در کنار این ترجمهها و استقبالی که از ترجمههای این کتابها انجام شده کمتر به آسیب شناسی این آثار پرداخته شده است. حجت الاسلام و المسلمین امیرعباس عبداللهی، یکی از روحانیونی است که تمام آثار هریپاتر را مطالعه کرده و فیلمهای ساخته شده از این کتابها را نیز مشاهده کرده است. برخلاف افراد بسیاری که این کتابها را صرفا زاده تخیل و خیال نویسنده میدانند، عبداللهی این کتابها را نوشته جیکی رولینگ نمیداند بلکه این نوشتهها را حاصل کار نویسندگانی پشت پرده میداند که این کتابها را مینویسند و به نام وی منتشر میکنند.
مطلبی که زیر میآید بخش اول از صحبتهای وی در مورد مجموعه کتابهای هری پاتر است.
کتابهای هریپاتر را رولینگ ننوشته است
نوشتن مجموع کتابهای هریپاتر کار یک نفر نیست زیرا وقتی که به خاطرات نویسنده در سایت مراجعه میکنیم، رولینگ عنوان میکند که در حین یکی از سفرهای خود با قطار به فکر نوشتن کتاب میافتد. پس معلوم میشود که وی پیش از نوشتن این کتاب هیچ قلمی نزده است و به طور ناگهانی به نوشتن این کتاب مشغول شده است. این کتاب را از منظرهای متفاوتی میشود بررسی کرد: جامعهشناسی دین، مردمنگاری فرهنگی، تیپشناسی ادبیات داستانی کتابهای هریپاتر و ...
وقتی شما این مطالب را در کنار هم قرار میدهید، نکاتی مشخص میشوند. بخشهایی از این کتاب از نظر من بار امنیتی ویژهای دارند و برای نمونه بخشهایی در کتاب «هری پاتر و شاهزاده دورگه» وجود دارند که میتوان با برخی از وقایعی که در چند ماه گذشته پس از انتخابات رخ داد تطبیق داد.
از سوی دیگر وقتی شما نویسندگان شاهکارهای ادبی دنیا را با نویسنده هریپاتر مقایسه میکنیم متوجه میشویم که بسیاری از این نویسندگان در دهه پنجم زندگی خود به شهرت رسیدهاند. اما این نویسنده که سن وی هنوز به 50 سال هم نرسیده برنده جوایز متعدد ادبی در سطح جهان میشود.
همچنین یک نویسنده نمیتواند در فاصله زمانی کمتر از 5 سال 7 اثر بنویسد و بلافاصله آنها را منتشر کند و این نکته زمانی عیانتر میشود که ما در کارنامه خانم رولینگ هیچ سابقه نویسندگی نمیبینیم. از این رو این فکر بیشتر به ذهن متبادر میشود که تیم فنی کارکشته و ماهری این کتاب را نوشتهاند و این اثر به اسم ایشان منتشر شده است.
رنگهای مطرح شده در این کتابها ریشه در انقلاب مخملی دارند
این درحالی است که به رغم ادعاهای نویسنده که این کتاب صرفا بر مبنای خیالات وی است، در درون کتاب ارجاعات تاریخی فراوانی به چشم میخورند. برخی از منتقدین این اثر را روایتگر دوران بین جنگ جهانی اول و دوم و منازعات میان آلمان و انگلستان میدانند و برخی از این نکات و حقیقتهای تاریخی در درون کتاب وجود دارند.
از سوی دیگر این کتاب در قضایای پس از انتخابات خود را بهتر نمایش میدهد. برای مثال رنگهایی که در این کتاب مطرح میشوند ریشه در عقبه فکری همان انقلابهای مخملی دارند. به نظر من این نویسنده یک یهودی و فراماسونر است. شما وقتی قطعات تاریخی این داستان را در کنار هم میچینید، مشاهده میکنید که نویسنده در پی آن است که واقعه هولوکاست را برای شما بیان کند. این وقایع در قسمتهای پنجم و ششم کتاب کاملا مشخص هستند.
حمایت صهویونیستها از نویسنده هریپاتر و ترجمه آن به 72 زبان دنیا
اگر همه این موارد را به کناری بگذاریم، از این نکته که سران رژیم صهویونیستی جایزه ویژهای به نویسنده این کتاب دادهاند، نمیتوان گذشت. این قضیه این سوال را به ذهن متبادر میکند که چرا کتابی که در حوزه ادبیات نوشته شده تا این اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟ در حال حاضر شش داستان اول هریپاتر نزدیک به 325 میلیون نسخه فروش در سطح جهان داشتهاند. همچنین این کتابها به 72 زبان دنیا ترجمه شدهاند. این کتاب ارتباط خاصی با رنگهایی که در انقلابهای مخملی کابرد داشتهاند، دارد و تمام این موارد ذهن را برای تغییر و تحولی بنیادی آماده میکند.
نمادسازیهای یهودیان و صهویونیستها در کتابهای هریپاتر
ماجراهای داستان نیز به گونهای هستند که در خدمت ایدههای صهویونیسم و یهودیت قرار دارند. داستان این گونه آغاز میشود که هزاران سال پیش در جامعهای 4 جادوگر بزرگ، مدرسهای را برای تعلیم جادوگری و ساحری تاسیس میکنند. بعدها بین افراد اختلاف نظر میافتد بر سر اینکه کسانی که قصد دارند در مدرسه آموزش بینند باید اصیلزاده باشند. سه نفر موافق اصیلزادگی میشوند و یکی از آنها مخالف با این نظر میشود. سه نفر اول عنوان میکنند که پدر و مادر شخص باید اصیل زاده باشد و نفر چهارم عنوان میکند که تنها اصالت مادر کافی است. جالب اینجاست که در قوم یهود نسب را از طریق مادر میدانند و میگویند کسی یهودی است که مادرش یهودی باشد. این نکته ریزی است که بسیاری به راحتی از کنار آن عبور میکنند.
همین نفر چهارم تالاری را در قصر درست میکند که نوه او بیاید و بساط جادوگری را از بین ببرد. مدتها از این قصه میگذرد و جادوگری وارد این مدرسه میشود که استعداد فراوانی نیز دارد. وی متوجه میشود که مادرش جادوگر بوده و پدرش جادوگر نبوده است و این به فرضیه اولی که مادر باید یهودی باشد بسیار قرابت دارد. در نتیجه این پسر متوجه میشود که با توجه به اینکه او چنین ویژگی دارد، پس وی میتواند به تالار اسرار آمیز وارد شود. وی در تالار را باز میکند اما از آنجا که اصیل زاده نبوده، آن حیوانی که در آنجا بوده به اینها حمله میکند. این داستان ادامه مییابد و گفته میشود که کودکی خواهد آمد و این جادوگری که تمام جهان را سیاه کرده را از بین خواهد برد. باز اینجا هم باید به داستانهای قوم یهود بازگردیم و این جمله که کودکی متولد خواهد شد و فرعون را از بین خواهد برد. بسیاری از این نشانهها بیانگر یهودی بودن مضامین داستان است.
سحر، جادو، همجنسگرایی و فمنیست در کتابهای هریپاتر
این کودکی که متولد میشود هری پاتر نام دارد و نیروی اهریمن پدر و مادر وی را میکشد اما به دلیل طلسم مرگ نمیتواند، این کودک را بکشد. این فرزند بعد از کشته شدن پدر و مادرش به خالهاش سپرده میشود و در اینجا بار دیگر ادبیات قوم یهود دیده میشود. این کاملا با قضیه تولد حضرت موسی و انتقال وی به قصر فرعون تطابق دارد.
با مطالعه این کتاب شما در فضای خاصی فرو میروید. در نگاه اول به این کتاب متوجه میشویم که سحر و جادو در این کتاب حرف اول را میزند و در ادبیات یهود نیز این بحث دیده میشود و بسیار به این مقوله توجه میشود. آنها خیلی به امور ماوراءالطبیعه و امور خارقالعاده اتکا دارند و به تعبیری بهتر میتوان گفت به بیخدایی.
نکته دیگر در این کتابها تبلیغ همجنسگرایی است. این کتاب همچنین دارای رگههای فمنیستی شدید است. رویارویی خیر و شر و رسیدن به خیر مطلق از دیگر موضوعات مهم و قابل بحث است که به گونهای بحث آرماگدون را مطرح میکنند. منجی که در این داستان هری پاتر است میآید و جهان پر از آشوب را نجات میدهد.
از نکات دیگر در این کتاب عشق و سرخوردگی است. در یکی از این داستانها هریپاتر عاشق یک دختر شرقی میشود اما پس از مدتی این علاقه به وی از بین میرود و این دختر شرقی از کل داستان حذف میشود.
توهین به روز جمعه در کتابهای هری پاتر
همچنین در این کتاب به اعتقادات مسلمانان نیز توهین میشود. در یکی از حوادث داستان زمانی که مردم در روز جمعه بر روی پلکانها قرار میگیرند، مسیرها عکس میشود که این کاملا با عقاید مسلمانان که این روز را روزی مقدس میدانند در تضاد است. این بحث کنایه از این است که در این روز نباید کاری را انجام داد. در این داستان این گونه عنوان میشود که در روز جمعه مسیرها عوض میشوند و مردم سرگردان میشوند. از روز دوشنبه تا پنجشنبه همه مسیرها به درستی انجام میشود اما در روز جمعه این پلکانها حرکت میکنند و افراد را به مسیرهای دیگری میبرند.
معنای ضمنی این حادثه که در داستان قرار دارد این گونه میتواند باشد، در روز جمعه نباید عبادتی انجام داد زیرا در غیر این صورت به بیراهه خواهید رفت. روز جمعه به طور عام یکی از اعیاد مسلمانان محسوب میشود و اعمال خاصی برای آن مشخص شده است. این کتاب در پی نقض این عبادات است. جوان ایرانی هم زمانی که این داستان را میخواند با خود این گونه میگوید که روز جمعه مسیر پلهها عوض میشوند و اعمالی که ما انجام میدهیم عکس هستند.
داستان اگر چه به ظاهر خیالی است اما دارای لایههای معانی عجیبی است که در سطحیترین لایه آن اسطوره های قوم یهود دیده میشوند. این کتاب خواننده بیاطلاع را به سمتی میبرد که او دیگر در برابر قوم یهود موضعگیری نکند. این کتاب بحث مظلومیتها و خونخواهیهای قوم یهود را در خود مطرح میکند. همچنین به طور مشخصی به هولوکاست میپردازد.