی را که تو را کشتند، بکشد؛ چه گستاخ مردمی هستند که این چنین حرمت رسول‌خدا را شکستند؛ فرزندم، بعد از تو خاک بر سر دنیا

پی نوشت:
1- سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص113
2- شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد حنبلی، ج1، ص 148
3- ترجمه مقاتل الطالبیین؛ جواد فاضل؛ ج1؛ ص120
4- نگاه کنید به: الکامل فی التاریخ؛ علی بن محمد بن اثیر؛ ج4؛ ص 74؛ همچنین: تاریخ طبری؛ محمدبن جریرطبری؛ ج5؛ ص 446

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • محمد مهدی اسلامی IR ۱۱:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
    0 5
    __ بسمه تعالی __ دل های ما حسینی است شکر می کنیم خدا را __ این نیست راز پنهان ، گوئیمش آشکارا ___ در کشتی ای نشستیم هرگز شکستنی نیست __ زینرو همیشه بینیم دیدار آشنا را __ همواره چرخ گردون بوده بما نیازمند __ نیکی بدوستان را فرصت شما ر یارا __ در حلقه ی کریمان این گفت و گو ست دائم __ کی می کنیم فراموش از عشق خود بکا را ؟
    • IR ۱۲:۱۴ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۵
      0 0
      اگه راس میگی بگو واسه خودت بخوای شعر بگی چی میگی ؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس